مدرسه فمینیستی: خیلی خوش ندارم سرم را پائین بیندازم و با تاسف از بدبختی های خود و از گرفتاری های دنیای زنانه صحبت به میان آورم. ترجیح می دهم نام نجمه علوی ها ،طوبی رشدیه ها و محترم اسکندری های وطنم را به یاد آورم و به تاریخ مبارزه نسوان وطنم ببالم و چون شاگردی وفادار باشم در حقشان.
ترجیح می دهم با سرافرازی و خرسندی یاد کنم از زنانی که در آن شرایط سخت و عقب مانده روزگار خود، سینه شان را سپر بلا کردند و پیش تاختند تا “اکنون” ما در شرایطی – نه ایده آل اما- مساعدتر از دوران آنان زندگی کنیم. راه در حدی باز گشته است که دیگر کسی توی کوچه خیابان به سمت ما سنگ پرتاب نکند و این عالی است!!!
حال ما می توانیم قدردان پیشگامان برابری خواه و فمینیست های پیشکسوت سرزمین مان باشیم و قدردانی صد البته در کلمه نیست بلکه در پویایی ،تحرک و عمل ماست. ما می توانیم همچون فرزندانی خلف، زنانی را که صد سال پیش به میدان پیکار آمدند و برای حقوق اولیه خود، از جمله تحصیل علم و درس خواندن تلاش کردند مادر خود دانسته و وارثان آنان باشیم. راه موفقیت ما از بر بودن شجره نامه یمان است – شجره نامه ی ما تاریخ مبارزه زنان ایران است – راه موفقیت ما پاسداری و پربار کردن این شجره نامه است.راه موفقیت ما تراش دادن پیله ایی ست که دور ما بسته اند و بسته ایم.پیله ایی به نام سرسپردگی و عادت. پیشینیان هم همین کار را کردند .به جنگ عادتها و رسوم بازدارنده رفتند.ما مثل یک فرد عصبی که به جویدن ناخن هایش عادت دارد، مثل کسی که مدام مچ پایش را تکان می دهد، با ریشه ی موهایش بازی می کند و یا پلک هایش را تند به تند بر هم می زند،عادت کرده ایم و این عادت، بیماری ماست.یک بیماری مزمن که باعث گشته ما به “اکنون” تن بدهیم.”اکنون” شیوه زندگی ماست که من معتقدم بیش از هر نهاد و شخصی خود ما رقمش زده ایم.
عادت کرده ایم که سر خم کنیم و به جای قدم برداشتن و به جلو رفتن ،گوشه نشینی اختیار کنیم – حال گوشه نشینی از نوع سنتی و خانه داری اش و یا از نوع مدرن آپارتمان نشینی اش- عادت کرده ایم به زنانگی هایی که بر ما بسته شده اینجا مجال دانه دانه شمردن این زنانگی ها نیست…. باید گلایه را دور ریخت، از شمردن ناتوانی های تحمیلی فاصله گرفت و به بار مثبت و زندگی بخش فعالیت ها افزود. بار مثبت و شادکامی باعث می شود که بتوانیم با قدرت و انرژی، پیله ی قرون و اعصار را پاره کنیم. قدرت را ما خود باید به دست بیاوریم، هیچ کس به ما تقدیم اش نخواهد کرد، نه پدر، نه برادر، نه همسر و نه هیچ مرد یا زنی دیگر! ما می توانیم کنترل بر تن، بر زندگی و بر اقتصاد خود را داشته باشیم. سقف خانه خود را داشته باشیم و نه اینکه به سقف خانه کسان و ناکسان دل بندیم. انرژی را ما خود باید به دست بیاوریم یعنی به جای گلایه از نهادها و شرایط حاکم بر اجتماع به تشویق خود بپردازیم،روح خود را به اوج برسانیم و دل نسپاریم به روح جمع سیاستگذاران. چند سال است که این کار را کرده ایم؟؟
هیچ حکومتی و هیچ نهادی و هیچ شخصی برای ما اسب سپید آرزوها نمی شود. فعالیت جمعی و بیان انتظارات از دستگاهها و جامعه به جای خود اما ، اولویت خود فرد است، آری، دنیای درون، نیروی عظیم و سرشار از انرژی درونی فرد. زیرا این تنها راه باقی مانده برای ماست . فرد، فرد ما ناگزیریم که زندگی را بسازیم و به هم متصل شویم و این ساختن را به یکدیگر بیاموزیم.
قرار نیست شاخ غول را بشکنیم، با عالم و آدم در بیفتیم، همه چیز را به چالش بکشیم، به همه ناسزا بگوییم. کافی ست درون خود را اصلاح کنیم، در ذهن خود و توانایی خود و سخت کوشی خود انقلاب کنیم .من به این نوع تغییر ـ که به باور من، دیرپا و ماندگارتر است ـ اعتقاد و ایمان راسخ دارم. ما باید خود ساخته شویم و این خود ساختگی ها را به درون اجتماع تسری و گسترش دهیم.از بالا به پائین شاید حالیه امکان پذیر نباشد اما از فرد به اجتماع به عهده خود ماست .مسئول اش، قانون گذارش، کمیته اجرایی اش، داور و ناظرش، همه و همه، فقط خود ما هستیم.
کافی ست ملکه ی تن، و فکر و کلیه امور زندگی ات باشی و خود را وارث مبارزه نسوان وطن خواه بدانی.
+ There are no comments
Add yours