مدرسه فمینیستی: به نظر می رسد از 22 خرداد 84 که زنان جسارت طرح مطالبات خود را آن هم در مهم ترین نقطۀ پایتخت (مقابل سر در دانشگاه تهران) یافتند، حاکمان به خود آمدند که تا دیر نشده طرح این مطالبات و هرگونه سهم خواهی و حق طلبی زنان را در همان ابتدای راه، متوقف کنند. پس از برگزاری تجمع اعتراضی 22 خرداد 84، زنان به خطری برای حافظان نظم موجود که حقوق آنها را به صورت سیستماتیک نقض می کند تبدیل شدند. انگار که حضرات تازه متوجه نیمی از جامعه شده بودند که در سکوت و خاموشی، تنها راه برکشیدن خود را از موقعیت فرودستی که بدان گرفتار بود ، ورود به دانشگاه و بازار کار می دانست.
این نیمه خاموش به میدان آمده بود تا برابری حقوق اش را با مردان طلب کند و بر علیه قوانین تبعیض آمیز، به صورت مسالمت جویانه، اعتراض کند یعنی اعتراض علیه قوانینی که زن را نه یک انسان مستقل و دارای حقوق انسانی بلکه برده ای در خدمت مرد و خانواده تلقی می کند. این قوانین ناعادلانه در روز 22 خرداد سال 1384 مورد اعتراض دسته جمعی زنان حق خواه قرار گرفت.
پس از برگزاری موفقیت آمیز آن تجمع، بار دیگر زنان مبارز در 17 اسفند همان سال و به مناسبت روز جهانی زن (8 مارس)، تجمعی در پارک دانشجو ترتیب دادند. بعدتر در روز 22 خرداد 85 در میدان 7 تیر ـ و به مناسبت بزرگداشت تجمع سال قبل ـ بار دیگر زنان به میدان آمدند اما غائله به ضرب باتوم و پلیس و نیروی انتظامی ختم شد و برای اولین بار از زنان پلیس برای سرکوب تجمع کنندگان استفاده شد و بیش از 70 نفر دستگیر شدند. از آن زمان به بعد اجازه هیج تجمعی به زنان داده نشد و فمینیسم و دفاع از حقوق زنان در مقوله «تفکرات وارداتی و خطرناک که در صدد براندازی نرم و دشمنی با نظام است»! جای گرفت و همه تلاش حکومت بر آن قرار گرفت که بعد از حمله به تجمعات زنان، حملات جدیدی را به حقوق آنان و اندک آزادی های فردی شان، آغاز کند.
تفکر مسلط برای راضی نگهداشتن و حفظ سکوت سالیانِ توده های زنان همواره تلاش کرده مساله زنان را به شکلی دیگر مطرح نماید. هرگاه سخن از رعایت عدالت و برابری در حوزه حقوق زنان ضرورت یافته ، با توسل به نگاه عاطفی و پدرانۀ پیامبر به دخترش و چند روایت محدود از زندگی دختر پیامبر اسلام، این موضوع (حقوق زنان) جمع شده و تمام نابرابری ها و ستم های جنسیتی که امروزه بر زنان روا داشته می شود متأسفانه پشت این استدلال پنهان شده است.. اما تفکری که ادعا می کند حامل نگاه رحمانی اسلام به زنان و حقوق آنان است و زنان را گل و ریحان می خواند وقتی باورناپذیر می شود که خود دست به پرپر کردن گلها و ریحان ها می زند. مرگ زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاه، پرپر شدن ندا آغاسلطان در خیابان، مرگ دلخراش ترانه موسوی، شیرین علم هولی، هاله سحابی از یک سو، و از سوی دیگر کتک زدن زنان صلح جو در خیابان ها، و… بازداشت مادران عزادار پارک لاله، دستگیری فعالان حقوق زنان، کهریزک و بند زنان اوین و رجایی شهر همه و همه گواهی می دهند که آن نگاه پُر مهر و عطوفت، ادعایی پوچ و توخالی بیش نیست.
حافظان نظم موجود نه تنها نمی خواهند امتیازی به جنبش زنان بدهند بلکه خود حمله ای را به زنان آغاز کرده اند که ظاهرا سر باز ایستادن ندارد. همراهی زنان با جنبش سبز با داغ و درفش و زندان پاسخ داده می شود و جوابِ مطالبه برابری حقوقی ، قانون زن ستیز موسوم به «لایه حمایت از خانواده» است و گشت ارشاد و مبارزه با بدحجابی و قشون کشی به خیابان ها برای نظارت بر لباس زنان و تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و حذف زنان در برخی رشته های دانشگاهی .
ظاهرا سرکوب و فشار پاسخ مطلوب را برای آقایان به ارمغان آورده است. بخشی از زنان برابری خواه اکنون در زندان، دوران محکومیت شان را می گذرانند، گروهی مجبور به جلای وطن گشته اند و دیگران به سکوت واداشته شده اند. جنبش زنان از خیابان و فضای واقعی به دنیای مجازی و اینترنت رانده شده است. و به نظر می رسد بعد از گذشت یکصد سال از جنبش زنان، برابری جنسیتی به رؤیایی دور و دست نیافتنی بدل گشته که تحقق آن همچنان مستلزم پرداخت هزینه هایی بسیار سنگین است.
اما از یاد نباید برد که سرکوب و فشار اگر چه می تواند در یک مقطع زمانی کوتاه مؤثر باشد اما یقیناَ در بلند مدت بی اثر خواهد بود. دادخواهی و حق طلبی تنها منحصر به فعالان حقوق زنان نیست و نسلی از زنان در حال رشد و بالیدن است که با تعمق در موقعیت خویش به فرودستی خود و ستمی که بر او روا داشته می شود واقف شده و پیکاری جانفرسا و سنگر به سنگر برای دستیابی به حقوقش را ادامه خواهد داد. این زنان را همراه مردان در جنبش سبز دیده ایم، و زین پس نیز خواهیم دید.
+ There are no comments
Add yours