جنبش یک میلیون امضاء: پیشروی در سه گستره ارتباطی

۱ min read

جلوه جواهری-23 اسفند 1386

در آستانه عبور از گذرگاه مناسبتی یکصدساله (روز جهانی زن) قرار داریم. گذشتن از این دروازه خاطره انگیز مصادف شده با گذر از آستانه یک سال و نیم فعالیت مجدانه کمپین یک میلیون امضاء در ایران. یکسال و نیم از آغاز فعالیت کنشگران کمپین با اهداف حداقلی و محدود (تغییر قوانین تبعیض آمیز) می گذرد، روندی که فراز و فرودهایی گاه بسیار شدید و تکان دهنده برای مان داشته است. بیش از چهل و سه نفرمان دستگیر و صاحب پرونده های قضایی شده ایم. اما در مقابل، کلی تجربه های دست اول و ناب اندوخته ایم.

در خلال ده سال گذشته و به مناسبت ایام 8 مارس، پیاپی شاهد برگزاری مراسمی در پارک ها، میادین شهر، خیابان ها، و مکان های سرپوشیده بوده ایم. و هر سال نام شهرستانی گاه کوچک به فهرست شهرهای برگزارکننده این مراسم اضافه شده است. هر روزی که برای زنان رقم می خورد، بهانه ای است تا به خود آییم و بر آنچه در طول سال پشت سر نهاده ایم نظر افکنده، ببینیم چه سرمایه ای توانسته ایم به جهان زنان بیفزاییم. جهانی که سعی دارد روز به روز تعریفی جدید از خود ارائه دهد و خود را به اندازه محدودیتی که بر آن روا داشته شده، تکثیر کند. به گذشته نظر می افکنیم با امید به پی افکندن آینده ای که قصد داریم آن را صلح آمیز و زیباتر بنا کنیم.

سالی که گذشت به حق سال زنان ایران بود. از هر سو می توانستیم ببینیم که چگونه کسانی که تاکنون به مساله ای به نام زنان حتی اعتقاد نداشتند و اصلا نمی پذیرفتند چنین مساله ای وجود خارجی دارد، اکنون با شوق و امیدواری در ادبیات خود به «جنبش زنان» می پردازند. سالی که گذشت پر از پویایی و نشاط، به همراه دردها و سختی های زایش های مکرر، برای کل جنبش زنان بود.

دیگر به راحتی نمی توان از «یک» جنبش زنان در ایران حرف زد. اکنون به جرات می توانیم بگوییم که جنبش های زنان در ایرانِ امروز نمایان است. از جمع هم اندیشی کوچکی به وسعت 20 تا 30 نفر در تهران دیروز، به جمع های بزرگی رسیده ایم با خواسته های متنوع اما محکم و منسجم. خواسته هایی که در سال گذشته مداوم تکرار شده و هرگز رو به افول نگراییده است. این اعتلای آرام و آهسته (اما پیوسته) در روند مبارزات زنان ایران، تا حدود زیادی به حمایت های بی دریغ جنبش های فراملیتی زنان از تلاش های صلح آمیز جنبش زنان ایران مربوط است. اما هم چنان که، خواسته های زنان از هر سو و از جانب رسانه های متعدد غیر رسمی و فراملی مطرح می شود؛ فشار بر فعالان جنبش زنان با هدف سرکوب صداهای برخواسته نیز روز به روز فزونی می یابد.

فراتر رفتن از روش های کلاسیک و وارد شدن به شبکه ای جهانی

کنشگران جنبش های اجتماعی در طول مبارزه اعتراض آمیز خود همچنان که در محیط پیرامون خود به واسطه نقد مداوم آن، تغییر و تحول ایجاد می کنند؛ شکل های متنوع سازماندهی، استراتژی های عمل و حتی جهان بینی شان، را نیز بر اساس موقعیت پیش رویشان و با استفاده از تجربیات به دست آمده از فعالیت های خود و جنبش های دیگر، بازخوانی کرده و از نو می سازند. این جنبش ها در اثر جهانی شدن روز افزون و به واسطه شبکه های فراملیتی جنبش زنان، متاثر از جنبش های به خصوص مشابه در فراسوی مرزهای ملی هستند و بر آنها تاثیر نیز می گذارند.

هر چه شعاع انتشارِ اعتراض در درون مرزها و فراسوی آن گسترده تر باشد، بر قدرت جنبش و در نتیجه استقلال آن افزوده خواهد شد. و هر چه محتوای شعارها و ماهیت اعتراضی جنبش ها عمومی تر باشد، موفقیت آنها در انتشار اعتراض شان به فراسوی مرزهای محلی بیشتر است. اگر جنبش های کلاسیک تنها از راه مستقیم و رو در رو می توانستند اعتراض خود را منتشر کنند و از هم تاثیر بگیرند، امروزه جنبش های نوین به واسطه وجود سازمانهای فراملیتی زنان، رسانه های اینترنتی و شبکه های بین المللی، بر یکدیگر تاثیر بسیار می گذارند و در حمایت از هم و مبارزات حق خواهانه شان، موفق ترند. بنابراین هر جنبشی که به ویژه ماهیت جهانی داشته باشد (مانند جنبش زنان) و بتواند از امکانات شبکه های فراملیتی و رسانه های بین المللی در انتشار اعتراض اش کمک بگیرد، در تحلیل نهایی ساخت مستقل تری خواهد یافت.

جنبش زنان هم به دلیل هویت های چندگانه ی بسیاری از کنشگران آن (که توامان مورد تبعیض جنسی، نژادی، زبانی، ملیتی، مذهبی و طبقاتی هستند) که به آن موقعیت میان جنبشی داده اند، و هم به دلیل سابقه دیرین و پابرجای جنبش های بین المللی زنان و هم به دلیل آن که جنبش زنان به طور تاریخی جنبشی جهانی بوده ، بیش از همه جنبش ها متاثر از تجربه های جنبش های ملی و فراملی دیگر قرار داشته و تحول پذیر است. خوشبختانه جنبش زنان و به ویژه جنبش یک میلیون امضاء به درستی توانسته حساسیت و مزایای موقعیتی که در آن قرار گرفته را دریابد و از آن بهترین استفاده را برای پیشبرد خواسته های برابری طلبانه خود بکند. هر چند در برخورداری از این مواهب، با موانع بسیاری چه در داخل جنبش و چه در پیرامون آن روبرو بوده و هست.

جنبش یک میلیون امضاء و موفقیت در ایجاد ارتباط در سه سطح متفاوت

تا پیش از این، بیشتر حرکت ها و کمپین های جنبش زنان تنها در محدوه ای خاص (غالبا در دنیای مجازی) به ترویج مطالباتش می پرداخت و سطح ارتباط عملی اش با محیط پیرامون خود بسیار محدود بود. اما با گسترش فعالیت کمپین یک میلیون امضاء شاهد آن هستیم که دروازه های ارتباطی جدیدی به روی کنشگران این جنبش گشوده شده است. کمپین یک میلیون امضاء توانسته است در سه سطح ارتباطی، بگونه ای موفق و گسترده، خواسته های خود را عمومی سازد. سطح اول؛ ارتباط با جامعه زنان از طریق روش «چهره به چهره» و نیز ایجاد شبکه های ارتباطی بسیار منعطف بین کنشگران این جنبش است. سطح دوم؛ ارتباط بین جنبش های اجتماعی مختلف به دلیل هویت های متکثر زنان است. و سطح سوم؛ ارتباط با جنبش های فراملیتی است. در واقع کمپین یک میلیون امضاء تنها حرکتی در تاریخ دو دهه جنبش زنان بوده است که به رغم موانع بی شمار (از جمله بگیر و ببندهای گسترده، یا موانعی همچون گسترش گفتمان هایی خاص به منظور ایجاد خط قرمزهایی که سبب شود خود کنشگران از هر یک از این سه سطح ارتباطی صرف نظر کنند) در هر سه سطح ارتباطی موفق عمل کرده است.

روش «چهره به چهره» و ایجاد شبکه های متکثر ارتباطی بین کنشگران

جنبش یک میلیون امضا از همان ابتدا توانسته است با تاکید بر روش چهره به چهره، که روشی نو در جنبش زنان ایران بوده، راه خود را به بدنه جامعه ای به وسعت ایران، باز کند. با وجود محدودیت تریبون هایی که جنبش زنان و جنبش های اجتماعی دیگر با آن روبرو هستند، این جنبش با هنرمندی به درستی توانست راه برون رفت از بن بست «ایجاد ارتباط و تعامل با مخاطبان خود» را از راه این روش، پیدا کند. روش چهره به چهره این امکان را برای تک تک کنشگران کمپین فراهم می کند تا بتوانند هر کدام خود را به مثابه ی یک رسانه قلمداد کرده و به میان بخشی از جمعیت که در مسیر هر روزه آنها قرار داشته و تا دیروز بی هدف از کنارشان عبور می کردند، رفته و خواسته های خود را با آنها به گفتگو نشینند.

از طرفی هر فرد، گروه یا سازمان جدیدی که در این فرایند به کمپین پیوسته است؛ چه از طریق روش چهره به چهره، چه از راه رسانه های اینترنتی یا روابط از قبل موجود، در گذر از این تعامل و گفتگو می تواند به واسطه همراه کردن شبکه ارتباطی خود در بافت _ از قبل موجود _ شبکه های های محلی جنبش زنان که خواست برابری طلبانه دارند، به گسترده ساختن شبکه های ارتباطی جنبش یک میلیون امضا کمک کند.

اما یکی از دلایلی که این روش را در جنبش یک میلیون امضا به موفقیت رسانده ، خواسته های بسیار ملموس و همچنین سادگی نحوه پیوستن به جنبش یک میلیون امضاء تنها از طریق قبول سه سند آن است. به بیان روشن تر، خواسته های ملموس کمپین، توانسته است آن را در دل بسیاری از مخاطبانش جای دهد و همراهی این خواسته ها با روش «چهره به چهره» منجر به این شده است که کمپین بتواند در مرحله ابتدایی خود به زیبایی شکفته و گسترش ناباورانه و بی سابقه ای داشته باشد. اکنون بعد از یک سال و نیم از شکفتن کمپین، و با توجه به اسناد گرانبهایی که از تجربه های «کوچه به کوچه»ی کنشگران کمپین موجود است، می توانیم به ارزش این روش به همراه خواسته های محکم و مشخص جنبش یک میلیون امضا پی ببریم و ادعا کنیم که مطالبات کمپین ذیل یکی از خواسته های اکثریت زنان ایران قرار دارد.

بنابراین کمپین از یک سو با مطرح کردن خواسته های حداقلی اما در سطوح وسیع، و از سوی دیگر با روش چهره به چهره (روش ارتباطی مورد استفاده جنبش های کلاسیک) که هر کنشگری را تبدیل به رسانه ای برای انتشار اعتراض می کند، توانسته است جای پای خود را در میان حرکت های اجتماعی دیگر، محکم و مستقل کند.

ارتباط بین جنبش های اجتماعی مختلف به دلیل هویت های متکثر زنان

در جنبش یک میلیون امضا از همان ابتدا بر سر آنکه با چه کسی درست است که ارتباط داشته باشیم و خواسته های کمپین را با آنها در میان بگذاریم، بحث های فراوانی (حداقل در بخشی از آن) وجود داشته و همچنان استمرار دارد. این موضوع به قدری در کمپین چالش برانگیز بوده که حتا موضوع ویژه یکی از میزگردهای کمپین تهران به آن اختصاص بافت.

مهمترین مانع ذهنی که از رابطه دو جنبش جلوگیری می کند یا آن را با مشکل مواجه می سازد، شاید فشارهایی باشد که به هر جنبشی در زمان ارتباطش با جنبش های دیگر از طرف حاکمیت وارد می شود، و بنابراین برخی از کنشگران را با دشواری انتخاب روبرو می سازد. این نگاه به خصوص در شرایط فعلی می تواند پر رنگ تر هم باشد. جریان مسلط حاکمیت، متاسفانه روز به روز بیشتر نظامی و امنیتی می شود و می رود تا حکومتِ نظامی سالها در سایه مانده را به حکومت نظامی آشکاری، خصوصا در شهرهای بزرگ، بدل سازد. این نگاه که با توهمی تاریخی همراه است و حتی پیوند هر کنشگر را با کنشگری دیگر بر نمی تابد و آن را اقدام و توطئه ای علیه امنیت ملی قلمداد می کند، بی شک بر سر راه ارتباط جنبش ها، تعصب بیشتری از خود نشان می دهد. در نگاه تنگ نظرانه شان، این گونه ارتباطات برای امنیت ملی خطرناک قلمداد می شود. به همین دلیل در سال های گذشته بیشترین فشار بر کنشگرانی بوده است که به دلیل هویت چندگانه شان در میدان دو جنبش فعالیت می کنند. بسیاری از این افراد که به نوعی ارتباط «میان جنبشی» دارند اتهامات امنیتی سنگینی وارد شده، که گاها آنها را مجبور به انتخاب یکی از هویت هایی که دارند می کند. به خصوص فعالان آذری و کرد که هویت های چندگانه دارند، گاهی مجبور به انتخاب می شوند. گاهی اوقات این فعالان در یکی از میدان ها فعالیت می کنند، اما بالقوه به دلیل هویت چند گانه ای که دارند، رابط میان جنبشی محسوب شده و مورد عتاب قرار می گیرند. هانا عبدی و روناک صفازاده، فعالان کمپین یک میلیون امضا که تنها برای خواسته های حداقلی کمپین فعالیت داشته اند از جمله کسانی هستند که به دلیل همین هویت چند گانه، مورد اتهام هستند.

با وجود چنین چالشی به دلیل هویت های چندگانه ای که بسیاری از زنان با آن مواجه هستند، فراروی از ارتباط انحصاری با جنبش زنان، و برقراری ارتباط با جنبش های دیگر، به خودی خود اتفاق افتاده است. گرچه در واقع مکانیزم هایی که به تسهیل این ارتباطات یاری می رساند نمی تواند از چشم دور بماند. بر فرض بیشتر کنشگران کمپین دانشجو بوده و به طور خودکار هم درگیر مبارزات دانشجویی هستند و هم مطالبات زنان را به عنوان یک زن پی می گیرند یعنی در میان جنبش زنان و دانشجویی قرار دارند، و اگر فعال دو حوزه هم باشند می توانند به راحتی ارتباطات خود را در دو سطح گسترش دهند. به همین ترتیب زنان بسیاری که از تبعیض زبانی، طبقاتی، و مذهبی در امان نیستند، به طور خودکار می توانند ارتباط میان خواسته های خود را با گسترش ارتباطات خود با طرف های مختلف به هم وصل کنند. به واسطه همین ویژگی، کمپین توانست از موقعیت میان جنبشی فعالان جنبش زنان به دلیل هویت های چندگانه آنان استفاده کرده و شبکه های میان جنبش ها را با هم تلفیق سازد.

در کنار ارتباط میان جنبشی، کمپین توانسته است از مرکز (تهران) نیز فراروی کرده و به بسیاری از شهرهای دیگر راه یابد. اگر ارتباط شهرها با یکدیگر در طول زمان، موفق شود تا راه های ارتباط خود را از طریق روابط مستقل و عرضی خودشان برقرار سازنا و بدین وسیله از سایه سنگین مرکز (تهران) رها شوند، می تواند به بزرگترین دستاورد کمپین یک میلیون امضا منجر شده و تمرکز زدایی بی نظیری را در تاریخ مبارزات ایران به وجود آورد.

ارتباط بین جنبش های محلی با جنبش های بین المللی

فعالان کمپین از ابتدا به درستی دریافتند که باید از هر گونه امکان ارتباطی برای گسترش خواسته های کمپین و انتشار اعتراض جنبش خود بهره جویند. گرچه در ابتدا همان موانع ذهنی باقی بود، موانعی که کنشگران را از ارتباط با بسیاری از شبکه های فراملی منع می کرد، اما در نهایت همه این بحث ها و جدال ها به نتایج نیکی رسید. نتایجی که تنها سه سند را برای ارزیابی ارتباط یا عدم ارتباط با دیگر افراد مطرح کرد و نهایتاً این اختیار را به کنشگران داد که بتوانند با خلاقیت خود در گسترش و انتشار اعتراض بکوشند.

البته مهمترین علتی که این رابطه را می تواند در جنبش زنان به طور کل و جنبش یک میلیون امضا به طور خاص برقرار کند، وجود ساخت بین المللی مردسالاری است که مشکلات زنان را در همه جای دنیا تا حدودی به یکدیگر شبیه ساخته است؛ که پیامدِ آن، پیدایش شبکه های بین المللی قدرتمند زنان در ساخت جهانی است.

جنبش یک میلیون امضا در واقع توانسته است خود را از باید ها و نبایدهای ارتباطی رها ساخته و این ساخت جهانی را دریابد، ساختی که باعث شده تا تنها به جنبش های محلی اکتفا نکرده و از آن فراروی کنیم.

جنبش های مختلف در جهان به خصوص آنهایی که شباهت بیشتری به هم دارند بسیار می توانند به هم کمک کرده و تجربه هایشان را با هم در میان گذارند. این تجربه ها می تواند هم به واسطه انتقال آن از رابطه های فردی بین برخی از افراد در میان این جنبش ها صورت گیرد و هم به واسطه گسترش و انتشار اعتراض در سطح رسانه های بین المللی (ابزار کلاسیک و مدرن انتشار اعتراض).

در هر صورت جنبش یک میلیون امضا از همان ابتدا موفق شد تا از تجربه هایی که فراوان در سطح جنبش بین المللی زنان وجود دارد استفاده کند. مثلا طرح کمپین با الهام از طرح مراکش نوشته شد هر چند تغییرات بسیاری در آن داده شد. به خصوص که مراکش نیز کشوری اسلامی است. همین طور از حمایت های کنشگران این جنبش ها توانست بیشترین استفاده را ببرد. از بیانیه های اعتراضی که در رابطه با دستگیری ها داده شد تا جایزه الاف پالمه برای پروین اردلان. در این راه حتی می دانیم که باید از تجربه ها استفاده کرده و روش ها، استراتژی ها، و نحوه عملکرد حنبش های زنان را در کشورهای دیگر را ترجمه کرده و مطالعه کنیم. شاید یکی از معدود سایت هایی که به چند زبان در ایران فعالیت می کند سایت تغییر برای برابری، اولین تریبون کمپین یک میلیون امضا، باشد. این چند زبانه بودن سایت تغییر برای برابری برای گسترده ساختن روابط جنبش یک میلیون امضا با جنبش های فراملی است.

پایان سخن

اگرچه، سال گذشته فشارهای گوناگونی بر کنشگران کمپین یک میلیون امضا وارد شد، اما باید اعتراف کرد که کمپین همچنان با قدرت به پیش می رود و به نمادی از مبارزات زنان ایران و مقاومت آنها در پیگیری اهدافشان، تبدیل شده است. فشارهای وارد شده بر فعالان کمپین، بیانگر اهمیت این حرکت بین المللی و تاثیر آن در به نقد کشیدن ساخت تبعیض آمیز قوانین ایران دارد، تا جایی که مخالفان آن را نیز به سخن واداشته به گونه ای که خواسته های کمپین را به صراحت از خواسته های خود می دانند اما می گویند با حرکت کمپین مخالفند.

اما، باید توجه داشت که حساسیت اصلی مخالفان کمپین، بر سر ارتباطات است؛ حال چه این ارتباط بین افراد در قالب تشکل ها و شبکه ها باشد، چه ارتباط بین جنبش های اجتماعی، و چه ارتباط جنبش های محلی با جنبش های بین المللی. اگرچه، با وجود آن که، حاکمیت حساسیت بالایی به هر کدام از سه سطح ارتباطی دارد، کمپین یک میلیون امضاء تنها حرکتی در این 20-30 سال اخیر بوده که توانسته در هر سه سطح، ارتباط ایجاد کند.

پیامد عمده چنین ارتباطات متنوع برای کمپین، قرار گرفتن آن در مقام یک جنبشی فراگیر اجتماعی است. به عبارت دیگر، ارتباطات سه وجهی کمپین در سطوح بین فردی، بین جنبشی، و بین المللی ظرفیتی «جنبشی» برای کمپین فراهم آورده است. بگونه ای که کمپین یک میلیون امضاء را به جنبشی در درون جنبش زنان (یا در مواردی فراتر از آن) بدل ساخته است. همانگونه که در ابتدای یادداشت اشاره کردم، اکنون باید از جنبش های زنان در ایران سخن گفت، که در این میان یقیناً کمپین یک میلیون امضاء یکی از جنبش های قدرتمند و تاثیرگذار در کشورمان بشمار می آید.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours