بحث بر سر پختن آش نذری برای آزادی مریم حسینخواه و جلوه جواهری که دو تن از فعالان جنبش زنان در ایران هستند، در داخل و خارج از کشور همچنان ادامه دارد. این دو کنشگر که در ماه ژوئن سال ۲۰۰۶ “کمپین یک میلیون امضا” را سازمان دادهاند، در تجمعی اعتراضی نسبت به قوانین مربوط به زنان در ایران، در اواخر سال ۲۰۰۷ در تهران دستگیر شدند. اتهام آنها، تشویش افکار عمومی اعلام شد. مقامات مسئول برای آزادی این دو تن قرار وثیقهای بالغ بر ۱۰۰ میلیون تومان صادر کردند. مریم حسین خواه و جلوه جواهری، سرانجام پس از ۴۶ روز بازداشت و اجرای قرار وثیقه، توانستند به آغوش خانوادههای خود بازگردند.
آش نذری
از آنجا که فعالیتهای قانونی و حقوقی خویشان و وکلای این دو کنشگر، در طول بازداشت به نتیجهی مطلوب نرسید، مادر جلوه جواهری مراسمی برای “پختن آش نذری به نیت آزادی او و مریم حسینخواه” ترتیب داد که برخی از فعالان غیرمذهبی این کمپین نیز در آن شرکت کردند. همکاری فعالانهی این کنشگران در اجرای مراسم “آش نذری”، بحث داغی بین موافقان و مخالفان “توسل به شیوههای مذهبی برای آزادی زنان” برانگیخت که دامنهی آن به فعالان برون مرزی احقاق حقوق زنان نیز کشیده شد.
محور اصلی این بحث، چگونگی و چند و چونی “همصدایی سکولارها با مذهبیها” است. موافقان این همبستگی و همصدایی در همهی عرصهها، معتقدند که “حقوق زنان و احقاق آنها متعلق به یک قشر فکری و صنفی نیست، واز آنجا که جامعهی ایران سنتگراست، زنان ایرانی هم سنتیاند. پس روشنفکران باید به این زنهای سنتی نزدیک شوند. چون هر دو گروه، نیازهای مشترکی دارند.”
مخالفان همآوا شدن با قشرهای فعالان مذهبی زنان استدلال میکنند که اصلاً “دلیلی وجود ندارد که جنبش سکولار خواستهای خود را تا حد مطالبات جنبشهای مذهبی تقلیل دهد. زیرا خواستههای زنان سکولار، مطالبات زنان مذهبی را نیز شامل میشود، ولی خواستهای زنان مذهبی، نه تنها در برگیرندهی مطالبات زنان غیرمذهبی نیست، که نفی مطلق آنها هم هست.”
“شبکه همبستگی” و آش نذری
از آنجا که “شبکهی همبستگی بین المللی با مبارزات زنان ایران” درخارج از کشور هدف خود را “حمایت و همبستگی با جنبش داخل ایران” اعلام کرده است و بهطور مشخص از کمپین “یک میلیون امضا” پشتیبانی میکند، ما با یکی از کنشگران این شبکه، شهلا شفیق، در این باره به گفتوگو نشستهایم:
دویچه وله: از آنجائیکه محور اصلی فعالیتهای شما همبستگی با مبارزات زنان ایران با حفظ استقلال نظری است و به ویژه خط کشی با فمینیستهای اسلامی، پختن آش نذری برای آزادی مریم حسین خواه و جلوه جواهری را چگونه تعبیر میکنید؟
شهلا شفیق: مراسمی که به ابتکار خانم گوهر بیات، مادر جلوه جواهری، فعال کمپین برای آزادی او و مریم حسینخواه از زندان برگزار شد، به نظر من ربطی به مباحث مربوط به “فمینیسم اسلامی” ندارد. برخی از فعالان کمپین که در این مراسم شرکت کردهاند، در حرفهای خود روی همراهی با خواست کمیتهی مادران تاکید کردهاند و همینطور بر این نکته که چنین مراسمی نمایشگر دامنهگیری کمپین در میان زنان همهی طبقات و گروههای اجتماعی است. وقتی گزارش مراسم را خواندم، ذهنم به سالهای گذشته برگشت و شیفتگی فعالان دانشجوئی و سیاسی به هر آنچه رنگ و بوی سنتی و “مردمی” داشت. مخصوصاً وقتی که این آداب و رسوم میتوانستند در جهت مبارزه بهکار گرفته شوند. این گونه افکار در نهایت آب به آسیاب “اسلام سیاسی” ریخت که از مذهب، ایدولوژی و ابزار مبارزه ساخته بود.
آیا “همراه شدن با تودهی مردم”، به معنای تنزل دادن سطح فرهنگی یک جنبش تا حد فرهنگی تقدیرگرا ست؟
به نظرم الفاظ و مفاهیمی چون “تودهی مردم” و “خلق”، در واقعیت مابهازای همگنی ندارند. کدام مردم؟ کدام خلق؟ به محض آنکه در صدد پاسخگوئی جدی به این پرسشها بر بیائیم، چند گونگی و چندگانگی تودهی مردم که به طبقات و گروههای اجتماعی و افراد تجزیه میشود، پی میبریم. در اینصورت، به گمان من از هر چه “توده گرائی” که با بهترین نیتها به “عوام گرائی” میانجامد و آب به آسیاب “عوام فریبی” میریزد، بیشتر حذر خواهیم کرد. حکومت… میکوشد، این فکر را جا بیندازد که هیچ تقدیری، جز آنچه حاکمان رقم میزنند، وجود ندارد. جنبشهای زنان ایران، از جمله کمپین یک میلیون امضا، با پیشبرد مبارزه در شرایط سخت، هر روز در کار رقم زدن تقدیری دیگرند. این راهی است پر پیچ وخم که مثل هر جنبش دیگری، نتایجی از پیش تعیین شده ندارد.
خانم بیات، مادر جلوه، نذر و نیازی داشته که به گمانم امر خصوصی خود او بوده است
اما در آنچه که به شبکهی همبستگی با زنان ایران مربوط میشود، ما در حمایت از اهداف برابریطلبانه و آزادیخواهانهی زنان در ایران میکوشیم. و طبعاً این بهمعنای اینهمانیکردن من و هر یک از ما با هر حرکت و فکر مطرح در این جنبشها نیست. ما فقط میکوشیم، صدای آزادیخواهانه و برابریطلبانهی زنان ایران را به گوش جهانیان برسانیم و در تعمیق این مبارزه در تمامی جهات شرکت کنیم. کاری که طبعاً با نقد، مغایر نیست. اما با تخطتهجوئی هم میانهای ندارد.
برگردیم به پختن آش نذری! انتشار عکس فعالان زن غیرمذهبیای که ملاقه به دست در پای دیگ آش نذری برای آزادی فعالان زن زندانی دست به دامان “ائمه و اطهار” شدهاند، چه تأثیری بر طرفداران مذهبی و غیر مذهبی کمپین دارد؟
به نظرم فعالان کمپین یک میلیون امضا با تلاش هر روزهشان نشان میدهند که برای پیشبرد امر آزادی و برابری زنان، به نیروهای خلاق خود تکیه دارند. با خواندن نوشتههای جلوه جواهری در بارهی زندان و مصا حبههای او وهمین طور بسیاری دیگر از زنان و مردان فعال در کمپین، میتوانیم این واقعیت امیدبخش را باور کنیم. خانم بیات، مادر جلوه، نذر و نیازی داشته که به گمانم امر خصوصی خود او بوده است و طبعا نمیتواند به شیوهی مبارزاتی کمپین تعبیر شود. بحثهائی هم در همین زمینه در ایران بهراه افتاده و امیدوارم چنین بحثهائی به تامل درموضوعاتی که در پرسش پیش به آن اشاره کردم، کمک کند. بهعلاوه کمپین یک میلیون امضا، نه حزب سیاسی است و نه یک سازمان با خطی واحد. بلکه جنبشی است که هدف اصلی آن چنان که در بیانیهاش تصریح شده، حرکت برای لغو تمامی قوانین تبعیضآمیز جنسیتی با مراجعه به میثاقهای بین المللی است که ایران هنوز در زمرهی امضا کنندگان آن قرار دارد. دراین جنبش، زنان و مردانی با افکار و اعتقادات متفاوت، فعالیت دارند و نوشتهها و کلام آنان نشان دهندهی این تفاوت و تنوع است. پس درهمان حال که نقد هر فکر و هر حرکت لازم است و موثر، محدود کردن یک جنبش به یک تصویر، نه درست است ونه بجا.
آیا یک حرکت اجتماعی که میخواهد شرایط ناهنجار زنان را تغییر دهد، میتواند با فرد یا افرادی همراهی کند که به نذر و نیاز معتقداند، یعنی امری که القا کنندهی تن دادن به سرنوشت محتوم است و ضرورتی در تغییر وضع موجود نمیبیند؟
همانطور که گفتم کمپین، زنان و مردانی با پیشینه و اعتقادات فکری و مذهبی گوناگون را در برمیگیرد و در میان آنان حتما بعضی هم به نذر و نیاز عقیده دارند. اگر اندکی با جامعه آشنائی داشته باشیم، می شود حال خانم بیات را که برای آزادی فرزندش به نذر رو آورده، فهمید. اما مشکل چنین تصاویر و تبلیغاتی در همین اختلاط این احوال با مبارزهی عمومی است که باعث ارائهی تصویری مغشوش میشود و چنین به ذهن متبادر میکند که گویا نذر و نیاز در مبارزهی اجتماعی کارکرد دارد. کافی است به این نکته فکر کنیم که این دیدگاه، سالهاست در ایران تبلیغ و ترویج میشود و طبعاً به اشکال متفاوت در ذهنها نشسته است. فعالان جنبش زنان هم، خواه ناخواه در حرکت هر روزهی خود با این فکرها درگیرند. اگر دربارهی این تجربهها فکر شود، بدون شک در تعمیق حرکت، موثر خواهد بود.
شهلا شفیق، پژوهشگر و نویسندهای است که در سال ۱۹۸۲ به اجبار ایران را ترک گفته و از آن زمان در فرانسه زندگی میکند. تاکنون چهار کتاب به زبان فرانسه و سه کتاب به زبان فارسی از او به چاپ رسیده است. از جمله داستانهای “جاده و مه” و “سوگ” و تحقیقات “زنان و اسلام سیاسی” و “توتالیتاریسم اسلامی : پندار یا واقعیت؟” شفیق یکی از اولین امضا کنندگان فراخوان تشکیل “شبکهی همبستگی بین المللی با مبارزات زنان ایران” است.
مصاحبهگر: ب. امید
+ There are no comments
Add yours