روزآنلاین: شیوانظرآهاری، از فعالان حوزه زنان وعضو کمیته گزارشگران حقوق بشر در مصاحبه با روز،ضمن تشریح وضعیت فعالیت نهادهای مدنی تاکید می کند که علیرغم سرکوب و زندانی کردن فعالان اجتماعی و سیاسی و روزنامه نگاران چنین جوی پایدار نخواهد ماند و فعالان جامعه مدنی به فعالیت خود ادامه خواهند داد.
نظراهاری که بعد از انتخابات بیش از ۱۰۰ روز رادر زندان گذراند،سابقه دوبار دستگیری دیگر نیز دارد تا معلوم شود مجازات فعالیت مدنی در جمهوری اسلامی تا چه اندازه سنگین است. این گفت و گو در پی می آید.
با توجه به اتقافات بعد از انتخابات ودستگیری بسیاری از فعالین اجتماعی، چه فضایی بر سازمان های جامعه مدنی ایران حاکم است؟ آیا توانسته اند به فعالیت های روزانه خود برگردند؟
من فکر میکنم که علی رغم فشارهای شدیدٰ، دستگیری ها و بسته شدن فضای جامعه برای هرگونه فعالیتی، بخصوص در دو سه ماه بعد از انتخابات، جامعه مدنی ایرانٰ منفعل نشده است و فعالیت هایش ادامه دارد. حتی بعد از بیش از یکصد روز زندان چنین اعتقادی دارید؟ این موضوع بعد از آزادی برایم عینی شد. در زندان که بودم، بخصوص یکی دوماه اول که در بی خبری مطلق می گذشت، گمان می کردم این سرکوب شدید،همه فعالیتها را مختل کرده است. فکر می کردم احتمالا هر کسی که بیرون مانده، ناچارا فراری شده و بنابراین هیچ کس جرات نمیکند کاری انجام دهد یا حرفی بزند. اما حالا می بینم که نه، برغم همه این فشارها، جامعه مدنی ایران توانسته خودش را حفظ کند و اتفاقا تاثیر خود را بر وقایع و اعتراضات بعد از انتخابات هم گذاشته است. در واقع فکر میکنم، اینهمه دستگیری، تاثیر معکوسی روی جامعه و فعالان اجتماعی- مدنی گذاشته و دیگر احتمال زندانی شدنٰ ترمزی برای فعالیت های مدنی نیست. یعنی آنقدر فضای جامعه تغییر کرده که همه فعالان اجتماعی آماده پرداخت هزینه در راه مطالباتشان هستند. چرا که می بینند، دوستانشان به همین دلیل، در زندان هستند و اینجاست که برخلاف تصور نهادهای امنیتی، زندانی کردن بیش از حد افراد، موجب شده که زندان کارکردش را از دست بدهد. فعالان اجتماعی مثل گذشته کارشان را می کنند و این فضای سنگین قطعا تاثیری در کارهای آنها ندارد.
از نظر شما بدبینی سازمان های امنیتی ـ پلیسی به نقش سازمان های جامعه مدنی مربوط به فضای انتخابات و هفته های بعداز آن بود واوضاع به حالت عادی برگشته است؟
ببینید من فکر می کنم این بدبینی ها هیچ ربطی به اتفاقات بعد از انتخابات ندارد؛به طور کلی چند سالی هست که از نهادهای امنیتی مدام می شنویم که سازمان ها و ان جی اوها و یا فعالان مدنی قصد انقلاب مخملین دارند. موضوع مربوط به این چند ماهه نیست. ذهن همه ما با این توهمات دستگاه امنیتی آشناست. من اسمش را گذاشته ام” توهم امنیتی”، در بازجوییها هم روی این مساله تاکید می کردم که این دیدگاه تنها ناشی از توهمات توطئه است که ۳۰ سال است از سوی نهادهای امنیتی به مردم تحویل داده می شود. من فکر میکنم بخش اعظمی از دستگاه امنیتی ایران واقعا چنین فکر می کند که هر سازمان و یا فرد مستقلی که تحت عنوان جامعه مدنی نام گذاریش می کنیم، لاجرم به جایی وابسته است و اهداف خاصی را دنبال می کند. این پروژه چند سالی است در دستگاه امنیتی دنبال می شود و بعد از انتخابات هم توانستند سناریویی بنویسند تا بگویند حالا دیدید ما درست می گفتیم. این بدبینی از آنجا شروع می شود که حاکمیت هرگز نمیخواهد باور کند که مردم اعتراض دارند. هرگز نمیخواهد مردم را ببیند و فضایی برای بیان خواسته هایشان بوجود آورد و لاجرم هر اعتراضی را اینگونه تعبیر می کند.
درچنین فضایی چطور می توان با دولت تعامل کردو از امکانات این حوزه برای حل مسائل جامعه استفاده برد؟ یا اینکه سازمان های جامعه مدنی، بخصوص آنها که بر روی احقاق حقوق و مسائلی از این دست متمرکز هستند باید قید دولت وحمایت های آنها را بزنند؛ اگرتا کنون نزده اند؟
ببینید اصولا چیزی که در جامعه ایران به عنوان جامعه مدنی میشناسیم با آنچه در خارج از مرزهای ایران وجود دارد متفاوت است؛ اینجا جامعه مدنی اساسا از سوی حکومت و یا دولت به رسمیت شناخته نمی شود. سازمانهای غیردولتی به تعداد محدود وجود دارند و آن هم بیشتر در زمینه های خاص. بنابراین اساسا تعامل چندانی میان دولت و این سازمان ها وجود نداشته که بخواهد از بین برود. بسیاری از سازمانهایی که ما اکنون می شناسیم و یا فعالانی که از آنها به عنوان فعال مدنی یاد می کنیم، لزوما عضو سازمان غیردولتی خاصی نیستند. چون چنین فضایی نه امروز، که در سالهای گذشته هم وجود نداشته است. حتی در دوران اصلاحات هم، شمار این سازمانها بسیار محدود بود و بعد از آن هم بسیاری از آنها تعطیل شدند. بنابراین رابطه ای وجود نداشته که بخواهد از بین برود. همین حالا مثلا سازمانهایی که در مورد کودکان کار فعالیت می کنند،هیچگونه تعامل و یا کمکی را از جانب دولت و یا سازمانهای دولتی دریافت نمی کنندو بیشتر در ستیز هستند تا تعامل،چون وجودشان تحمل نمی شود. چون آنها بسیاری از مشکلات اجتماعی را بازتاب می دهند؛ از آنها حرف می زنند و سیستم حاکم این را نمی پذیرد. در کنار این مساله، همان بدبینی ها هم نسبت به عملکرد سازمان های غیردولتی هم وجود دارد. یعنی نه تنها کمکی نمی شود، بلکه سازمانهای رسمی و دارای مجوز همیشه باید پاسخگوی سوال نهادهای امنیتی در مورد فعالیت ها، ارتباطشان و یا اعضایشان باشند. پس جامعه مدنی ایران، هرگز منتظر کمکی از سوی دولت نبوده که حالا بخواهد قیدش را بزند. آنها در طول تمام این سالها، عادت کرده اند که چشم به حمایتهای دولتی یا حتی تعامل نداشته باشند و در فضایی که از جانب حاکمیت به رسمیت شناخته نمی شود، فعالیت کنند.
خطرات امنیتی چطور؟ آیا این باعث ریزش نیروهای فعال درحوزه کاری شما نشده است؟
چون به هرحال همه جای دنیای فعالیت های مسالمت آمیزمدنی جزو کم هزینه ترین فعالیت های اجتماعی است درحالی که در ایران این هزینه ها بسیار بالاست؛ چرا که دولت خود را به جای همکار، رقیب جامعه مدنی وحتی درستیز با جامعه مدنی می داند. خوب این قضیه غیرقابل کتمان است؛ در واقع ما در تمام این سالها با این مساله به عنوان یک مشکل جدی مواجه بوده ایم، بخصوص که بسیاری از تشکلها و سازمانهایی که می شناسیم و آنها را در دایره جامعه مدنی قرار می دهیم، از نظر سیستم و یا نهادهای امنیتی غیرقانونی تلقی می شوند. بنابراین افرادی که بخواهند در این جمع ها فعالیت کنند، همواره زیر تیغ دستگاههای امنیتی قرار دارند. البته در مورد تشکلهای رسمی و غیرقانونی هم چندان تفاوتی نمی کند. اما این مساله وجود دارد. اصولا همانطور که شما هم اشاره کردید در همه جای دنیا فعالان اجتماعی به خاطر تلاششان درجهت بهبود شرایط جامعه مورد تقدیر قرار میگیرند اما در اینجا کاملا برعکس است. این موضوع موجب می شود که شمار افراد علاقه مند به فعالیت در این حوزه ها کمتر شود و از طرف دیگر فشار بر روی همان افراد معدود فعال هم بیشتر شود. هم فشار کاری، هم فشارهای امنیتی. بنابراین این موضوع غیرقابل کتمان است. اما به هر حال، این مبارزه ای است که ادامه دارد.
+ There are no comments
Add yours