سه سال پس از کمپین یک میلیون امضا /عسل اخوان

5 شهریور 1388

«3.ب.ک.ی.ا»*

تغییر برای برابری: «اول کلمه آزادی بود، بعد توسری آمد و سرانجام دوران “هم روسری هم توسری” آغاز شد اکنون عصر گسترش کمپین ها فرا رسیده است»

کمپین یک میلیون امضا سه ساله شد، اگر بگوییم کارنامه جنبش زنان طی این سه سال وزین تر و درخشان تر از تمامی سالها پس از انقلاب بهمن 57بوده است سخنی به گزاف نگفته ایم. هیچگاه طی تمام این سالها – حتی پیش از انقلاب که فعالین جنبش زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند – مطالبات و خواستهای زنانه اینگونه به عمق جامعه نرفته بود، به جرأت می توان گفت جنبش زنان در ایران معاصر را می توان به دو دوره قبل و بعد از کمپین یک میلیون امضا تقسیم کرد.

در دورا ن رژیم پیشین دیکتاتوری شبه مدرن پهلوی – که سیاست غربی سازی گزینشی،عجولانه و بی برنامه ایران را در پیش گرفته بود – به دلایل سیاسی و اجتماعی کم و بیش روی خوشی به حقوق زنان و فعالین جنبش زن نشان می داد، با این حال در آن سالها قوانین مترقی تصویب شده فاصله زیادی با واقعیت و توقعات زنان داشت در واقع اکثریت زنان ایرانی در آن دوره به دلایل متعدد آماده ایفای نقش «زن مدرن» نبودند ** و به علاوه نفوذ اجتماعی مذهب و اعتماد جامعه به نهاد روحانیت باعث می شد که بسیاری از زنان پیروی از «مراجع تقلید و شوهران» را بر به دست آوردن حقوق برابر ترجیح دهند*** از این رو پیش از انقلاب پیگیری حقوق زنان عموما روندی از «بالا به پایین» بود.

با تحولات بعد از انقلاب و حاکمیت جریان اسلامی عرصه بر زنان چنان تنگ شد و افکار روحانیت حاکم و نیروهای حزب اللهی-خط امامی آنچنان واپسگرایانه بود که دیگر ادامه روند پیگیری حقوق زنان از بالا به پایین عملا منتفی بود، با این حال و به رغم همه این محدودیتها زنان زیر فشار «روسری و توسری» جای پای خود را در مراکز آموزش عالی محکم کردند، در میانه های دهه هفتاد زنان غولی بودند که بر خلاف میل «بابا علاءالدین» از «چراغ جادو» خارج شدند و یقه او را گرفتند، حالا همه چیز برای حرکت از «پایین به بالای» جنبش زنان آماده بود، این حرکت اما برای «رسیدن» و «پخته شدن» نیازمند زمان بود، کمپین یک میلیون امضا میوه کوشش صبورانه امثال پروین اردلان،نوشین احمدی خراسانی،شیرین عبادی،مهر انگیز کار و بسیاری از افراد با نام و نشان یا گمنام چون اینان در طول تمام دهه هفتاد و نیمه اول دهه هشتاد است.

جالب اینجاست که کمپین سالی پس از ورود احمدی نژاد به دفتر خیابان پاستور حیات خود را آغاز کرد یعنی در دوره ای که جامعه مدنی ایران دوران رکود را پشت سر می گذاشت در واقع زیر بار سنگین ترین فشارهای امنیتی کمپین یک میلیون امضا قدمهای استواری در راه «برابری حقوق» برداشت قدمهای استواری که امروز و بعد از سه سال و به رغم چند برابر شدن فشارها همچنان محکم و پا برجاست.

آنچه در این سه سال گذشت به بهترین وجه بیانگر قدرت واقعی جنبش زنان در عرصه عینی جامعه بود، جنبش زنان نشان داد که حرکتی خیالی و مجازی نیست، ما قدرت خود را در «عرصه عمومی» به رخ کشیدیم، حالا دیگر هیچ کس نمی تواند جنبش ما و خواستها زنان را نادیده بگیرد و انکار کند…

ما حضور خود را به دیگران تحمیل کردیم، ما توانستیم خواست برابری زنان و مردان را بر ذهن و زبان بسیاری از مردان آزاده و روشن اندیش جاری کنیم، ما روحانیت و مراجع تقلید را به تامل و ترقی واداشتیم، و در بسیاری از موارد دولتمردان را مجبور به عقب نشینی و بازگشت به سنگرهای عنکبوت زده پیشین کردیم**** و مهمتر از همه روند پیگیری حقوق زنان را به روندی از پایین به بالا و خواستی اجتماعی تبدیل کردیم، حالا زنان «با چادر و بی چادر» فریاد می زنند «مرگ بر دیکتاتور» حالا زنان در کف خیابانها از هر فرصتی برای ابراز وجود و اعلام خواستهایشان استفاده می کنند چه آن فرصت انتخابات باشد و چه جنبش سبز تغییر و در میادین و کوچه خیابانهای شهر فریاد می زنند حجاب اختیاری،حق زن ایرانی یا قوانین ضد زن ملغی باید گردد.

این دستاوردهای کلان و قابل ستایش به رایگان و به آسانی حاصل نشده است، کمپین یک میلیون امضا تا همین جای کار هم به پیروزی رسیده است اما فراموش نکنیم که این پیروزی را مدیون و مرهون بسیاری از کسان هستیم: مدیون آنها که به زندان رفتند و در سلولهای انفرادی شکنجه شدند، مدیون آنها که در خیابانها کتک خوردند و فحش و ناسزا شنیدند، مدیون آنها که صبورانه مردم را نسبت به اهداف کمپین آگاه کردند و…

کمپین یک میلیون امضا گامهایی محکم برداشته است و پیگیری خواستها و مطالبات زنان را به روندی اجتماعی و در نتیجه غیر قابل برگشت تبدیل کرده است ما اما می دانیم که هنوز مسیری بسیار طولانی در راه مبارزه با مرد سالاری پیش رو داریم مسیری که مستلزم تغییر بسیاری از بنیانهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است ما زمانی به پیروزی نهایی می رسیم که دیگر هیچ زنی مورد تجاوز واقع نشود، بدن هیچ زنی زیر مشت و لگد سیاه و کبود نشود، هیچ زنی به خاطر جنسیتش احساس حقارت نکند، هیچ زنی به خاطر جنسیتش مورد تبعیض واقع نشود، هیچ زنی مجبور و وادار به تن فروشی نگردد و…

ما تا آن روز مسیری سخت و طولانی در پیش داریم سختی راه را خوب می دانیم مسیر اما برایمان روشن است، ما ره را پیدا کرده ایم و نسل در نسل برای پیمودن این مسیر تا به انتهایش می کوشیم حال می خواهد «کوچه به کوچه کو به کو» باشد یا «دره به دره کوه به کوه».

ما می دانیم که هیچ «غاصب حقی» به اختیار حق «صاحب حق» را به او باز نمی گرداند پس ما با مبارزه اخلاقی خود حقمان را از غاصبان باز پس خواهیم گرفت.

پی نوشتها:

*3.ب.ک.ی.ا مخفف 3«3 سال بعد از کمپین یک میلیون امضا»است این نامگذاری ایست بر وزن [به عنوان مثال] 3.ب.م که می شود 3« سال بعد از میلاد مسیح»! این در واقع اشاره ایست به نقش دوران ساز کمپین یک میلیون امضا. پس سال دیگر خواهیم گفت 4.ب.ک.ی.ا یعنی «4 سال بعد از کمپین یک میلیون امضا». بگذار این مبدا تاریخ نسل ما باشد.

**این به آن معنا نیست که الان زنان ایرانی برای ایفای نقش زن مدرن به طور تام و تمام آماده اند با این حال پیشرفت فرهنگی جامعه حتی در روستاها در این زمینه محسوس و غیر قابل انکار است.

***به دنبال آنچه بعد از انقلاب 57 گذشت اکنون به شدت از اعتبار روحانیت و نفوذ سنتی مذهب در ایران کاسته شده است، اعتبار و نفوذی که به احتمال زیاد به کمیت و کیفیت پیشین قابل احیا نخواهد بود.

****مانند مسکوت گذاردن لایحه ضد خانواده.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours