زنان بیدار درفیلم «وقتی همه خوابیم»

صبا واصفی-28 فروردین 1388

مدرسه فمینیستی: چکامه ی چمانی، سال پیش در تصادفی شوهر و فرزندش را از دست داده است و مردی در نقش وکیل راننده ی زندانی، برای گرفتن رضایت، مدام تهدیدش می کند. او در خیابان، با نجات شکوندی رو به رو می شود.نجات، زندانی ای است که تازه از زندان آزاد شده و خانواده اش او را به سبب این که همسرخیانت کارش را نکشته طرد کرده اند و برادرهای همسرش با تصور این که او خواهرشان را کشته، قصد انتقام گرفتن از او دارند. چکامه، واقعیت را به برادران زن می گوید و از نجات هم می خواهد، خواهر معتاد و بی بند و بارش، لبخند، را بکشد. نجات، می کوشد، لبخند را از ماجرا آگاه کند و او را از مرگ نجات دهد.

این فیلمنامه ای است که نیرم نیستانی ، کارگردان آن است و در فیلم “وقتی همه خوابیم” بهرام بیضایی به نمایشی در نمایش دیگر تبدیل شده است .

نیرم نیستانی، کارگردان این فیلم است که درگیر بازی قدرت مافیای سینمایی می شود . سرمایه گذاران فیلم می خواهند، فیلم بدون حضور نجات و با بازی شایان شبرخ، ادامه یابد. در ادامه ی فیلم، نجات میفهمد که چکامه، سبب سقوط لبخند شده؛ زیرا با مردی ازدواج کرده که لبخند عاشق اش بوده است. لبخند، چاقویی برای کشتن چکامه به نجات می دهد. در همین زمان دوباره سرمایه گذاران فیلم با معرفی هنرپیشه زن جدیدی به قصد جایگزین کردن برای نقش چکامه، سراغ نیرم نیستانی می آیند. پرند پایا، بازیگر موفق نقش چکامه نیز آرام صحنه را ترک می کند. بار دیگر ساختن فیلم “وقتی همه خوابیم” ادامه می یابد. پرند پایا و خانوده اش، مانی اورنگ را به شام دعوت می کنند و در رستوران، نیرم نیستانی نیز به جمع طردشدگان می پیوندد. در تصورات دو بازیگر، چکامه با نجات که حاضر نشده، خواهرش را بکشد، برای همیشه وداع می کند و پس از رفتن او به برادران همسرش می گوید که در کجا می توانند از نجات انتقام بگیرند و خود با لباس نجات شکوندی به استقبال برادران می رود. نجات پی به نقشه ی چکامه می برد. برای نجات جان چکامه، شتابان بازمی گردد، امّا زمانی می رسد که چکامه واپسین لحظه های زندگی اش را در مقابل سینمایی سوخته سپری می کند. وقتی نجات، نگران و ناآرام در کنار پیکر نیمه جان چکامه زانو می زند، چکامه اعتراف می کند، دیگر تاب فراق، تنهایی و آزار را ندارد.

نقد زن محور ارزیابی پیچیده ای از بازنمایی وساخت تصاویر دارد. این نوع نقد، گزارش های مهمی درباره ی چگونگی ساخته شدن زن، در بازنمایی های رسانه ای ارائه می کند. این مقاله به بررسی جایگاه قهرمانان زن در فیلم “وقتی همه خوابیم” می پردازد:

فیلم با حضور زنی آغاز می‌شود که شوهر و فرزندش درتصادف کشته شده‌ اند. قهرمان زن با شخصیتی متفاوت از تصاویر رایج؛ یعنی زنی فعّال که در برابر نقش های کلیشه ای مقاومت می کند، نمایش داده می شود. به عقیدهی “لائورا مالوی”غالباً بازنمایی ها برغیبت یا نبود نقش فاعلی مؤنث، بنا شده است؛ زیرا زن، موضوع خاموش نگاه مرد است (1)، امّا دراین فیلم، زاویه ی دید دوربین و تمام فضاها در خدمت نمایش فردیت زن؛ پرند،چکامه، لبخند است. به طوری که در بسیاری از صحنه ها بدون کلام نیز انزجار زن، نسبت به حوادث پیرامون، چنان که باید القا می شود.

” وقتی همه خوابیم” داستان جامعه‌ای است که در آن، انسان و انسانیت بی سرو صدا معامله می شوند. تن زن، برای آزادی شوهرش، احساس پرند، موجودیت نجات و هویت نیرم نیستانی به سادگی فروش یک سینمای قدیمی، معامله می شود. برش های کوتاه فیلم “وقتی همه خوابیم” برش هایی عمیق از جامعه ای است که در آن روابط انسانی، جای خود را به معاملات دلال مسلکانه می دهد و انسان در میان چرخ دنده های جهل و بی عدالتی له می شود.

نجات شکوندی به‌ واسطه‌ی ضمانت چک های برادرزن هایش به زندان می‌افتد. در برابر پلشتی برادران، ترنج ،همسر نجات، جسورانه به استقبال بازی می رود که در آن ناگزیر از مرگی خودخواسته می شود. زن، در حالی که با تابوهای زنانگی درگیر است، تلاش می کند با پول فاحشگی همسرش، نجات شکوندی، را از زندان آزاد ‌کند، امّا پس از آن که تن اش را به قیمت آزادی همسر می فروشد، گرفتار سرگشتگی هولناکی می شود و در اولین ملاقات با شوهر، خود را از پنجره به کوچه پرتاب می کند. مرد، متهم به قتل ترنج می‌شود. پنج سال طول می‌کشد تا تبرئه شود. نجات شکوندی نیز مانند همسرش، ترنج، در مواجهه با طبیعتی بیرحم، گرفتار ازخودبیگانگی می شود. قهرمانان این داستان اعم از زن ومرد پیوسته در حال تجربه های تحمیلی هستند که به تدریج سبب بیگانگی آنها با خود، مردم و جهان پیرامون شان می شود. جامعه ی خشن از انسان ها چیزی جز واقعیت وجودی شان می سازد. انسان ها در مجموعه ای سفیه پرور، مثل هم می شوند؛ کالایی قابل خرید وفروش.در این میان قهرمان زن داستان، (پرند یا چکامه) هم پای مردان، حریصانه می کوشد تا هویت مفقود شده اش را بازیابد.

ساندرا گیلبرت و سوزان گوبار درکتاب “زن دیوانه دراتاق زیرشیروانی” می گویند: نویسندگان زن از طریق رویارویی با مفروضاتی که نوعی پندار را در آنان به وجود می آورد، خود و جزئی از زندگی شان را در نوشتارشان می آفرینند.(2)

“شیلا روبوتام” معتقد است، قدرت، جزو طبیعت زبان است و زبان نیز از ابزارهای قدرت است(3) و پرند پایا نیز بهره جستن از ابزارقدرت؛ یعنی بیان قدرتمندانه ی تجربه های زنانه اش؛ مثل نویسندگی، رنج، تنهایی، مسخ شدگی، تجاوز، روسپی گری، زن کشی، غیرت ،چاقو و مردان نقاب دار،به نقد شرایط نامطلوب وکالبد شکافی شقاوت جامعه ای نامهربان می پردازد.

هر سه شخصیت (پرند، چکامه، لبخند) چهره های متفاوتی از زنانی است که از پس کابوس ها و زخم های شان می کوشند، نقبی به دنیای رهایی بزنند. در جامعه ی تاریکی که همه چیز حول محور بی دانشی می گردد، فرار آگاهانه از صحنه ی بازی و از صحنه ی زندگی چندان توفیری ندارد. برای چکامه که با قفس مردارگون اطرافش خو نمی گیرد، تنها راه رهایی از خواب فراگیر، مرگی آگاهانه یا شهادت‌طلبی است به طوری که سرانجام با ظاهر شدن در کسوت نجات شکوندی، درست در مقابل سینمای سوخته ی قدیمی که در سر در آن نوشته‌ شده «این ملک به فروش می‌رسد» رسالت خود را خاتمه می دهد. چکامه، پرند، بی آن که مثل کلیشه های سنتی سینما زنجموره بزند، حقیقت را بی روتوش وتحریف می بیند، تحلیل می کند وحتی سعی می کند نسل های پس از خود را نیز با بی عدالتی که قدمتی به اندازه ی تاریخ دارد، آشنا کند. پرند به فرزندش شاهنامه هدیه می دهد تا او نیز با نابرابری درجهانی که پیش رو دارد، آشنا شود.

زن قهرمان از آن دسته انسان هایی است که خود، جایگاه و جامعه اش را به خوبی شناخته است. به قول هگل : آزادی عبارت است از شناخت ضرورت ها و چکامه (پرند) نیز گویی ضرورت ها را شناخته و به این درک رسیده است که در اجتماعی که مجوز امنیت شغلی، روانی و زیستی تنها برای قشر خاصی میسر است، تنها راه مقابله با حس جداماندگی، خودشناسی است. او معتقد است تا کنون برای احقاق حقوقش می جنگیده و حال باید موجودیتش را اثبات کند و برای حفظ این موجودیت قاطعانه مرگ را انتخاب می کند تا حکایتش آرمانی و ابدی بماند.

پرند پایا و همراهانش نیز به رستورانی می روند و در پس دیوارک های چوبی که گارسون ها دور آنها می کشند پناهنده می شوند. در اجتماع خاکستری فیلم “وقتی همه خوابیم” قهرمانان مرد و زن به یک اندازه، گرفتار حس مسخ شدگی می شوند. پرند با همان قدرت و تلخی که نیرم و مانی کارشان را وداع گفتند، از حرف هاش دور می افتد و روایت جاودانه ی گروهی از انسان ها که علیه چرخه ی معیوب و بیمار مبارزه می کنند، بدون مرزبندی جنسیتی تنها با در نظر گرفتن ارزش های انسانی، از شخصیت های دیگر فیلم متمایز می شود.

پانوشت ها:

◀️  3 . Rowbotham,S(1973)Woman’s Consciousness,Man’s World,Penguin:Harmondsworth

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours