موزه های زنان و خودسازماندهی هنری

۱ min read

کارلا بوبادلا/ترجمه مهرزاد حمزه لو-15 آذر 1389

مدرسه فمینیستی- متن حاضر سخنرانی کارلا بوبادلا( Carla Bobadilla ) فمینیست هنرمند شیلیایی است ،که در سمپوزیوم ” موزه های زنان :از گرد آوری تا بستر اجتماعی” که در هفتم اکتبر2010 در کتابخانه وین درتالار شهرداری برگزار شد ارائه شد . این سمپوزیوم در چهارچوب نمایشگاه ” موزه های زنان جهان ” برگزارشده بود.

این نمایشگاه نگرشی کلی است به موزهً زنان در تمام قاره های جهان . تنوع موزه های زنان و مطالبات سیاسی اجتماعی و فرهنگی آنان نمایانگر ابعاد وسیع موضوعات مورد توجه آن است. بسیاری از موزه ها مرکزیت توجه خود را به تاریخ می دهند، برخی بیشتربه قوم شناسی و یا باستان شناسی می پردازند و جمعی تنها موزهً هنری هستند.

این سمپوزیوم به شناسایی و بحث سوالات زنان در زمینه های موزه، سیاست گرد آوری ، رعایت عدالت جنسیتی، موزه به عنوان مرکز اجتماعی متشکل از رشد فرهنگی و دادوستد، تلاقی وگفتگو، موزه به عنوان حوزهً تنش میان انتقاد جنسیتی، اکتیویسم، سلیقهً فرهنگی جامعه و کاربردها وگفتمان های موزه ای مدرن، می پردازد.

زنان فعال، محقق، تاریخ شناس، فرهنگ شناس، هنرمند، متخصصین تاریخ هنر، هنرشناسان و مدیران موزه ها این سمپوزیوم را به محلی سازنده برای تبادل دانش تبدیل کردند. سخنرانان و شرکت کنندگان پانل ها از نسل های مختلف نمایندگان موزه های بین المللی، ارتباطات فمینیستی، موزه های هنر، مراکز تربیتی، هنری و تحقیقاتی بودند.

در سه پانل مختلف مسائل مربوط به هنر، عرضهً هنر و تاریخ با در نظر گرفتن جنبه های برابری جنسیتی، ویژگی های زنان و موضع فمینیستی به بحث گذاشته شدند.

راه اندازی موزه های زنان که قسمت بزرگی از آن به صورت خودجوش ایجاد شده اند و از دههً 1980 ازآلمان تا سنگال، آلبانی، آرژانتین، آمریکا، کره تا استرالیا وجود دارند، پیچیدگی مسایل فوق مانند برابری جنسیتی در سیاست های جمع آوری، کاردانی در امر نمایش و بازسازی تاریخی را آشکار می کند.

بخش اول این برنامه با سخنان خانم سیلویا ماتل-وورم، مدیر کتابخانه شهرداری وین و خانم الکه کراسنی،مدیرپروژه و نظریه پرداز فرهنگی و هنر شناس معروف شهر وین آغاز شد. پس از آن خانم منصوره شجاعی، فعال زنان، نویسنده و ازطراحان و بانیان موزه زنان ایران به اظهار نظر پرداخت.

موضوع بخش اول ، تاکتیک های جمع آوری در موزه ، دخالت در تعریف و قواعد کارپرداخته شد. در بخش دوم موضوع هنرشناسی و بستر اجتماعی در موزه به بحث گذاشته شد و آخرین قسمت برنامه به نقش موزه در بحث تاریخ و موضوع جمع آوری از یک سو و برپایی موزه زنان از سوی دیگراختصاص داده شد.

بخشی از مطالب بیان شده در بخش دوم : “هنرمند، موضوع کار: پست کلونیالیسم و ضد نژادپرستی” را در متن کارلا بوبادلا می خوانید:

متن سخنرانی کارلا بوبادلا

خانم ها و آقایان

همانطور که از متن برنامه بر می آید، محور اصلی کارمن پست کلونیالسم و ضدنژادپرستی ست.

طبیعتا این دو حوزه محور اصلی زندگی و کار من هستند و نه لزوما محور هنری آن. که در باره آن هم توضیحاتی خواهد آمد.
اما صحبت امشب من در بارهً تجربیات شخصی من به عنوان هنرمندی با پیشینه مهاجرت و روشهایی که برای باز کردن جای خوددر حوزهً فرهنگی اتریش بکار می برم، می باشد.

از آنجایی که من در این سمپوزیوم به عنوان هنرمندی با زمینهً مهاجرتی شرکت می کنم، درآغازصحبتم به تفاوت بین هنرمندان اتریشی و مهاجرمی پردازم. میل ندارم با نشان دادن این تفاوت به هیچ وجه حس ترحم و یا مشابه آن را برانگیزم که می توانست شتابزده تلقی شودودر خدمت کلیشه های همیشه مورد انتقاد خود من قرارگیرد. آنچه را که می خواهم تاکیدکنم این است که چگونه واقعیت مهاجر بودن، شرایط قاعدتا پیچیدهً یک هنرمند راتغییرمی دهد.

من می توانم فهرستی از مشکلات آن را نام ببرم که در اینجا به سه مورد از آنها که به نظرم برای هنرمندان اهمیت ویژه دارند می پردازم:

1 مهاجرین هرگز صددرصد به توانایی زبان آلمانی خود اطمینان ندارند.

2 مهاجرین بستر فرهنگی و قواعد منطقه ای سرزمین جدید را اصلا و یا به خوبی نمی شناسند.

3 هنرمندان مهاجر که تحصیلات دانشگاهی خود را در کشورهای دیگر به پایان رسانده اند در موسسات اتریشی هیچگونه معرفی ندارند که از آنها حمایت کند. یا استادان آنها نیستند که آنها را به نمایشگاه ها دعوت کنند و یا اسباب آشنایی آنها را با دست اندرکاران هنرفراهم کنند. در اینجا کمبود ارتباطات و تاثیرگذاری ها کاملا قابل لمس است.

اگر این شرایط درک شود سه راه بیشتربرای هنرمند باقی نمی ماند:

1 به وطن خود بازگردد

2 شغلش را تغییر بدهد

3 مانند یخ شکنی شروع به مبارزه بکند

من در این مورد راه شماره 3 را انتخاب کردم.

به این طریق می توانم امروز گزارش کوتاهی از دو موردرا برایتان بیان کنم که داستان هنرمندان مهاجر را تعریف می کند که با خودسازماندهی موفق به شکستن یخ ها شدند. نوعی “خودسازماندهی هنری”.

برای شروع مورد اول مایل به یادآوری هستم که امسال دویستمین سالگرد رهایی آمریکای لاتین جشن گرفته شد. دویست سال فرایند آزادی از اسپانیا، سرزمین مادری اروپا، دنیای کهن.

مورد اول گروه هنرمندان آمریکای لاتین است به نام لابی لاتین. متشکل از هنرمندان هنر تجسمی مقیم وین که از کشورهای مختلف آمریکای لاتین می آیند. تمایل به همبستگی به آنها کمک کرد که تضادهای فرهنگی، سیاسی و تاریخی خود را که نبایدناچیز پنداشت، پشت سر بگذارند. نقطه شروع، مبارزه با پیش داوری و کلیشه هایی بود که در وین در بارهً هنرمندان آمریکای لاتین وجود داشتند. حتی در محفل های هنری.

آمریکای لاتین از دید اروپایی ها چگونه دیده می شود: رقص سالزا، رومبا،چاچا. خورشید، دریا، خوش گذرانی، زنان زیبا، مردان خشن، سیاست وحشیانه، رژیم های چپ یا استبدادی و عواقب آنها: گمشدگان، کشته ها و شکنجه شده گان.

اما اینکه آمریکای لاتین چگونه باید باشد، و یا حتی چگونه بودن یا نبودن هنر آن را، بعضی ها در اینجا می خواهند تصمیم گیری کنند. به خاطر می آورم جملات یک خانم گالریست مشهورراکه به من گفت: “اگر بخواهم کارهای هنرمندی از شیلی را به نمایش بگذارم، بدنبال یک هنرمند واقعی از آنجا می گردم.”

انگار آنهایی که در تبعید زندگی می کنند، خودشان توانایی صحبت و توضیح داستان و میراث فرهنگی خود و انتقاد از آنراندارند.

موضوعات لابی لاتین (1) پیوسته تحت تاثیر وابستگی های اقتصادی و سیاسی میان اروپا و آمریکای لاتین قرار داشته اندو یا : تاثیر فرهنگ آمریکای لاتین با پخش سریال های تلویزیونی در کشورهای اروپای شرقی.

ما تا کنون با همکاری سازمان های شناخته شدهً فرهنگی و گالری های وین موفق به سازماندهی چهار نمایشگاه شده ایم.

2006، لابی لاتین، فضای آزاد در خانهً موزه (2)

2007، برو به جهنم پول، گالری دنکرام (3)

2007، نو دامپینگ(4)، گالری عکاسی وین

2008، سریال تلویزیونی(5)، سالن ورودی آکادمی هنرهای تجسمی وین

این سازمان های فرهنگی، مارا به عنوان کوراتور های خارجی پذیرفتند و به ما آزادی عمل دادند. آنها امکانات تکنیکی وپرسنلی و در بعضی موارد حمایت مالی خود را دراختیار ما نهادند.

به کمک لابی لاتین و همکاران محلی ضمن نقد برخی از کلیشه ها و پیش داوری ها موفق به کار هنری حرفه ای ، که برای ما بسیار رضایت بخش بود، شدیم.

………………………………………..

و اکنون مثال دوم در بارهً خودسازمان دهی هنری

در سال 2009 سازمان وی آی دی سی، انستیتو بین المللی دیالوگ و همکاری وین ازمن و پتیا دیمیتروا دعوت کرد که طرحی برای یک پروژهً هنری با موضوع زنان، هنر و مهاجرت بنویسیم.

به عنوان نتیجهً کارتصمیم گرفتیم کتابی بنویسیم ، به عنوان مهاجر، به عنوان زن. کتابی با مشخصاتی معین، با تصویرو نوشته در بارهً تجربیات شخصی از دیدگاه زنان مهاجر. پتیا دیمیتروا و من دو نفر دیگر را هم دعوت به همکاری کردیم، اگنس آخولا و نیلبارگورس. حتی مدیر کل پروژه هم، استفانیا دل سوردو، از مهاجرین بود.

چرا ما فرم کتاب را برای این پروژه انتخاب کردیم؟

برای ما مهم بود که کتابی داشته باشیم حاوی تصاویر، تصاویرمتفاوت و مخصوص ما. تصاویری که از هنر ما سخن می گویند.
ما می خواستیم بینندهً ناشناس را مخاطب قرار دهیم.

ما می خواستیم حاصل کار ما قابل نگهداری و مانا باشد.ما می خواستیم مقوله ای را مطرح کنیم و متونی زمینهً آن کنیم.

نتیجه کارما که خیلی هم برای خودمان رضایتبخش بود در ژوین 2010 در سسسیون وین رونمایی شد. کتابی با 275 صفحه، عکس های رنگی وبا تیراژ750 جلد.

به هنگام معرفی کتاب، یکی از ناظرین صحنهً هنری گفت که این کتاب تا آنجایی که او می داند اولین کتاب هنری از هنرمندان مهاجر در اتریش می باشد.

در اینجا به سخنانم خاتمه می دهم وبی تابانه در انتظار بخش سوال و جواب هستم.

با تشکر از توجه شما.

پانوشت ها:

◀️  6. http://www.wienbibliothek.at/verans…

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours