“چند زن که اهل مهمانی های دوره وبدگویی بی جهت!درباره ی مردان هستند،برای اینکه هنرپیشه ی محبوب، جذاب و سرشار ازفضایل اخلاقی را که به شدت نسبت به همسر و خانواده اش متعهد است را گوشمالی دهند، بنز چند صد میلیونی او را مصادره می کنند وبخشی از خانه ی اورا پلمپ می کنند.آنهم به عنوان مهریه.اما بعد دوباره با پیدا شدن یک رقیب و تحریک حسادت زنانه با ترفندی برای بازگرداندن مرد به وجود یک کودک متوسل می شوند و…
این خلاصه ای کوتاه از فیلم” توفیق اجباری “ساخته محمد حسین لطیفی است که این روزها روی پرده سینماست و طبق آمار تا هفته قبل جزء پر فروش ترین فیلم سینما بوده است. مردم به خاطر علاقه شان به زندگی خصوصی هنرپیشه هاآنهم از نوع گلزاربه سینما می روند وفیلم ساز محترم آگاهانه یا غیر آگاهانه به مردم تلقین می کند قوانین ایران آنقدر به نفع زنان است که می توانند با استفاده از آن نه تنها حق وحقوق شان را بگیرند بلکه زندگی را برای مردان تیره و تار کنند.
داستان به گونه ای نوشته شده است که دستیابی زن به مهریه اش کارچندان سختی نباشد به ویژه آنکه زن حقوق هم خوانده باشدویک دوست وکیل زبده هم داشته باشد.
فیلم نشان می دهد بیشتر زنانی که از عملکرد مردان و حقوق نابرابر در جامعه ناراضی اند.ته دلشان،حاضرند برای به دست آوردن مردها دست به هر کاری بزنند.
مثلادوست شخصیت اصلی قصه که بهاره رهنمانقش آن را بازی می کند، آن را از قهر ودعوای دوستش(باران کوثری) باهمسرش محمدرضا گلزارکه بازیگر است سوءاستفاده می کندوسعی دارد خود را به او تحمیل(عرضه) کند.
زن وکیل که به شکلی مقتدر وبا نفوذ است تمام سعی اش به هم ریختن زندگی دوستانش است تا اثبات کند که از مردها برتر است واز حقوق مدنی به نفع زنان استفاده کند.
شاید این نکات درباره ی یک فیلم درجه سه که قراراست،کمی مردم را بخنداند چندان پرمعنا نباشد؛اما یادمان نرود که سینما یکی ازمهمترین ابزار انتقال مفاهیم درجامعه است.
سینما به عنوان یک هنر مستقل که وابسته به اقتصاد است می تواند جداازشعارهای سنتی وحکومتی، واقعیت ها راکه تلخ اند؛به گونه ایی شیرین بیان کند وجداازاینکه خواسته های زنان را به سخره بگیرد،به عنوان یک رسانه بی طرف قصه پردازی کند.
باآنکه قصه درباره ی مصائب زندگی هنرپیشه های پاپ ومشهور است ومشکلاتی که آنها در زندگی روزمره خود دچار آن هستند،اما زن به عنوان بخش مکمل این قصه؛بدجنس،حسود،حساس،بدون قدرت انتخاب وتصمیم گیری تصویر شده کسی که به خاطر ابراز نیازهای خود به حربه های حقوقی که همه می دانند به نفع مردان است متوسل می شود.
تکرار کلیشه های سنتی که نه تنها در خانواده های مدرن بلکه در خانواده های سنتی نیز دیگر کارکرد ندارد یکی دیگر از نکاتی است که در حاشیه این فیلم بازتولید می شود.نجات زندگی به وسیله حضور یک کودک! ترویج این اندیشه نادرست که مرد ها با وجود فرزند آرام و مطیع می شوند و زن تنها با نقش مادری می تواند از موقعیت خود دفاع کند!
سینما در سال های اخیر علی رغم اینکه توانسته در برخی مواقع تا حد ممکن شفاف و واقعی جلوه کندو نمونه موفق آن چهار شنبه سوری است؛در بسیاری مواقع تبدیل به یک سیستم بازتولید خرافه ها سنت های غلط و تجزیه و تحلیل های عامیانه است.
فیلمسازان به بهانه ساخت فیلم های پر فروش دست به قصه پردازی های مخربی می زنند که تنها نتیجه اش استحکام ایدئولوژی های غلط در بین مردم است.وارونه جلوه دادن وضعیت حقوقی و عاطفی زنان هنگام طلاق روشن ترین نمونه از نقض واقعیت است حتی در زندگی هنر پیشه های پاپ چرا که از بدنه جامعه جدا نیستند .
+ There are no comments
Add yours