دغدغه ها، مشکلات و آرزوها: در گفتگویی انتقادی با حضور تعدادی از فعالان جنبش زنان / بخش دوم

۰ min read

28 اسفند 1386


8 مارس روز جهانی زن، فرصتی است برای بازنگری کنش های فعالان جنبش زنان. ما هم در مدرسه فمینیستی همزمان با انتشار چالش ماه در اسفندماه 1386، تصمیم گرفتیم برخی از پرسشهایی را که در چالش ماه مطرح کرده بودیم، با تعدادی از فعالان زن در میان نهیم. آرزوی ما در گیرشدن تعداد بیشتری از کنشگران جنبش زنان در این بحث بود چرا که شناخت شرایط و راه های برون رفت از آن با گفتگو و اشتراک نظر فعالان ممکن است. برخی از دوستان به دلایلی نتوانستند در این بحث شرکت کنند. مدرسه فمینیستی این بحث را هم چنان باز می داند و علاقمند است کنشگران بیشتری در این بحث شرکت کنند. شرکت کنندگان در بحث خانم ها نسرین ستوده، آسیه امینی ، پروین بختیار نژاد، محبوبه عباسقلی زاده، مریم زندی طلعت تقی نیا، منصوره شجاعی و جلوه جواهری هستند. برگزاری و تدوین میزگرد به عهده زارا امجدیان و ناهید کشاورز بوده است.

بخش دوم (بخش پایانی میزگرد)

زارا امجدیان: من سوالم را با اشاره به بخشی از صحبت های خانم امینی شروع می کنم خانم امینی در صحبت ها یشان به نقش رسانه در گسترش مطالبات زنان اشاره کردند و اینکه ما در ایران از داشتن یک رسانه مستقل که خواسته های ما را منعکس بکند محروم هستیم و حتی تنها نشریه کاغذی باقیمانده ” مجله زنان” هم توقیف شد .اما در کنار رسانه های ملی ما دسترسی به رسانه ها ی بین المللی را داریم که همواره برای استفاده از این رسانه ها با نگاه های ایدئولوژیکی مواجه می شویم که استفاده از این رسانه ها را ممنوع می کند این ایدئو لوژیها معمولا مبتنی بر یک تقسیم بندی دوگانه از رسانه ها : “رسانه خوب” و “رسانه بد” هستند. سوال این است که تحلیل شما از این تقسیم بندی رسانه خوب و بد چیست ؟ . اینکه جنبش زنانی که هیچ رسانه ای ندارد، و می دانیم که چه قدر داشتن رسانه مهم است به چه طریقی می تواند از رسانه ها استفاده کند که هم خواسته هایش را گسترش دهد و هم به استقلالش لطمه نخورد؟

آسیه امینی: یک مسئله ای که در تحلیل رسانه ای ما اهمیت دارد این هست که تنظیم رسانه ای شما بر چه مبنایی صورت می گیرد؟ اگر بخواهم صریح وساده به سوال شما جواب بدهم باید بگویم که ما نه می توانیم این تقسیم بندی خوب و بد را در مورد رسانه ها داشته باشیم و نه می توانیم به کسی توصیه بکنیم که این مرز را بین رسانه خوب و بد مشخص بکند.

اما می شود کار دیگری کرد و آن اینکه برخورد حرفه ای و یا غیر حرفه ای یک رسانه با خبر چطوراست؟ من باز هم به تجربه های شخصی بر می گردم (چون این مسئله ای را که عنوان می کنی گرچه خیلی مهم است ولی به مقدار زیادی به نگرش گروه ها و به سلیقه گروه ها و حتی افراد بر میگردد مثلا ممکن است در یک گروه همفکر چند نفر هیچ وقت نخواهند مصاحبه کنند ولی دو نفر موافق مصاحبه باشند ولی برایشان این مهم باشد که به چه نحوی این خبر منتقل می شود) از نظر من به عنوان یک روزنامه نگار، رسانه حرفه ای، رسانه ای است که ما نگاه رسانه و گردانندگان آن رسانه را در خروجی خبر نمی بینیم بلکه نگاه تحلیل گران آن خبر را می بینیم. رسانه حرفه ای تنها خبر رسانی می کند و اگر بخواهد تحلیل خبری بدهد از کارشناسان مختلف در تحلیل خبری اش استفاده میکند . به عنوان مثال همین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ، وقتی در برابر جنبش زنان همیشه اخبارشان یکجانبه است به راحتی این اتهام به آن وارد است که غیر حرفه ای رفتار میکند بنابراین تحلیل حرفه ای تحلیلی است که شما صداهای مختلف و چند جانبه یک خبر را در تحلیل بشنوید. نه این که همواره اطلاعات یک جانبه و یکسویه مخابره شود. رسانه حرفه ای حتا حتی اگر موضع گیری هم دارد، اما در انتقال خبر امانت دار است. شخص من درانتخاب رسانه ام برای مصاحبه کردن و یا ارتباط گرفتن یا … این موضع را دارم و اگر قرار باشد در رسانه ای بنویسم وقتی می خواهم خبر بدهم فقط خبر می دهم اما اگر بخواهم نظر یا تحلیل ام را بیان کنم مقاله می نویسم و اصولا ستون نویسی در روزنامه ها برای همین است. بنابراین من شخصا نمی توانم بگویم کدام رسانه خوب است و کدام رسانه بد.اما می توانم بگویم رسانه ای که یکجانبه به موضوع نگاه میکند یا خودش را دچار سانسور زیاد می کند رسانه ای است که غیر حرفه ای عمل می کند.

از یک جانب دیگر من خودم به عنوان یک روزنامه نگار سالهاست که متهم می شوم به اینکه( از آنجائیکه روزنامه نگار نباید موضع داشته باشد و باید بی طرف عمل کند) چرا به عنوان یک روزنامه نگار، مثلا اسمم پای بیانیه ها هست .راستش را بخواهید این قاعده در همه جای جهان است که گفته می شود روزنامه نگار ها ها نباید در برابر خبر موضع گیری بکنند باید صادقانه رفتار کنند. باید آیینه باشند؛ آیینه تمام نمای خبر باشند .

من در جواب این سوال میگویم که هر قاعده بین المللی حاصل تجربه های شخصی افراد است و در واقع تجربه های شخصی افراد است که منجر به تعهد های بین المللی می شود اصلا معتقد به این نیستم که هر قاعده ای قابلیت استثنا، تبصره یا حتی شکسته شدن ندارد بنابراین می گویم در شرایطی که نابرابری ویژگی بارز یک جامعه هست (نابرابری جنسیتی) من به عنوان یک روزنامه نگار اتفاقا باید موضع گیری کنم . بنابراین من قبل از اینکه روزنامه نگار باشم یک انسانم و موضع گیری دارم.اما موضع گیری من نباید باعث تحریف واقعیت شود.


نسرین ستوده: اگر بخواهیم کار رسانه ای کنیم دو طرف این معادله این تقسیم بندی را باید کنار بگذارند ما رسانه ای را متهم می کنیم به سانسور در حالی که خودمان در برخورد با رسانه ها دچار سانسور می شویم و می گوییم من با این رسانه مصاحبه می کنم با آن یکی نمی کنم و برای این کار هم دلیل داریم اما اجازه بدهید که من یک موضوعی را به شما بگویم: بین روزنامه ها، روزنامه هایی هستند که یک جانبه به زعم روشنفکر ما عمل می کنند. مشکل ما با صدا و سیما و روزنامه ها این نیست که ما را نشان بدهند. مشکل ما این است که حرف ما را پخش نمی کنند اگر پخش می کنند بسم الله . بیایند مصاحبه کنند. گفته میشود صدای امریکا ، صدای فرانسه و… رادیو های بیگانه هستند من به شما می گویم که صدای امریکا زیر برنامه خودش می نویسد که نظرات مهمانهای برنامه الزاما نظرات صدای امریکا نیست و نظرات و تحلیل های شخصی شان است متقابلا من هم که در آن برنامه شرکت می کنم به مفهوم این نیست که تمام حرفهای آقای چالنگی و … را قبول دارم اصلا این طور نیست ممکن است شما به عملکرد یک روزنامه یا صدای امریکا نقد داشته باشید اما در برنامه های آن شرکت بکنید نقش رسانه ها این است که صدای شما را برسانند بدون سانسور و بدون قیچی کردن و صادقانه در انتقال بحث شما عمل بکنند بنابراین این سانسور را نه آنها حق دارند که انجام بدهند و نه ما باید دچارش بشویم .

جلوه جواهری: پرسش آخر مربوط به چالشی است که در بحث هایی که پیش آمد هم تا حدودی به آن اشاره شد. جنبش زنان از طرفی با شرایط دشواری روبرو است، شرایطی که کنشگران برای مطرح کردن خواسته های شان که واقعا ابتدایی ترین خواسته های ممکن برای آنهاست با موانع جدی روبرو هستند، شرایطی که روز به روز بیشتر شاهد نظامی شدن فضایی هستیم که در آن فعالیت می کنیم. از طرف دیگر کنشگران جنبش زنان اغلب بر این تاکید داشته اند، که جنبش نمی تواند سر داشته باشد، رهبری در جنبش های جدید همانند جنبش زنان پخش و نا متمرکز است، شیوه ها متکثر است و حتی اهداف مقطعی را هم نمی شود اولویت بندی کرد بلکه آنها هم گزینشی است. حالا با وجود ضرورت بیرونی به دلایل شرایط دشوار کنونی و همچنان ضرورت داخلی برای گسترش و عمومی کردن هر چه بیشتر خواسته هایمان، آیا نیازی هست که شیوه های حرکتمان را متفاوت از قبل بکنیم؟ و یا باید همچنان بر شیوه های قبلی بمانیم؟ آیا به تغییر مدل حرکت و نوع سازماندهی مان نیازی هست؟

خانم بختیار نژاد اشاره به این داشتند که بیشترین موفقیت در جمع های بزرگ و با همبستگی بالاست اینکه همه به نحوی دور هم بتوانیم بنشینیم و درباره اهداف مشترکمان گفتگو کرده، تصمیم گرفته و حرکت کنیم و هر چه به سمت گروه های کوچک برویم نوعی بازگشت به گذشته است، و این یعنی افتراق. از طرف دیگر خانم امینی بیان کردند که رفتن به جمع های کوچک در اثر نوعی نگاه پدرسالارانه است و در واقع اقتدار طلبی است. همچنین خانم عباسقلی زاده به این اشاره کردند که رفتن ما به خانه ها و در جمع های کوچک به معنای بازگشت به گذشته نیست و این شکل جدیدی است که شبکه نام دارد و با شکل محفل های گذشته تفاوت دارد. به نوعی جمع های کوچک می توانند هماهنگ با هم عمل کنند و همین شکل، تکثر جنبش زنان را نشان می دهد.

حالا در مجموع این صحبت ها، چالشی که در اینجا به وجود می آید این است که آیا خوب است که در جمع های بزرگ بر سر یک روش و هدف توافق کنیم و روش های دیگر را به کنار نهیم؟ و یا اصولا چگونه می توانیم در جمع های بزرگ قدرت، روش، سازماندهی و حتی رهبری متکثر و نا متمرکز داشته باشیم؟ بهرحال همه با هم نمی توانند گفتگو کنند و باز هم به دلیل محدودیت مکانی و زمانی مجبور به گزینش هستیم حالا در یک جمعی که قرار است همه با هم گفتگو کرده و از دل آن تصمیم بگیرند، چه مرجعی معیار گفتگو است و تعیین کننده این که چه کسی با چه کسی گفتگو کند؟ و اینجا ایا افرادی که بالاجبار به دلایل محدودیتی که گفته شد، محدودیتی که باوجود بسته تر شدن فضا بیشتر هم شده است، حذف می شوند فضای دیگری برایشان باقی می ماند که خودشان را بتوانند مطرح کنند؟ چگونه فردی به این جمع بزرگ اضافه می شود و آیا جز یک انتخاب برایش انتخاب دیگری می ماند؟ آیا تدبیری وجود دارد که بشود در یک جمع بزرگ هم عدم تمرکز داشت؟ با چه روشی می توانیم این را اعمال کنیم که نه به تمرکز دچار شویم و نه به تعارض و یا حداقل عدم ارتباط و همبستگی؟ چگونه می شود در جمع های کوچک که به گفته عباسقلی زاده به صورت شبکه به هم وصل می شوند همبستگی را حفظ کرد، همبستگی بر سر آرمان بزرگمان که همان جامعه برابر است؟


طلعت تقی نیا: من فکر میکنم فعالان جنبش زنان در هدف مشترک و در روش هایشان متفاوت هستند. جنیش زنان هدف و آرمانش برابری است همان گونه که دیگر فعالان هم به دنبال آن هستند . برای من اولویت مسائل زنان مهم است بنابراین گروه هایی که بدنبال اهداف کلان هستند که ما تجربه آن را قبلا داشتیم ، این نگرانی را برای من ایجاد می کنند که بار دیگر مسائل زنان را در حاشیه قرار دهند.

جنبش زنان بدنبال فعالیت مسالمت آمیز است هر جایی که قرار باشد در ساختار قدرت قرار بگیرد و یا از جنبش برابری خواهانه برای آرمان های کلان دور بشود ، کمی خود به خود فاصله می اندازد و نوع فعالیت ها متفاوت می شود .

در گذشته یعنی در سال های 60 و بعد از آن زنان به دلیل شرایط خود مجبور بودند در محافل پنهان از عرصه عمومی کار کنند. این پنهان سازی یک مقدار درگیر ی ها را ایجاد می کرد ولی در شرایط الان ما داریم همه اش حرف هایمان را علنی می کنیم. عمومی می کنیم ما یک بحث درونی داریم که بین خودمان است که حالا می خواهیم چه کار کنیم ؟ و یک بحث دیگر اینکه ما این خواسته ها را چه جوری به میان مردم ببریم ؟ بنابراین ما از یک طرف مردم را داریم و از طرف دیگر خودمان را که من فکر میکنم به هرحال مسئله این است که تو استراتژیت متفاوت است همین جور که هست جنبش زنان می خواهد در ساختار قدرت نباشد. می خواهد مبارزاتش به اصطلاح سیاسی نباشد و برای همین نمی توانیم این شعار قدیمی را بدهیم که همه با هم باشیم به هر حال ما هر چند که در یک مقاطع مختلف در یک پروژه مشترک میتوانیم با همدیگر کار کنیم ولی اساسا می توانیم متفاوت هم باشیم .

در شرایط فعلی برای ما که یک دوره خیلی طولانی تری را پشت سر گذاشتیم و شرایط سخت تری را تجربه کردیم وهمیشه مسئله زنان به حاشیه رانده شده است. گاهی جنگ ، گاهی امپریالیسم ، گاهی مردم ، به علت های مختلف مسئله زنان، تحت الشعاع بقیه مسائل قرار گرفته است و این است که جنبش زنان در صد سال گذشته پیشرفت قابل توجهی نداشته است . آن بحثی که بین خودمان است ممکن است که تا پایان عمر مان ادامه داشته باشد و معتقد نیستم که ما همه گل و بلبل هستیم. ما در یک جایی می توانیم با هم کار کنیم و یک جایی نمی توانیم.

ولی در مورد بحث مهم دیگر که ما برابری را چطوری باید میان مردم ببریم باید برایش راهکار پیدا کنیم که ما چه شرایطی را بوجود بیاوریم که بتوانیم بحث حقوق زنان را عمومی تر کنیم . ما کارهای عملی در کمپین زیاد داشتیم. مثلا دانشجوی حقوق بوده که این قوانین را نمی شناخت و ایجاد این کارگاه ها و پخش دفترچه و حرکت کوچه به کوچه در شفاف کردن این خواسته ها نقش داشته است. من فکر میکنم بحث آگاهی دادن حتی در شرایط سخت الان مهم ترین مسئله است ما برای اینکه خودمان را حفط کنیم نیاز داریم که این بحث ها بیشتر عمومی بشود و مردم بیشتر به ما ملحق بشوند در این صورت ما قوی می شویم.

این اعتقاد را ندارم که گروه های کوچک نمی توانند با هم ارتباط داشته باشند مثلا سایتها و وبلاگ ها را در نظر بگیریم که چطوری با هم ارتباط دارند من فکر میکنم سایت ها می تواند گروه های کوچک را به هم مرتبط کنند و نظرات را منعکس کنند. هر چقدر سایت ها بیشتر باشد صدای ما هم قویتر است و وقتی در شرایط فعلی که ما وقتی 20 نفر در یک جا جمع میشویم امکان دستگیری هست عقل سلیم ایجاب می کند که گروه های کوچک تربشویم در عین حال که استراتژی مان متفاوت نیست و همه به دنبال حقوق برابر هستیم و برابری خواه هستیم ولی می تواند این گروه ها مصون تر بمانند. ما باید این بحث برابری خواهی را از این یک عده نخبه بکشیم بیرون و این بحث های درون گروهی را برای این نخبه ها بگذاریم .بیشتر کار روی بدنه جامعه بکنیم که خیلی هم کار می برد . کل زنان جامعه مشکل شان همان مشکلی است که ما به دنبالش هستیم فقط ما یک کمی شناخت پیدا کردیم و آنها هنوز در بیم هستند. اگر ما بتوانیم فاصله خودمان را با مردم کم کنیم موفق هستیم. ما برای جنبش زنان خیلی کار عجیب غریبی نکردیم ، که اینقدر میگوییم . شرایط سخت شده ما می بینیم وقتی فعالین زن را میگیرند تمام دنیا راجع به آن صحبت میکنند. تمام سایت ها اطلاع رسانی می کنند.من فکرمیکنم شرایط نسبت به پذشته خیلی شرایط بهتری است که ا ساسا کسی نمیدانست که چند نفر و چه کسانی در زندان هستند اگرچه مخاطب های یرخی رسانه ها و سایت ها مخاطب های خاص هستند که این خود مشکلی است برای ارتباط گیری با بدنه جنبش زنان که من روش چهره به چهره را برای گسترش این مطالبات به میان مردم خیلی مهم می دانم.

محبوبه عباسقلی زاده: من سوالی دارم که فکر میکنم برای نسل جدید جنبش زنان مهم باشد و آن این است که شما در صحبت هایتان گفتید که گفتگو را برای بخش نخبه زنان بگذاریم و برویم داخل مردم و شروع کنیم با انها صحبت کردن. مسلما این به خاطر تجربه شما است که مرتب سالهای طولانی فقط حرف و گفتگو بوده است . اگر گفتگو نکنیم چطوری به ان استراتژی واحد که شما می گویید در گروه های کوچک بهش برسیم چطوری برسیم ؟

طلعت تقی نیا: منظور من این است که خیلی فوکوس نکنیم روی این بحث و گفتگو . روی استراتژی هایمان گفتگو کنیم و بعد اجازه بدهیم هر گروه روش خودش را به کار ببرد. مثلا گروهی که روی سنگسار کار می کنند ولی به شرطی که مسئله سنگسار را اینجوری ببیند که به دنبال رفع تبعیض از زنان است که منجر به برابر خواهی است دنبال مسئله زنان است. مسئله زنان برایش در اولویت است ولی برای رسیدن به هدفش از این طریق عمل می کند . اما اگر گروه هایی بخواهد در قدرت قرار بگیرد باز باید یگوئیم همه با هم باشیم ؟

این روشهایی است که هر گروهی برای خودش انتخاب می کند ولی در نهایت ما همه برابری خواه هستیم و داریم قدم به قدم جلو می رویم و سعی کنیم از آن نگاه کلان که فقط به دنبال آرمانهایمان باشیم دست برداریم برای اینکه تجربه نشان می دهد که اصلا این اتفاق نمی افتد .

الان این نسل جوان خیلی واقع گراتر از ما آرمانگراها ست. ما آرمانها یی داشتیم که زیاد هم مطلع نبودیم از آن آرمان ولی حرکت می کردیم. ولی این نسل اصلا این طوری نیست حاضر نیست آنقدر هزینه بکند پس اجازه بدهیم به همدیگر که هر کس کار خودش را بکند نه اینکه نقد نکنیم. نقد به نظر من زیباترین کار است که می شود انجام داد به شرط اینکه همانطور که آسیه عزیز گفت این نقد ها نقد شخصی نباشد بلکه رقابت باشد رقابت کنیم ولی حسادت نکنیم. به همدیگر اگر بتونیم این را در ساختار درونی هم داشته باشیم ولی بیرون بیشتر بپردازیم به کار کردن با مردم .همین خواسته های حداقلی کمپین که از طرف گروه هایی آن قدر توی سرش می خورد و آن را محافظه کارانه و غیرمهم جلوه می دهند. وقتی بین زنان می روی آرزوهایشان است که به این خواسته ها دست یابند و امیدی به برآورده شدنش ندارند .

ناهید کشاورز: فکر کنم منظور خانم تقی نیا این است که معطل نباشیم وگرنه این معلوم است که باید هم نقد درونی باشد و هم بیرونی و اصلا اگر جنبش زنان همدیگر را نقد نکند نمی تواند همدیگر را تصحیح کند ولی بحث این است که ما یک سری بهرحال مسائل فوری داریم که با وجود بسته شدن شرایط توانش را داریم عمومی اش کنیم ، این را اقدام کنیم به این معطل نشویم که مثلا چون ما با روش های همدیگر اشکال داریم پس بنابراین این را حل کنیم بعدا برویم کار کنیم .


مریم زندی: من چون این مدت خودم هم از بچه های جدیدی هستم که در کمپین هستم و بشتر با بچه های جدید در ارتباط هستم . بیشتر بچه هایی که میخواهند کار کنند می بینم که نگران هستند بچه های تحصیل کرده ای هم هستند دوست دارند نیرو بگذارند، کار کنند و هیچ سابقه ذهنی هم مثل ما که طرفدار یک نگاه های خاصی بودیم ندارند. خیلی نگران هستند می پرسم چرا نگرانید ؟ فقط به واسطه اینکه دو سه تا نظر مطرح شده که چطور ی کار بکنیم ؟ مثلا اینکه بریم تو یک لاک های کوچکی به خاطر شرایط امنیتی یا نریم و باز هم همین طوری کلاس های آموزشی خیلی گسترده ای بگذاریم و کار بکنیم ؟ ما همیشه سابقه تاریخی مان این بوده دو نفر می خواهند یک کار مشترک کنند یک سال نکشیده جدا می شویم. یعنی همه اش نگرانند که اون بلاهایی که این مدت از دیگران شنیده یا خوانده اند اتفاق بیافتد. البته چون حرکت را دوست دارند نگران هستند و می پرسند چی شده؟

من معتقدم که این هسته ها خیلی خوب است و اصلا این باید در کنار آن حرکت های عمومی باشد و اینها لازم وملزوم همدیگر هستند. اصلا مگر می شود که ما بر سر مسائل اجتماعی گسترده صحبت نکنیم ولی بتوانیم حرکت بکنیم. حتمن این نشست ها باید باشد .

ما الان در کمپین خیلی شفاف کار میکنیم و خوشبختانه بچه ها در زندان مقاومت خوبی از خودشان نشان دادند و همین باعث شده که ترس از زندان کمتر بشود ولی در کنار همه اینها باید به چالش های فکری هم بپردازیم. این مهمه که ما همه وقت خودمان را برای تحقق این خواسته ها صرف کنیم برای همین وقتی می بینم کسی دنبال هدف دیگری می رود به او توصیه می کنم وقتش را بیشتر برای این موضوع بگذارد. حالا دنبال صلح هم هستی باش ولی آن موضوع کار خود سران مملکت است . من نمی توانم به غزه کاری داشته باشم چون این یک سیاستی ست که دارد پیش می رود. ولی من اگر اینجا مطالبات زنان را پیگیری کنم در واقع برای دموکراسی کار کرده ام. اصلا اینکه بتوانیم در شرایط راحت تر زندگی کنیم و این خودش یعنی در جهت صلح و دموکراسی کار کرده ام. در راه حقوق بشر کار کرده ام. پس من خودم فکر می کنم همه باید در جهت همین مطالبات پیش برویم. یعنی هیچ شرایط تاریخی بهتر از این نداریم در مقایسه با گذشته ای که ما دیدیم.

جلوه جواهری : شما گفتید متلاشی شدن، اینکه متلاشی شدن را چی تعریف میکنید ؟ ما همیشه از واژه ها بطور کلی استفاده می کنیم. مثلا آیا همه با هم بودن در یک گروه لزوما تکثر می آورد یا لزوما همبستگی ؟ همبستگی را چی تعریف می کنیم؟ رابطه همبستگی را با تکثر چه جوری می توانیم داشته باشیم؟

آسیه امینی: بدون استناد به کارهای خودمون در گروه های مختلف میخواهم بگویم که حتی من این را هم دستاورد مثبتی می دانم که گروه هایی هستند که با بدنه اجتماع مردم کار میکنند و گروه هایی هم باشند که روی فکر دولتی کار کنند (حتی دولت تندروی اصولگرا ) اگر کسانی هم باشند که روی فکر آن ها کار بکنند و یا حتی در تعامل با انها نگاهشان به برابرخواهی جنسیتی باشد چه اشکالی دارد؟ دستشان هم درد نکند .من این کار را نمی توانم بکنم ولی کسی هست که این توانایی را دارد و فکر می کند می تواند به نفع زنان جامعه خودش نه به نفع گروه ها ی سیاسی و اجتماعی نتیجه مثبت بگیرد .

طلعت تقی نیا: من منظورم این بود که نمی توانیم همه با هم باشیم آنها کار خودشان را بکنند برای اینکه من نمیتوانم جایی بروم که برابری دوباره سایه نشین مسائل کلان سیاسی بشود پس بهتر است هر گروه کار خودش را بکند. من چه گونه می توانم از کار کسی جلو گیری کنم ؟حق طیبعی هر کس است که هر گروه نوع فعالیتش را خودش تعین کند اما من شرکت نمی کنم. شرکت نکردن دلیل بر تخطئه نیست در شرایط فعلی تا یک اانتقادی یا یک نظری بدهی و یا جایی شرکت نکنی دلیل بر این است که نمی گذاری در این مملکت کاری بشود .

منصوره شجاعی: در مورد این رویکرد که متکثر بودن با فروپاشیده شدن در ارتباط کامل قرار دارد و نگرانی کسانی است که به مریم منتقل کرده اند می خواهم بگویم که این به هیچوجه جریان نگران کننده ای نیست عموما هر نو آوری در هر برهه ای ودر هر جریانی باعث ایجاد یک سری توهم می شود ومتعاقب این توهمات و پیش فرض ها علی الاصول یک سری پیش داوری ، ممانعت و حتی مقابله هم ممکن است اتفاق بیفتد.، بنابراین جنبش زنان درگیر چند نوع توضیح و تبیین خود است که برخی بیرونی است و برخی درونی.

توضیح بیرونی برای مثال همین طرح و توضیح مسئله هزینه و یا فشارهای امنیتی است که طلعت و خود مریم به خوبی اشاره کردند که الان اگر یک نفر از جنبش زنان را در بند کنند و با حرکت های ایذایی – امنیتی کسی را آزار روحی بدهند حمایت ها ی جنبش زنان و انعکاس های تبلیغی و ترویجی سر به فلک می زند در حالی که زمانی بوده است که برای بیش از هزاران نفر سکوت تحمیلی حاکم بوده است و این نه تنها میزان همبستگی و تحمل خطرات احتمالی را درمیان همه زنان و فعالان جنبش زنان بالا می برد بلکه نشان میدهد که حمایت و اعتراض حتی برای یک ساعت بازجویی شدن و در بند شدن اعضای یک جنبش وظیفه حقوق بشری همه فعالان جنبش های اجتماعی به ویژه جنبش زنان است .


بحث درونی هم هست که همین ماجرای توجه به ساخت های جدید و تنوع در تاکتیک ها و هم پایی کردن با اتفاقات بین المللی، کسب تجربه از تاکتیک های موفق ،و… این بحث درونی مان است و یک بحث دیگر هم این است که این بحث های درونی در کنار شیوه های مقاومت مدنی و استدلال های حقوقی در جنبش های اجتماعی را بیش از پیش عمومی کنیم. یعنی ببریم درون تمام جامعه . در حال حاضر برای مثال دو تا کمپین دارند روی مسئله زنان کار میکنند. کمپین سنگسار و کمپین یک میلیون امضا. اگر کمپین سنگسار خیلی هدفش این نبوده که با مردم ارتباط بگیرد ولی به هر حال هدفش این بوده که از زنی که سنگسار می شود حمایت کند و یا کمپین یک میلیون امضا که هر دوتا راه را رفته یعنی هم ارتباط با مردم کو چه به کوچه و چهره به چهره و هم از طرف دیگر برای کسب حقوق زنان کارهای رسانه ای، تبلیغی و.. می کند… ببینید این ها دارند هم پای هم پیش می روند یک سری اتفاق های نو را تجربه میکنند ،شکست می خورند،آزمون و خطا پیش می آید و در عین حال پیش می روند. الزاما هم در کنار هم نیستند.

ااین در یک شکل شبکه ای و کمپینی اتفاق افتاده حالا کمپین یک میلیون به علت روش کاری و گستردگی بسیار بیش از انتظار خود فعالان اولیه اش رشد پیدا کرده و درگیری کاریش بایک کار تبلیغی و حقوقی ساده و البته تاثیرگذار متفاوت است خب پس بنا به تغییر و گستردگی که در آن اتفاق می افتد می بایست هشیارانه و با ابداع روش ها وشیوه های متنوع توان و شایستگی این همه اقبال و گستردگی را ازخود نشان دهد و سعی کند که همان جریان افقی فعالیت ها ی ابتدای کار را که ادعا می کرده است ادامه دهد. آن ادعا ممکن است که دیگر با این ساختارگسترده تر همخوان نباشد خیلی خب قبول اگر همه ما درهمان جایگاه حقوقی خودمان بایستیم و از شیوه ها ی جدیدی که به یمن حضور جوانترها یاد گرفته ایم استفاده کنیم چه اتفاقی می افتد جز حفظ گسترده تر و متنوع تر اهداف کمپین؟ و ادامه این جریان مردمی با شیوه های نوین و تجربه های تازه دیگر به دلیل عمومی شدن و تبیین شدن از طریق ارتباط دوسویه و انتقال تجارب مخاطب و منادی در کنار هم ، با هیچ مطالبه کلان سیاسی و سلسله مراتبی تاخت زده نمی شود.

جنبش زنان (حداقل در نسل من) این تجربه را کرده که بارها و بارها تاخت زده شده با اتفاق های کلان سیاسی ، با مصلحت های بزرگ سیاسی من یکی دیگر نمی خواهم نه برای خودم نه برای بچه ام نه برای نوه ام چون این را نمی خواهم می ایستم سر جایم و می گویم ضمن احترام به همه جنبش ها و تمام تلاش هایی که برای پیشبرد اهداف بشری می شود اما نمی خواهم جنبش زنان کمرنگ بشود و یک بار دیگر با جریانات دیگری تاخت زده شود . هر جریانی را به فعالانش بسپاریم و حمایت کنیم ا ما اجازه ندهیم که به هردلیل سیاسی ویا ترجیح فلان ساختار قدرت یا… جنبش زنان چه در کمپین یک میلیون امضا و چه در فعالیت های دیگر کمرنگ بشود. ما که نیروی زیادی هم برای شرکت در تمام جنبش ها نداریم و زمان هم نداریم بنابراین من به عنوان یک عضو جنبش زنان کاملا مصمم هستم که همه تاکتیک های جدید را هشیارانه یادبگیرم و می خواهم امتحان کنم ، حتی اگر مقطعی به خطا بروم اما راهی نو را تجربه می کنم. همه ما تجربه کار تشکیلاتی داریم. تجربه کار سیاسی تا حدودی و کار و فعالیت مدنی به طور خیلی جدی داریم. حالا می خواهیم یک تجربه جدید کنیم. تقویت نهاد های کوچک در خدمت یک جنبش واحد ، که ببینیم چقدر به تقویت رویکرد جنبشی کمک می کند .چقدر موجب فرو پاشیده شدن می شود. نگرانی از موازی کاری با نگرانی برای به دست گرفتن قدرت متفاوت است. هرچه نهادهای کوچک تقویت شوند اهرم های قدرت درساختار یک جنبش ضعیف تر می شود. و اصلا موازی کاری در حرکت های جنبشی که نگرانی ندارد خودش موجب تولید صداهای متنوع و تازه می شود و این صداهای مختلف چنانچه از یک سرچشمه نشات گرفته باشد به هیچوجه به چیزی که برخی به عنوان فروپاشیده شدن می بینند ، منجر نمی شود.

به نظر من اگر یک نگاه بیرونی به این جریان هسته های کوچک کنیم ، تا حالا نشان داده که موجب تقویت شده. یک سایت را می بندند یک سایت دیگر باز می شود .یک خانه را میگیرند یک خانه دیگر در به روی میهمانان باز می کند ، و البته محبوبه درست اشاره کرد درسته که ما دوباره توی خانه ها جمع می شویم ولی دیگر آن محفل های منزوی نیستیم . به هرحال من می خواهم بگویم که ما عرصه عمومی را میهمان عرصه خصوصی خویش کردیم.به هرحال بیینید یک عضو جوان را میگیرند. یک عضو مسن به خاطرش از جا بر می خیزد ویا برعکس به هرحال یک اتفاق های خوبی افتاده که در کنار هم به طور موازی دارد پیش می رود. این اتفاق هایی است که اگر 4 سال پیش میخواست اتفاق بیافتد شاید بیشتر ما جلوش می ایستادیم مقاومت میکردیم اما حالا باعث خوشحالی همه ما هم میشود. من فکر میکنم نهاد های متکثر نه تنها موجب فروپاشیده شدن نمی شود بلکه موجب می شود هر حرکتی با هویت مستقل وهر فردی خودش با رای و سلیقه فردی خودش برای یک هدف مشترک که برای همه مون یکی است راه خود را پیش گرفته اند هر گامی یک صدا دارد صداها که جمع بشود لابد می رسد به آن بالای قله !

محبوبه عباسقلی زاده: من در مورد حرفهای جلوه نظرم این است که یک موقع هست که ما در مورد کل جنبش زنان حرف می زنیم و اینکه چه جوری می تواند با همدیگر یک رابطه مبتنی بر تکثر و در عین حال یک نوع همبستگی که بتواند هویت های متکثر را حفظ بکند داشته باشیم این یک بحث است . یک بحث دیگر این است که الان کمپین یک میلیون در رشد ساختاری که داشته است به یک دریافت هایی میرسد .من چون نگاهم روی ظرفیت های سازمانی است بحث هایی که در مورد بیم و امید ها دوستان کردند را اصلا حرفهای جدی ای حساب نمی کنم و در واقع یک بحث دیگر است.

در مورد جنبش یک زمانی بود دو یا سه سال پیش گروه ها خیلی نزدیک به همدیگر کار می کردند بعد هر کدوم به یک دلایلی جدا شدند. می توانست این جدا شدن باعث بشود همه چیز از بین برود و می توانست باعث بشود چیز هایی جدیدی بوجود بیاید که به نظر من یک چیزهای جدیدی بوجود آمد و ان این است که اتفاقا بی خبری از همدیگر در طول دو سه سالی که بود و با عدم ارتباط و گفتگو به طور چهره به چهره باعث شد که گروه های مختلف بتوانند هویت های گروهی خودشان را پیدا کنند و به نظر من الان شرایطی است که لایه های مختلف فعال درجنبش زنان هر کسی حالا اگر سوال بکند که چه کاری می کند ساعتها می تواند در این مورد حرف بزند. میتواند اساس گفتمانی اش را تعریف کند. می تواند فرم ساختاریش را برای تو تعریف بکند و این خوب است ولی اینکه ما چه رفتار فراکنشی انجام بدهیم یکی اش این است که این گروه ها به صورت هم نشینی هایی که در تجربه جنبش های بزرگ در کشورهای دیگر دیدیم به یک نحوی دور همدیگر بنشینن و در مورد یک مسائل خیلی کلی که به همه آنها مربوط میشود حرف بزنند. مثل تهدیدها مثل بحث در مورد مسائل امنیتی و…

یک سری مسائل کلی که بتواند اینها را به یک کارپایه مشترک برساند موضوعات خیلی مشخص یا قرار هایی برای گفتگو ها ، در عین حال لزومی ندارد که وقتی یکی نظری گفته می شود حتمن ازآسمان امده باشد و ما بپذیریم ولی بدانیم که در محیط مان چه می گذرد اینگه من گفتم که ما نگاهمان به درون خیلی زیاد شده و به محیط کم، به دلیل این است که الان ما از ترس احترام گذاشتن به همدیگر حتی با هم گفتگو نمی کنیم. از ترس احترام گذاشتن به همدیگر و ترس از سوء تفاهم حتی به مقاله های همدیگر جواب نمی دهیم در حالی که ممکن است خیلی جواب داشته باشیم. این فضا ها را می شود آرام آرام به صورت هدفمند تغییر داد یعنی اینکه همه رویش توافق بکنند. اما در مورد آن چیزی که شما درباره کمپین یک میلیون امضا می گویید و اینکه چه جوری میشود کار متکثر کرد ( همان هسته های خود بنیاد که صحبتش شده ) و در عین حال هم آن فضای کلی و هم بستگی حفظ بشود. این خیلی بحث ظریفی است برای اینکه من در مقاله هسته های نو بنیاد که خواندم این نکته در آن نادیده گرفته می شود که حالا این هسته ها چه جوری می توانند با هم ارتباط داشته باشند. اگر این هسته ها ی کوچک بخواهند کار کنند. پلورایزه میشود یعنی پخش می شود. پخش شدنش باعث می شود هر کسی تجربه خودش را ببرد در قضیه و لی عدم ارتباط اینها باعث می شود مثل مجمع الجزایر پیش برود. اما اینکه نحوه ارتباط بین اینها چه میتواند باشد باز این ارتباط فضایی را بوجود می اورد که هر کدام از اینها مجبور اند نماینده خودشان را داشته باشند و بعد دوباره آن نماینده ها با هم دیگر جمع بشوند.

آیا جمع این نماینده ها دوباره یک قدرت تازه ای را متولد نمی کند؟ اینها خیلی بحث های مهمی است که اتفاقا من از بیرون که نگاه می کنم برای من خیلی جالب است که ببینم شما ها به چه نتیجه ای می خواهید در این قضیه برسید. باید خیلی رو ی این قضیه بحث بشود. اینکه ما با چند مقاله برسیم به اینکه خوب حالا اینها چه جوری می خواهند با همدیگر مرتبط باشند در عین حال هم گروه های خلاق کوچیکی باشند این یک بحثی است که من الان شخصا برایش هزار تا فرصت و تهدید می بینم. ولی یک موقعی هست که می گذاریم بچه متولد بشود و بعدا اسمش را می گذاریم یعنی واگذار می کنیم به طبیعت حرکت که چه طوری باشد. روشی که ما در گروه میدان زنان داریم این است که اجازه بدهیم طبیعت حرکت، ساختار سازمانی را تعریف کند تا از ضربه هایی که قبلا خورده بودیم جلوگیری کنیم. این خیلی مسئله مهمی است که شما ببینید که نیروهای کمپین چه شکلی به طور طبیعی شکل گرفتند این شکل ها این طوری نیست که الزاما اگر می گوییم هسته های خود بنیاد حتمن همین باشد. اگر می گوییم کمیته ها حتمن کمیته باشد اینها می تواند فرم های شبکه ای داشته باشد و شبکه ها فرم های پیچیده ای دارند . شما الان دارید از یک فرم شبکه ای خیلی سیال و باز تبدیل می شوید به اینکه یک سری فرم های خوشه ای را تجربه بکنید یا یک سری شبکه هایی که به شکل عنکبوتی هست اینها یک سری فرم های متکثر است و روشی که من برای آن پیشنهاد می کنم این است که اول یک مطالعه خیلی واقع بینانه نسبت به پراکندگی نیروها و اینکه این نیروها چه جوری به وجود آمده اند صورت بگیرد مثلا اینکه تو همدان ممکن است طوری باشد که ساختار کمیته ای جواب بدهد و مثلا در تهران اینجوری باشد که این دو تا سایت دارند کنار هم کار می کنند که یک جاهایی به نظر می رسد معنی اش این باشد که بچه ها دارند حساب هاشون را ازهم جدا می کنند و یک جا هم این باشد که نه هم افزا هستند. ما باید این شرایط را بدون اینکه پیش داوری کنیم به طور واقعی مطالعه کنیم و بعد فرم هایی تعریف کنیم که فرم های ترکیبی باشد از همه اینها یعنی می خواهم بگویم صفر و صدش نکنیم در این قضیه .

جلوه جواهری: اگر بخواهیم بررسی کنیم، در تهران و یا شهرهای دیگر هم گروه ها یا حتی افرادی بودند که با این کمیته ها ارتباطی نداشتند و خیلی خود جوش کار میکردند، یک دفعه می دیدیم که یک جایی فردی، محفلی، و یا گروهی وجود دارد که امضا جمع می کند، دراین میان مساله ای که وجود داشت این بود که حالا چگونه می شود از فرم افراد و گروه های پراکنده به شبکه به هم متصل تبدیل شد؟ این گروه ها را چه چیزی به هم وصل می کند؟ این افراد و جمع ها چگونه می توانند با هم هماهنگ باشند؟ در واقع می خواهم بپرسم در این شکل های شبکه ای که عنوان کردید چگونه هماهنگی و چرخش اطلاعات شکل می گیرد؟

محبوبه عباسقلی زاده: وقتی می خواهیم بحث شبکه ای کنیم در بحث شبکه الزاما یک سازماندهی شسته رفته وجود ندارد سیستم اطلاع رسانی اش به گونه ای است که بهرحال در آن ریزش وجود دارد . بعضی ها صدایشان قوی تر است آن موقع باید شما خیلی روی ظرفیت سازی کار بکنید یعنی اینکه به آن کسانی که صداهایشان ضعیف تر است مثلا همان محفلی که گفتی بهش یاد بدهید که چه جوری صدایش را قوی بکند. اینجا یک سری مسئله پیش می آید که ممکن است یک سری صداها غلبه پیدا کند بر صداهای دیگر. یک سری حرکت ها غلبه پیدا میکند، یا مثلا شما الان یک دفعه فرض بکنید زبانم لال “زارا” را ممکن است بازداشت کنند، شما روی این فوکوس میکنید و آن حرکت کمپین که مثلا در چی چی اباد دارد کار میکند تحت تاثیر این امر هم یک دفعه منفعل می شوند . خیلی جاها شده درجنبش زنان که اتفاقهایی که بطور اکستریم یک دفعه صدایی را ایجاد کرده باعث شده است که صداهایی که بالقوه داشته شکل می گرفته از بین برود اینها چیزایی هست که باید به آن تو جه بشود ولی اینکه می گویی که اینها چه جوری با هم دیگر هماهنگ بشوند باز هم می گویم این همان بچه ای است که باید متولد بشود یعنی اینکه قدم اول این است که مطالعه بشود روی فرم نیروها. قدم دوم این است که بر اساس ان مطالعه چند تا فرم به گروه ها ارائه بشود و پرسیده شود که شما خودتان را در کدام فرم میبینید یا چه فرم الترناتیوی دارید و بعد بر اساسآن این قدم شکل بگیرد و قدم سوم این است که شما در این فرایند خود بخود می فهمید که فرکانس صداها را چه جوری می توانید برابر کنید که یک صدایی بالا نرود و یک صدا پایین نیاید. ولی هر کاری بکنیم در شبکه بالاخره یک سری نیرو ها موثرتر از نیرو های دیگر است و ما نباید این را انکار بکنیم. این طبیعت یک حرکتی است که وجود دارد ولی به اصطلاح باید آن را باز بگذاریم تا گروه های دیگر هم بتوانند صدای خودشان را نشان بدهند مهم این نیست که چهره های شاخص یا موثر در حرکت داشته باشیم مهم این است که به قول معروف نظام سلسله مراتبی نباشد که جلوی صدا های دیگران را بگیرد.

طلعت تقی نیا: یک سوال داشتم شما نقش رسانه را به عنوان نقطه اتصال و پخش کننده اطلاعات در میان شبکه های موجود نمی بینید؟

محبوبه عباسقلی زاده: یک بحثی که در مورد رسانه ها وجود دارد ، رسانه ها یک موقع نقش حرفه ای دارند و یک موقع نقش صدای یک گروه خاص را دارند . من وقتی میگویم صدا منظورم الزاما این نیست که وبلاگ یا سایت باشد. رفت و امد بچه ها مثلا احساس میکنیم بچه های تبریز رفت و امد بیشتری دارند تا بچه های زاهدان در حالیکه ممکن است در زاهدان یک اتفاقاتی در مورد زنان می افتد ( مثلا ما کلی نامه از زاهدان داریم در مورد اتفاقاتی که آن جا افتاده و اینکه اونها کار میکنند ولی هیچ وقت اینها رفت و آمدی به طرف ما و یا ما به طرف آنها نداشتیم. خیلی وقتها این واسطه ها می توانند گسترش پیدا کنند.

طرح این بحث ها اولین پله شماست ولی این حرکتی که شما در سازماندهی می کنید مثل پله برقی است یعنی پله ای بعد از پله دیگر خودش را نشان می دهد لازم نیست حتمن یک ویژن ( دیدگاه) مشخص داشته باشی و اگر نداشته باشی به قول مریم زندی الان بچه ها حول بشوند و نگران اینکه پس الان چشم اندازی وجود ندارد، پس چه کار باید کرد؟

من در مورد خود فرم ساختار سازماندهی حرف می زنم ودر مورد خود کمپین نظری که از بیرون می توانم بدهم این است که یک مطالعه بکنید روی آرایش نیرو ها و نقشه کمپین داخل تهران و شهرهای دیگر. یک مطالعه بیطرفانه و این را مثل یک پوستر بچسبانید جلوتان. بعد ببینید فرمی که اینها الان دارند می گیرند کدام است شکلی که استعدادش را دارند کدام است؟ بعضی ها ممکن است دوست داشته باشند کمیته ای کار کنند مثلا الان اگر کمیته اموزش را بردارید و بگوییید که همه بروند توی هسته ها آن تجربه ای که تو کمیته اموزش هست ممکن است از بین برود ولی بعضی کنش های دیگر وجود دارد که ممکن است از تعریف این کمیته ها فراتر برود و شما اگر این مپ(نقشه) را مطالعه کنید بی طرفانه و بعد از آن ببینید که کدام ساختارها به چی نزدیک تر است و فقط شما یک تسهیل گر باشید این شبکه از اآن حالت سیال بی شکلی که نوشین احمدی در کتابش بیان می کند که آدمها می آیند و می روند شکل کاملتری بگیرد. این شبکه سیال تا یک وقتی میتواند به این شکل باشد بعد آدمها شکل می گیرند. بیینید آن نوع شکل گرفتن چیست ، متناسب با آن ، فرم شبکه را ببرید جلو و سوال بعدی که اینها چه جوری با هم دیگر ارتباط داشته باشند ؟ من گفتم روش های ارتباطی آن جا خود به خود پیدا می شود برای اینکه آدمها کنش گرند و بقا یشان در ارتباط و صداست و برای همین است که صداهایشان را به صورت ابتکارات فردی خودشان انتخاب می کنند و هر کسی یک مدل انتخاب می کند یکی می نویسد یکی رفت و امد بکند….


آسیه امینی: من با استدلال خانم عباسقلی زاده مخالفم و فکر می کنم با توجه به مبنای سوال یک کم انتزاعی است شاید اگر این مبنا را برداریم. این استدلال استدلال قابل لمسی باشد برای ما منظورمان از تکثر احتمالا این است که اختلافاتی به وجود آمده و باعث شده یک نیروی واحد ، به چند نیرو و روشهای متفاوت در عملکرد تبدیل شود. یعنی این تکثر از ابتدا تکثر نبوده است بعد از طی کردن یک مسیری تبدیل به تکثر شده، حالا انشعاب شده یا هر چیز دیگر. به عبارتی آن هسته اولیه تجزیه شده ، بنابراین ما وقتی با چنین تکثری روبه رو میشویم تفاوت دارد با اینکه گروه های مختلف مستقل از هم دارند کار می کنند و هم فکر هستند و حالا ما برای همگرایی اینها پیشنهاد هایی می دهیم.

اگر ما برگردیم به ابتدای سوال و اینکه این تکثر موجود تکثر ناخواسته و ناگزیر است تجربه شخصی من این است که اتفاقا یک تجربه خوبی در یک سال اخیر جنبش زنان داشته این بوده است که ما بیایم و به جای اینکه بگوییم آن چیزی که مال من نیست بهتر است که برای هیچ کس نباشد که ناشی از آن یک فرهنگ تخریبی مقابله با رقیب است، آن را بازنگری بکنیم. من فکر می کنم مهم ترین عامل نگه داشتن این تکثر گرایی در عین اختلاف های موجود، جنبه حمایتی داشتن آنهاست نه جنبه دوستانه شان نه جنبه هماهنگ شدن برای یک هدف نه جنبه ارتباط داشتن الزامی برای یک هدف مشخص. همین که اولا گروه ها به تخریب همدیگر برای یک خواسته ایی یا هدفی نمی پردازند، دوما آن حمایتی که من اسمش را می گذارم حمایت مادرانه، که ناخواسته وجود دارد در بیشتر گروه ها، روی آن کار کنند و تقویتش بکنند چه لزومی دارد که من با کسی که هم در روش و هم در ایدئولوژی اختلاف دارم کار کنم؟

ما در یک چیز مشترکیم؛ برای ما مساله زنان مساله است. اما شاخه هایی که مرتبط با مسائل زنان است و در انها می ششود فعالیت کرد، بسیار زیاد است. من صلح و محیط زیست و کودکان و غیره را هم مرتبط با مسائل زنان می دانم و همه شان را زیر چتری به نام حقوق زنان می دانم . اما الزامی به هماهنگ شدن با هم نیست.

حالا آن تمرکزی هم که شما گفتید از نظر من داشتن تمرکز، بالقوه ایراد نیست که ما بخواهیم تمرکز زدایی بکنیم. اگر این تمرکز می تواند قوابخش باشد، توانمند کننده گروه های دیگر باشد، چه خوب! این نه قهرمان سازی است نه هیچ چیز دیگر اما اگر یک هسته هماهنگ کننده وجود داشته باشد چه ایرادی دارد؟ اما اگر این توانمندی وجود دارد که این هماهنگی یا هر چیز دیگری که اسمش را بگذاریم، خودش دچار تکثر شود که خیلی ایده الی هست به شرط اینکه ما را تا نیمه راه نگه ندارد و به شرطی که دچار به هم ریختگی فکری و روشی نشویم.

این گروه تصمیم گیرنده است یا گروه متمرکز هماهنگ کننده؟ این گروه متمرکز به نظر من هماهنگ کننده بودنش مهم است وگرنه من بدون شک مطمئنم که ما با هرز نیروهای زیادی مواجه ایم نیروی داوطلبی که صفر کیلومتر وارد یک جریان اجتماعی می شود چه اشکالی دارد از تجربه دیگران استفاده کند بنابراین من آن نیروی متمرکز را نیروی هماهنگ کننده می دانم نه نیروی تصمیم گیر، تصمیم گیری در یک روند دموکراتیک این است که بر اساس خواست عمومی یا اکثریتی مطرح می شود.

اگر بتوانیم یک گروه متمرکز هماهنگ کننده وجود داشته باشیم چرا بد است؟ منظورم این است که در ذهن ما یک اصطلاحاتی وجود دارد که با بک گراند منفی است. بیاییم یک بازنگری دراین اصطلاحات بکنیم. گروه متمرکز هماهنگ کننده الزاما به دنبال قدرت بیشتر نیست. الزاما به دنبال سهم گیری بیشتر نیست. من فکر می کنم یکی از مشکلاتی که همه ما داریم نداشتن یک منشور اخلاقی است. به نظر من شاید خیلی از مسائلی که در گروه های اجتماعی پیش می آید، اگر به یک داور ی منصفانه اخلاقی که به زبان عامیانه اش می شود ریش سفیدی و گیس سفیدی ، شاید اگر بررسی بشود خیلی از ادمها بتوانند راحت مشکلاتشان را حل بکنند. واقعیت این است که ما می افتیم در یک جریانی تا جایی هم که به مشکل برنخوردیم پیش میرویم اما وقتی که به مشکل برخوردیم دیگر تحمل کردن همدیگر برایمان سخت می شود شاید اگر از اول ما کمی ساختاری تر نگاه بکنیم ،یک مرامنامه داشته باشیم، یک منشور اخلاقی داشته باشیم، حت

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours