دویچه وله (الهه خوشنام): اولین باغچهبان، نخستین معلم اپرا در ایران، شامگاه شنبه در سن ۸۲ سالگی در شهر استانبول ترکیه در گذشت. او در کنسرواتوار آنکارا با ثمین باغچهبان، موسیقیدان و آهنگساز، آشنا شد و پس از نامزدی همراه با ثمین به ایران رفت.
اولین باغچهبان (Evelin) در شهر مرسین ترکیه از مادری فرانسوی و پدری ترک متولد شد. پانزده ساله بود که به کنسرواتوار آنکار رفت.
او زمانی در گفتگویی درباره آشناییاش با ثمین باغچهبان در آن کنسرواتوار گفته بود: «ثمین میخواست کمپوزیسیون بخواند. اوایل ما هیچ دوستی نداشتیم. من حتا زیاد ازش خوشم نمیآمد. در تابستان که بچهها معمولا به شهرستان خودشان میرفتند، من اتفاقا در کنار ثمین نشستم. هیچ خوشم هم نیامده بود. اما خوب به ما گفته بودند که باید این طوری بنشینید. دیدم این آدم، آن آدمی نیست که من در ذهنم داشتم. هر چه که داشت با همه قسمت میکرد. با همه مهربانی میکرد. همین کارهای او مرا تحت تاثیر قرارداد. من در برابر مهرهم ضعیف هستم و هم به آن اعتقاد دارم. معتقدم که مهر و محبت بزرگترین نیروی انسان و بزرگترین انرژی است که در زندگی وجودارد. در آن جا بود که بالاخره من به او علاقمند شدم و او هم که مرا دوست داشت و نامزد کردیم. او فوق لیسانس دومش بود و باید برمیگشت ایران و من هم لیسانسم را گرفتم و مستقیم به ایران رفتم.»
اولین یک سال بعد، پس از ازدواج با ثمین و همراه با او، به کنسرواتوار تهران رفت و به کار تدریس آواز اپرایی مشغول شد. شاگردان او در کنسرواتوار، سودابه صفائیه، پری ثمر، سودابه تاجبخش، پری زنگنه، و حسین سرشار و بسیاری دیگر بودند، که بعدها، همه از ستارگان درخشان هنر اپرا در ایران شدند.
اولین در سال ۱۳۳۱ خورشیدی، نخستین گروه کر را در همان کنسرواتوار بنیان گذاشت. پس از آن سازمان اپرای تهران با کمک اولین، منیر وکیلی، فاخره صبا و چند تن دیگر پایه گذاری شد. سازمان کر تهران نیز به همت اولین باغچه بان و با حضور نوجوانان تشکیل شد و به صورت یک گروه کر حرفهای درآمد، که در تالار رودکی در اکثر کنسرتها شرکت داشت.
«عشق به مهر ورزیدن»
با تعویض یکی از روسا در تالار رودکی، اولین و چند تن دیگر به اعتراض، دست از کار کشیدند. اولین بازنشسته شده، اما دورهی بازنشستگی او در کوتاهمدت به پایان رسید. از دربار به سراغش آمدند و از خواستند که گروه کری درست کند که اعضایش بچههای بی سرپرست باشند.
او که عاشق مهر ورزیدن بود، این وظیفه را برعهده گرفت؛ به شهرستانها رفت و از میان شش هزار کودک و نوجوان و پسر و دختر، دویست نفر را با آزمایش صدا انتخاب کرد. پیشرفت گروه آنچنان بود که کسی باور نمیکند که این کودکان، همان بچههای بی سرپرستی هستند که به آنها “عقب افتاده” میگفتند؛ کودکانی که اولین معتقد بود چون با مهر مادر بزرگ نشده بودند، در رفتارشان کمبودهایی بود.
اولین با اختیاراتی که به او داده بودند، تصمیم گرفت با همین کودکان یک کنسرواتوار درست کند. برای ساختن این هنرستان اما به پشتوانهی مالی هم نیاز بود که در آن زمان، سازمان ملل، در صورت موافقت چنین کاری را برای بچههای بیسرپرست انجام میداد.
اولین در گفتوگویی در این باره گفته بود: «روزی که در مدرسه جلسهای داشتم، یکی از همکاران به جلسه آمد و گفت: یک آقای فرانسوی برای بازدید مدرسه آمده و میخواهد شما را ببیند. گفتم بگو تا نیم ساعت دیگر که کارم تمام بشود، میآیم. جلسه که تمام میشود او از همکارش میپرسد: آن آقا کجاست؟ رفته به خوابگاه دختران. اولین بلافاصله به خوابگاه دختران میرود و مرد فرانسوی را از آن محل بیرون میکند. چند روزی میگذرد و اولین برای شرکت در جلسهای با حضور درباریان دعوت میشود. در آن جلسه مرد فرانسوی را یک بار دیگر میبیند. مرد بر خلاف تصور اولین، شروع میکند به تعریف از او.
اولین جدا از کار اپرا، در رسیتالهای متعدد، آثاری از همسر خود ثمین باغچه بان و دوست دیرینش، حسین ناصحی را به اجرا درآورد. در میان این آثار، “درخت سرو” از ثمین و “رقص دردربار شاه سمنگان” از شهرت بیشتری یافته است.
تحریریه: شهرام احدی
+ There are no comments
Add yours