مقاله زیر، مطلبی است از محبوبه عباسقلی زاده که در سایت میدان منتشر شده است و در پاسخ به مقاله :به نام همگرایی به جای کمپین (نوشته پروین اردلان) به نگارش درآمده:
مثل معروفی است که می گوید ” الناس علی دین ملوکهم ” و ترجمه راحتش این است که مردم دنباله روی حاکمان خود هستند و به همان رنگ در می آیند.
این که همه به شیوه ای که من می گویم زندگی کنند، آنگونه که من می خواهم عشق ورزی کنند و خدا را همانطوری که من می پرستم پرستش کنند، ویژگی “یکسان سازی” در نظام های بنیادگراست که بخصوص در این چند سال برای همه ما قابل لمس تر شده است. اما آیا ما جنبش زنانی ها هم داریم به مصداق این مثل، از حاکمان دنباله روی کرده و یکسان سازی پیشه می کنیم؟!
یکسان سازی مقابل تنوع و تکثر تمایلات، سبک زندگی و راه های مختلف رسیدن به خداست. اما برای ما جنبش زنانی ها یکسان سازی می تواند این معنی را بدهد که اگر بنا باشد اتفاقی در جنبش زنان بیفتد، چه در تغییر وضعیت زنان و چه در روش رسیدن آنان به قدرتمندی، و حتی در چگونگی مواجهه با قدرت های ناتوان کننده زنان، باید همه مثل هم و با استراتژی های یکسان به پیش برویم. پرسش این است که اگر گروه هایی از فعالان جنبش زنان بخواهند از “استراتژی استفاده از فضاهای – موقتا باز شده – انتخاباتی برای طرح مطالبات بدیهی زنان” استفاده کنند، باید به دیگرانی که تنها خودشان را در مرکز مدار جنبش زنان تصور می کنند، جواب پس بدهند و خودشان را به عنوان نیروهای مستقل اثبات کنند؟! آیا فعالان همگرایی حق ندارند از تجربه هایی که جنبش زنان در کمپین های موفقی همچون کمپین یک میلون امضا یا کمپین قانون بی سنگسار به دست آورده اند یا تجربه های سیاسی با ارزشی که به دلیل درگیر بودن در جریانات حزبی، سیاسی و جنبش های دیگر داشته اند و یا تجربه های ائتلاف های پشین مانند ائتلاف علیه لایحه حمایت خانواده استفاده کنند؟!
این چه هیاهویی است که اگر کسی یا گروهی بگوید که تجربه خودش را از کمپین یک میلون امضا به همگرایی اهدا کرده و همگرایی را – در تجربه گروهی خودش – ادامه کمپین یک میلیون امضا می داند، به راه انداخته ایم؟!
برای من هم که از گروه میدان زنان هستم، همگرایی ادامه تجربه هایی است که در کمپین قانون بی سنگسار، یا منشور زنان به دست آورده ام. برای آن زنی هم که از اصلاح طلبان یا ملی – مذهبی ها یا مدافعان حقوق بشر و یا سازمان های غیردولتی به همگرایی پیوسته ، بازهم همگرایی ادامه همان تجربه هاست. ما درهمگرایی نیاز به سازماندهی ، بسیج افکار عمومی، مذاکره با سیاستمداران و روشنفکران، سخنرانی، آموزش، مصاحبه با رسانه ها و مقاله نویسی و غیره داریم و هر کدام از نیروهای ائتلاف همگرایی نیز در بخشی از این فعالیت ها مهارت دارند. بنابراین طبیعی است که تجربه فعالیت های چهره به چهره همانقدر برای همگرایی مغتنم است که مذاکره با کاندیداها، فیلم سازی همانقدر اهمیت دارد که مقاله نویسی و سخنرانی، مصاحبه همانقدر با ارزش است که سازماندهی و بخشی از این تجربه های مهم بویژه در حوزه “عمومی سازی همگرایی” مرهون تجربه های دوستان عضو کمپین یک میلیون امضاست که به همگرایی پیوسته اند و پر بی راه نیست اگر که عضوی از این کمپین در دفاع در برابر شخصی که پیشینه او را انکار می کند هر دوی این حرکت ها را در یک راستا تفسیر کند.
همگرایی شکل تکامل یافته تجربه همه ما در ائتلاف علیه لایحه خانواده بوده است. هردوی این ائتلاف ها در تغییر استراتژی های گروه های میانی جنبش زنان جسورانه عمل کرده اند به این معنی که تابوی یکسان سازی در اعتراض را شکسته و فضاهای موجود را به خدمت اهداف خود گرفته اند. نوآوری در استراتژی “خلق فضاهای فراکنشی” زمانی مسئله اصلی ما شد که استراتزی های اعتراضی به صورت عرض اندام های خیابانی، قهرمان سازی و چهره سازی هایی که گاه به قربانی سازی منجر می شد، ایجاد فضاهای حمایت کننده حقوق بشری و استفاده حداکثری از رسانه های غیر حکومتی – که به دلیل تکرار بی خاصیت شده بودند و نهایتا بازداشت های کور و فرسایشی؛ در دراز مدت کارآیی خود را از دست داد.
این قابل فهم است که تغییر استراتژی برای حرکت هایی که خود را به جنبش یا شبکه های بی شکل و سیال تعبیر می کنند و فاقد ساز و کار تصمیم سازی هستند، بسیار دشوارتر است. اما درک این موضوع که چرا تغییری ها(!!) تا این حد در برابر این تغییر مقاومت می کنند نیز مایه حیرت است.
مشکلات ساختاری برخی از بخش های کمپین یک میلیون امضا تا جایی که تنها خود اعضا را درگیر کند، مسئله ای درونی است و شاید ربطی به دیگرانی چون ما نداشته باشد، ولی وقتی بعضی از دوستان بخواهند مشکلات حرکتی خود را به سایر حرکت ها صادر کند قابل “تامل و نقد” است. وقتی همان دوستان بخواهند همگرایی را با بی مهری وامدار هزینه های جنبش های دیگر- و نه حتی زنان- بکنند ” مسئله” ساز است و وقتی اصرار بر “یکسان سازی استراتژی مبارزه” داشته باشند، مایه “تاسف” و نشانه “تشبه” به حاکمیت بنیادگراست.
برای پیشگیری از انتقال مشکلات کمپین یک میلیون امضا به همگرایی و محض تسلای خاطر دوستانی که به “نمایندگی از کل کمپین” نگران شده اند، باید اذعان کنم که همگرایی به دلایل متعددی پدیده ای دوره ای و مقطعی بوده و نمی تواند بدیلی برای کمپین یک میلیون امضا باشد؛ ضمن آنکه چنین اراده ای در فعالان غیر کمپینی نیز اساسا به چشم نمی خورد و احترام به تنوع گروه ها جزو معیارهای اصلی همگرایی است. دلیل های زیر نشان می دهد که توهم بدیل سازی از همگرایی بی مورد است:
1- همگرایی فاقد عناصر سازمانی نهادین است؛ چون ماهیت آن مبتنی بر ائتلاف موقت گروه هایی با منافع و اهداف متنوع و متفاوت است و قادر به ایجاد ساز و کارهای دایمی نیست.
2- موضوع همگرایی زمینه محور بوده و رابطه تنگاتنگی با فضای عمومی فعلی دارد. در چنین شرایطی مخاطب اصلی همگرایی قدرت سیاسی است و نمی تواند – خارج از جو عمومی فعلی- فعالان جنبش را به خیزش و حرکت وادار کند و به معنی دیگر مسئله همگرایی، مسئله فعالان جنبش در دراز مدت نیست.
3- عامل محرکه همگرایان، هیجان عمومی ناشی از فضای انتخاباتی است و زمان کافی برای نشست هیجانات و گذار به عوامل محرکه عقلانی وجود ندارد. این نوع هیجانات مدت دار بوده و چندان دوام ندارد.
4- تفاوت تجربه ها و اختلاف در روش های عملیاتی و نبود فضاهای کافی برای تعامل بینابینی و حتی تفاوت در ادبیات ارتباطی باعث می شود تا نیروهای انسانی درگیر در همگرایی در حد روابط ائتلافی – و نه هم گروهی- در کنار هم قرار بگیرند.
5- سلیقه مسلط درسازماندهی همگرایی هیجانی است تا دورنگر و این نوع از سازماندهی ویژه حرکت های کوتاه مدت با هدف بسیج عمومی است و توانایی نگاهداری نیروهای جذب شده را ندارد.
به دلایلی که گفته شد نه می شود و نه ضرورتی دارد که همگرایی با همین نام و بافت و هدف ادامه یابد هر چند که این تجربه یکی از سرمایه های مسلم جنبش زنان برای مبارزات بعدی است. تجربه های با ارزش یک ساله اخیر نشان داده است که نقشه آرایشی جنبش زنان در حال حاضرترکیبی از شبکه هایی است که بسته به موضوع فعالیت گاه به هم نزدیک شده و ائتلاف هایی تشکیل داده و گاه از هم دور شده و تجدید نیرو و سازماندهی می کنند. عامل مهمی که باعث پیدایش ائتلاف ها می شود نیاز به حل و تغییر موضوعات و پدیده هایی است که یک گروه با امکانات گروهی خود به تنهایی قادر به حل آن نیست. ذات این ائتلاف ها مبتنی بر تنوع و نو آوری در استراتژی هایی است که به تناسب شرایط و با عقل جمعی ظهور می کند و بعد از مدتی هم تمام می شود.
ائتلاف همگرایی از این نظر مهم است که توانسته فضایی متفاوت برای فعالان پراکنده و گاه منفعل شده فراهم کند. گروه هایی که مدت ها بود نمی توانستند با یکدیگر همکاری کنند را به هم نزدیک کند و باعث شود جنبش زنان به عنوان یک نیروی تاثیر گذار در فضای سیاسی و اجتماعی عرض اندام کند. شاید همین عرض اندام هاست که باعث شده فضای “یکنواخت و یکسان کرده شده” جنبش در رسانه ها دیگر تک صدا نباشد.
شاید فضای جنبش زنان تغییر کرده و خب، این هیاهوها ساده ترین شکل مقاومت است در برابر تغییر! در برابر نایکسان سازی!
+ There are no comments
Add yours