تمکین زنان و حق انتخاب آنان در زندگی

۱ min read

فاطمه بیرانوند-30 تیر 1389

مدرسه فمینیستی: اگر این طور تصور کنیم که تمکین در قبال مرد، “وظیفه” زن است نه میل و انتخاب آزادانه او، در این صورت به گمان من می شود گفت که ازدواج هم به نوعی معامله و فروش فانونی بدن زن، تنزل می یابد! البته فرض این نیست که اصل ازدواج را منسوخ و در صدد مردود شمردنش برآمد بلکه مناسب این است که رابطه های شخصی را ـ حال در هر نوع و روش انتخابی- به رابطه های آرامش بخش و انسانی و برابر مبدل نمود. مهم نیست که تا پیش از این برای ما چه رجز خوانده اند مهم این است که ما بدانیم و بیاموزیم که میل و علاقه و انتخاب آزادانه، ارتقا دهنده نشاط زندگی است. کسی که در رشته مورد علاقه اش تحصیل نمی کند، و به شغل مورد علاقه اش نمی پردازد، چندان نمی تواند آدمی خرسند باشد و نمی تواند زندگی خود را رضایت بخش قلمداد کند. درباره مسائل شخصی نیز همین مکانیزم، صدق می کند. روابط شخصی ـ در هر عمق و بُعدی- باید به گونه ایی باشد که هیچگونه آسیب روحی و جسمی به کسی وارد نیاید.

میل و علاقه در روابط شخصی چندان مهم است که به جرأت می توان آن را تضمین کننده سلامت روحی افراد شمرد . اکنون که در جامعه ما آموزشی در این باره صورت نمی گیرد ما زنان خودمان باید بار آگاهی رسانی در این زمینه را به دوش بگیریم. در واقع یکی از مسائل مربوط به زنان تمکین اجباری و سلطه مرد در روابط است که باید بی پرده درباره اش سخن گفت و آگاهی رساند، به خصوص در میان زنان پا به سن و به اصطلاح سنتی که واقعا از این دست دانسته ها بی بهره اند و غالبا ابزار میل هستند، که ابزار بودن در هر امری انسان و انسانیتش را تنزل می دهد و شایسته ی یک زندگی آرام و آرمانی نیست. البته باید خاطر نشان کرد که اکنون در بین قشر تحصیلکرده و آگاهان خوش فکر جامعه که به مسائل اخلاقی از این دست اشراف دارند این موضوع چندان دغدغه و معضل نیست و غالبا فقط قسمت قانونی اش به جا است که البته قدرت اجرائی در تخت خواب ادم را ندارد اما به خاطر نفس مسئله و تاریخی بودن این عادت باید پیگیر بود تا زمانی که زنان به صورت کامل بر این معضل فائق آیند.

*

پس از سر باز زدن از تمکین اجباری و جاری ساختن فرهنگی که من نامش را آرامش و سلامت جنسی می نامم نوبت می رسد به مقوله ی تولید مثل که این تیز مانند تمکین یک میل و انتخابی آزادانه و مسئولانه است خواه قانون بر آن صحه بگذارد خواه نه؛ هر زنی اختیار دارد که از زایمان اجباری، سر باز زند و اولاد نخواهد. نباید فراموش کرد که در قدیم رسم بوده زنها – ببخشید – مانند ماشین فتوکپی عمل می کرده اند، ده پانزده بچه می آوردند و عمده وظیفه یشان زایمان بوده است هر قدر که وظیفه و اجبار به زادن و امر مادری تحمیلی از زن دور شده ورود او به عرصه اجتماع بیشتر و ارزشمند تر گشته است . زن می تواند باب میل خودش مادری را پس بزند و افسانه مادری را که در طی دوران ها در گوش او زمزمه شده و می شود از یاد ببرد و به گوش نسپارد،می تواند عمده وقتش را ،محبتش را،جدیت و فکرش را صرف زندگی و آینده خود کند و به زندگی شخصی و معنوی خود بپردازد؛معنویت می تواند برای یک زن به معنای خیلی وسیع، از جمله فمینیسم هم باشد.

*

حالیه در کشور ما مشکلاتی شکل گرفته و در حال رواج است از قبیل روسپیگری، پورنوگرافی و… که در قالب سرسپردگی مدرن اند. این مشکلات جدا از اینکه به لحاظ جنسی – بهداشتی، روحی و اجتماعی آسیب رسان هستند و دلایل چندان متقاعد کننده ای هم ندارند، شدیدا به چهره فمینیسم – به خصوص در جوامع سنتی و اسلامی که برخی ادراک های ضعیف خواهان تضعیف شأنیت فمینیسم هستند و برچسب زدن امری عادی ست- خدشه وارد می کنند. به نظر من پرداخت به سرسپردگی مدرن که نوعی تحمیل دیگر است مناسب است که جدی گرفته شود و از دیگر وظائف کسانی ست که ارتقاء زندگی زن را خواهانند؛ یک زندگی شایسته که به یمن تلاشی خستگی ناپذیر در حال شکل گیری است؛ به سان کودکی ست در رحم که باید برایش مادری کرد، پرورشش داد و افسانه مقتدرانه اش را نوشت.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours