رادیو زمانه (مریم محمدی): جامعهی سیاسی ایران میتوان گفت مهمترین رویداد یکسالهی اخیرش را انتظار میکشد؛ سالگرد برگزاری بیست و دوم خرداد.سالگرد انتخابات ریاست جمهوری از هر منظر و چشماندازی با نگرانی بزرگی دست به گریبان است و آن بروز خشونت در برگزاری این مناسبت است.
خشونت دولتی، بر اساس تجربیات گذشته، دور از انتظار نیست، اما نگرانی جامعهشناسانه و روانشناسانهی دیگری وجود دارد و آن، بازتاب این عمل است که میتواند منجر به بازتولید خشونت توسط مردم معترض و در واقع، شدت گرفتن بحران باشد.شرایط ذهنی، اجتماعی و روانی جامعهی ایران نسبت به این مسئله، در چه موقعیتی قرار دارد؟
در گفتوگویی با خانم پروین بختیارینژاد، نویسنده و فعال اجتماعی در تهران، به این مسئله پرداختهام:
در حال حاضر، شرایط جامعهی ایرانی و شرایط روحی و روانی مردم را به لحاظ این که حدود یکسال خشونت در شکلهای مختلف بر آن اعمال شده و شاهد خشونت در مقابل خواستههای مدنی خود بوده است، در وضعیت بغضآلودی میبینم و بغض تلخی را در وجود تکتک افرادی که شاهد این قضایا بودهاند، احساس میکنم.
امروز چرخهی خشونتی بین ملت و دولت دیده میشود، ولی تاجایی که من ارتباط دارم و تاجایی که میبینم، از طرف روشنفکران، از طرف نهادهای مدنی و از طرف افراد آگاه جامعه، این عزم در مردم وجود دارد که در بازتولیدهای این چرخهی خشونت در حوزههای مختلف و در روند این چرخه اختلال ایجاد کنند.
شما در جایی گفتهاید که «دلیل وجود خشونت، سلطه و قیممآبی است»؛ در روند جریانهای یکسالهی اخیر، این بحث جریان داشته که زنان یکی از عواملی بودهاند که تلاش کردهاند یا حتی موفق شدهاند، بخشی از روند خشونت و یا حداقل بازتولید خشونت در جامعه را کنترل کنند. با توجه به این که زنان، خود مورد اعمال این قیممآبی و خشونت قرار میگیرند، چگونه میتوانند در صحنهی اجتماع، چنین نقشی را ایفا کنند؟
با کمی دقت میبینیم که زنان در درون خانواده هم علیرغم این که خشونت جسمی، جنسی، روانی و اقتصادی را تحمل میکنند، بازهم دعوتکنندگان به صلح و آرامش در درون خانواده هستند. این نقشی است که زنان در خانواده ایفا میکنند؛ نه فقط زنان روشنفکر، بلکه زنان غیرروشنفکر و حتی زنان غیر تحصیلکرده دارای چنین نقشی در هر خانوادهای هستند.
زنان این نقش را که سالیان سال در درون خانواده اجرا کردهاند، الان هم در جامعه ایفا میکنند. من هم موافق هستم که زنانی که در این یک سال در پیگیری خواستهای مدنی و مطالباتشان حضور داشتند، در عین حال حکومت و مردم را دعوت به گفتوگو و بهکارگیری روشهای مسالمتآمیز کردهاند. آنها در پی آن بودهاند که حکومت و مردم بتوانند با هم گفتوگو کنند، حرف همدیگر را بشنوند، دغدغههای همدیگر را درک کنند و بر اساس آن، دست از خشونت بردارند.زنان در حقیقت چنین نقشی را ایفا کردهاند و ایفا میکنند. این بسیار جای خوشحالی است که زنان پیشگامان صلح و دعوتکنندگان به صلح و آرامش هستند.
خانم بختیارینژاد، در کنار این نقشی که شما برای زنان قائل هستید و خیلی صاحبنظران دیگر هم روی آن تاکید میکنند، نگرانیای هم در مورد امکان پیشرفت خشونت وجود دارد که به جوان بودن جامعهی ایران برمیگردد. بههرحال، جوانان عموماً بهخاطر شرایط شخصیتی و روحی- روانیشان، خصوصاً بهعلت شرایط ویژهای که در ایران برقرار است و فشارهایی که به آنان وارد میشود، کمتر تحمل و صبوری بزرگسالان را دارند. از این زاویه، مسئله را چگونه میبینید؟
بعد از نیمههای دههی ۷۰ شرایطی برای جامعهی ایران ایجاد شد که توانست به ابزارهایی مانند حضور در مطبوعات، حضور در برخی احزاب، حضور در نهادهای مدنی و انجیاوها و… دست پیدا کند. در این میان روشنفکران نیز نقش بسیار زیادی در این مورد داشتند که اشکال مختلف خشونت را مورد پرسش قرار بدهند. زمانی که اشکال مختلف خشونت مورد پرسش قرار میگیرد، بحث سلطهگری و دستآوردهایی که رویههای خشونتآمیز داشته نیز زیر سؤال میرود.
من فکر میکنم که تأثیرات آن نوشتنها و آن گفتنها، تأثیرات مقطعی نبوده و درست است که جامعهی ما جامعهی جوانی است، اما فکر میکنم جوانان به دلیل گرفتن اطلاعات و آگاهی و همینطور حضورشان در مراکز دانشگاهی، به این نکتهی مهم پی بردهاند که اگر چرخهی خشونت به راه بیفتد، آنچه از دست میرود و آنچه به راحتی میتواند برای سالیان سال به فراموشی سپرده شود، همان مطالبات خودشان و همان مطالبات اقشار مختلف جامعه است.
شما این امید را دارید یا این را در جامعهی جوان ایران میبینید؟
به دلیل این که بیشتر در محیطهای اجتماعی کار و مطالعه میکنم، این را در بین نسل جوان میبینم. امکان دارد که جوانی به صورت مقطعی به این نقطه برسد که او هم باید اعمال خشونت بکند، ولی این تفکری نیست که در درازمدت بتواند او را قانع کند. بلکه رویههای عدم خشونت را در بین جوانان عمیقتر میبینم.
در حقیقت، این بحث که خشونت منجر به سلطه میشود و سلطه، مطلقاندیشی و بسته شدن ذهن و فکر انسان را رقم میزند. سمت و سوی جامعهی جوان ایران در حال حاضر، به سمت بسته شدن ذهن و فکر نیست، بلکه به سمت باز شدن ذهن و فکرش برای شنیدن هر فکر نو و هر حرف تازه است.
فیلسوفهایی که مرتباً دارند در جامعهی امروز ایران مینویسند، متخصصینی که در حوزههای مختلف جامعهشناسی، روانشناسی و ادبیات دارند مینویسند، به نسل جوان، نسل میانسال و حتی به کودکان میگویند که درک ما از یک پدیده، میتواند درک محدودی باشد. بهگونهای که امکان دارد ما مقداری از یک پدیده را درک کرده باشیم و در واقع، بخشی از حقیقت میتواند پیش من باشد.
یعنی گذشته از شرایط سیاسی، شما جامعهی ایران را به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، در موقعیت خاصی میبینید؟
بله؛ من فکر میکنم بحث عدم خشونت، بحثی نیست که حتی در دههی ۸۰، در این چندساله و یا در یکسال اخیر مطرح شده باشد. شاید دو دهه است که جامعهی ایرانی به موضوع عدم خشونت توجه کرده است. این را حتی با آمار و ارقام میتوان اثبات کرد. ما در مطبوعات و نشریات خودمان، مقالات بسیاری راجع به گاندی و روشهای ابراز اعتراضهای او داشتهایم که به نوعی نشان میدهد جستوجو در دمکراسی هند بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
همهی اینها نشاندهندهی آن است که جامعهی ایرانی از مدار یا فازی که فکر میکرد در ازای خشونت باید خشونت نشان بدهد، گذر کرده است و در یک فضای عینی و عملی دارد این قضیه را تجربه میکند که چگونه میتواند در مقابل خشونت رفتار خشونتآمیزی نداشته باشد.
در مجموع، شما چه نقش یا وظایفی برای جنبش زنان در تحولاتی که این روزها در ایران جریان دارد، قائل هستید؟
جامعهی ایرانی دارد دورهی کودکی خود را سپری میکند و پشتسر میگذارد و وارد بلوغ فکری خویش میشود. هرچند در این دورهی بلوغ فکری هم امکان خطاهای متعدد وجود دارد، اما مهم این است که عزم و قصد نشان دادن رفتار یک انسان بالغ بهشدت در بین مردم دیده میشود و وجود دارد.
من فکر میکنم زنان همچنان باید بر موضوع عدم خشونت و رفتارهای مداراگرایانه تاکید و و ترویج بکنند و به جامعهی ایرانی کمک کنند که بتواند از فاز دورهی بلوغ وارد مرحلهی جوانی، عقلانیت و نوعی پختگی بشود تا بتواند به خواستها و مطالبات خود دست پیدا کند.
نگران نیستید که این همه توصیه به عدم خشونت، موجب فرونشستن موج مطالبات مدنی جامعه بشود؟
نه…نه… من اصلاً اینطور فکر نمیکنم که با رویهی عدم خشونت، مطالبات مردم فروکش خواهد کرد. بلکه معتقدم این مطالبات غنا و عمق بیشتری پیدا میکند و با روشهای متعدد مدنی میتواند به خواستههای خودش برسد.
امکان دارد که این رسیدن طی فرایندی بهدست بیاید که اشکال ندارد. به دلیل این که هرقدر مردم عمیقتر و کیفیتر در این خواست و مطالبات مدنیشان پیش بروند، پیشرفت و رشد کیفی در انسانها نهادینهتر میشود، عمق بیشتری پیدا میکند و ماندگارتر خواهد بود.
+ There are no comments
Add yours