کلمه: دکتر زهرا رهنورد پس از نامه هایی که برای فاطمه شمس و ژیلا بنی یعقوب در هفته های اخیر نوشته است ،این بار به دو خواهر که یکی همسر یک زندانی سیاسی صبور (فرید طاهری) است و خودش نیز محکوم به شش سال حبس شده است و آن دیگری شاهد عینی شهادت یکی از شهروندان در عاشورای تهران بوده ،نامه ای پر مهر نوشته است.
به گزارش کلمه،متن کامل نامه زهرا رهنورد به سارا و لیلا توسلی به این شرح است:
سارا و لیلای عزیز
شما را ،تازه نشناخته ام .شجاعت تان ،پاکی و خلوص تان ،حضور اجتماعی تان را ،ایمان و اخلاق تان را ،هیچ یک برای من ناشناس نیست .حق طلبی ،آزادی خواهی ،کرامت انسانی و عزت نفس تان ،نه! هیچ کدام برای من اطلاعات تازه ای را در باره شما مطرح نمی کند.شما را نه در جنبش سبز و نه درعاشورای خونین نشناخته ام.
حتی ،شما را ،نه در دوستی های خانوادگی مان از سی و اندی سال پپیش ،که در جلسات قرآن و نهج البلاغه و تحلیل های سیاسی ،در خانه پدرتان و سایردوستان که همچون پروانه می چرخیدید و گاه با صدای ظریف و کودکانه ،سوره کوچکی را تلاوت می کردید و از حاضران با آب و چای و قند و شیرینی پذیرایی می کردید و قندانها را زودتر از همه از مجلس بیرون می بردید!و در گوشه ای مشغول چشیدن شیرینی قندها می شدید.نه حتی از آن زمان که در پرتو قرآن ،می بالیدید و اوج می گرفتید ، که شناخت من از شما به هزاران سال پیش می رسد.
سارا و لیلای مهربان ،شما را ،نه از آن وقت که به دانشگاه رفتید و جزو ممتازان دانشگاهی بودید ،شما را نه به واسطه مادرتان که دوست مهربان و فرهیخته همه ما بود ، شما را نه بواسطه دایی گرامی تان آقای دکتر ابراهیم یزدی ،که روزی روزگاری ،نماینده امام خمینی در امریکا بودند و شما را نه به واسطه پدر شجاع و مبتکرتان شجاع تان شناختم،مهندس توسلی را می گویم که به عنوان نخستین شهردار تهران پس از انقلاب که هنوز جای جای این شهر سرشار از یادگارهای خلاق و چاره ساز ایشان است و این سخن البته زحمات و ابتکارات شهرداران بعدی را نفی نمی کند.
و به قول ما اهالی هنر ،شما را نه از نمای دور ،بلکه از نمای نزدیک می شناسیم.
سارا و لیلای عزیز ،شما در سراسر ایران پرعظمت حضور دارید.هرلحظه نفس کشیدن ساراها و لیلاها ،شیواها ،ژیلاها ،مهساها ،شیرین عبادی ها ،مفیدی ها ،منصوری ها ،بهاره ها ، پرستوها ،سمیه ها ،نرگس ها ، محبوبه کرمی ها ، مهدیه گلروها ،عاطفه نبوی ها و هنگامه ها و دیگر زنان شجاع را ،هریک به شکلی و اندیشه ای و فریادی و اعتراضی و ابتکاری در شکوه ایران هزارساله می بینم ،در صبر و مقاومت زنانی که فرزند یا همسر را تقدیم راه حق کرده اند و در غیاب آنها که یا به شهادت رسیده اند یا اسیر زندانهای ستم هستند . سرفرازانه ،زندگی را به اوج می رسانند.
آری !من شما را تجربه کرده ام .کنار شما و با شما و با دغدغه های همیشگی ام برای سرفرازی و پایداری ایران و چه نگرانی شکوهمندی ،همه ما یکدیگر را می شناسیم .
سارا و لیلای مقاوم ،من ،شما را در ایلام باستان سراغ گرفته ام ،در هگمتانه و پارس و بیستون که عاشقانه زیسته اید ،در کتیبه هایی با خط زیبای میخی ،نام شما حک شده است ،در خطوط زیبای کوفی و نستعلیق ،در مسجدها ،حسینیه ها ،در طبیعت زیبای ایران ، قرائت شکوه دوران عظیم و تمدن این سرزمین ،بر پیشانی تابناک شما ،بارها و بارها تکرار و تجربه کرده ام و هربار ،تازه و تازه تر و پرطراوت تر ،آن را حفظ کرده ام.
کیست که نداند؟در جنبش ضد استعماری تنباکو ،در آزادی خواهی ها و قانون گرایی ها ی انقلاب مشروطه ،در ملی شدن فوران نفت ،در جنبش ملی و در استقلال ،آزادی و جمهوری اسلامی،انقلاب اسلامی ،شما چه حضور پر برکتی داشته اید و در جنبش سبز ،حضور بالنده تان شاهد شهیدان و صدای آزادی و کرامت انسان بوده است.
سارا و لیلای سرفراز،اگر بانوان ایران ،هزاران سال تاریخ و تمدن را در وجود خود چون کوله باری عظیم و پرانتظار ،حمل نکنند ،چه مغبون خواهند بود و خدا را شکر که چنین نیست و نمونه اش شما دو خواهر هستید.
من به ملت ایران ،به ویژه زنان شجاع ایران پیشنهاد می کنم که یک صدا به قدرت طلبان بگویید :آیا حق زنان ایرانی که پیوسته در دامن اخلاق و ایمان پرورش یافته اند ،حق ساراها و لیلاها ، شیواها و بهاره ها و مهدیه ها و ژیلاها و بدری ها و محبوبه ها زندان و مجازات و تهدید است یا تحبیب و تقدیر؟آیا شاخه زیتونی بر تارک ماه ،بهتر است یا تازیانه ای بر پیکر تاریخ پر عظمت ایران.
+ There are no comments
Add yours