در روز چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۸۷، در اولین روز نشست دو روزهی اعضای کمپین در رشت، نشستی تحت عنوان چالشهای درونی کمپین برگزار شد.
در این نشست طیف متنوعی از چالشهای درونی کمپین طرح شد، که می توان از کندی سرعت جمعآوری امضا، چالشهای کمپین تهران (اختلافات و دو دستگیهای پیشآمده، ساختار کمیتهها، و ویژگیها و ضعفهای آن) و تاثیراختلافات پیشآمده در کمپین تهران بر کمپین شهرستانها نام برد.
علاوهبر این مباحث تمرکزگرایی و تمرکززدایی در کمپین، حس قیمومت تهران نشینها نسبت به دیگر شهرها ازجمله بحثهایی بودند که به آن اشاره شد. حاضرین در این نشست دربارهی کندی سرعت جمعآوری امضا و علل آن و راههای رفع آن نظرات مختلفی داشتند.
نوشین کشاورزنیا از کمپین تهران در این مورد معتقد بود: چالش اصلی در تهران و شهرستانها کندی سرعت جمعآوری امضا نسبت به قبل است، دلیل آن، هم مسایل امنیتی است و هم پررنگتر شدن هدف آگاهیدهی است (که هدف مهمی نیز هست.) شاید الان این هدف مهمتر شده باشد و یا نیروها زیاد در کار اجرایی درگیر شده باشند، و از وظیفهی اصلی که جمعآوری امضا و از آن مهمتر جذب نیروهای جدیدتر است غافل شده باشند. باید روی جمعآوری امضا به شکل سیستماتیک کار کرد و سطح امضاها را به حد قابل قبولی رساند. چون اگر بهعلت فشارهای بسیار زیاد کار متوقف شود، تعداد کم امضاها نوعی ناکامی محسوب میشود.
زینب پیغمبرزاده از کمپین تهران نیز در این مورد اظهار کرد: “هدفی که از ابتدا در مورد امضاها در نظر گرفتیم واقعبینانه نبود، یعنی آیندهی غیرممکنی را به تصویر کشیدیم که باتوجه به قابلیتهای خودمان و شرایط جامعه غیرقابلدسترس بود؛ و بهجای بازبینی در این هدف، مدام فاصلهی خودمان را با این هدف سنجیدیم و گفتیم که از این هدف عقبیم؛ و به مردم هم اطلاعرسانی درست نکردیم و نگفتیم مثلاً در ماه اول ۲۰۰۰ امضا گرفتیم و این چقدر ارزشمند است و چقدر در تاریخ فعالیتهای اجتماعی ایران بیسابقه است. بهجای گفتن اینکه، مساله زنان از قشر فعالین همیشگی اجتماعی بیرون رفته و اینکه چقدر جنبش زنان در ایران پیش رفته است، اعلام تعداد امضاها مدام به تعویق میافتد.”او از علل این امر توسعهی کارهای اجرایی و ساختار بوروکراتیک را نام برد.
مینو کیامان از کمپین اصفهان معتقد بود افتی که در جمعآوری امضا در تهران داشتهایم تا حد زیادی به مسایل داخلی خود تهران مربوط است و در دیگر شهرها جمعآوری امضا رشد داشته است.
جمشید آییندار از کمپین کرج با ارایه ی مثالی از جمعآوری امضای کمپینیهای کرج گفت: چیزیکه بسیار پنهان مانده مسالهی تعداد امضاهاست. ما یک روز جمعه ۸ نفری برای گرفتن امضا به کوه رفتیم و ۱۲۰ امضا گرفتیم. اگر در یک سال در خوشبینانهترین حالت هر جمعه به کوه برویم، سالانه ۶ هزار امضا میگیریم. پس اگر یک میلیون امضا میخواهیم باید ۱۰۰گروه ۸ نفره داشته باشیم که هر هفته حداقل ۱۲۰ امضا جمعآوری کنند، که تازه سالانه فقط ۶۰۰ هزار امضا جمع کنیم. باید در موقع برنامهریزی با اعداد و ارقام کار کنیم و اعضا را برای گرفتن امضا بسیج کنیم. چون اگر امضاها کم بشود، به یک نقطه ی سکونی میرسیم و فقط یکسری مطالب در سایت مینویسیم و میخوانیم .
یکی از دلایلی که باعث کند شدن روند جمعآوری امضا در تهران شده است ساختار ناکارآمد کمیتههاست. داوطلبان جدید با انرژی زیادی وارد کار میشوند، باید این افراد را وادار به حرکت کنیم، فقط کارگاه گذاشتن کافی نیست باید هدف و جهت داد و انگیزهها را تقویت نمود.
هایده تابش از کمپین اصفهان نیز در این مورد معتقد بود: “دو چالش اصلی در کمپین وجود دارد، یکی اینکه داوطلبین بهطور جدی امضا جمع نمی کنند، افراد را جذب میکنیم اما عملاً امضایی دیده نمیشود، فقط به شکل نمادین داوطلبند، مسالهی آگاهسازی و توانمندسازی در درجهی بعدی قراردارد. مسالهی دیگر ریزش نیروها است، یکی از دلایل این موضوع میتواند شرایط امنیتی باشد، دلیل دیگرش هم اختلافات جزئی داخلی و غیرشفاف بودن علت آنهاست.
نفیسه آزاد از کمپین تهران نیز از وجود طرحهایی برای سرعت بخشیدن به جمعآوری امضا خبر داد و گفت: “از طرحهایی که برای جمعآوری امضا ریختیم و در این طرحها بر آنیم که کار جمعآوری امضا را به شکل سیستماتیکتری به نسبت قبل پیش ببریم و در این راه از نظرات و پیشنهادات دوستان دیگر نیز استقبال می کنیم، ازجمله این طرحها همانطور که در مقاله “هم پیمان برای برابری ” در سایت تغییر برای برابری اشاره شده بود، بردن فراخوان کمپین به درون سایر گروهها و شریک کردن آنها و طرح نقدها و نظرات آنها نسبت به طرح کمپین”
از دیگر موضوعات طرح شده در این نشست چالش های کمپین در تهران بود . این چالشها از سه منظر بررسی شد از منظر اختلافات پیش آمده در بین فعالین کمپین در تهران، تاثیر این اختلافات بر کمپین شهرستانها و همچنین نقد ساختار بوروکراتیک کمیتهها.
زینب پیغمبرزاده در این مورد چنین گفت: “با توسعهی کارهای اجرایی ساختار بوروکراتیک شکل گرفت و بعد بهجای اینکه مسایل در ساختار حل شود مدام ساختار دور زده میشد و در محفلها حل میشد. کمیتهها کارکرد خود را ندارند، کسانیکه عضو کمیتهها هستند گاهی در جریان اطلاعات قرار نمیگیرند اما کسان دیگری به صرف اینکه روابط دوستانهای دارند در جریان اطلاعات قرار میگیرند.
بخشی از این مسایل اجتناب ناپذیر است، وقتی ساختار رشد میکند، ارتباط برقرار کردن در آن پیچیده میشود، یکی از چالشهای تهران همین ساختاری است که هم غیردمکراتیک است و هم غیرپاسخگو و ناکارآمد است.”
نفیسه آزاد در این مورد گفت: “در ابتدای کمپین ،کسانیکه به کمپین پیوستند تصور روشنی نسبت به اینکه کمپین چطور پیش میرود و یا در آینده چطور میشود نداشتند.
بهوجود آمدن کمیتههای مختلف و پیوستن شهرها طی یک روند بهوجود آمد. کسی تجربهای برای مدیریت این روند نداشت و لزومی هم به مدیریت نبود، چون ساختار افقی بود و بنا به ضرورت و خرد جمعی چیزهایی در آن شکل میگرفت، بخشی از این روند تجربهی درخشانی بود مثلاً ما توانستیم خواستههای جنبش زنان را در سطح عموم مطرح کنیم و تعداد فعالان را زیاد کنیم. اما بخش دیگری هم بی تجربگی بود. گستردگی کار، اتفاقات خاص و روند سریع خیلی از چالش ها را بهوجود آورد. اما همهی ساختار و تشکیلات برای تسهیل در روند امضا جمع کردن بهوجود آمده است… مشکلاتی که در کمیتهها بهوجود آمده است به علت داوطلبانه بودن کار است و اینکه افراد تمام وقت در اختیار کمیتهها نیستند.
با گسترش کار، ناهماهنگیها هم زیاد میشود، مسایل امنیتی هم فشار وارد میکند. دراین ساختار بزرگ که هم بخواهی اصول دمکراتیک را رعایت کنی و هم همه را در جریان بگذاری، مشکلات زیادی وجود دارد. اما این مشکلات قابل حل است. و به نظر می رسد جذب هر چه بیشر کنشگران به کمپین و بزرگ شدن دامنه آدمهای فعال، علی رغم سختیهایی که ممکن است در مقاطع کوتاه به وجود بیاورد ، الویت بالاتری دارد”.
نوشین کشاورزنیا نیز گفت: “تمرین دمکراسی مشکل است اما ما باید از عهده انجام این تمرین بهخوبی برآییم تنها راهی که می توانیم از این مسیر دموکراتیک عبور کنیم بحث و گفتگوهای نقادانه و منصفانه است .”
سیاوش منتظری نیز دربارهی مشکلات ساختاری پیشآمده در تهران گفت: “کمپین اولین تجربهی کار غیرهرمی در ایران است، کمپین با آدمهایی سروکار دارد که تاکنون حتی فعالیت اجتماعی نداشتهاند و این طبیعی است که کار سختی باشد. اما اینکه چقدر در عمل روی این ساختار غیرهرمی تاکید میکنیم جای بحث است… و در عمل ساختار کمپین هرمی است که بخشی بهخاطر آدمهایی است که فکر میکنند کمپین تهران به دلیل تجربه و نوع اشخاصی که در آن کار می کنند باید تصمیمگیرنده باشد و بخش دیگر به شخصیت افرادی برمیگردد که فکر میکنند بهخاطر تجربهای که دارند باید تصمیم بگیرند. بهعنوان مثال چرا باید از تهران نمایندهها برای تبلیغ کمپین به شهرستان ها بروند و چرا خود شهرستانها به شهرستان دیگر نمیروند؟ یعنی هرمی بهعنوان تهران در نظر گرفته شده که همه شهرستانها تحتنظر هرم تهران مشغول فعالیت هستند و خود شهرستانها هیچ ارتباطی با هم ندارند. هرچند هیچ برنامهریزیای در این مورد وجود نداشته است. اما این نوعی نقص است و خودبهخود این نقص ما را به این سمت پیش میبرد که یکسری افراد بالا بروند و این تقصیر اشخاص نیست و مقصر سیستمی است که ما کمکم در حال ایجاد آن هستیم و همهی افرادی که در شهرستانها عضو کمپین هستند در این امر دخیلاند و راهحل آن این است که خود شهرستانها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند بهعبارتی سیستم عنکبوتی شود. دوم اینکه باید پاسخ دهیم، ملاک در کمپین توانمندی است یا امضا جمع کردن؟
اگر ما بگوییم باید اول توانمند شویم و سپس امضا جمع کنیم، در این حالت تضاد پیش می آید زیرا ما تا وقتیکه توانمند نشویم نمیتوانیم امضا جمع کنیم. و اگر بخواهیم بگوییم باید اول امضا جمع کنیم و سپس توانمند شویم این به آن معناست یکسری از افرادی که تازه وارد کمپین میشوند باید امضا جمع کنند و افرادی که توانمند هستند فعلاً امضا جمع نکنند و این دو را از هم جدا کنیم، که این موضوع نیز باعث تضاد میشود و اولین تضادی که پیش میآید این است که آن هایی که در بدو امر وارد کمپین میشوند احساس پیادهنظام بودن میکنند، در نتیجه ما ریزش نیرو خواهیم داشت و دوم اینکه فردی که در این میان فکرش توانمند شدن است احساس بالا رفتن و پدرسالاری میکند که این به شخصیت افراد برمیگردد و سوای اینکه سیستم را تحتتاثیر قرار میدهد بهنوعی شخصیتپردازی نیز میکند. و در مسابقه توانمند شدن و امضا جمع کردن برای هر فرد، فرد با توجه به خصوصیت سیستم توانمند شدن را انتخاب می کند، امضا گرفتن را کنار می گذارد و احساس می کند که اگر در این مسابقه توانمند شود، برنده خواهد بود. اینکه افراد شعار می دهند ما باید توانمند شویم از همین امر ناشی می شود که آن ها فکر میکنند باید توانمند شوند و با توانمندسازی خود، کمپین را تحتتاثیر قرار دهند، نه با امضا جمع کردن. و این افراد هستههای توانمند شدهای ایجاد میکنند و با یکدیگر شروع به رقابت میکنند. گرچه این وضعیت ذاتاً بد نیست اما مساله آنجایی ایجاد می شود که این گروهها و هستهها بهخاطر شخصیت غیردموکراتیکی که در خود ایجاد میکنند نمیتوانند با هم تعامل داشته باشند. و اینجاست که از هم جدا شده و سهمخواهی میکنند. بهعبارت دیگر هستههای خودبنیادی در کمپین ایجاد میشود که بهواسطهی تعداد امضاهایی که جمع میکند و لینکها و فعالیتهای اجتماعی و تجربه و علمی که دارند برای خودشان سهم میخواهند.
ایجاد این هستههای خودبنیاد آسیبی است که کلاً در فعالیتهای اجتماعی ایران از ابتدا وجود داشته است که خصلت دموکراتیک در تعامل شخصی و گروهی ندارد و اولین آسیب آن تحتتاثیر قرار دادن امضاها است. در حال حاضر به علت مشکلاتی که وجود دارد فعالان کمپین تصویر واضحی از برونداد خود (میزان امضاها) ندارند. و اگر هم میزان آن را بدانند احتمال آنکه این افراد پشت یک میز بنشینند وامضاهای خود را روی یک میز بگذارند خیلی کم است، زیرا خصلت دموکراتیک ندارند و اگر هم همهی امضاها را روی یک میز بگذارند باز هم بهخاطر خصلت غیردموکراتیک، اولین چیزی که طرح میشود سهمخواهی است و این باعث میشود که همه چیز بهجای اول خود بازگردد.”
نوشین کشاورزنیا درخصوص توانمندسازی گفت: “احساس پیادهنظام بودن، احساس فرودستی در روابط قدرت است و با توانمندسازی فاصله دارد زیراتوانمندسازی دو خصیصه دارد: 1.قدرتمند شدن، 2.قدرت بخشیدن، کاری که ما اکنون شاهد آنیم قدرتمند شدن است نه قدرت بخشیدن چون واقعاً انتقال قدرت مشکل است. ازجمله راهحلهای ساده از بین بردن احساس ناخوشایند فرودستی و بهاصطلاح همان پیادهنظام بودن است که اگر ما فکر می کنیم قدرتمند شدهایم و میخواهیم به دیگری نیز قدرت ببخشیم باید با او برویم و امضا جمع کنیم.”
جمشید آیین دار نیز ایجاد هسته های مختلف و متعدد در کمپین را در راستای تحقق اهداف کمپین ارزیابی کرد.
مینو کیامان نیز معتقد بود: “می توانیم بهعنوان بخشی از ساختار کمپین هم بنویسیم، هم بخوانیم و هم امضا جمع کنیم”. او درباره ساختار هرمی کمپین گفت: “بارها از کمپینی های تهران شنیده است که خواستهاند کمپینهای شهرستانها خود با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و اصفهان نیز در این راستا عمل کرده است و حدود دو ماه پیش به شهرستانها فراخوان جمعی داده است.”
موضوع ارتباط تهران با شهرستانها از دیگر چالش های طرح شده در این نشست بود. مینو کیامان در این مورد گفت: ” وابستگی ما به تهران در دو زمینه بوده است: دفترچه و ارسال برگههای امضا، همچنین برگزاری کارگاهها ، بخشی از این وابستگی به دلیل عدم اعتماد به نفس ما بوده است. ولی پس از گذشت یک سال و نیم این اعتماد به نفس بهاندازه کافی رشد کرده و اکنون ما از لحاظ مالی خودمان هزینهها را تامین و در زمینه توانمندسازی سه کارگاه با آموزشگرانی از خود اصفهان پیشبینی کردهایم.”
نگرانی درباره حس قیمومت کمپینیهای تهران نسبت به شهرستانها نیز از جمله مسایل مطروحه بود. در این مورد الناز —– از کمپین اصفهان گفت امیدوار است در کمپین “مادر” پیدا نشود و به این خاطر که کمپین از تهران شروع شده است بعدها در کمپین سهمخواهی نشود. او همچنین گفت: “گرچه تهران به دلیل موقعیت اقتصادی و سیاسی برتریهایی دارد اما این دلیل بر این نیست که این یاران کمپینی زمانی که وارد شهرستان ها میشوند این برتریها را یدک بکشند.”
مینو کیامان در ادامه صحبت های الناز گفت: “من باتوجه به تجربههایی که در میادین ورزش داشتم میبینم قیمومتی که در ورزش و مسایل اقتصادی در تهران نسبت به شهرستانها وجود دارد، در مسایل فکری کمتر است زیرا ما رسالت دیگری داریم.”
درخصوص تاثیر مسایل پیشآمده در کمپین تهران بر شهرستانها نیز نظرات مختلفی ابراز شد. در این مورد سحر روان از کمپین رشت با یادآوری اینکه در مراسم بزرگداشت ۸ مارس که توسط سایتهای مدرسه فمنیستی و کانون زنان ایرانی برگزار شد، باوجود برگزاری پنل شهرستانها و دعوت از فعالین شهرستان ها، از کمپین رشت حتی برای حضور در مراسم دعوت نشده بود، اظهارنظر کرد در هر حال اختلافات تهران علیرغم تمام تلاش شهرستانها برای حفظ دیدگاه مستقل خود، بر شهرستان ها تاثیر میگذارد.
مینو کیامان نیز در این مورد گفت: “آشنایی با تفکرات گروههای مختلف کمپین تهران برای ما اهمیت دارد و آگاهی درباره مسایل پیشآمده در تهران از این جهت که در شهرستانها این موضوع تکرار نشود برای ما اهمیت دارد. تنها جاییکه ما با مسایل تهران عملاً مواجه میشویم زمان تحویل امضاها است که با این سوال مواجه میشویم امضاها را به چه کسی باید بدهیم؟ و مسایل تهران اگر به شهرهای دیگر کشیده شود قطعاً به آن دامن زده میشود و به افت بیشتر سرعت جمعآوری امضا منجر خواهد شد.”
نوشین کشاورزنیا با اشاره به صحبت های مینو کیامان اظهار داشت: “استراتژی ما نیز همین است که مانع گروکشی از شهرستانها شویم، شهرستانها مستقل و خوب عمل میکنند. دربارهی تحویل امضاها نیز ما کمیته مستندسازی را داریم که امضاها را اسکن میکند و میشمرد، البته اگر عدهای بخواهند میتوانند امضاها را نزد خود نگه دارند، اما همه وظیفه دارند که این امضاها را مستندسازی کنند، و اعلام کنند که چه میزان امضا در اختیار دارند.”
در ادامه نیز سحر روان، نظر داشتن به شیوههای جدید برای تبلیغ اهداف کمپین را مهم دانست و گفت: “در ابتدا کمپین با سه سند شروع شد که عبارت بود از دفترچه، طرح و بیانیه. هر وقت که کار پیشرفت میکند نیاز ما به روشها و ابزارهای جدیدتر بیشتر میشود. به عنوان مثال در مراسم ۸ مارس در پانل هنری سخن از هنر فمینیستی و اجرای تاترهای کوچک خیابانی بود، افرادی که وارد کمپین میشوند با یک پتانسیلی از علاقهمندی میآیند و باید بتوان این پتانسیلها را به شیوههای مختلف فعال کرد.”
زهره اسدپور از کمپین رشت نیز مساله تمرکزگرایی و تمرکززدایی را از چالشهای درونی مهم کمپین دانست. او در این مورد گفت: “از ابتدا قرار بود کمپین ساختاری افقی داشته باشد و همه با حفظ هویتهای مستقل فکری خود و با حفظ شیوههای مستقل خود و به هر شکلی که برای پیشبرد کار مناسب میدیدیدم حول سه سند کمپین کار کنیم. اما اتفاقاتی افتاده است که در بهترین حالت ناخودآگاه این ادعای ساختار غیرهرمی را مخدوش میسازد. بهعنوان مثال رسانهی کمپین تغییر برای برابری، باتوجه به طیف وسیع کمپینیها نباید به ارایه دیدگاه خاصی اولویت بدهد، و باید با رعایت معیارهای عامی که برای کار مطبوعاتی تعریف شده است، همهجور مطلب از هر دیدگاهی داشته باشد. علاوه بر این حضور در میان گردانندگان سایت که بهنوعی به سیاستگذاری در آن نیز مشغولند باید برای همهی کمپینیها ممکن باشد. اما عملاً هیچ یک از این دو شرط برای بیطرفی رسانه که لازمهی ساختار افقی و طیف متنوع کمپینیها است، اجرا نشده است و گاه مقالهای به علت جهتگیری خاص سیاسی در سایت منتشر نمیشود. و یا حضور در میان تحریریهی تغییر برای برابری عملاً برای شهرستانیها مقدور نیست.
از دیگر مثالهایی که ساختار افقی کمپین را مخدوش ساخته است، مراسمهایی است که گاه از سوی بخشی از اعضای کمپین برگزار می شود و در حالی که با عقاید دستهی بزرگی از کمپینیها در تناقض است به نام کل کمپین تمام می شد مثل کنفرانس مطبوعاتی به مناسبت سالگرد کمپین که کسی بهعنوان نماد طیف چپ حامی کمپین در کنفرانس شرکت میکند که بسیاری از فعالان چپ کمپینی او را بهعنوان نماینده طیف خود به رسمیت نمی شناسند. و یا نشست با جبهه مشارکت با آنکه از سوی عدهی خاصی برنامهریزی میشود، بیتوجه به طیف متنوع کمپینیها، که چنین نشستهایی را قبول ندارند، به نام کل کمپین تمام میشود. و یا افزودن اولویتهای قانونی به بیانیه که علاوه بر فروکاستن خواستههای کمپین به قوانین مدنی، تغییر سندی (بیانیه) است که توافق شده تغییر نکند.
و در این مورد نیز عدهای معدود با زیر پا گذاشتن ساختار افقی کمپین برای کل کمپین تصمیم گیری کردهاند.”
در پایان این نشست مینو کیامان از ضرورت بهرهگیری از نظرات بقیه فعالین جنبش زنان در ادامه مسیر کمپین سخن گفت.
+ There are no comments
Add yours