درباره «چالش ما(ه)»

به استقبال پرسش ها و چالش ها:

گسترش یک جنبش مدنی غالبا به معنای گسترش چالش ها و موانع آن هم هست. به هر میزان که جنبشی اوج می گیرد، (به ویژه اگر با مانع و سرکوب هم مواجه شود) چالش های آن نیز جدی تر می شود و اگر نتواند با خردمندی و بردباری از پس این چالش ها برآید به تدریج رو به قهقهرا و افول می گذارد. اما حل و فصل این چالش های بغرنج، به طوری که به نفع تداوم و گسترش حرکت اجتماعی زنان باشد، نیازمند آن است که بغرنجی ها به درستی تبیین شود. از این روست که ما در این بخش (یعنی چالشکده) بیشتر سعی خواهیم کرد تا دغدغه ها و چالش هایی را که خودمان (در مدرسه فمینیستی) با آن مواجه هستیم در حد بضاعت، تبیین کنیم و با افکار عمومی (لااقل در فضای جنبش زنان) به میان نهیم. زیرا به نظر می آید که «طرح بحث، و بیان صحیح پرسش» هایی که در یک جنبش اجتماعی مطرح می شود (تا لاجرم پاسخ بگیرد)، گام نخست و البته بسیار تعیین کننده است.

دغدغه هایی که در یک جنبش اجتماعی و مدنی مطرح می شود، اگر پاسخی در خور نیابد و در مورد آن بحث و گفت و گو نشود از یک سو ممکن است به تخریب آن جنبش کمک کند؛ یا برعکس می تواند در پی یافتن راه حل های بهینه، به رشد و شکوفایی برسد. مثلا پرسش و بحث های عام و مبهم که هیچگاه پاسخی برای آن وجود ندارد از آن دست پرسش هایی است که معمولا انرژی سوز هستند و به کار تخریب یک حرکت اجتماعی می آیند، مانند این پرسش عام و لاینحل که «آیا فرهنگ مهم تر است یا قانون؟» این پرسش برای جنبش زنان که در حال پیشروی است و با موانع سترگ روبروست (و در نتیجه محتاج راه حل های عاجل است)، جز سردرگمی و سوخته شدن انرژی، دستاوردی ندارد. تاریخ طرح چنین پرسش هایی به اندازه تاریخ جنبش های اجتماعی در ایران «قدیمی» هستند و در همه دوره ها و برای بسیاری از جنبش های اجتماعی تکرار شده اند بدون آن که اساساً پاسخی برای آنها وجود داشته باشد. این پرسش ها و طرح چنین مباحثی که غالبا از «بیرون از بدنه» بر جنبش و بر فعالان تحمیل می شود، سیاه چاله هایی هستند که فعالان جنبش اجتماعی را سردرگم و سپس آرام آرام در «اعماق» بی انتهای خود به سقوط می کشاند.

پرسش ها گاه از دل یک عمل دسته جمعی و حرکت فعال اجتماعی بیرون می آید، یا با اضافه شدن مولفه های جدید در مسیر حرکت عمومی جنبش، و بالاخره ممکن است با تغییر شرایط مبارزه، به وجود آید (نظیر این پرسش که: «در حال حاضر که شرایط انتخابات مجلس هشتم در پیش است، جنبش حقوق برابر، چگونه می تواند از این فرصت برای گسترش خواسته های خود بهره ببرد؟») این قبیل پرسش ها احتمالا می تواند به آفرینش فکر تازه و راهکارهای جدید برای گسترش جنبش یک میلیون امضاء، مجال بروز دهد.

اما برخی از پرسش ها اساساً «ذهنی» هستند یعنی «پرسش» نیستند بلکه «ایده»های ذهنی هستند که در پوشش و لفاف «پرسش» خود را استتار می کنند. چنین ایده ها و ابهام هایی در موارد گوناگون، ربط چندانی به واقعیات جاری در جنبش ندارند و در حقیقت نه پرسش ها و نه پاسخ هایش، مصادیقی در جهان خارج نمی یابند.

البته تقسیم بندی بالا، دارای مرزهای بسیار ظریفی است که به نظر می رسد تا حدود زیادی، پیامد نقدها، بحث و برخوردهایی که در بطن فعالیت های جنبش زنان رخ می دهد، این مرزها را مشخص می سازد. به هرحال منظور این است که پرسش ها به دلایل و انگیزه های مختلف می توانند در فضای یک جنبش اجتماعی، مطرح یا تحمیل شوند و البته خیلی هم مهم نیست که بدانیم این پرسش را چه «کسی» مطرح می کند، بلکه مهم تر آن است که دقت کنیم این پرسش «آیا گره ای از حرکت اجتماعی و مشکلات موجود می گشاید» یا به عکس؟ و البته عیار متفاوت این پرسش و طرح بحث ها را به استناد واقعیت بیرونی جنبش زنان هم می توان محک زد.

در واقع، هدف و انگیزه ما در «مدرسه فمینیستی» عمدتاً آن است که چگونه می توانیم «پرسش ها» را به درستی انتخاب و به نحو مسئولانه ای آن ها را در سطح افکار عمومی مطرح سازیم به طوری که در نهایت بتوانیم پرسش و بحث های «پیش برنده» را از بحث ها و پرسش های «تخریب گر» (لااقل در جمع خودمان) مشخص سازیم و با این معیار، برخی از آنها را به دیده اغماض، و برخی دیگر را به منظور گسترش انگیزه فعالیت، در فضای عمومی جنبش زنان، «دامن» بزنیم. از این رو شاید مهمترین دغدغه ما این بوده است که درباره موضوعی که بحث یا نقد می کنیم، حتما این حساسیت را داشته باشیم تا دریابیم که نقد و بحث مان آیا به «تخریب» کمک می کند یا به راهگشایی و «گسترش» حرکت اجتماعی زنان کشورمان.

به تجربه دریافته ایم که در جامعه ما غالبا دو دیدگاه متضاد از هم در مورد «نقد» وجود دارد، نگرشی که هرگونه نقد را تخریب می داند و اساساً معتقد است که نباید «نقد» کرد آن هم وقتی که انبوه پرسش های استراتژیک و بسیار مهم، تلنبار شده که ممکن است حتا به در جا زدن و به بن بست و انفعال کشیده شدن کل حرکت، منجر شود؛ از سوی دیگر، نگرشی هم وجود دارد که «نقد» را برای «نقد» انجام می دهد و برای «نقد» یک «اصالت ذاتی» قائل است و معتقد است «هر نقدی»، فی النفسه مفید و ضروری است. در نتیجه عده ای فقط به دنبال «نقد» و «انتقاد» هستند و از بیان نقد و انتقاد، چه بسا هویت و اقتدار می گیرند و گاه از طریق نقد (که تداوم اش، همانا خرده گیری و نق زدن مداوم است) دیگران را به «انفعال» می کشانند.

برخی نیز «نقد» را با «مچ گیری» اشتباه می گیرند و سطح «نقد» را به مسائل شخصی و مچ گیری از فلان جریان و گروه، تقلیل می دهند، این دسته اخیر، طرح یک پرسش را لزوما به منظور راهگشایی به کار نمی گیرند بلکه برایشان نقد (مچ گیری) محملی است برای تخریب و «رسوا کردن» به اصطلاح «رقیب» (حال رقیب فکری، گروهی یا شخصی).

با این همه، تقسیم بندی بالا را طرح کردیم تا بگوییم ما به دنبال کدامین نوع از پرسش ها و نقدها هستیم. در عین حال در فضای مدرسه فمینیستی سعی خواهیم کرد پیش از طرح یک پرسش یا «نقد»، به واکاوی «انگیزه هایمان» نیز بپردازیم و در نهایت ببینیم نقدمان می تواند مثبت باشد یا مخرب؟

از نگاه شاگردان مدرسه فمینیستی، «انتقاد»، به خودی خود نه مثبت است و نه منفی بلکه مهم آن است که طرح یک انتقاد یا پرسش، بتواند به گشوده شدن دریچه ای تازه برای تسهیل هرچه بهتر تداوم جنبش حقوقی زنان تبدیل شود و یا حتی الامکان، برخی مشکلات که ممکن است در آینده، مانع حرکت جمعی مان گردد را پیش بینی کند. بنابراین معیار ما برای «نقد» و «بحث و گفت و گو»، یاری رساندن به تداوم حرکت جنبش زنان به ویژه کمپین یک میلیون امضاء است. بر این اساس در مدرسه فمینیستی سعی می کنیم نقدها و پرسش هایمان به «مچ گیری» تقلیل نیابد یا لااقل پرسش هایی مطرح نکنیم که از فرط بزرگ بودن و کلان مقیاس بودن، اساساً یافتن پاسخ برای آن ها گاه غیرممکن باشد. مطمئن هستیم اگر در بستر واقعیت جنبش زنان و در طول زمان متوجه شویم پرسشی را که مطرح ساخته ایم و بحث چالش برانگیزی را که گشوده ایم، نه فقط باعث ایجاد پرسش درذهن نمی شود و گره ای را نمی گشاید بلکه به گره کور منجر می شود، سعی خواهیم کرد به صراحت از همه فعالان حقوق برابر، عذرخواهی کنیم و اشتباه مان را جبران نماییم. البته معیار ما برای «مخرب بودن» یا «نبودن»، آن نیست که مثلا موجب رضایت خاطر چند نفر انگشت شمار از کنشگران یک جنبش بشود یا نشود، چراکه به تجربه دریافته ایم که مستدل ترین و عینی ترین نقدها، باز هم ممکن است برای برخی از فعالان، برخورنده باشد. در عین حال ممکن است یک نقد زیرکانه اصلا کسی را نرنجاند ولی «تخریب گر» باشد و به جای رفع و طرح مشکل، به انهدام و تفرقه و بدبینی و حذف فعالان منتهی شود. بنابراین معیار ما «راهگشایی» و «وصل» است و برداشتن موانع و چالش های پیشرو با هدف همدلی بیشتر میان فعالان جنبش حقوق برابر از طریقی معقولانه و نه به اصطلاح «ریش سفیدانه».

در حد بضاعت، تلاش می کنیم به برنامه اصلی مان که «کمک عملی به جنبش حقوق برابر» و به ویژه یاری به کمپین یک میلیون امضاء است همچنان متعهد بمانیم و از این رو از همه کسانی که چنین می اندیشند و به این مسیر پایبند هستند، تقاضای همیاری و مساعدت داریم. همچنین از همه یاوران جنبش حقوق برابر می خواهیم که اگر برای بخش مربوط به «چالشکده» که سعی داریم هر ماه طرح بحثی را مطرح سازیم، اگر پاسخ یا نظری دارند برایمان بفرستند تا در سایت مدرسه منعکس شود. گرچه در بخش اختصاص یافته به چالشکده، بنا داریم هر ماه به طرح بحث بپردازیم اما در بخش های دیگر سایت مدرسه تلاش می کنیم در طول زمان (هرچند طولانی) این پرسش ها و بحث ها را از جوانب گوناگون باز کنیم و به تدریج منتشر نماییم یعنی «محدودیت زمانی» برای انتشار پاسخ ها و نظرات در مورد بحث های مطرح در «چالشکده» وجود ندارد.

ایمیل آدرس ما را برای ارسال پاسخ ها، نظرات و مطالبی در مورد «چالش ماه» در زیر می توانید مشاهده کنید:

[email protected]

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours