مدرسه فمینیستی: این روزها، این جا و آنجا صحبت از سالمرگ استاد هایده است. تاکید من در این جمله بر روی واژه «استاد» است و قصد ندارم درباره خواننده ی درگذشته چیزی بنویسم. دیشب که گوینده رادیو درباره او صحبت می کرد، توقع داشتم که به او بگوید «استاد»، اما نگفت . دلیل اش هم روشن است .هایده زن است و در فرهنگ عمومی ما، مصطلح نیست که به زنان بگویند استاد!
کلمه «استاد» از آن واژه هایی است که با گذشت سالها، کاربرد و جایگاه اش در فرهنگ جامعه ما به تدریج تغییر کرده و اگر در گذشته برای مشاغلی مثل دلاکی و سلمانی و حمامی به کار می رفت حال برای بزرگان رشته های هنری به ویژه شعر و موسیقی و سینما کاربرد یافته است. شاید دلیل این تغییر در کاربرد واژه ی استاد در میان مردم ، استفاده از عنوان «استاد» در سلسله مراتب علمی، آکادمیک و مدرسان دانشگاه باشد که به خارج از دانشگاه و به دنیای هنر و موسیقی هم رسوخ کرده و کاربرد سنتی این واژه را آرام، آرام منسوخ نموده است.(1)
در افغانستان هم که مردمش هم زبان ما هستند ، «استاد» کاربرد زیادی دارد .«در این سرزمین گویی رسم است که کسی اگر چند وقت در مسجد درس خواند به او می گویند ملا و مولوی و اگر در مکتب و مدرسه تحصیل کرده باشد به او می گویند استاد»(2)
واژه «استاد» اگر چه به صراحت درجایی گفته یا نوشته نشده است اما در توافقی نانوشته در ایران و در افغانستان ،واژه ای مردانه محسوب می شود و در انحصار مردان است. در میان ما ایرانی ها ،استاد عموما در توصیف شأن و جایگاه مردی به کار می رود که در رشته ای خاص ، مهارت غیرقابل انکار یافته و از بزرگان آن رشته به شمار می رود و البته سرشناس و مشهور است و شاگردان و مریدانی هم دارد که هرچه بیشتر باشند وزن و اعتبار استادی آن فرد، بیشتر می شود. چیزهای دیگری هم هست مثلا اینکه شخصی که به او استاد گفته می شود در سنین کهولت یا دست کم در میانسالی باشد و مثلا واعظ شیب بر بناگوش و اینها…!
به زنان اما کسی «استاد» نمی گوید . به جز حوزه های آکادمیک، هیچ وقت نشنیده ایم که مردم به زنی بگویند «استاد». گویی مرد بودن شرط لازم استاد بودن است و باقی صفات، شرط کافی. زن هرچند همه صفات فوق را داشته باشد، هرچقدر هم در فن یا هنری پیشرفت کرده و مهارت داشته و واقعا استاد باشد، در ذهن مردم استاد نیست. در عرصه موسیقی که بیشتر از سایر هنرها از اصطلاح استاد استفاده می شود هیچ وقت کسی نمی گوید استاد قمر یا استاد دلکش یا استاد مرضیه. در عرصه شعر هم تا حالا کسی نگفته یا ننوشته استاد فرخزاد یا استاد بهبهانی . حتی در سینما و تئاتر هم هیچ کس فیلمسازها و بازیگران زن را استاد نمی داند و نمی خواند .
واژه استاد اگر در گذشته تنها برای مردان به کار می رفته ، جای تعجب و حتی اعتراض نیست، چون زنان را معمولا راهی به حوزه عمومی و زندگی اجتماعی نبوده و زن نمی توانسته در رشته ای غیر از وظایف فیزیولوژیک همسری و مادری ، پیشرفت کند و منزلت یابد. اما اکنون در این قرن که زمان و عصر به میدان آمدن زنان در همه عرصه های شغلی و هنری است ، و زن هم حق دارد و می تواند تا مرحله استادی پیش رود لازم است فرهنگ و ادبیات و نظام واژگان مرسوم و موروثی نیز همپای آن تغییر یافته و آنچه را به نابرابری و تبعیض دامن می زند، شناخت و به تدریج دور ریخت. کلماتی مثل استاد را می شود از انحصار یک جنس، بیرون آورد و به آنها معنایی فراجنسیتی داد. « واژه ها را باید شست! »
پانوشت ها:
◀️ 2- نوروز فقط در کابل باصفاست / محمدآصف سلطان زاده/ ص162
+ There are no comments
Add yours