رادیو زمانه: روز سهشنبه پنجم خردادماه ۱۳۸۸، در تهران جلسهای به دعوت «شورای سازمانهای جامعهی مدنی» در ارتباط با انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری، تشکیل شده است.
در بیانیهای که از طرف برگزارکنندگان این نشست منتشر شده، از جمله، آمده است:
«ما جمعی از تشکلها و سازمانهای جامعهی مدنی، با تکیه بر تحرک، پویایی و هویت بخشی در این عرصه، بر آنیم که با هدف طرح مطالبات جامعهی مدنی از رییس جمهور آینده، نسبت به تشکیل ائتلافی فراگیر، اقدام کنیم.»
این همایش که قرار بود از ساعت هفده تا بیست، به وقت تهران، برگزار شود، در زمان تهیهی این برنامه، پس از ساعت هشت شب، هنوز نیز ادامه داشت. در گزارشی از این همایش، با آقای علیاکبر سهیلی، یکی از برگزار کنندگان و مسئولان همایش گفت و گو کردم، همچنین بخشهایی از سخنان شرکت کنندگان در مراسم را به آگاهیتان میرسانم.
اولین سوالم از آقای سهیلی در این باره بود که چگونه چنین ائتلافی تشکیل شده است؟
از حدود سه سال پیش این بحث بود که اجزای جامعهی مدنی ائتلافی را تشکیل بدهند. اما شرایط برای تشکیل شدنش به هر شکلی فراهم نشد. انتخابات فرصتی بهوجود آورد برای اینکه همگرایی بین اعضای متکثر این جامعه فراهم و انسجام و انظباطی میان آنها ایجاد شود تا بتوانند مطالباتشان را از کاندیداهای ریاست جمهوری بخواهند.
آیا با ستادهای کاندیداهای ریاست جمهوری تماسی گرفتید؟
نمایندگان هر چهار کاندیدا را برای شرکت در این جلسه دعوت کردیم. خوشبختانه، آقای دکتر رضایی شخصاً حضور پیدا کرد. از ستاد آقای کروبی، رییس ستاد، آقای کرباسچی و از ستاد آقای موسوی هم آقای شریفزادگان در اینجا حضور دارند.
پیام آقای خاتمی، رییس جمهور سابق، نیز از سوی نمایندهی ایشان، آقای دکتر خانیکی، قرائت شد. آقایان هم تک تک صحبت کردند و همه بر این بیانیه و مطالبات مندرج در آن صحه گذاشتند.
گویا از ستاد آقای احمدینژاد هم یکی دو نفر به این مراسم آمده بودند. همینطور است؟
آنها افراد جوانی بودند که از ستاد ایشان آمده بودند، اما به عنوان نماینده در اینجا حاضر نشدند. ستاد ایشان کسی را به عنوان نماینده معرفی نکرد و ما از این بابت هم خیلی تأسف خوردیم که ستاد ایشان از فرصت پیش آمده، استفاده نکرد.
در صحبتهای نمایندههای کاندیداهای ریاست جمهوری (نمایندههای ستادهای آقای موسوی و آقای کروبی) و آقای رضایی، نقاط مشترک یا اختلاف چه بود؟
نقطهی مشترک تقریباً این بود که همه قبول داشتند جامعهی مدنی ایران مورد بیمهری قرار گرفته، حقوق او داده نشده و مورد تعدی و فشار قرار گرفته است. همچنین این قول داده شد که مطالبات این جامعه را بهرسمیت بشناسند و در صورت موفقیت در انتخابات، به خواست جامعهی مدنی تن در بدهند و کمک کنند که این جامعه توسعه پیدا کند و بتواند از جایگاه خودش برخوردار شود.
آقای کرباسچی در بخشهایی از صحبتهایشان گفتند:
در این سی سال، این تجربه را نداشتهایم که با رأی، به یک رییس جمهور مستقر که طبق عادت باید هشت سال ریاست جمهوری کند، در نیمهی راه، بگوییم که چون خوب عمل نکردی، از مردم رأی منفی میگیری.
فکر نمیکنم، دولت نهم نسبت به جامعهی مدنی بیتوجه باشد. اتفاقاً خیلی توجه دارد، منتهی جامعهی مدنی دولت با این جامعهی مدنی متفاوت است. ارگانها، نهادها و تشکیلاتی که در این مدت از هیأتهای مختلف مذهبی، نهادهای بسیج و امثال اینها، توسط این دولت تشکیل شده و درحال فعالیت هم هستند (خیلی هم با دست باز)، قطعاً نشاندهندهی اهمیتی است که این دولت به جامعهی مدنی میدهد. منتها، تکیهگاه آرای آنها و تکیهگاه سازمانی آنها متفاوت است. اشکالی هم ندارد…
در جاهایی از کشور که سابقهی رأی دادن به این شکل بود که مثلاً، در سنندج، وقتی مرحوم بهاالدین ادب در انتخابات شرکت میکرد، با یکصد و نود و هفت هزار رأی وارد مجلس میشد، امروز نمایندهاش با نوزده هزار رأی در مجلس نشسته است. یعنی یک دهم رأی آقای ادب که تازه بیشتر از صد و نود هزار در مقابل رقیبانش بوده است.
یا آقای دکتر چهرگانی در دورهی چهارم یا پنجم از تبریز نزدیک به پانصد و هشتاد هزار رأی داشته و امروز آقای فرهنگی بیست و پنج (یا پانزده هزار رأی) از تبریز را نمایندگی میکند.
این عدم حضور و غیبت، تجربهای را به ما در طول این سی سال آموخته است. درست است که شاید به دلیل ترس از ورود به جرگهی سیاسی، حکومتداری و دخالت در قدرت، در اساسنامهها اجتناب از بحث سیاسی هست ولی اگر بخواهید جامعهی مدنی تثبیت شود و قدرت واقعی خود را پیدا کند، راهی جز یک تعامل متقابل ندارید. یعنی اینکه بگویید: اگر به رأی ما نیاز دارید و اگر میخواهید هنگام به قدرت رسیدن شما حضور داشته باشیم، باید به مطالبات ما توجه کنید.
مطالبات جامعهی مدنی در سی بند تدوین شده بود که توسط خانم کتایون سهیلی خوانده شد. در مقدمهی بیانیه آمده است:
جامعهی مدنی به مثابهی یک نیروی اجتماعی، مهمترین عامل توسعه و دمکراسی پایدار است. در چند دههی اخیر به دلیل دگرگونیها و تحولات عمیق اجتماعی در اقصی نقاط جهان و تحلیل پارادیم توسعه، از جامعهی مدنی به مثابهی بزرگترین پروژهی هزارهی سوم، سخن گفته شده است.
در یکصد سال گذشته برای رهایی از توسعهنیافتگی و استقرار دمکراسی در جامعهی ایرانی، جامعهی مدنی دل مشغولی اندیشهسوز و اندیشهساز روشنفکران و فعالان مدنی بوده است.
بسیاری از کشاکشهای نظری و پیکارهای سیاسی اجتماعی تند و تیز در این دوران، از انقلاب مشروطه تا نهضت ملی نفت، از تجدد پهلوی تا انقلاب اسلامی، همه جزیی از تلاش در جهت تأسیس، تحکیم، دگرگون کردن و یا حتا تعطیلی جامعهی مدنی بودهاند. فقدان جامعهی مدنی قوی، عامل اصلی ناپایداری، توسعه نیافتگی و عدم استقرار دمکراسی پایدار در بین ما ایرانیان بوده است.
اما در دو دههی اخیر، با پایان جنگ تحمیلی و مسلط شدن گفتمان توسعه، همگام با تحولات جامعهی جهانی و موج سوم دمکراسی، جامعهی ایرانی شاهد بازگشت دوباره اما آرام جامعهی مدنی بوده است. گرچه این بازگشت در سالهای اولیه بسیار کند بوده، ولی با برگزاری انتخابات دورهی هفتم ریاست جمهوری و در دستور کار قرار گرفتن برنامهی توسعهی سیاسی، فرصت مناسبی فراروی گروهها و نیروهای اجتماعی قرار گرفت تا خود را در قالب انجمنها و سازمانهای مدنی سامان دهند.
در سالهای ۷۶ به بعد، سازمانهای جامعهی مدنی از رشد، تنوع و تکثر نسبتاً چشمگیری برخوردار بودند. لیکن در سالهای اخیر، با به حاشیه رانده شدن طبقهی متوسط فرهنگی، جامعهی مدنی با انسداد و انقباض مواجه شده و رشد پویای آن تحت تأثیر قرار گرفته است.
بخشی از مطالبات جامعهی مدنی را خانم سهیلی قرائت کردند:
ما تشکلها و سازمانهای جامعهی مدنی خواهان آن هستیم که:
۱. آزادی انجمنها؛ آزادی انجمنها یکی از شاخصهای مهم دمکراسی پایدار بوده و زندگی انجمنی یکی از کانونهای مهم تمرین دمکراسی است. از این رو، ما خواهان تضمین آزادی، حق تأسیس و فعالیت سازمانهای جامعهی مدنی بر اساس اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، میثاقهای حقوق مدنی سیاسی، حقوق اجتماعی اقتصادی و فرهنگی، کنوانسیونهای و مقاولهنامههای ۸۷ و ۹۸ سازمان بینالمللی کار هستیم.
۲. جامعهی مدنی به مثابهی یک نیروی اجتماعی؛ در دنیای کنونی، جامعهی مدنی یکی از ارکان مهم توسعهی پایدار و یکی از بازیگران اصلی جغرافیای جدید قدرت است. از این رو، ما خواهان آن هستیم که به جامعهی مدنی به مثابهی یک نیروی اجتماعی موثر و کارا در امر توسعه و ادارهی امور و نه به مثابهی یک ابزار تکنیکی نگریسته شود. ما معتقدیم سازمانهای جامعهی مدنی، بنا به مسئولیت مشترک اجتماعی خود، میباید در تدوین، اجرا، پایش و ارزیابی تمامی سیاستها و برنامهها و در سایر عرصهها و سطوح جامعه مشارکت کنند.
۳. استقلال؛ استقلال یکی از عناصر مهم پایداری سازمانهای جامعهی مدنی است. ما خواهان آن هستیم که دولت بر اساس اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، میثاقهای حقوق مدنی سیاسی، حقوق اجتماعی اقتصادی و فرهنگی، کنوانسیونها و مقاولهنامههای ۸۷ و ۹۸ سازمان بینالمللی کار، از اقدامهایی مانند ایجاد تشکلها و سازمانهای جامعهی مدنی وابسته، سیاست جایگزینی، مداخله در امور داخلی (آنهایی که مغایر با اصل آزادی انجمنها است) پرهیز نماید.
۴. تضمین آزادی مطبوعات؛ از مطبوعات به مثابهی رکن چهارم دمکراسی سخن گفته میشود که نقش مهم و ماندگاری در پایداری دمکراسی ایفا میکند. همچنین، آزادی مطبوعات نیز یکی از شاخصهای مهم توسعه است. از این رو، ما خواهان تضمین و تعمیق آزادی مطبوعات هستیم.
آقای شریفزادگان، نمایندهی ستاد آقای میرحسین موسوی، در بخشهایی از سخنان خود گفتند:
بسیار خوشحال هستم که در چنین جلسهای شرکت میکنم و مراتب تأسف خودم را از اینکه در چند سال اخیر فعالان و نهادهای جامعهی مدنی را با چوب تکفیر راندند، با چوب اینکه: «جاسوس هستند، وابسته به خارجاند، افرادی هستند که دین و دیانت ندارند، یا ضد ارزشهای جامعه را حامل هستند و…» آنها را راندهاند.
در حالی که آنها، کنشگران جامعهی مدنی ایران و نتایج سازمانیافتهی گفت و گوی اجتماعی بودند و قاعدتاً برای جامعهی ما محترم هستند، کارآمدی دارند، باید باشند و باید گسترش پیدا کنند.
آقای مهندس موسوی، همیشه حامی نهادهای مدنی بودهاند. همیشه این نهادهای مدنی را برای جامعه کارآمد میدانستند و آنها را یکی از زیربناهای اصلی توسعهی اجتماعی ایران، محسوب میکردند. بحثهای خیلی جالبی را در اینجا بحث کردید و خود بیانیه هم مطالب را به گستردگی و بسیار دقیق، بیان کرده است.
نهادهای مدنی، نهادهای واسط بین مردم و دولت و مدافع مردم هستند. حتا بعضی وقتها میگویند مدافع دولت هم محسوب میشوند. یعنی اجازه نمیدهند مردم هم به دولتها زور بگویند. اما چون این مورد کم اتفاق میافتد، همواره مدافع مردم در مقابل زورگوییهای دولت هستند. یعنی اینکه تعامل بین دولت و مردم را برقرار میکنند.
قاعدتاً، ساختار اجتماعی هر کشوری که مقتدرتر و قدرتمندتر باشد، نهادهای مدنی بیشتری خواهد شد. الان، همه میدانیم که کشورهای پیشرفته نهادهای مدنی بسیار گستردهای دارند.
زمانی در پاریس ساختمانی متعلق به «انجمن نقاشان آب و رنگ» را دیدم که متعلق به حدود یک صد و پنجاه سال پیش بود که نشاندهندهی این بود که این نهاد مدنی توانسته بود صد و پنجاه سال در فرانسه پایدار بماند. گرچه، این ممکن است مثال سادهای باشد، اما نشان دهندهی این است که در یک جامعهی پیشرفته، نهادهای مدنی چقدر میتوانند موثر باشند و تکثر اینها در جامعه در توسعهی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بسیار نقشآفرین و موثر است.
یکی از مهمترین مسایلی که ما همواره از آن رنج میبریم، مسألهی تمرکزگرایی است. نهادهای مدنی مسئول این هستند که بتوانند تمرکززدایی را در کشورهایی مثل ما که خیلی دچار تمرکزگرایی هستیم، متحقق کنند.
+ There are no comments
Add yours