مدرسه فمینیستی: باز هم گرما و تابستان از راه رسید و « روز از نو / روزی از نو »! مقامات فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ[1] اعلام کرده اند برخورد با بدحجابی با اسم رمز «بد پوششی» را از 25 خرداد ماه در سه استان تهران، گیلان و مازندران آغاز می کنند. آنها قرار است توسط «نیروهای آموزش دیده» هر گونه مشخص شدن موی زنان از دو طرف روسری، مانتوهای کوتاه، بد پوششی در خانم ها و لباس های تنگ، لباس های زننده، سگگردانی، آلودگی صوتی و… را از زیر لباس زنان دنبال کنند!
نیروهای جدید «آموزش»! دیده اند که بتوانند تشخیص دهند آیا موی سر زنان از دو طرف دیده می شود یا فقط از یک طرف! باور کنید این کار نیاز به «تخصص» یا احتیاج به آموزش های فوق تخصصی دارد چون که واقعا هر کسی قادر به انجام آن نیست.
احمد رضا رادان ضمن آن که رفتار افراد “بدپوشش” را “موجب ایجاد ناامنی در جامعه” خوانده، از مراحل 4 گانه در برخورد با «بد پوششان» خبر داده است:
1 – ایجاد سابقه انتظامی
2 – تغییر وضعیت ظاهری افراد
3 – بازداشت
4 – و مرحله آخر، معرفی به مقامات قضایی.
و در این میان آقای رادان همچنین برای تولیدکنندگان لباسهای “نامناسب” خط و نشان کشیده و از شناسایی آنان خبر داده است و اظهار داشته که به آنان اخطار داده شده که تا ۲۵ خرداد عرضه “البسه نامناسب” را متوقف کنند.
اما برخی از مسئولان «خوشبختانه» می گویند باید با «بدحجابی» برخورد «ریشه ای» شود برای همین است که رئیس سازمان بسیج مستضعفان از آموزش 200 هزار معلم زن در حوزه حجاب خبر داده است.[2] هر چند برخورد «ریشه ای» تر به معضل «بدحجابی» هم وجود دارد مثلا آقایان مسئولان می توانند «فصل تابستان» را از «فصول 4 گانه» حذف کنند. تا به این طریق زنان نه احساس گرما کنند که مجبور شوند لباس های «سبک» و «تابستانه» بپوشند و نه دیگر «طرح تابستانه ضدحجاب» اجرا کنند! «زدن زیر واقعیت» و «پاک کردن صورت مسئله» هم که خوشبختانه الان کارکرد بسیار دارد و به یکی از رسوم رایج تبدیل شده. وقتی با دستور مقامات می توان در مملکت «دموکراسی» داشت و یا با دستور و ابلاغیه ای می توان «مشکلات» را ندید، خب حتما می توان «تابستان» را هم به طور کلی از فصول سال حذف کرد.
اما قضیه «برخورد با بدپوششی» به همین جا ختم نمی شود و طبق گفته عضو مجلس خبرگان رهبری از استان تهران «برخی از افراد، اغراض سیاسی داشته و از طریق بدحجابی میخواهند با حاکمیت مقابله کنند؛ نیروی انتظامی باید با این افراد برخورد کند.»[3] در ادامه این اظهار نظرها، مشاور کمیسیون اجتماعی مجلس هم گفته است که : 60 درصد زنان و مردان تهرانی حدود شرعی را در پوشش و لباس خود رعایت نمی کنند.[4] یعنی اگر این حرف را قبول کنیم، باید بپذیریم که 60 درصد حداقل تهرانی ها «مخالف سیاسی نظام» هستند و می خواهند با حاکمیت مقابله کنند حالا اگر مخالفان سیاسی که «بدپوشش» نیستند را هم حساب کنیم، اوضاع کمی قمر در عقرب می شود. بنابراین پیشنهاد می کنیم که ابتدا مسئولان با یکدیگر بر سر اعلام عمومی آمارها و اظهارنظرهای خودشان توافق کنند تا چنین مشکلات خطرناک امنیتی بر سر مملکت نبارد.
نکته دیگری که در سخنان مسئولان بر علیه «بد پوششی» به چشم می خورد آن است که این حضرات به تازگی مدعی می شوند که طرح های شان را در رابطه با «پوشش خانمها» و یا اجرای طرح «تفکیک جنسیتی»، معمولا بنا «به درخواست مردم» انجام می گیرد. برای نمونه آقای رادان در مورد «طرح امنیت اخلاقی» می گویند که «بنا به درخواست های مردمی و اظهار نگرانی علما و مسوولان» این طرح را پیش می برند، و یا یکی از مسئولین وزارت علوم اخیرا به منظور اجرای هر چه سریعتر طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها و ایجاد دانشگاه های «تک جنسیتی» گفته است: «ایجاد دانشگاههای تکجنسیتی یک مطالبه مردمی است»[5]. با توجه به این سخنان که در رسانه های عمومی و رسمی کشور اعلام شده، این پرسش مطرح می شود که «درخواست و مطالبات مردم» چه جایگاهی در تصمیم گیری های مسئولان دارد؟ اگر مسئولان طرح های این چنینی را بر اساس «مطالبات مردم» انجام می دهند و نه «مسائل شرعی و اعتقادی» که خودشان به آن باور دارند و می خواهند هر طور شده آن را بر جامعه تحمیل کنند پس درخواست آن «60 درصد از زنان بدپوشش تهرانی» که بوسیله لباس شان «مطالبه شان» را بیان می کنند چه می شود؟ و اصلا در این میان مکانیزم پاسخ دادن مسئولان به «درخواست های مردم» چگونه است؟ منظور این است که «چگونه درخواست های مردم» به مسئولان انتقال می یابد؟ که اگر این مسئله روشن شود آن وقت ما زنان هم کاملا شیرفهم می شویم و تکلیف مان را می دانیم که باید به عنوان شهروند این مملکت چگونه «مطالبات و درخواست هایمان» را با مسئولان مطرح کنیم.
اگر «مردم» مورد نظر این آقایان، طومار می نویسند که به آنها بگویند «درخواست شان جمع آوری زنان و مردان بدپوشش است» خوب مگر ما زنان برای ده ها درخواست، طومار ننوشته ایم؟ اگر به شما «نامه» می فرستند، مگر ما کم نامه نوشته ایم برای شماها؟ اگر «مردم» مورد نظر آقایان همان 200 – 300 زنی هستند که «تظاهرات ضدحجاب» در جلوی مجلس گذاشته اند مگر «مردمی» که در 25 خرداد حداقل 5 میلیون آمدند در خیابان، «درخواست شان» را برای «حق رای» شان ارائه ندادند؟
اما اگر «مردم» مورد نظر شما «دوستان و خانواده ها و اطرافیان» تان است، که آنها هم «همگی جزو مقامات حکومتی» هستند و قشر بالادستی هستند پس «جزو مردم» و «مطالبات مردم» به حساب نمی آیند. خلاصه آن که تکلیف مان را معلوم کنید که شما قرار است بر اساس «مطالبات مردم» تصمیم بگیرید و یا بر اساس «برداشت شخصی و خانوادگی خودتان»؟
اگر خواسته این «60 درصد تهرانی های بدپوشش» را متوجه نمی شوید ، خیلی رک و راست می توان گفت خواسته شان این است: «جان مادرتان در زندگی خصوصی ما زنان دخالت نکنید و دست از سر ما بردارید، همین».
در آخر لازم است موافقت اکید خودم را با سخنان «امام جمعه خمینی شهر»[6] اعلام کنم که گفته است زنان به واسطه «بد پوششی»شان مورد تجاوز قرار می گیرند، البته نه تجاوز به «خودشان»، بلکه تجاوز به «حق و حقوق» شان.
پانوشت ها:
[1] [1] http://www.dw-world.de/dw/article/0…
[2] http://www.farsnews.com/newstext.ph…
[3] http://www.yjc.ir/portal/NewsDesc.a…
[4] http://www.mehrnews.com/fa/newsdeta…
+ There are no comments
Add yours