نقد فمینیستی در کافه های تهران !(کارگاه نفدفمینیستی؛1)

۱ min read

منصوره شجاعی -3 خرداد 1387

“…چون درراه می رفتند به دهکده ای در آمدند. در آنجا زنی مارتا نام عیسی را به خانه خوددعوت کرد. مارتا خواهری داشت مریم نام. مریم کنار پاهای خداوند نشسته بود و به سخنان او گوش فرا می داد. اما مارتا که سخت مشغول تدارک پذیرایی بود، نزد عیسی آمد و گفت: ” سرورم، آیا تو را باکی نیست که خواهرم مرا در کار پذیرایی تنها گذاشته است؟ به او بفرما که مرا یاری دهد” خداوند جواب داد: ” مارتا! مارتا! تورا چیزهای بسیار نگران و مضطرب میکند، حال آنکه تنها یک چیز لازم است و مریم آن نصیب بهتر رابرگزیده، که از او باز گرفته نخواهد شد.”(1)

…و بسیار شنیدیم که در آغاز ” کلمه ” بود و لابد کلمه بدینگونه بود که کارهای روزمره زندگی در حوزه فعالیت کسانی قرار گرفت که توانایی دل سپردن به ” یک چیز ” را نداشتند و لابد آن که توانایی دل سپردن به ” چیزهای بسیار” و بی مایه را داشته درطول تاریخ و در گستره زمین شرمنده بازگو کردن آنی است که غالبا ناچیزشمرده شده است و نه لابد، که یقین یکی از آن چیزها ادبیات و هنرزنانه بوده است.

و شگفتا که این نهی و دوری نه فقط از سوی خدایگانان مذکر که گاه از سوی مونث هایی که خود بی شرمندگی به تکریم ” عقل مذکر ” نشسته اند نیز اتفاق افتاده است.

و بدینگونه درتاریخ مردنبشت هنرو ادبیات ، بسی دیر و متاخر نشانی از زنان و تکریم نوشتارو هنر زنانه می بینیم. تا بدانجا که گاه زنان صاحب قلم برای آن که ” خانم های محترمی ” به حساب آیند، خود به سرپوش نهادن بر جوشش درونی هنر و ادبیات خویش کمر بستند.

نوشتار مونث که از ادبیات انگلیس سر بر آورده است به سه مرحله تقسیم می شود: (2 )
سنت زنانگی ، (1840-1880) که تقلیدی اززیبایی شناختی مذکر بود ونویسندگان آن همواره سعی داشتند از مرزهای اخلاقی و اجتماعی که جامعه برای زنان تعیین کرده بود بی گدار گذر نکنند. از جمله میتوان به نام هایی مانند جورج الیوت و الیزابت گسکل اشاره کرد.

سنت فمینیستی ( 1880-1920) که فمینیست های تندرویی را در ادبیات شناساند که بر ارزش های مذکر تاختند تا بدانجا که معتقد بودند: ” دانش زن همین که زن است ، بر دانش مرد برتری دارد،زن تاریخچه تن انسان را می داند. ” (3) ازمیان نویسندگان به نام این سنت ، الیزابت رابینز و الیو شراینر را می توان نام برد.

سنت مونث ( 1920 – ) که ادبیات زنانه سرانجام به مرحله بسط مکشوفات خویش می رسد ودر این مرحله است که کاترین منسفیلد و دوروتی ریچاردسون آگاهی مونث را در مقابل آگاهی ذهنی جویس و پروست مطرح می کنند. این مرحله پس از ویرجینیاولف به نوعی صراحت درباره طرح مسائل جنسی در ادبیات می رسد.

در واقع، نقدبه شیوه کنونی حاصل تفکر مدرن است و نقد فمینیستی نیز زاده جریانی است که به ویژه با آغاز موج دوم فمینسم در اروپا حرکت خود را شروع کرده است. اندیشیدن به چرایی غیبت ادبیات زنانه و تکریم آنچه که از سوی مردان ادیب تا بدان روز خفیف و خوار شمرده می شد خود سیر تکوین و تکامل جریان نقد را رونق بخشید.

نقدفمینیستی ادبیات و هنر و بررسی وبازنگری آنچه که نبوده و آنچه که دیگرگونه نمایانده شده است از اوایل قرن بیستم و در پی گام هایی که به سوی مدرنیسم می شتافت آهسته آهسته به طور مشخص درجهان غرب پیش رفت.

پیش از این با انواع مختلفی از نقد در متون و منابع آشنا شده ایم که ازجمله می توان به نقد روانشناختی، نقد زبان شناختی، نقدجامعه شناختی –اخلاقی، نقدفرمالیستی؛ نقد مارکسیستی، نقد ماتریالیستی، نقد اجتماعی، (4 و….اشاره کرد. نقدفمیستی را می توان به گستره ای از غالب این تعاریف نسبت داد که “بازسازی تاریخ زنان، سنت ادبی زنانه؛ شکل گیری معیارها ، تاریخ نگاری فمینیستی ،خود سرگذشتنامه ها،سفرنامه ها ، بازنمود زنان در هنرهای دیداری و ادبیات ، مجادله میان جبرباوری زیستی و ساخت اجتماعی حیات ، دوجنسیتی بودن ، سنت هم جنس گرایی زنان ،سرشت نوشتارهای زنانه ، و به ویژه پرداختن به شرایطی که در آن این آثار تولید شده اند.” را شامل می شود. (5) بیشترین گرایش نقد فمینیستی را میتوان در پایه ها ی نقد اجتماعی جستجوکرد.

اما دوجریان عمده نقد فمینیستی به موج اول و موج دوم تقسیم شده است. موج اول به نقد فمینیستی انگلیسی امریکایی نیز معروف است .
ازمیان فمینیست هایی که که دراین دوره می نوشتند می توان به دو چهره برجسته یعنی ویرجینیاولف و سیمون دوبوار اشاره کرد. در این دوره نویسندگان متعلق به این نحله فکری براین اعتقاد بودند که “هویت جنسی به گونه ای اجتماعی ساخته شده و می توان آنرابه مبارزه طلبیدوتغییرداد”(6)
و درزمینه نقد فمینیستی نیز مسائل رویاروی زنان نویسنده را مستمرا دنبال میکردند ودر بررسی ادبیات گذشته در پی یافتن چهره و جای پای زنان در ادبیات مذکر بودند.

موج اولی ها معتقد بودند که زنان در نحوه خلق آثار خویش همواره با موانع اجتماعی ،اقتصادی ،سیاسی ومحدودیت های آموزشی روبرو بوده اند و متفاوت نوشتن زنان نه به لحاظ روانشناختی و زیستی است بلکه به دلیل موقعیت اجتماعی متفاوت آنهاست.بحث زبان مسلط مردانه و غیبت زبان زنانه از سوی ویرجینیا ولف برای یافتن شیوه های زبانی مناسب در توصیف زندگی محدود شده زنان به روشنی در این شیوه از نقد ونگرش طرح شده است .

سیمون دوبوار فمینیست فرانسوی نیز با کتاب اثرگذار ” جنس دوم ” با حمله به تبعیض های زیست شناختی ، روانشناختی و نیز اقتصادی نسبت به زنان حسن ختام موج اول را با اعلام آغاز موج دوم که بانام نقد فمینیستی فرانسوی شناخته شده است ، آغاز می کند .

آغاز موج دوم نقدفمینیستی ویا نقد فمینیستی فرانسوی را برخی به انتشار کتاب ” راززنانگی “فریدان در سال 1963 نسبت می دهند. (7)
علاوه برمسائل طرح شده و حل ناشده ازسوی موج اول ، کانون توجه فمینیسم و نقد فمینیستی موج دوم بیشتر معطوف مسائلی مانند سیاست شناسی تولید مثل ، تجربه زنان ، تجارب تنانه وجنسیت می شود که با آمیزه ای از سویه های شخصی و سیاسی تفکر سنتی” مذکر مدار” را به چالش می کشد. این جریان باحفظ تکریم و ارزش گرایش های اجتماعی و آرمان گرایانه موج اول بیش ازجریانهای ماقبل خویش ” زمینی ” است و نگاهش به تن و جنسیت زن نیز معطوف است . دغدغه این نوع نقد بیش از هرچیز این است که ادبیات از چه طریقی می تواند در خدمت هدف آزادی قرار گیرد. و این آزادی دیگر تنها متوجه آزادی های آرمان گرایانه نسل های پیشین نیست و با تاثیر پذیری ازجنبش های نوین دهه 60 و برآورده نشدن آرمانی که تحقق آن از سوی جریانهای چپ نوید داده میشد بیش از پیش متوجه برابری طلبی جنسی ، رهایی تن ، تشکیل گروه های مستقل زنان و افزودن مباحث مربوط به ادبیات زنان در دانشگاه ها و مراکز آموزشی بود.. تاکید بر زبان وسخن مردساخته که از موج اول با نظرات ویرجینیا ولف آغازشده بود در کتاب “زبان مردساخته ” (1980)اثر دیل اسپندر به طرح این مسئله می پردازد که زنان از بنیاد آماج سرکوب زبانی هستند که زیر سیطره مردان قرار دارد. چنانچه این نظر “فوکو” را بپذیریم که حقیقت به کسی بستگی دارد که سخن را کنترل میکند بدیهی است که سلطه مردان بر سخن وزبان دامی تحت عنوان ” حقیقت مذکر” بر سرراه زنان گسترانده است.

موج دوم نقد فمیینیستی با جنبش های مدنی 1968 ازجمله ضدیت با جنگ ویتنام ، مخالفت منسجم و تعریف شده هیپی ها با قدرت و روابط قدرت ونیز جنبش سیاهان ، همگرا شد واین جریان نسبت به آن چه قبل از 1968 وجودداشت جامع تر بود. وشاید به گفته ” آنتونی گیدنز “(8) معدود بازماندگان سرموضع و سلامت جریانات آن دوران ، فمینیسم و جریان های مربوط به آن است . از بدعت گزاران موج دوم نقد فمینیستی میتوان به هلن سیکسو ، ژولیا کریستوا و لوس ایریگاری اشاره کرد.

منتقدان فمینیست علیرغم دیدگاهی سنتی که معتقد است که نقد خوب نقدفاقد جنسیت است ، استدلال می کنندکه نقد زمانی از اعتبارلازم برخورداراست که از حساسیت های زنانه بهره برده باشد. برخی معتقدند که که جهت گیری اصلی نقد فمینیستی بایدسیاسی و اجتماعی باشد . برخی می گویند که هم نقد و هم خود ادبیات باید از حد دوجنس بگذرند وبه دیدگاهی دوجنسی برسند وبرخی در پی یافتن ردپای نوشتار زنانه در آثار نویسندگان مذکر و یا بالعکس هستند. (9)
مجموعه ای ازاین نقد ونظرات در منابع بسیاری مورد بحث قرار گرفته و دیدگاه های مختلف برای بررسی آثار خلق شده در حوزه هنرو ادبیات زنان را پدید آورده است.

این مقاله تنها باب گشایشی است بر آنچه که منبعد شرکت کنندگان کارگاه نقد مدرسه فمینیستی و دیگر علاقمندان در پژوهش ها و جستجوهای خویش به آن می افزایند .

نقدفمینیستی در ایران

در ایران ، شکل گیری هنر وادبیات زنانه و در پی آن نقد این حوزه بسیار کندتر ازروندانسجام جنبش مدنی وحقوقی زنان اتفاق افتاد. تا بدانجا که علیرغم حضور نه چندان اندک زنان در ادبیات وهنر بندرت به این حوزه با رویکردی زنانه ومستقل نگریسته شده است و این آثارغالبا با همان دیدگاه های رایج و معمول مردانه پیش از پیدایش جریان های مدرن فمینیستی سنجیده میشود.

ابتکار ” کتابخانه زنان صدیقه دولت آبادی ” از سال 1383 در انتخاب آثار برگزیده حوزه زنان و نیز افزودن بخش ادبیات به آن از سال 1386 ، اولین گام های تجربی برای آغاز جریان مستقل نقدفمینیستی درایران بوده است.

مجله زنان نیز پیش از توقیف ، همواره در کنار بخش های مختلف حقوقی ، اجتماعی ، خبری و… بخش مهمی را نیر به ادبیات و نقد آثار زنان اختصاص داده بود.

ترجمه آثارمعتبر در این دوره که به همت زنانی که دغدغه ادبیات و جنسیت را به موازات هم حفظ کرده اند و ناشران از جان گذشته ای که با نشر این آثار کمر به ورشکستگی خویش می بستند از جمله تلاش هایی است که برای این حوزه انجام گرفته است. برگزاری معدودی ازنشست ها و جلسات نقد کتاب نیز کما بیش دراین سال ها رخ داده است.

سایت های زنان و نقد هنر وادبیات

در اکثر سایت های حوزه زنان ، علیرغم برخی تلاش هایی که برای طرح این مسئله صورت می گیرد آنچه که بیشترین مخاطب و خواننده را به سوی خود جذب می کند قطعا ادبیات ،هنر و نقد آن ها نیست و علاقمندان این حوزه لاجرم به سوی مجلات و منابع کاغذی و دیجیتالی که الزاما مروج رویکردی فمینیستی نیست روی می آورند.

که این گاه ،موجب سردرگمی علاقمندان این حوزه که خودرا متعلق به جنبش زنان و رویکردهای زنانه میدانند ، و تنها رسانه های مستقل خویش را درفضای اینترنتی جستجو میکنند ، شده است .

برخی از دست اندرکاران سایت های زنان نیز با شرمندگی واجتناب از مجاورت “مسائل جدی زنان ” درکنار هنر وادبیات ، به یافتن نام های پرایهام و چند پهلو برای بخش هایی که باید به
ادبیات و هنر بپردازد کمر همت می بستند تا بتوانند هرچیزی را که نامی برای آن یافت نمیشود در آن بخش بگنجانند که به خوانندگان جدی و گاه عبوس ” جریان غالب” (10) فمینیسم برنخورد.

این پس زدن های ادبی- هنری گاه به حدی اغراق آمیز می شد که حتی به گزارش ها و مقالاتی که با استناد به آثار ادبی ماندگار و کلاسیک تهیه می شد ایراد گرفته میشد و به جرم ” عدم توانایی در ایجاد ارتباط با خواننده ” پنهان و آشکار مورد نقد و تمسخر قرار می گرفت . وبرای مثال نقل از سفرنامه هند “ابوریحان بیرونی” باناله های پیش پاافتاده ورایج تاریخ حزن و اندوه زنان تاخت زده می شد.

در تابستان 1386، سایت کمپین تغییر برای برابری ، دربخش کوچه به کوچه اقدام به برگزاری میز گردی برای بررسی ضرورت ویا عدم ضرورت رویکردی ادبی در این بخش کرد که نگارنده این متن نیزدرآن میزگرد به عنوان طرفدار پروپاقرص تقویت ادبیات در حوزه روزنامه نگاری شرکت داشت. پافشاری برجمله معروف روزنامه نگار ادیب قرن ” گابریل گارسیا مارکز ” که بارها یاد آورشده : ” روزنامه نگاری مکتوب نوعی از ادبیات است” ،یکی از ارکان استدلال بر این ضرورت بود. همان زمان ،دست اندرکاران این میزگرد تلاش هایی در برپایی آموزش نوشتار خلاق با تاکید برادبیات ماندگارکردند. اما این تجربه با توجه به ماهیت و رسالت سایت کمپین ، فقط درچارچوب نحوه ارائه تجارب جمع آوری امضا باقی ماند .

در سایت کانون زنان نیزگاه به طور پراکنده به این حوزه توجه شده است.سایت زنستان پیش ازمسدود شدن ، با بخش ” زن ، شهر ؛ کتاب” درکنار مطالب مختلف سعی بر گنجاندن مطالبی هر چند اندک در حوزه نقد هنر وادبیات نیز کرده بود.

با راه اندازی سایت مدرسه فمینیستی ، بخش ” کافه مونث ” بدون هیچ شرمندگی و پنهان کاری مستقیما به ارائه ، معرفی و نقد آثار ادبی وهنری زنانه اختصاص یافت و ضرورت انعکاس و حضور پررنگ و مستقل این سویه از فعالیت ودغدغه های زنان را با حرکتی انتحاری برخیل مخاطبان اینترنتی بی اعتنا و گاه البته علاقمند نیز بیان کرد.

ازشعرو داستان و فیلم تا نقاشی و کتاب و درددل و گپ وگفت ونقد و هرآنچه که در”فرهنگ کافه ” مرسوم بوده است ، در این بخش به خوانندگان عرضه شد تا بتدریج جای خودرا در میان فعالان جنبش زنان باز نمود . تا بدانجا که گاه مخاطبانی منضبط و مسئول در پی ارائه پیشنهاداتی برای ایجاد نظم و طبقه بندی و تقسیم موضوعی مطالب کافه برآمدند که هرچند با خلق وخوی ” کافه روها” سازگاری نداشته ، اما دست اندرکاران از آن بی بهره نماندند وحاصل خود از آن چیده اند.

ازمیان این توصیه ها ، برگزاری کارگاه های نقد ومبانی نقد فمینیستی بسیار مورد توجه قرار گرفت به ویژه آنکه تا کنون آنچه دراین زمینه اتفاق افتاده بود بیشتر برگزاری جلسات نقد آثار بوده است و به مبانی و چرایی نقد فمینیستی کمتر توجه شده بود.

کارگاه نقد فمینیستی

آموزش های غیر رسمی و نقش آن در پیشبرد جنبش های مدنی و اجتماعی از یک سو، و کوتاه بودن دست فعالان اجتماعی از حوزه های آموزش رسمی از دیگر سو موجب شده که گرایش به برگزاری کارگاه درآموختن و انتقال تجربه های آموزشی به بیشتر حوزه ها گسترش یابد. بالطبع جای خالی هنر، ادبیات و نقد فمینیستی در این گرایش کاملا حس میشد خوشبختانه اخیرا کارگاه هایی از این دست در حوزه زنان در گوشه و کنارشهر برگزارمی شود. از جمله کارگاه نقد در حوزه هنرهای تجسمی که به همت گالری آریا برگزار میشود و کارگاه نقد فمینیستی که به همت مدرسه فمینیستی درجریان است.

در جلسات برنامه ریزی مدرسه فمینیستی ، به روال همیشه آماده سازی کارگاهی ، ابتدا در پی یافتن منابع بر آمدیم که خوشبختانه کم نبود ! سپس به محل فکر کردیم که متناسب با آن تعداد شرکت کنندگان را تعیین کنیم که بسیار کم بود !! پس به سراغ فضاهای عممومی رفتیم که بی شک از آن ماست وبه حرمت خاطره کافه های ارزان قیمت دهه شصت اروپا و دهه چهل ایران خودمان در پی یافتن ” بیسترو” (11) های ارزان قیمت و خودمانی بر آمدیم که سرانجام جایی در مرکز شهر یافتیم که اداره و مدیریتش به دست زن جوان وشورمندی است که خود تاحدودی یادآور بخشی از جنون زنانه موج دومی ها است. پس دربه رویمان گشود . حال می ماند توجیه و نام گذاری این روش که آن هم در جیب مخفی تجربه های گرانقدری که گاه “سفر آزاد” بودن در گوشه و کنار جهان آموخته بودیم ، کم نبود . این بارروش ” فضای باز ” (12) کارگاهی راانتخاب کردیم.روشی که در آن هر اتفاق و حرکتی از جمله آموزش و نقل تجارب می تواند همزمان رخ دهد ، حتی ورود یک مشتری بی خبر از همه جا به کافه و دخالت تمام و کمالش در بحث نقد فمینیستی !!


به هرحال جذاب بودن فضا و موضوع از سویی و علاقمندی 10 نفر شرکت کننده که اکثرا روزنامه نگارو وب نگاران جوان واهل قلم بودند ازسوی دیگر و از همه مهمتر خوردن همزمان ” پاستا “(13) و سالاد ارزان قیمت ، حال وفضای متفاوتی در کارگاه ایجاد کرد که به نوعی زنگ تفریحی بود در این دوره فشاروعصبیت ، برای مدرسه فمینیستی و نیز شرکت کنندگان کارگاه نقد.

پس از اشاره ای کوتاه به مبانی و تعاریف و مکاتب مختلف نقد فمینیستی از ویرجینیا ولف تا سیمون دوبواردر ادبیات ؛ از آلن شوالتر تا هلن سیکسو درنقد ؛ از فریدا کالو تا جورجیا اوکیف در نقاشی ؛ از مینوشکین تا مارتا گراهام در تئاتر؛ از کاترین بریه تا رخشان بنی اعتماد در سینما ؛ از سیلویا پلات تا فروغ فرخزاد در شعر؛ و از همه و همه چیز گفتیم و آموختیم و با ایجاد چند پرسش جدید در ذهن مان کارگاه را ترک کردیم . تا که در جلسات بعد در پی یافتن پاسخ ، دریچه هایی جدید را برای نگریستن به هنر وادبیات جنبش زنان از آن خود سازیم .
” نقدی از آن خود ” (14)

پانوشت:

1. انجیل لوقا . 1: 32-11:1 “در منزل مریم و مارتا “

2. دانش نامه نظریه های ادبی معاصر .ایرناریمامکاریک. ترجمه مهران مهاجر،محمدنبوی. تهران : آگه ، 1383. “مدخل نقد فمینیستی

3. فرهنگ نظریه ها ی فمینیستی . مگی هام ، ساراگمبل. ترجمه نوشین احمدی خراسانی …( ودیگران ) . تهران : نشر توسعه . 1382.

4. زن و ادبیات . گزینش و ترجمه منیژه نجم عراقی .(ودیگران ) تهران : نشر چشمه.، 1382.ص.10

5. دانش نامه نظریه های ادبی معاصر.

6. مبانی نقد ادبی.ویلفردگرین…(ودیگران) .ترجمه فرزانه طاهری.تهران:نیلوفر،1383.

7. راهنمای نظریه ادبی معاصر. رامان سلدن ، پیترویدوسون. ترجمه عباس مخبر. تهران: طرح نو،1384.

8. همان

9. نقل به معنی از “فمینیسم مهم ترین بازمانده 1968” . آنتونی گیدنز. ترجمه نیناوباب. در سایت رادیو زمانه.

10. Mainstream

11. Bistro کافه رستوران های کوچکی با قیمت های ارزان و غذاهای ساده و فوری که
استفاده از آن بیشتر در فرانسه و به ویژه پاریس مرسوم بوده است.وبیشتر مشتریان آ ن کارگران و دانشجویان بوده اند.

12. Open Space

13. نوعی ماکارونی با طبخ ایتالیایی.

14. این عبارت برگرفته از عنوان مقاله آلن شوالتر در ” زن و ادبیات”است .

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours