گزارش جلسه بحث و گفتگو در باره حقوق بشر، جامعه مدنی و دموکراسی در ایران در دانشگاه یورک

5 مهر 1388

رادیو زمانه (تاج دولتی): «حقوق بشر، جامعه‌ی مدنی و دموکراسی در ایران» عنوان یک جلسه بحث و سخنرانی بود که چند روز پیش با کوشش انجمن‌های دانشجویان ایرانی دانشجویان «یورک»، «تورنتو» و «رایرسون» و حمایت و هماهنگی دکتر سعید رهنما و دکتر هایده‌ مغیثی، استادان دانشگاه یورک و «پروژه‌ی دیاسپورا»ی این دانشگاه، با حضور نزدیک به ۲۰۰ تن از ایرانیان علاقمند به رویدادهای اخیر ایران، در دانشگاه یورک برگزار شد.

در این جلسه سخنرانی و بحث و گفت‌وگو که بیش از چهار ساعت ادامه داشت، هشت سخنران از دیدگاه‌های گوناگون به وضعیت حقوق بشر، جامعه مدنی و دموکراسی درایران توجه کردند، و با طرح نقطه نظرات خود با شرکت‌کنندگان در جلسه وارد بحث و گفت‌ و گو شدند.

«فعالین جامعه‌ی‌ مدنی هم‌اکنون در خطر بسیار زیادی زندگی می‌کنند»

دکتر سعید رهنما هماهنگ‌کننده‌ی این برنامه در توضیح دلیل و ضرورت برگزاری چنین جلسه‌هایی در شرایط کنونی جامعه ایران گفت:
ما در شرایطی این گردهمایی را برگزارمی‌کنیم که دختران، پسران، زنان و مردان بسیاری در کشور ما ایران در زندان‌ها بسرمی‌برند و گناه‌شان خواستن آزادی فردی و آزادی‌های سیاسی، دموکراسی و برابری جنسیتی و احترام به حقوق بشر است. این گناه آن‌ها است.

مردمی که پس از سی سال تحمل یک رژیم واپس‌گرای مذهبی به خیابانها ریختند و خواستار بهبود شرایط خودشان شدند.
دراین سی سالی که جمهوری اسلامی با کشتار روشنفکران، قتل‌عام زندانیان سیاسی، سرکوب زنان، دانشجویان و کارگران، اپوزیسیون سکولار را از هرجهت بی‌رحمانه سرکوب کرد، عمدتاً درگیر دعواهای شخصی و خصوصی جناح‌های خودش بود، و هر وقت که تظاهرات و مبارزاتی از جانب این زنان، دانشجویان، کارگران و غیره می‌شد، به راحتی آن‌ها را سرکوب می‌کرد و بعد برمی‌گشت به دعواهای داخلی.
دکتر سعید رهنما اشاره کرد که در این سال‌ها جامعه‌ی مدنی ایران آگاهانه پیش رفت، و بزرگترین گام انتخابات اخیر بود که مردم آگاهانه در آن شرکت کردند و رژیم را مجبور به یک کودتای انتخاباتی کردند که پس از آن هم با سرکوب وحشتناک مردم، مشروعیت، آبرو و حیثیت خود را از دست داده است. دکتر سعید رهنما اضافه کرد:
«فعالین جامعه‌ مدنی هم‌اکنون در خطر بسیار زیادی زندگی می‌کنند و هرچقدر که شرایط سرکوب در ایران بیشتر بشود، نقش ایرانیانی که در خارج هستند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. و جلسه بحث و گفتگوی امروز نیز قدمی است در آن راه.»

«باید به فکر ترمیم این جنایت ها بود»

نخستین سخنران جلسه‌ی بحث و گفت‌وگو درباره‌ی حقوق بشر، جامعه مدنی و دموکراسی در ایران دکتر عبدالکریم لاهیجی نایب رییس فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران بود.

دکتر لاهیجی سخنرانی خود را با عنوان «حقوق بشر در نظام مذهبی» ارائه کرد و با یک بررسی تاریخی از چگونگی شکل‌گیری اندیشه‌ی ابتدایی حقوق بشر در اروپا و آمریکا، تا دستیابی به اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر؛ و همین‌طور تناقض‌های موجود در قانون اساسی کنونی جمهوری اسلامی سخنانش را ارائه کرد.
دکتر عبدالکریم لاهیجی در پایان بحث خود پس از اشاره‌ی دقیق به نارسایی‌های موجود قانون در اساسی جمهوری اسلامی نتیجه‌گیری کرد:
«از این قانون اساسی به فرض این هم که (دقیقآ) اجرا بشود، حقوق بشر، به آن صورتی که ما انتظار داریم استخراج نمی‌شود.

من نمی‌خواهم بگویم که اگراین قانون اساسی اجرا بشود، مردم به حقوق‌شان نمی‌رسند. ولی با توجه به این که گفتم اصل حاکمیت مردم و این که مردم بر سرنوشت خودشان حاکم‌اند و راجع به نوع حکومت‌شان، و قوانینی که باید تصویب بکنند خودشان هستند که تعیین و تکلیف می‌کنند، دراین قانون اساسی نیست، بنابراین این قانون اساسی به فرض اجرا هم، ما را به حقوق بشر نمی‌رساند.
البته اگر همه‌اش اجرا بشود، قدم‌های کوچکی خواهد بود در برخورداری برخی از حقوق در محدوده‌هایی کاملاً مشخص برای مردم ایران.»

در پایان بخش اول جلسه‌ی سخنرانی در گفت‌وگوی کوتاهی با دکتر عبدالکریم لاهیجی از او پرسیدم، آیا نوع شکنجه‌ها و سرکوب‌های بی‌سابقه‌ای که گروهی از جوانان، زنان و مردان تظاهر‌کننده‌ی ایرانی درهفته‌های اخیر قربانی آن بودند و وجدان عمومی جامعه را به شدت تکان داده است، باعث خواهد شد که مجامع بین‌المللی مدافع حقوق بشر نسبت به شرایط ایران توجه بیشتری کنند؟

در گذشته هم متأسفانه این اقدامات می‌شد. چه شکنجه‌های جسمانی، چه شکنجه‌های روانی و حتا تجاوز در زندان‌های جمهوری اسلامی. شاید مورد خیلی مشخص‌اش غیر از سالهای ۶۰، بعد از جنبش دانشجویی بود. دانشجویانی که آن موقع دستگیر شدند، متأسفانه عده‌ای از آنان مورد تجاوز قرار گرفتند. من با بعضی‌ از آن‌ها وقتی که آمدند اروپا ملاقات و گفت‌وگو کردم.

ولی آن چیزی که طی سال‌ها ما مدافعان حقوق بشر مطرح می‌کردیم، برای نخستین‌بار کسانی مطرح می‌کنند که نزدیک به سه دهه جزو حاکمیت جمهوری اسلامی بودند. آقای کروبی دو دوره رییس مجلس بوده و وقتی او می‌آید این موضوع را اعلام می‌کند، خب تأثیرش در جامعه بیشتر است.

و از این‌روست که آقای خامنه‌ای از این موضوع به‌عنوان یک اهانت به جمهوری اسلامی و از بین بردن آبروی جمهوری اسلامی یاد می‌کند. به خاطر این که ما را، به‌عنوان کسانی که همیشه مخالف حکومت بوده‌اند، ضد انقلاب بوده‌اند، چماق تکفیر بر سرمان می‌زدند. ولی الان دوستان‌شان، کسانی که از شورای نگهبان جواز شرکت در انتخابات برای ریاست جمهوری گرفتند، آن‌ها این مسایل را مطرح می‌کنند.

از این نظر برای من مهم است که این موضوع در جامعه ایران مطرح شده است. ولی از بعد دیگری هم مهم است. این‌که جامعه‌ی ایران بداند که با چه حکومتی طرف است و نگاهی به قربانیان این جنایت داشته باشد. نه به‌عنوان کسانی که آبرو و حیثیت خانواده‌ی‌شان را از بین بردند، بلکه به‌عنوان کسانی که مورد تجاوز قرار گرفتند، منزلت و حیثیت انسانی‌شان از بین رفته و بیشتر به فکر ترمیم این جنایت‌ها باشند، تا این‌که بخواهند آن‌ها را سرزنش کنند و بیشتر بر زخم آن‌ها نمک بپاشند.

مجامع بین‌المللی حقوق بشر به حوادث اخیر ایران چه‌طور نگاه می‌کنند؟

ما به سه مرجع سازمان ملل شکایت کرده‌ایم. گروه تحقیق درباره‌ی بازداشت‌های خودسرانه، گروه تحقیق درباره‌ی ناپدیدشده‌ها، چون می‌دانید هنوز تعداد کشته‌شدگان مشخص نیست، و گزارش‌ها درباره‌ی شکنجه هم همین‌طور، به‌خصوص که تجاوز هم یکی از مصادیق شکنجه است. ما امیدواریم که هرچه زودتر نتیجه‌ی این رسیدگی‌ها را بتوانیم منتشر بکنیم.
درسطح بین‌المللی مواردی شبیه به حوادثی که اخیراً درایران اتفاق افتاده، کجا بوده است؟

متأسفانه در بیشتر کشورها هست. می‌دانید، آن چیزی که در ایران اتفاق افتاد، به لحاظ این بود که در جریان یک تظاهرات مسالمت‌آمیز که صدها دوربین نه فقط تلویزیون، بلکه هزارها دوربین موبایل از آن عکسبرداری می‌کردند این اتفاق‌ها افتاد و مردم دنیا به عیان دیدند که جمهوری اسلامی بر روی مردمی که به صورت مسالمت‌آمیز اعتراض می‌کنند، آتش می‌گشاید و به آن صورت عده‌ای را می‌کشد.

این‌ بود که دنیا را تکان داد. این جنایت علنی به این صورت شاید کمتر طی ماه‌ها یا سال‌های اخیر در جایی اتفاق افتاده باشد.
«این آخرین باری است که مردم ایران با مکانیزم‌های همین سیستم به جنگ این سیستم می‌روند»

سخنران بعدی در جلسه دانشگاه یورک خانم مهرانگیز کار حقوقدان، نویسنده و پژوهشگر و فعال حقوق زنان بود که بحث خود را با عنوان «حقوق بشر امری سرزمینی نیست» عنوان کرد. مهرانگیز کار ضمن ارائه‌ی روند نقض حقوق بشر در جامعه‌ی ایران در سه دهه‌ی گذشته گفت:

ما مراحل گوناگونی را از حیث رویارویی مردم و اعلام اعتراض مردم نسبت به محدودیت‌های انسانی گذرانده‌ایم. نسبت به محدودیت برای آزادی‌ها. نسبت به تبعیض جنسیتی میان زن و مرد. نسبت به تبعیض حقوق مسلمانان و غیرمسلمانان. ناگهان وارد مرحله‌ای که امروز موضوع این جلسه است نشده‌ایم. مرحله به مرحله آن مردم حرکت کرده‌اند و متناسب با شرایط سیاسی کشور این حرکت‌ها را شکل داده‌اند.

مهرانگیز کار در پایان سخنرانی خود ضمن اعلام این که مردم ایران یقین پیدا کرده‌اند که (حتی) اگر در چهارچوب همین قوانین و مقررات موجود به صورت مسالمت‌آمیز، در پی مطالبات حقوقی خود باشند نیز تحمل نخواهند شد و مورد سرکوب قرارمی‌گیرند، نتیجه‌گیری کرد:
«به نظر من و برخی دیگر از دوستان این آخرین باری است که شاید مردم ایران با مکانیزم‌های همین سیستم به جنگ این سیستم می‌روند و بدون شک درجریان اعتراضات آینده مکانیزم‌ها دیگر این نخواهد بود و باید گفت که جامعه‌ی ملل در حال حاضر دارد مرتکب اشتباه می‌شود که خواست بخش وسیعی از مردم ایران را برای روزآمد شدن تحولات سیاسی در ایران نادیده می‌گیرد»

«آزادی اندیشه و بیان بی‌ هیچ حصر و استثناء»

دکتر رضا براهنی شاعر، نویسنده و منتقد ادبی سخنران بعدی جلسه‌ی بحث و گفت‌وگو در دانشگاه یورک بود که سخنرانی خود را در زمینه‌ی تلاش‌های گوناگون نویسندگان ایرانی و بویژه کانون نویسندگان ایران برای دستیابی به آزادی بیان و رفع سانسور ایراد کرد. دکتر براهنی ضمن اشاره به مهم‌ترین بخش منشور معروف ۱۳۴ نویسنده‌ی ایرانی که چند سال پیش با عنوان «ما نویسنده‌ایم» منتشر شد گفت:

آزادی اندیشه و بیان بی‌هیچ حصر و استثناء. در این قضیه نه مذهب، نه سلطنت، نه دولت، نه روحانیت، آن‌ها هیچ کدامشان ربطی به قضیه ندارند. یعنی هر کسی باید بدون مانع و اراده هرچه را که از ذهنش می‌گذرد بیان کند.
آخرین سخنران بخش اول جلسه‌ی سخنرانی درباره‌ی حقوق بشر، جامعه مدنی و دموکراسی در ایران غزال مژدهی حقوقدان جوان ایرانی بود که سخنرانی خود را درباره‌ی جنبش دانشجویی ایران و مشکلاتی که در پی تلاش‌های آزادی‌خواهانه‌ی آنان برای ادامه‌ی تحصیل‌شان در دانشگاه‌ها ایجاد شده است ایراد کرد.

غزال مژدهی یکی از موارد این محدودیت‌ها را ستاره‌گذاری دانشجویان مبارز ایرانی و ممانعت از تحصیل آنان عنوان کرد.

«هدف اصلی، مبارزه با خشونت و دروغ است»‬

در بخش اول این برنامه، فشرده‌ای از سخنان دکتر سعید رهنما، دکتر عبدالکریم لاهیجی، خانم مهرانگیز کار، دکتر رضا براهنی و غزال مژدهی، حقوقدان جوان ایرانی به سمع و نظر حضار رسید. یکی دیگر از سخنرانان جلسه‌ی بحث‌ و گفت ‌و گو در دانشگاه یورک، دکتر پیام اخوان، استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه مک‌گیل مونترال و فعال بین‌المللی حقوق بشر و یکی از حقوقدانان محاکمه‌کننده‌ی رهبران سیاسی یوگسلاوی سابق و صربستان، به جرم جنایت علیه بشریت بود.

دکتر پیام اخوان، زیر عنوان «مسؤولیت رهبران سیاسی در جنایات علیه بشریت» گفت:
داشتن قدرت مجوزی برای کشتن نیست. نقض حقوق بشر، فقط بحثی آکادمیک نیست. ما زمانی که از دور تعریفی از جنایت علیه بشریت می‌کنیم؛ هیچ‌وقت به واقعیت هولناک قربانیان پی نمی‌بریم.

پیام اخوان با اشاره به نام برخی از قربانیان رویدادهای اخیر ایران گفت:
ما وقتی درباره‌ی جنایت علیه بشریت صحبت می‌کنیم؛ باید متوجه باشیم که فقط یک شعار سیاسی نیست. جنایت علیه بشریت که در قوانین بین‌المللی، بعد از جنگ دوم جهانی و منشور دادگاه نظامی بین‌المللی نورنبرگ، نوشته شده است؛ به طور خلاصه به نقض گسترده و مداوم حقوق بشر گفته می‌شود که قتل، شکنجه، تجاوز و بازداشت‌های غیرقانونی و سرکوب مردم به دلیل عقاید سیاسی و یا باورهای مذهبی، ازجمله موارد آن است.

پیام اخوان ادامه داد:
شرایط کنونی ایران مصداق بارز جنایت علیه بشریت است.

دکتر پیام اخوان گفت:
مسؤولیت جنایت علیه بشریت، فقط برعهده‌ی رفتارهای خشونت‌آمیز چند مأمور پلیس نیست؛ بلکه کسانی که در زندان‌ها عمل شکنجه و تجاوز را انجام می‌دهند و از این مهم‌تر، کسانی که دستور اعمال شکنجه و تجاوز را صادر می‌کنند؛ بیشترین مسؤولیت را به‌عهده دارند. به این ترتیب، رهبران سیاسی، از بالاترین رده تا پایین، وزرا و دیگر مسؤولانی که دستور می‌دهند، بازجویی می‌کنند و یا حتا تحمل و سکوت می‌کنند؛ به زبان ساده جنایتکار علیه بشریت‌ هستند.
پیام اخوان ادامه داد:
معرفی رهبران و مسؤولان جمهوری اسلامی به‌عنوان جنایتکاران علیه بشریت، روندی بسیار دشوار و طولانی است و نباید خیال کرد که با سردادن شعار علیه آنان می‌توان آنان را به محاکمه کشاند.

به گفته‌ی دکتر پیام اخوان:
مهم‌ترین تلاش برای آغاز این روند، این است که واقعیت‌ها هرچه بیشتر آشکار و مستند شود. پیام اخوان در دنباله‌ی بحث خود گفت که ما باید، به طور اساسی، ضوابط قدرت و مشروعیت در ایران را تغییر بدهیم. زیرا داشتن قدرت مجوزی برای کشتن نیست؛ بلکه مسؤولیتی‌ است برای تأمین و تضمین حقوق همه‌ی ایرانیان.

پیام اخوان در پایان سخنرانی خود نتیجه‌گیری کرد:
ما همگی یکصدا باید فریاد بزنیم و به حضراتی که امروز در ایران قدرت را در دست دارند بگوییم که ما هیچ وقت از ظلمی که آن‌ها به مردم ایران کرده‌اند، چشم نمی‌پوشیم. هیچ وقت این جنایات را فراموش نمی‌کنیم و با وجود این‌که آن‌ها امروز قدرت را در دست دارند؛ مطمئن باشند روزی خواهد رسید که آن‌ها هم به پای میز محاکمه کشیده خواهند شد.

«خشونت سیاسی در ایران تبدیل به یک بیماری تاریخی شده»

دکتر رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی و پژوهش‌گر مرکز اخلاقیات دانشگاه تورنتو، عنوان سخنرانی خود را، «عدم خشونت و جامعه مدنی ایران» انتخاب کرده بود:
به نظر من، هر جامعه‌ی سیاسی دچار بیماری‌های ویژه‌ی خودش هست که تا زمانی که این بیماری‌ها حل و فصل نشوند و راه حلی برای‌شان پیدا نشود، از ابداع و ایجاد دموکراسی در جامعه جلوگیری می‌شود. و این کاملاً مسأله‌ای است که در ایران با آن مواجه‌ایم.

خشونت سیاسی در ایران، تبدیل به یک بیماری تاریخی شده که تاکنون هم راه‌حل ریشه‌ای برای آن پیدا نشده است و ما فقط به عارضه‌های آن اشاره کرده‌ایم. یعنی در حقیقت می‌توانیم بگوییم، لااقل در۱۰۰سال گذشته، بسیاری از شخصیت‌ها، گروهها و احزاب سیاسی در ایران براین عقیده بودند، و متأسفانه بعضی‌هاشان هنوز هم براین عقیده هستند که خشونت فقط یک امر« عمودی» است.

امری است که فقط از دولت می‌آید و شما کافی است که این دولت را عوض کنید تا عمل خشونت هم در جامعه تمام ‌شود و با تغییر قدرت و با تغییر قدرتمندان و حاکمان در حقیقت ما می‌توانیم به این خشونت پایان بدهیم.
ولی آن‌چه تاکنون سیر تحول قدرت سیاسی در ایران و فراز و نشیب‌های جامعه مدنی، به ما آموخته است؛ این است که مسأله‌ی اصلی فقط مبارزه با و یا نابودی قدرتمندان و حاکمان نیست؛ این اشتباهی است که خیلی‌ها در انقلاب ۱۳۵۷ کردند.

رامین جهانبگلو در ادامه‌ی سخنرانی خود اشاره کرد:
مسأله، فقط مبارزه با خشونت سیاسی نیست؛ بلکه مبارزه با فرهنگ سیاسی و شهروندی‌ای است که ایجادکننده و مشروعیت‌دهنده‌ی چنین خشونتی است. شکل‌گیری و فعلیت عدم خشونت در جامعه ایران فقط به معنای نبود خشونت سیاسی نیست؛ بلکه ایجاد نوعی اخلاق شهروندی و مدنی، میان شهروندان ایرانی است که موجب هم‌صدایی و هم‌دلی میان شهروندان خواهد شد.

رامین جهانبگلو در پایان سخنرانی خود نتیجه‌گیری کرد:
به نظر من، وقایع اخیر ایران، ایجادکننده‌ی دو تصویر اصلی و مهم برای شهروندان ایرانی و برای جهانیان بود. یکم حس حقیقت‌جویی جامعه مدنی ایران و دوم خشونت‌پرهیزی این جنبش؛ که خیلی مهم بود. چرا می‌گویم حقیقت‌جویی جامعه مدنی؟ به این دلیل که بازیگران جامعه‌شناختی جامعه مدنی ایران، یعنی زنان، روشنفکران، کارگران، دانشجویان، کارمندان و به ویژه جوانان، هدف اصلی‌شان در مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز، مبارزه با خشونت و مبارزه با دروغ است.
مبارزه با دروغ و سیاست دروغ‌پردازی و وقاحت غیراخلاقی‌ که نظام جمهوری اسلامی از آن پیروی می‌کند. در حقیقت نظام کنونی خودش هم زندانی چنین دروغ‌پردازی‌ای شده است. چون شما می‌بینید که مشروعیت‌اش از نظر سیاسی و اخلاقی مورد سؤال قرار گرفته و مجبور است در مورد گذشته‌ی خود، در مورد حال خود و در مورد آینده‌ی خودش دروغ بگوید.
و امروزه به نظر من، مبارزه با دروغ، در حقیقت تعلیمی اصلی است که شهروندان به خودشان می‌دهند. و جوانان ایرانی این را به جهانیان نشان داده‌اند که خس و خاشاک نیستند بلکه از یک بلوغ شهروندی‌ای برخوردارند که می‌تواند سرمایه‌ی اخلاقی آتی ایران، برای ایجاد دموکراسی باشد.

پس از انتخابات، زنان، عملاً رهبری جامعه مدنی را به‌ عهده داشتند

آخرین سخنران جلسه‌ی بحث و گفت‌ و گو درباره‌ی حقوق بشر، جامعه‌ی مدنی و دموکراسی در ایران، دکتر هایده مغیثی، استاد جامعه‌شناسی و مطالعات زنان در دانشگاه یورک بود که درباره‌ی تغییر عدم توازن جنسیتی در جنبش مدنی ایران صحبت کرد:
تحولات سیاسی چند ماه گذشته‌ی ایران را، من حداقل از دو نظر، نقطه‌ی عطفی در جنبش دموکراسی‌خواهانه‌ی مردم می‌دانم. اول آن‌ که ماسک تقدس را برای همیشه از چهره‌ی رژیم ولایت فقیه برداشت و مشروعیت آن را حتا در چشم طرفداران آن، به‌ جز پرروترین و از‌رو‌‌نرفته‌ترین آن‌ها، چه در داخل و چه در خارج، از میان برد. اعتراضات میلیونی و طیف گسترده‌ی معترضین، از نظر سِنی، خواست‌ها و اخلاق و پایگاه‌های طبقاتی؛ جیره‌خواران، فرصت‌طلبان و خودباختگانی که تا همین چند ماه پیش در لباس خیرخواهی، ضدامپریالیسم و واقع‌گرایی، شیفته‌وار استبداد دینی ایران را نوعی دموکراسی بومی قلمداد می‌کردند؛ از میان برد و هم‌چنین کسانی که می‌کوشیدند راه حل اسلامی را تحت عنوان «فمینیسم اسلامی»، به زور به زنان ایران زورچپان کنند.

نقطه‌ی عطف بعدی، که تکیه‌ی صحبت‌ من در این‌جا است، نقش افشاکننده و جهت‌دهنده‌ی زنان در جنبش دموکراسی‌طلبانه و اعتراضی مردم است که به نظر من ضربه‌ی بیدارکننده‌ی مهمی به عدم توازن جنسیتی بر فرهنگ سیاسی ایران زد.
از جهتی، شاید جای تأسف باشد که حضور حداقل صد ساله‌ی زنان در فعالیت‌های سیاسی و نقش هدایت‌کننده‌، شجاعت‌دهنده و پیگیرانه‌ی آنان در تمام جنبش‌های سیاسی و اجتماعی یکی دو قرن اخیر تاکنون، نتوانسته بود در باورهای فرهنگی منجمد شده‌ی زن ستیز، برای عبور نسیم برابری و آزادی، رخنه‌ای ایجاد کند. اما در جریان انتخابات و اعتراضات میلیونی پس از انتخابات، زنان، به نظر من، عملاً رهبری جامعه مدنی را برای ابراز نارضایتی جامعه و طرح خواسته‌های خود به‌عهده داشتند.

هایده مغیثی در بخش دیگری از سخنان خود گفت:
در سی سال گذشته، هرچه فشارهای فرهنگی و اجتماعی رژیم و خشونت فیزیکی و اخلاقی آن، نسبت به زنان افزایش یافته، و هرقدر فضای فعالیت سیاسی و حقوقی زنان تنگ‌تر شده است، روحیه‌ی مقاومت و اراده‌ی تغییرِ نابرابری جنسیتی و بی‌عدالتی‌های اجتماعی و همراه با آن بلوغ فکری و سیاسی زنان ایران رشد بیشتری کرده؛ و آن‌چه رژیم ولایت فقیه نمی‌تواند درک کند، این است که مقاومت زنان در برابر خودکامگی سیاسی و مقابله‌ی آنان با آموزه‌های ارتجاعیِ مذهبی؛ تاریخی صدساله دارد.

دکتر هایده مغیثی در پایان سخنرانی خود نتیجه‌گیری کرد:
هدف حاکمیت روشن است؛ ارعاب و درهم‌شکستن روحیه‌ی مقاومت. اشاعه‌ی ترس و سکوت. اما باید به زنان و مردان جوانی که با شهامت بی‌نظیر خود، پرده‌ی سکوت را دریدند؛ درود فرستاد. آنان با سخن گفتن از این بیدادِ فرهنگِ پدرسالارانه‌ی مذهبی، که به‌نام ناموس‌پرستی، حاضر است هرنوع بی‌ناموسی اخلاقی را استتار کند، پرده برداشته است.
استقلال سیاسی این جنبش نیز، به آنان اجازه می‌دهد که همکاری وسیع سایر افراد و نیروهای سیاسی را جلب کند. تنها باید امید داشت که باندِ حاکم، هزاران جوان ایرانی را، در راه حفظ نظام ولایت فقیه نابود نکند.

اما وظیفه‌ی ما طبعاً در خارج از کشور، دفاع از مبارزات مردم، اعتراض به سرکوب‌ها و رسواکردن آن و مانع شدن از این که حق حیات و آزادی‌های فردی و سیاسی مردم ایران، و زندگی اپوزیسیون فعال داخلی، وجه‌المصالحه‌ی منافع تجاری و سیاسی دولت‌های غربی قرار نگیرد.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours