دغدغه ها، مشکلات و آرزوها: در گفتگویی انتقادی با حضور تعدادی از فعالان جنبش زنان

۱ min read

به کوشش ناهید کشاورز و زارا امجدیان (بخش اول)-20 اسفند 1386

8 مارس روز جهانی زن، فرصتی است برای بازنگری کنش های فعالان جنبش زنان. ما هم در مدرسه فمینیستی همزمان با انتشار چالش ماه در اسفندماه 1386، تصمیم گرفتیم برخی از پرسشهایی را که در چالش ماه مطرح کرده بودیم، با تعدادی از فعالان زن در میان نهیم. آرزوی ما در گیرشدن تعداد بیشتری از کنشگران جنبش زنان در این بحث بود چرا که شناخت شرایط و راه های برون رفت از آن با گفتگو و اشتراک نظر فعالان ممکن است. برخی از دوستان به دلایلی نتوانستند در این بحث شرکت کنند. مدرسه فمینیستی این بحث را هم چنان باز می داند و علاقمند است کنشگران بیشتری در این بحث شرکت کنند. شرکت کنندگان در بحث خانم ها نسرین ستوده، آسیه امینی ، پروین بختیار نژاد، محبوبه عباسقلی زاده، مریم زندی طلعت تقی نیا، منصوره شجاعی و جلوه جواهری هستند. برگزاری و تدوین میزگرد به عهده زارا امجدیان و ناهید کشاورز بوده است.

بخش اول میزگرد

ناهید کشاورز: دوستان عزیز ضمن خوش آمدگویی می خواستم توضیح بدهم که اگر چالش ماه اسفند مدرسه فمینیستی را خوانده باشید. ما سعی کرده ایم شرایط را با نگاه خود بررسی کنیم و دشواری ها و نیز پتانسیل های موجود در جنبش زنان را برشماریم . برای ما این پرسش مطرح است که در این شرایط با این داشته ها و نداشته ها، چگونه می توان همچنان به گسترش مطالبات زنان پرداخت. ما این جا در این میز گرد سعی می کنیم پرسش هایی را مطرح کنیم و از تعدادی از دوستان این پرسش ها را بپرسیم. دوستان شرکت کننده در میز گرد لازم نیست به همه پرسش ها پاسخ دهند، در پایان اگر مطلبی را خواستند می توانند به مطالب دوستان اضافه کنند.


شرایط عمومی نشان دهنده فشار بر فعالان جنبش زنان و کنشگران دیگر جنبش هاست. فضاهای عمومی روز به روز بسته تر می شود. حتی جلسات کنشگران در منازلشان نیز با مداخله پلیس امنیت مواجه می شود. به کنشگران زنان و به ویژه کنشگران کمپین یک میلیون امضاء که یکی از مسالمت آمیزترین اشکال مبارزه اجتماعی است، احکام حبس می دهند. در یک سال و نیمی که از آغاز این کمپین می گذرد حدود 43 نفر از کنشگران دستگیر شده اند. در جامعه به دلیل طرح «امنیت اجتماعی» و برخورد با حجاب زنان و دختران در کوچه و خیابان و نیز دستگیری های وسیع افراد تحت نام «اراذل و اوباش» و اعدام آنان در ملاء عام و نیز گسترش احکام اعدام از جمله برای فعالان مدنی، یک فضای رعب و وحشت حاکم شده است. صداهای زنان بسته شده اند که آخرین نمونه آن می توان به لغو امتیاز ماهنامه وزین زنان که یکی از موثر ترین تریبون ها برای گسترش صدای برابری خواهی و حق خواهی زنان در طی 16 سال بوده است، اشاره کرد.

البته این یک طرف سکه است و طرف دیگر سکه، گسترش بی سابقه مطالبات زنان در عرصه ملی است. گرچه انتشار صدای زنان با فیلترینگ مداوم و بسته شدن نشریات کاغذی روز به روز دشوار تر می شود ولی هم چنان فضای مجازی، به انتشار این صداها کمک بسیا می کند. جنبش زنان از حمایت یک جنبش بین المللی نیرومند برخوردار است و حضور جوانان و مردان جوان چهره دیگری به جنبش زنان داده است. این تحلیل ما در مدرسه فمینیستی از شرایط موجود است. خانم پروین بختیار نژاد و خانم محبوبه عباسقلی زاده، می خواستم تحلیل شما از شرایط را بپرسم و رویکرد شما را برای تداوم جنبش زنان را بدانم.

محبوبه عباسقلی زاده: در مورد این که شرایط را تحلیل کنیم ، شرایط این قدر واضح است که لزومی به تحلیل ندارد. روشن است که فضا بسته شده است، روشن است که سازمان هایی که در جامعه مدنی بودند از نفس افتاده اند یا تعطیل شده اند. روشن است که فضای امنیتی هم در جامعه و هم در جنبش زنان شدید تر شده است. کلا روشن است که ما به یک فضای نظامی داریم نزدیک می شویم. این که چطوری می شود در یک فضای نظامی کار کرد را باید از کسانی بپرسیم که سال های سخت دهه 60 را گذرانده اند. مطالعه ای که من روی این دوره کرده ام نشان می دهد که خلق فضاهای پرواکتیو و فرااکنشی یکی از دغدغه های زنان در آن سال ها بوده است. ماباید آن دوره را مطالعه کنیم و نیز باید یک مقایسه با کشورهای منطقه خودمان در شرایط مشابه انجام بدهیم. مطالعه ای که من روی دهه 60 کرده ام نشان می دهد که آن موقع شرایط خیلی فرق می کرد. گروه های زنان همه اشان به احزاب مختلف وابسته بوده اند. این احزاب سرکوب شده بودند و به هر حال این ها می بایست خودشان را حفظ می کردند. آن موقع شاید یک خود آگاهی جمعی و یک شکل اعتراضی به این شکلی که ما می گوییم مطرح نبود. مسئله بیشتر این بود که افراد بتوانند خودشان را در هویت های زنانه بازسازی کنند و از هویت های حزبی شان جداشوند در شکل های محفلی و یا انجمن های غیر رسمی. این اشکال الان دیگر وجود ندارد. به طور کلی ساختار فرق کرده است. آن موقع ساختار محفلی بود الان شبکه ای است و شبکه ها کاملا نسبت به کارشان خود آگاهی دارند. بنابراین نمی شود با آن موقع مقایسه کرد. باید از زنان آن دوره یاد گرفت به خصوص بخشی از زنان که در آن گذشته مشترک نیستند و رنج های آن دوره را نکشیده اند.


این تجارب برا ی خیلی از ما آموزنده است برای این که بتوانیم از زن ها ی آن دوره و سختی های زیادی که داشتند یاد بگیریم. چه کارها کردند و چقدر مسئولیت داشتند، برای این که تحمل ما را بالا ببرد و به ما یاد بدهد که این دوره ها گذراست. و وقتی آدم تاریخ ایران را می خواند می بیند که خوب ده سال به ده سال یک تحولی ایجاد شده است. بنابراین یادمان باشد که بفهمیم گذشته گذشته است و الان هم می گذرد بعد اگر به جنبش زنان منطقه نگاه کنیم می بینیم که زنان پاکستانی در دوره ضیاء الحق و یا زنان افغانستانی در دوره طالبان چه کرده اند. سخت است ولی باز می توان یک استراتژی های کلی را از اینها آموخت و مهمترین مسئله این است که در شرایطی که طرف مقابل دارد ما را در یک موقعیت واکنشی قرار می دهد چطوری بتوانیم این شرایط واکنشی را به شرایط فراکنشی تبدیل کنیم. چیزی که تجربه جنبش های موفق کشورهای دیگر می گوید نه این که فقط جنبش های زنان بلکه حتی تجربه جنبش های سیاسی شان نشان می دهد.

این مهم است که شرایط را بشناسیم ، شرایط امروز را برای این که ببینیم چرا با ماهنامه زنان مخالفت می شود و یا با کمپین یک میلیون امضاء. در حالی که فشار به بخش های دیگر کمتر است. در حالی که شما دارید کار مسالمت جویانه انجام می دهید و نسبت به کسان دیگر که ممکن است آن قدر هم مسالمت جو نباشند به شما فشار بیشتر آمده. ببینید این خیلی مستلزم شناخت دقیق از شرایط است. یکی این که ما بدانیم که در درون حکومت چه شرایطی است، چه کسانی طرفدار سرکوبند و چه کسانی طرفدار کنترلند و چه کسانی فکر می کنند که حداقل سوپاپ هایی برا ی جامعه لازم است و چه کسانی فکر می کنند که نه، فقط سیستم نظامی و تک صدایی باید باشد.این های چیزهایی است که در مصاحبه گفتنش آسان نیست. من به جمله معروف کاریکاتوریست مبصر کلاس بر می گردم که چرا وقتی دستگاه امنیتی با مطالبات کمپین مشکلی ندارد ، دارد آن را سرکوب می کند.خوب ببینید شاید با مطالبات مشکل نداشته باشند ولی با بک گراند(پس زمینه) مشکل دارند. می خواهم بگویم اگر همه ی مطالبات اجتماعی را آدم محافظه کاری مثل مریم بهروزی داشت، این اتفاق ها نمی افتاد. ولی چرا برای یک گروه اجتماعی می افتد. یکی از مشکلات کمپین این است که کمپین به لحاظ گفتمانی و نیز به لحاظ بک گراند(پس زمینه)، نتوانسته خودش را کاملا درست تبیین بکند. نتوانسته بگوید که نسبتش با گروه های سیاسی مختلف چیست، نتوانسته است بگوید که نسبتش با جنبش های اجتماعی چیست، نتوانسته نسبتش را با گذشته اش معلوم کند. هر چقدر بگوید که چهره های مشخصی در کمپین وجود ندارد ولی وجود دارد.مسئله دیگر این است که تلاش برای این که بگویید که ما یک شبکه سیال هستیم و بی شناسنامه کردن حرکت های خود باعث می شود که یک فضای ابهام ایجاد بشود و به تقویت توهم توطئه ای منجر شود.مسئله این است که حرکت هایی که اتفاق می افتد مانند مدرسه فمینیستی ، زنستان ، تغییر برای برابری یا شکل های مختلفی که وجود دارد من می فهمم که تلاش شما برای ایجاد یک شبکه افقی است ولی طرفی که دارد مطالعه سیاسی و امنیتی می کند این را نوعی برخورد کماندویی و پارتیزانی می داند یک انتقادی که به من می کردند این که چرا فراخوان جلوی دادگاه این قدر شناسنامه دار بود و این ریسک را بالا می برد و جواب من این بود که هر چقدر کار را شناسنامه دار تر بکنیم ریسک را برای آدم های ریسک پذیر بالا می برد و و آن را از یک گروه بزرگی که توانایی یا ظرفیت این که بخواهند وارد شرایط سخت بشوند را ندارند ، دور می کند.

من می خواهم بگویم که یکی از راه ها این است که شرایط مان را با شرایط مشابه تاریخی یا یا شرایط جنبش هایی که در دیگر کشورها هستند مقایسه کنیم و تجربه های فراکنشی آن ها را وارد حرکت خودمان کنیم. و راه دیگر هم این است که برای کاهش ریسک حرکت های اعتراضی قالب های گروهی شناسنامه دار داشته باشیم.

ناهید کشاورز: بحث ما در چالش ماه در ارتباط با متمرکز بودن و غیر متمرکز بودن ارتباطی با شناسنامه دار بودن و یا بی شناسنامه بودن ندارد. اگر الان شما سایت مدرسه فمینیستی را نگاه کنید می بینید آدم هایش مشخصند، هیئت تحریریه دارد و نهادهای امنیتی از همه بهتر آن ها را می شناسند. می خواهم بگویم در کمپین کنشگران همه مشخصند و حتی کسانی که جمع آوری کننده امضاء هستند، نام خود را در پایین ورقه های امضاء می نویسند.

محبوبه عباسقلی زاده : خوب ببینید ما داریم از بیرون به این قضیه نگاه می کنیم. یعنی نگاهی که از بیرون می شود با نگاهی که از درون می شود فرق دارد. یعنی یکی دیگر از ایرادهایی که می شود به کمپین یک میلیون امضاء گرفت این است که آن قدر درگیر گفتمان های درونی است که به محیط خودش نگاه نمی کند و این را می توان در نوشته ها دید که همه دارند از خودشان حرف می زنند.
البته ما داریم آسیب شناسی می کنیم و می گوییم که شرایط فعلی را چگونه تحلیل می کنیم و توی این تحلیل شرایط فعلی چیزهایی وجود داره که نه توی تجربه قبل می تونستیم بهش بر بخوریم و نه توی تجربه کشورهای دیگر.

منصوره شجاعی : ببخشید من یک نکته را یاد آوری کنم که خیلی از مسائلی که محبوبه می گوید پاسخ می طلبد، آیا این می تواند همین الان بحث بشود و پاسخگویی شود ویا با توجه به وقت ، میزگرد تکرار شود و یا این که به ما اجازه می دهید که این ها را در قالب مقاله و یا یک سری اضافات به میزگرد در مدرسه چاپ کنیم. چون این قدر کلید واژه در بحث های محبوبه بود که من که یادداشت کردم، می بینم که خود این ها هر کدامش یک عالم چالش برانگیز است.

نسرین ستوده: به نظر من می شود جواب داد و متقابلا هم طرف مقابل این حق را دارد.

محبوبه عباسقلی زاده : ما بحث را کرده ایم که باز شود. در مورد این که چطوری می شود این شرایط را شکست و پتانسیل ها را آزاد کرد. بحث من این است که یک مقدار تهدید های بیرونی وجود دارد و یک مقدار هم مشکلات درونی.تهدید های بیرونی همین چیزهایی است که گفتند که همه امان در موردش می دانیم.و این که به هر حال در خوشبینانه ترین شرایط جنبش زنان قابل کنترل بشود و نه این که کاملا از بین برود اما ما نمی توانیم خودمان را در چارچوب ذهنی کسانی که می خواهند جنبش را کنترل کنند و یا سرکوب بکنند بگذاریم. ما باید حرکت خودمان را پیش ببریم. به نظر من جنبش زنان امسال خیلی خوب پیش رفت و اتفاق مهمی که افتاد این بود که به غیر از این که توانست خودش را تطبیق دهد با شرایط فعلی.به نا گهان یک تغییر مهم سازمانی در کل جنبش زنان اتفاق افتاد.ما از ان جی اوها به طرف شبکه ها حرکت کردیم. در حال حاضر کار شبکه ای را در کل حرکت های جنبش زنانی می بینیم. در گروه های مختلف ساختارها ساختارهای شبکه ای است و این خودش ما را یک قدم به طرف واقعی شدن جنبش زنان می برد.به طرف مفهومی که در کتاب ها هست به این معنی که حرکت باید شبکه ای باشد، هدفدار باشد و دارای خود آگاهی جمعی باشد، نزدیک می کند و به نظر من این یکی از دستاوردهای مهم ما بوده. این که جنبش زنان بتواند نسل ها را بشکند و حتی جنسیت ها را بشکند و این یکی از حسن های منحصر به فرد جنبش زنان در ایران هست.که ما باز توی گروه های مختلف داریم این موضوع را می بینیم.

این خودش یک جریان است.این فقط ویژگی کمپین یک میلیون امضاء نیست. می بینیم که به طور طبیعی این موضوع دارد همه جا تکرار می شود. این به معنای این است که یک اتفاقی دارد می افتد. بنابراین این که چگونه می توان پتانسیل ها را گسترش داد، به نظر من باید برگردیم به شرایط داخلی خودمان.ما توی گروه های مختلف کمتر با هم حرف می زنیم.گروه ها باید با هم وارد گفتگو شوند، شاید آن دوره ای که دوره هویت یابی گروه های مختلف بوده است لازم بوده که هرکس توی لاک خودش برود و کمتر با گروه های مختلف ارتباط داشته باشد ولی اگر ما می خواهیم این شرایط را آرامتر بکنیم. به قول منصوره همه این ها یک دنیا حرف است. این که ما فکر می کنیم چه چیزی ریسک را پایین می آورد و باید چکار کنیم، فراکنشی یعنی چی، کدام حرکت این ویژگی را داشته کدام نداشته، باید با هم بحث کنیم. یکی از ضعف های بزرگ جنبش زنان این است که این بحث ها را با خودش نمی کند همین که گفتگو کمتر دارداز یک نظر نشان دهنده این است که جنبش در حال پیشرفت است، برای این که یک دوره ای که جنبش دارد راه می افتد ، آدم ها زیاد حرف می زنند، توی دوره ای که حرکات زیاد می شود ، کمتر حرف می زنند و بیشتر عمل می کنند ولی خوب این عمل زدگی هم ممکن است باعث شود که ما این قدر به سرعت جلو برویم که نتوانیم حرکتمان را تبیین بکنیم.

منصوره شجاعی : محبوبه جان تو می گویی این پخش کردن تسری دادن مسائل به تمام لایه های جنبش و تمرکز زدایی باعث می شود که فقط این هزینه ها را پخش کند وخطر را از روی یک سری افراد جنبش بردارد؟

محبوبه عباسقلی زاده : من می گویم شما به این قاعده اید.

منصوره شجاعی : من هم می خواهم بگویم که قاعده ما تمرکززدایی است و این یک روش است واین روش تمرکز زدایی در داخل تشکل ها ی مردمی در ایران زمانی مطرح می شود که هنوز بحث های امنیتی به این شکلی که تو منظورت است وجود نداشت ، بنابراین نگاه فقط نگاه امنیتی نیست، نگاه توانمند سازی وظرفیت سازی است.یعنی تو هر چقدر نهادهای کوچک تر داشته باشی و به این ها مسئولیت بدهی، در توانمند سازی وظرفیت سازی زنان نقش بیشتری داشته ای.

محبوبه عباسقلی زاده : در یک فعالیت اجتماعی که هر کاری بکنی سیاسی می شود این دو تا با هم فرق دارند.

منصوره شجاعی: بچه های جوان و تازه وارد به جنبش، احضار میشوند اما بااستدلال قانون و حقوق شهروندی منتظر گرفتن احضاریه کتبی می مانند، می روند زندان و در دادگاه برای ندادن وثیقه های سنگین پافشاری می کنند.یک موقعی در جنبش زنان این ها توانایی افراد محدودی بوده است و این افراد از تعداد انگشتان یک دست هم تجاور نمی کرد ولی الان این بچه ها بدون آنکه سیاسی هم باشند تجربه مند و توانمند شد ه اندو این را حق شهروندی خودشان می دانند.


پروین بختیارنژاد: خیلی خوشحالم که در این جمع هستم، نکاتی که خانم عباسقلی زاده مطرح کردند، نکاتی هستند قابل تامل. همان جور که منصوره گفت، می شود رویش فکر کرد و مطالبی را مطرح کرد.و در واقع باب دیالوگی باز می شود که این خودش فی النفسه خیلی کار جذابی برای جنبش زنان است.چرا که من احساس می کنم که این دیالوگ بین نحله های مختلف جنبش زنان متاسفانه مدتهاست که قطع شده است.اگر این نحله های مختلف نتوانند با هم باب یک گفتگوی منطقی را باز کنند، هر کس می رود به سمتی که هر کاری را که تشخیص می دهد انجام بدهد و در واقع یک نوع تکه تکه شدن در جنبش زنان اتفاق می افتد و این چیزی هست که می فکر می کنم به ضرر همه ماست. و به شدت به ضرر جنبش زنان است. شاید ما در این 10 سال یعنی از سال 1376 تا 1386 ، سالی که گذشت را به عنوان یک سال سیاه بتوانیم ازش نام ببریم. سالی که فشارها بر فعالین جنبش زنان زیاد بوده علیرغم مقاومت خوبی که این دوستان از خودنشان دادند. اعدام های زنانی که اتفاق افتاد. لوایحی که در مجلس برده شد و به دلیل حملاتی که مطبوعات و فعالین جنبش زنان و همه فعالین این جنبش و روشنفکران کردند، باعث شد که این لایحه حمایت از خانواده و لایحه مجازات که واقعا گیرهای اساسی در مورد مسائل زنان دارد، در مجلس هفتم مسکوت بمانند و بگذارند که مجلس هشتم بیاید چنین لوایح افتضاحی را مطرح بکند. راه های برون رفت از این شرایط چیست؟ ما می تونیم از همه شرایط برای برون رفت از این وضعیت استفاده کنیم. ما در مورد جنبش زنان با یک نوع عدم همگرایی روبرو هستیم.جنبش زنان زمانی به عنوان بک جنبش و یک جریان قوی مطرح شد که این نحله های مختلف جنبش به نوعی همدیگر را همپوشانی می کردند. یک جوری از همدیگر حمایت می کردند و در سال های اخیر یک مقدار تفرقه ها بیشتر شده و یک مقدار تکه تکه شدن ها بیشتر شده، فکر می کنم که ما باید در حال حاضر اگر نمی توانیم یک مراسم 8 مارس آن چنانی که در خور شان زنان جامعه مان است بگیریم، اگر نمی توانیم فلان تجمع را برگزار کنیم ولی یک کار می توانیم بکنیم و آن این که در واقع یک بحث انتقاد از خود را به صورت جدی بیاییم مطرح کنیم. و در این بحث انتقاد از خود ببینیم آیا جنبش زنان به لحاظ ساختار درونیش قدرتمند شده؟ آیا ضعیف شده؟ و ما چکار می توانیم بکنیم؟ اگر قدرتمند شده ، چرا شده و اگر ضعیف شده چرا؟من اعتقاد ندارم که همیشه نمادهای بیرونی است که می تواند ما را متقاعد کند که یک جریان قوی هستیم. ما در واقع اگر یک جریانی بشویم که از درون محکم باشیم، آن وقت است که می توانیم بگوییم ما یک جنبش قوی هستیم. و در سطح جامعه مطرح هستیم. ما الان کمپین یک میلیون امضاء را داریم و واقعا اعضای بسیار نازنینی در آن شرکت دارند. کمپین ضد سنگسار را داریم که در آن هم افراد بسیار جالب و پرانگیزه و تلاشگری فعالند و جریانات خردی که الان در شهرستان ها شکل گرفته و بسیار زیاد هستند که به این جریانات می پیوندند. ولی پیوستن این جریانات به جریان بزرگ تر منوط به این است که ما یک مقدار اشکالات درونی خودمان را حل بکنیم. مسائل درونی خودمان باید به بحث و چالش گذاشته شود. دیدگاه های مختلف بیان شود و مهمتر از همه این که هر جریانی بتواند خودش را نقد کند. این که ما الان در بحث نقد می آییم مطرح می کنیم که الان حاکمان و دولتمردان بپذیرند نقدهای ما را ولی اگر ما خودمان این ظرفیت را ایجاد نکرده باشیم که این نقدها را بپذیریم. فکر می کنم این جریان نتواند در آینده قوی خود را مطرح کند.

محبوبه عباسقلی زاده: می خواستم بپرسم این شاخص هایی که می گویید باعث ضعف جنبش شده، چیست؟

پروین بختیار نژاد: من تکه تکه شدن های جریانات بزرگ تر را می گویم.

محبوبه عباسقلی زاده : شکل مطلوب مورد نظر شما چیست؟

پروین بختیار نژاد: جریان های مختلف زنان بتوانند همکاری های مشترک و ائتلاف های خوبی را از خودشان نشان بدهند.ولی ما نمی بینیم این ائتلاف ها را یعنی من به شخصه این ائتلاف ها را نمی بینم و اگر هم به شکل مقطعی این ائتلاف ها صورت بگیرد خیلی ضعیف و شکننده است. ممکن است من نوعی و شما و چند نفر دیگر در زندان در کنار همدیگر مجبور شویم که با هم یک رفتار مسالمت آمیزی را داشته باشیم. از هم حمایت بکنیم ولی ائتلاف اصلی در بیرون است که باید این اتفاق بیافتد. ولی در بیرون یعنی در عرصه عمومی جامعه ما این را نمی بینیم.

محبوبه عباسقلی زاده: این جو است. من انتقادی که به این حرف دارم این است که این جو است.

نسرین ستوده: این طوری که نصفه می ماند بحثش ، من خواهش می کنم به هر کس زمان بدهید و بعد وارد بحث های همدیگر بشویم.

محبوبه عباسقلی زاده : من نمی خواهم جواب بدهم، می خواهم بگویم که حرکت های مختلف دارند از همدیگر حمایت می کنند. مثلا الان تمام گروه های مختلف دارند از هم حمایت می کنند.چه جوری چکار کنند، همه بروند سرکمپین های مختلف ؟


پروین بختیار نژاد : ببینید این ها باید بتوانند همکاری های مشترکی را با هم انجام دهند.در بین کمپین یک میلیون امضاء هم این اتفاق می افتد که این تعداد از آن تعداد الان یک مقدار تفاوت دارند . تفاوت های فکری باعث اختلاف شده و … من معتقدم که این اختلافات را باید به طریقی، از طریق گفتگو، از طریق تن دادن به رای اکثریت چون ما هیچ کدام راه دیگری را نمی شناسیم. ا بتوانیم حل بکنیم و گرنه اگر یک جریانی تشکیل شود، بعد از چند صباحی ببینیم که این جریان تجزیه شده و بعد یک جریان دیگر .. ببینید این زنان نمی توانند یک پشتوانه قوی را برای خود به عنوان یک جنبش فعال بشناسانند. به عنوان یک جنبش نمی توانند به آن تکیه بکنند، چون هر آن امکان دارد به همان چیزی که تکیه می کنند آن هم یک جور دیگر دچار مشکل شود، این که خانم عباسقلی زاده می گوید این ها از هم حمایت می کنند این خیلی خوب است ولی این که بتوانند پروژه های مشترکی را با هم کار کنند. من ندیده ام، شاید هم این موضوع ناشی از بی اطلاعی من است. حقیقتا من فکر می کنم، منظور من از اتحاد این نیست که همه عین هم فکر کنیم. منظورم این است که در یک روند دمکراتیک گفتگوهای مفصلی با هم داشته باشیم. در طی این گفتگوها به پروژه های مشترکی برسیم و این پروژه ها را با هم انجام بدهیم. و تا حد امکان از اختلافات پرهیز بکنیم. چون زمانی فعالیت های زنان به عنوان جنبش مطرح شدند که این ها یک مجموعه قوی بودند و زمانی که این مجموعه قوی را به هر دلیلی از دست بدهیم و دوباره کپه کپه بشویم. و این کپه کپه ها نتوانند کار اصلی خود را که تغییر قوانین، تغییر فرهنگ و تغییر نگرش و باورها در مورد مسائل زنان که به نظر من اولویت دارترین مسائل زنان هستند، انجام بدهند. این پروژه ها پیش نمی رود مگر این که فضا را کاملا دمکراتیزه بکنیم. و در این فضای دمکراتیک بیاییم با هم همکاری بکنیم و بیاییم پروژه های مشترکی را با هم انجام دهیم و به اضافه آن واقعا روش ها را غیر دموکراتیک نکنیم و بیاییم مجموعه زنان را یعنی زنان فعال را در نظر بگیریم و ایدئولوژیک برخورد نکنیم که البته نگاه ایدئولوژیک خیلی کم بوده ولی بوده، و این نحله های مختلف بتوانند با هم کارهای اساسی و بزرگ را انجام دهند و این کارهای بزرگ زمانی انجام می شود که ما بتوانیم از طریق دمکراتیک تن بدهیم به قول و قرارهایی که گذاشته می شود. مثلا من یادم است در جلسه ای که برای تجمع 7 تیر نشستیم و با هم صحبت کردیم و بحث مفصلی انجام شد که یک عده موافق گفتند که انجام بدهیم و یک عده مخالف گفتند که انجام ندهیم . شاید که انجام آن فعالیت زنان را وارد فاز جدیدی کرد. فازی که این ها واقعا از دختران جوان تا کسانی که سابقه فعالیت بیشتری داشتند ، پایشان به اوین باز شد و در واقع این اسطوره وحشت برایشان ریخت. یعنی این اتفاق خوب افتاد ولی در کنارش هم اختلافاتی که پیش آمد که یک عده گفتند رای گیری ها دمکراتیک نبود، بهتر بود که افراد با این گستردگی وارد زندان نمی شدند.آن وجه هم اتفاق افتاد، من فکر می کنم شاید خیلی از شما در سال های 60 بودید و دیدید که چه گذشته، من هم خودم بخشی از جوانیم در این مسیر بوده، از 22 سالگی تا 30 سالگی که یا توی اوین بودم و یا خارج آن به اضافه یک بچه کوچک که داشته ام. آن سال ها سال هایی بود که واقعا افراد خودشان را ساختند و به جمع بندی هایی رسیدند و این جمع بندی ها بود که به حرکات بعدی کمک کرد. ما هم که به قول محبوبه عباسقلی زاده هر 10 سال چند سالی سیاه در کشورمان داریم. پس چه بهتر است در این سال های سیاه ، در واقع بیاییم روی مسائل بنیادی خودمان کار بکنیم و ببینیم که جنبش زنان به لحاظ درون ساختاری نه آن فشارهای بیرونی ، چون آن فشارهای بیرونی که همیشه به نوعی وجود داشته، یک روزهایی کم است و یک روزهایی زیاد ولی ما به لحاظ درون ساختاری چه اشکالاتی داریم ، بیاییم این اشکالات درون ساختاری را به بحث بگذاریم و تن بدهیم به نظراتی که درست هست و در یک فضای دمکراتیک روی آن ها فکر کنیم. و این فکر کردن ها بسیاری از مسائل ما را حل خواهد کرد.

منصوره شجاعی : هر حرکتی باعث می شود که یک مقدار بحث تئوریک ایجاد شود. به ویژه در جنبش زنان که از عمل دارد به تئوری می رسد. در حالت گسترده اش . به نظرم بیایید پرهیز کنیم که اسم این ها را اختلاف بگذاریم. بگذاریم پیش بیاید، باز شود و مورد بررسی قرار بگیرد. و حالا از دوستان اجازه میخوام که سوال بعدی را از نسرین ستوده و آسیه امینی بپرسیم و این بر می گردد به رابطه جنبش زنان در ایران با جنبش بین المللی و شاید بهتر بگویم این رابطه در سطح بین المللی. و موانعی که در سر راه این ارتباط وجود دارد. وقتی که ما به تاریخ جنبش زنان نگاه می کنیم ، وقتی به کنگره نسوان شرق در سال 1311 نگاه می کنیم و به آن اشتیاقی که در زنان ایرانی برای ارتباط با همتاهای خودشان در کشورهای مصر و عراق و نیز غربی وجود دارد. فکر میکنیم این همه قدمت وسابقه چرا هنوز این قضیه به طور کامل حل نشده و همواره دو مانع بر سر این ارتباط ها وجود دارد. یکی موانع امنیتی است که همیشه مانند یک شمشیر داموکلس بر سر فعالان وجود دارد،و دیگری موانع ذهنی که بر سرراه این ارتباط ها وجود دارد.

نسرین ستوده: من از همه انتقاداتی که برای کمک به بهبود حرکت انجام شد و در این جا مطرح شد، متشکرم. ببینید در زمینه بین المللی ما در یک جایگاه بین المللی قرار گرفته ایم که مثلا با 100 سال پیش مقارن با جنبش مشروطه ، با جنبش مقارن با زمان ملی شدن صنعت نفت که دوباره جنبش زنان در ایران اوج می گیرد و پس از آن یک تفاوت هایی داریم.این تفاوت این است که الان که ما در این جا نشسته ایم. عفو بین الملل گزارش می دهد و تک تک به نام بچه ها گزارش می دهد و وضعیت آن ها را پیگیری می کند. این به معنای این نیست که ما بگوییم بله یک عفو بین الملل هست که به دولت ما فشار می آورد.به هیچ وجه، من می خواهم این را عرض کنم که افکار عمومی تنها به افکار عمومی داخل مرزهای ما محدود نمی شود. این افکار عمومی خارج از ایران است . بیش از این که من امیدوار باشم دولت آلمان دولت ایران را بخواهد و او را منقاد کند که حقوق زنان را رعایت کند. افکار عمومی آلمانی ها در کنار ما ایستاده اند. این امر به دلیل تحولی است که در بحث حقوق بشر در جهان اتفاق افتاده است. حقوق بشر حیاط خلوت هیچ دولتی نیست. بنابراین همه دولت ها حق نظار ت بر حقوق بشر را دارند.دولت ما می تواند در مورد حقوق بشر در آلمان مداخله بکند و بکند .ما هیچ حرفی نداریم . به علاوه آن می بینید که برای فعالان کمپین جایزه بین المللی فرستاده می شود. این امر البته اعتراض هایی را بر می انگیزد ولی این امر پیامی را می فرستد برا ی موافقان و مخالفان این جنبش که این جنبش تنها نیست. به هر حال افکار عمومی به این حرکتی که در ایران رو به گسترش است نظارتی دارند. یک تحول خیلی مهمی که در این سال ها اتفاق افتاده دسترسی به اطلاعات است. من نمی گویم این دسترسی خیلی آزاد است.ما می دانیم که به موجب قانون، نگهداری یا استفاده از تجهیزات ماهواره ای ممنوع است اما ما می بینیم که این تجهیزات در خیلی از خانه ها وجود دارند که افرادش هم خیلی به رعایت قانون ملزم هستند.این واقعه در زمانی که فکس هم به ایران آمد، وجود داشت. افراد نمی توانستند، فکس استفاده کنند ولی استفاده می کردند یا در مورد ویدئو وجود داشت، افراد از نظر قانونی نمی توانستند از ویدئو استفاده کنند ولی استفاده می کردند. حالا در دسترسی به ماهواره چه اتفاقی افتاده است؟ امکان دسترسی به اطلاعات و یا شبکه های اینترنتی در اختیار افراد است. شما می بینید که هیچ خبری پنهان نمی ماند آن چنان که در دهه 60 کسی در گوشی به دیگری اخبار را منتقل می کرد. در جمعی می نشستند و می گفتند می دانید، فلان دولت مرد این طوری گفته، او هم در آن جمعی که مثلا افطاری مهمان بودند، جوابش را این طوری داده است. این اتفاق الان نمی افتد چرا؟ شما الان روی سایت گوگل موضوعتان را سرچ می کنید، اخبار برایتان می آید. بنابراین این پتانسیل های مثبتی را که ما داریم با تکیه به آن ها می خواهیم حرکت مان را پیش ببریم. ببینید شرایط سختی را که شما در بحث هایتان اشاره کردید من قبول دارم. الان در سطح وسیعی بچه هایی را که هیچ کار غیر قانونی نکرده اند می گیرند. دختران جوان را بازداشت می کنند و این ها را در بازجویی های سخت نگاه می دارند، در حالت ابهام ذهنی نگاه می دارند. ولی این ها تا کجا می خواهند دسته دسته دختر بگیرند و ببرند در بازداشتگاه وزرا نگاه دارند. وزرا مربوط به رسیدگی به مسائل غیر اخلاقی است ، مگر این بچه ها کار غیر اخلاقی انجام داده اند.


من یک پیشنهاد دارم برای استمرار حرکت مان، این که ما این چارچوب قانونی را در حرکت مان رعایت کنیم، تاکید ما بر خواسته های حقوقی است، این بد نیست ولی کافی نیست. ما تاکید می کنیم برخواسته های حقوقی مان، برای این که حقوق زنان تغییر کند و قوانین برای زن و مرد برابر باشند. ما برابری دیه را می خواهیم، الغاء تعدد زوجات را می خواهیم، کسی برایش این توهم پیش نیاید که ما تساوی در تعدد زوجات را می خواهیم!.مبنای خواسته های ما حقوقی است. برای این که این موضوع را پیش ببریم دو سه تا محور را باید در نظر بگیریم که البته برخی از آن ها هم محقق شده اند و آن این است که خواسته ها هر چه بیشتر شفاف تر بیان شوند. من یادم می آید در دهه 1370 در ایران وقتی که حرکت زنان تازه داشت نزج می گرفت ، به هر کس می گفتی که قانون گفته که «مرد هر وقت که بخواهد می تواند زنش را طلاق بدهد»، یا ماده 220 قانون مجازات اسلامی که « هر گاه پدر کودکش را بکشد، مجازات نمی شود» همه می گفتند، جدی؟ یعنی ببینید ما الان در کجا قرار داریم که کافی است شما شماره ماده قانونی را بدهید. این قدر آگاهی های حقوقی در این زمینه بالا رفته و بعد می آیند در کمپین یک میلیون امضاء می گویند که ما این خواسته ها را به طور دقیق داریم.در کمپین ضد سنگسار می گویند متوقف کنید سنگسار را! هیچ جای دنیا این کار را نمی کنند که شما می کنید. مخالفان اعدام زیر 18 سال می گویند ما چرا سن مسئولیت کیفری را برای دختران و پسران این قدر متفاوت قرار می دهیم. این ها شفاف کردن خواسته ها را به دنبال دارد که جلوه جواهری و مریم حسین خواه نزدیک به 40 روز بازداشت بودند و این باز داشت را تحمل می کنند. چون برایشان مشخص است که چه می خواهند. علاوه بر آن دوستان دیگری را می گیرند، می گویند وکلایتان به شما یاد داده اند که وثیقه نگذارید؟ در حالی که کار وکیل این است که بگوید، وثیقه بگذار، آزاد شو، و این بچه ها می گویند، خواسته های ما مشخص است، کار ما هم قانونی است، وثیقه برای چی بگذارم، این ها چیزهایی است که وقتی روشن بشود، آن فعال جنبش زنان از من وکیل جلوتر می افتد. چون خواسته هایش برایش روشن است. کار وکیل این است که از او می پرسند کار ما قانونی است؟ می گویم بله، می گوید اگر این بیانیه ها را بگیرند، این ها جرم است؟ می گویم نه، او دیگر استراتژیش را خودش تعیین می کند، این که وثیقه بگذارد یا نگذارد. بعد آن جا در دادگاه انقلاب تصورشان این است که ما وکلا به آن ها یاد داده ایم که وثیقه نگذارد. در حالی که اصلا این طور نیست. این ها چیزهایی است که وقتی شفاف می شود، این پیامدها را به دنبال خود دارد. اما یک جاهای خالی را هم برای شما ایجاد می کند. تاکید بر خواسته های حقوقی خیلی خوب است ولی باید ارتباط بین رشته ای بین فعالان جنبش برقرار شود. الان شما در چالش ماه یک تحلیل جامعه شناختی ارائه می دهید اما جای روانشناسان ما خالی است.روانشناسان باید بگویند اگر در جامعه ای تعدد زوجات مرتب تشویق می شود. آقا برو صیغه بکن، عقد دائم و موقت بکن، این چه تبعات روانی برای کودک ایجاد می کند. شهلا جاهد کارش به زندان می افتد و چند سال است این پرونده در جریان است. این یکی از نتایج پدیده تعدد زوجات است. نگاه کنید ببینید تعدد زوجات چقدر جنایات خانوادگی را بالا برده، آقایان ناراحت می شوند، آدم این طوری می گوید. خیلی از سنگسارها ، زن برای انتقام از شوهرش می رود و بعد چون شوهر دار است محکوم به سنگسار می شود.ببینید من می خواهم این ارتباط بین رشته ای را رویش تاکید بکنم و این که باید رشته های دیگر هم درگیر این بحث ها ی جنبش زنان بشوند و تحلیل بدهند. سومیش این است که ما مبارزات قانونیمان را حفظ بکنیم. خانم عباسقلی زاده نکته مهمی را اشاره کردند و گفتند گاهی حکومت برخورد می کند با یک جریان برای این که تفسیر درستی از این جریان ندارد. چرا که این جریان فلان گرایش درش جمع شده اند، ، حکومت می گوید چرا در این حرکت افرادی جمع شده اند که دارای طرز فکر خاصی هستند؟اما یک حکومت حق ندارد به استناد تصورات خودش ، خودش را درگیر کند با مطالبات قانونی یک جریان. ما علنا اعلام کرده ایم خواستار براندازی حکومت نیستیم، بحث ما سیاسی نیست، همه این ها را گفته ایم. بحث ما برابری خواهی زن و مرد است بنابراین یک بازپرس حق ندارد به اتکاء تفاسیری که روی حرف ما می گذارد من را متهم کند.

منصوره شجاعی : ببخشید یعنی این که وقتی جنبش زنان می رود و ارتباط می گیرد با جنبش های زنان در بقیه کشورها برای انتقال تجربه و… ، این تفسیر حاکمیت است که می خواهد همه این ها را جرم تلقی کند؟

نسرین ستوده: ما وقتی قانونی صحبت می کنیم، پیاممان این است که ما در هیچ جامعه ای جنبش زنان مسلحانه نداریم. برای این که فعالان زنان همیشه روی روش های مسالمت آمیز تکیه کرده اند.به همین دلیل است که نباید نگاه به گذشته را ازدست بدهیم. ما کجا بودیم الان به این جا رسیدیم. ما از دفاع از کیس های مربوط به زنان مثل کیس های طلاق و … ارتقاء پیدا کردیم به دفاع از فعالان حقوق زنان. یعنی فعالان حقوق زنان این قدر زیاد شدند که ما گفتیم بهتر است برویم دنبال دفاع از این زن ها . چون این ها به سرچشمه نزدیک ترند تا برویم دنبال کیس ها.

آسیه امینی: سوال منصوره سوال خیلی مهمی است. ومن در دو سال اخیر با این سوال مواجه بوده ام که آیا نوع حمایت های بین المللی که از فعالان زنان یا فعالان جامعه مدنی می شود، در نهایت به نفع آن هاست یا نه؟ یا این که این حمایت ها به افزایش فشارهای بیشتر بر فعالان جنبش می انجامد؟ من از خود موضوع کمی فاصله می گیرم و در واقع به تاریخ نگاهی می اندازم. کشور ما کشوری بوده که نه تنها فعالان اجتماعی بلکه فعالان سیاسی هم بدترین دورانشان و یا به قولی سیاه ترین دورانشان، دورانی بوده که فشارهای بین المللی به دولت بسیار افزایش پیدا کرده. این تحلیلی بود که ما دو سه سال پیش هم داشتیم که آیا با شرایط بین المللی که ایران در آن درگیر شده و باتند شدن لحن غیر دوستانه ایران در عرصه بین الملل، با توجه به این که مسائل مطرح شده از جانب فعالان جنبش تغییری نکرده و خواسته ها همان خواسته هاست، اتفاقی برای فعالان جنبش های مدنی و به طور خاص فعالان جنبش زنان رخ خواهد داد یا نه؟ (یعنی فضا تنگتر از پیش خواهد شد یا نه؟)


باز هم پیش بینی خود ما این بود که مسلما به استناد آن چه بر ما رفته است، به استناد تاریخی که پشت سر گذاشته ایم ، افزایش فشارهای بین المللی ،قطعا فشار بر فعالان را بیشتر می کند. دلیلش هم این است که امکانات و ابزار تکنولوژیک باعث شده که خبرها از سوی فعالان مدنی و به ویژه فعالان جنبش زنان به راحتی و در اسرع وقت سیر آفاق کند. این اخبار ، که معمولا هم اخبار خوشایندی نیست، واکنش طرفداران و حامیان حقوق زن را عمدتا هم از سوی مدافعان حقوق برابر در پی خواهد داشت. و وقتی روابط خارجی کشور با بیرون از کشور دوستانه و با حسن نیت نیست، طبیعتا این حمایتها برداشتهای سوئی را از جانب ایشان در پی خواهد داشت. کما این که عین همین اتفاق ها نیز رخ داد. هرگونه دفاعی از فعالان زن به فور، تعبیر به جانبداری سیاسی ضد حکومت شد. در حالی که اصلا این طور نبود. ضمن این که باید به چرایی مقابله با فعالان زن برگشت که چرا این مقابله و این تحمیل یا سرکوب با آنها صورت می گیرد و موجب بهانه می شود؟!

حتا در سطوح اجتماعی نیز خبرهای حوزه زنان خیلی سریع منتشر و باعث واکنش می شود؛ چه در داخل ایران و چه خارج. نمونه اش هم همین سنگسار دختر 14 ساله ای است که توسط پدرش سنگسار شد. اما تحلیل هایی که بر این ماجرا می رود فراتر از یک اتفاق صرف خانوادگی و ناظر به تحلیل های اجتماعی و سیاسی است.

بنابراین قابل پیش بینی بود که لحن غیر دوستانه دولت ایران در عرصه بین المللی باعث فشار بر فعالان می شود. ولی خب اگر چه مساله ارزش گذاری و خوب و بد کردن نیست، ولی باید بدانیم با این سرعت خبر رسانی ، نه خبر را می شود در پستو قایم کرد و نه می شود حقوق بشر را منحصر به یک جامعه و یک اقلیت یا اکثریت دانست. به هر حال حمایت از حقوق بشر و مدافعان آن ، امروز یک مساله جهانی است و در دست ما هم نیست که بگوییم یا بخواهیم کسی از مدافعان حقوق زنان یا حقوق بشر دفاع کند یا نکند!

اما جدای از این، من به شخصه فکر می کنم جنبش زنان جنبشی پر از پارادوکس است و این پارادوکس فقط در ارتباطات بین المللی نیست. این پارادوکس در جای جای رفتار اجتماعی ما نیز قابل مشاهده است.
در عرصه بین المللی یکی از پارداوکس ها گیر افتادن بین دو مسئله است . از یک طرف ما مواجه با یک بنیادگرایی در داخل حاکمیت هستیم که مخالف برابری حقوق زن و مرد است. دیگری امکان ابزار قرار گرفتن جنبش زنان برای حکومت هایی است که مشکلشان لحن غیردوستانه دولت ایران است و نه مشکلات زنان ایران. این یک واقعیت است که هر دولت و هر قدرتی می خواهد بهره خودش را ببرد. به نظر من باید این آگاهی وجود داشته باشد که این حمایت ها در چه جهتی مورد استفاده است، آیا صرفا برای مقابله دولتها است و ما بهانه ایم؟ یا نه، واقعا داشتن حقوق برابر و فعالیتهای جنبش زنان است که توجه افکار عمومی بین المللی را جلب کرده است؟ به گمان من در روابط بین المللی اگر چه ما توان محدود کردن قدرتهای دولتی را نداریم اما بیترین اعتماد به گروه های مدافع زنان و نهادهای مدافع حقوق زنان و حقوق بشر است. گروه هایی که حمایت یا دریغشان، به منافع اقتصادی و سیاسی وابسته نیست.

پارادوکسی هم که در داخل وجود دارد، یکی نگاه ارتجاعی و تندروانه ای است که آگاهانه از مطالبات زنان، یک تعبیر سیاسی می سازد و در واقع مخالف برابری زن و مرد هم از نظر اجتماعی و هم از نظر سیاسی است و یکی هم مقاومت نرمی است که در داخل ساختار فرهنگی ما وجود داشته و ریشه در همان توزیع نابرابر قدرت در خانواده دارد.

برای برون رفت از این مقاومت نوع دوم، می توان با فرهنگ سازی ، با کوچه به کوچه رفتن و باز کردن باب گفت و گو، این تغییرات را ایجاد کرد. بر خلاف خانم عباسقلی زاده که ضعف کمپین یک میلیون را در بی شناسنامه بودن آن می داند، من فکر می کنم یکی از حسن های کمپین شکستن این مقاومت در داخل ساختارهای جامعه است . کنشگران کمپین، به دور از هیاهو وارد ساختارهای جامعه – جایی که گفتمان اجتماعی از طریق گفت و گوی فردی صورت می گیرد- می شوند. مثال می زنم؛ سه شب پیش یک نفر از کرمان با من تماس گرفت و گفت می خواهیم یک وبلاگ بسازیم برای حمایت از نسیم خسروی که هم شهریشان بود( زمانی که نسیم خسروی فعال کمپین به هنگام جمع آوری امضاء دستگیر شده بود). من این کنش را واکنشی به کمپین می دانم. این حسن است و خودش اتفاقا شناسنامه ای در روش و کار است و بی هویتی نمی بینم. این که ما به جای یک نفر صدنفر بشویم که مثل سربداران همه خود را شیخ حسن جوری بنامند که می خواستند سربدار شوند، این حسن است.

به بحث خودم بر می گردم. ما چگونه می توانیم از ابزارهای بین المللی به نفع خودمان استفاده کنیم؟ به نظر من وقتی این اتفاق می افتد که همانگونه که گفتم ما بتوانیم صدای مستقل و منتقدانه خودمان را به گوش نهادهای بین المللی برسانیم.

بنابراین علی رغم این که اعتقاد دارم که جنبش زنان دائم با پارادوکس های خودش در گیر است. اما فکر می کنم در یک سال گذشته این صدای مستقل رسا تر از پیش شده و این دستاورد بزرگی است.
یکی از عوامل رساتر شدن صدای زنان یا شنیده تر شدن آن به دلیل کاهش شکاف جنسیتی در سطح رسانه ای است.

وقتی از خودم می پرسم که چرا در 10 سال گذشته جنبش زنان این قدر مهم شد؟( ما در برهه های مختلف تاریخی این امکان را داشته ایم که بتوانیم کار بکنیم ولی این چرایی هنوز برای من هست) جوابم را بیش از هر جا ، در کاهش شکاف جنسیتی در سطح رسانه ای می یابم.

ما دائم داریم به افزایش سایت ها و وبلاگ های زنان اشاره می کنیم. اینترنت باعث شد که مساله زنان را که تا پیش از این مساله شخصی بود و باید در خانه نگه داشته می شد تا گوش نامحرم نشنود، به مساله عمومی تبدیل شد. حتا شکاف نسلهای زنان را این حس مشترک و درد مشترک پر کرد. زیرا من، زن امروزی هنوز با همان درگیریهای مادر و مادربزرگم در سطوح کلان جامعه روبرویم.

اما جدا از تاثیرات اینترنتی، مساله زنان، خودش را هرچند محدود و شاید ناخواسته به روزنامه ها و حتا صدا و سیما هم تحمیل کرده است. با وجودی که صدا و سیما بر تبلیغ چهره ای از زن که تنها پاسبان کانون مقدس خانواده است و هیچ مسوولیت اجتماعی دیگری انگار ندارد، استوار است، ولی چند وقت پیش در یکی از شبکهها ی تلویزیونی ، خانمی را آورده بودند که کارگردان تئاتر بود و جایزه گرفته بود، بحث هایی که مجری با او می کرد تماما بحث های فمینیستی بود که حالا آن ها به زبان خودشان بیان می کردند. این دستاورد بزرگی است و کمتر از رسیدن به حقوق برابر در دیه و ارث و … نیست. به نظر من این تاثیر گذاری است و گفتمان عمومی ناگزیر از توجه به مسائل زنان است.

تجربه ما در عمل هم نشان داد. مثلا خبر سنگسار دو نفر در مشهد را خیلی از رسانه ها حاضر نبودند منتشر کنند. اما وقتی این مساله قابل اغماض (از نظر آنها) به مساله ای عمومی عمومی تبدیل شد، همه ناگریز از پرداختن به آن بودند.

مساله دیگر اینکه من دلم می خواست به صحبت خانم بختیار نژاد برگردم . شاید برخی از ما پرهیز کنیم از نقد درونی برای خودمان . من بخشی از حرف های خانم بختیار نژاد را قبول دارم و به بخشی از آن نقد دارم. این مسئله خیلی مهم است که ما داریم تهدیدها را بررسی می کنیم. اما آیا این تهدیدها همه بیرونی است؟ اگر تهدید ما ازدرون است، از چه جنسی است؟ واقعیت این است که تهدید ما از همان جنس تهدیدهای پدرسالارانه ای است که ما را دارد از درون می پوکاند. بی تعارف با هم صحبت کنیم! جنبش زنان در عرصه بین المللی و رسانه ای و سیاسی ، اجتماعی توجه گرفته است. آیا جنبش زنان از درون خودش توانسته به این خود آگاهی برسد که مشکلش ، نظام پدرسالاری است که در حال بازتولید خودش است؟ آیا ما که مدعی این برابری

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours