مدرسه فمینیستی: مطلب زیر متن سخنرانی دکتر شهلا کاظمی پور، جمعیت شناس، رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است که در مردادماه 1394 در دفتر کمیسیون حقوق بشر اسلامی ایراد شده است. وی در این سخنرانی، به برخی از تئوری های کلاسیک در حوزه جامعه شناسی و نظریه های مربوط به توسعه و ارتباط آن با زنان می پردازد:
تعریف جامعه شناسی
جامعه شناسی،علم مطالعه روابط انسانی است .در این تعریف سه عنصر اساسی علم، رابطه و انسان وجود دارد. علم در معنای تجربی مد نظر است. جامعه شناسی پدیده های اجتماعی را همان گونه که هستند مورد بررسی قرار می دهد، نه آن گونه که باید باشند یا علاقه داریم که باشند. توضیح این مفهوم در این نکته نهفته است که جامعه شناسی به چرایی و چگونگی آنچه که وجود دارد می پردازد و گرایش ارزشی و هنجاری در آن حاکم نیست.
دو عنصر دیگر در تعریف جامعه شناسی عبارت است از رابطه و انسان. در حقیقت جامعه شناسی علم مطالعه کنش های انسانی است. مفهوم کنش، بیانگر رابطه معنادار انسان با انسان است. بنابراین واحد تحلیل و بررسی در جامعه شناسی، انسان تنها و جدای از دیگران نیست. بلکه این واحد، رابطه انسان با انسان در چارچوبی غیر از غریزه است. این چارچوب همان جامعه است که از طریق فرهنگ، رابطه انسانها با همدیگر را معنا می دهد و رابطه غریزی و رفتاری را از کنش اجتماعی تفکیک می کند.
قلمرو جامعه شناسی زنان
مبحث جنس که زن و مرد را شامل می شود متفاوت است از مبحث جنسیت که شامل زنانگی و مردانگی است. بدین صورت که واژه جنس به ویژگی های بیولوژیکی افراد دلالت دارد و انسان ها را به دو دسته زن و مرد تقسیم می کند. این بخش در حوزه مطالعه علم زیست شناسی قرار دارد. اما واژه جنسیت به ویژگی های اجتماعی و اکتسابی هر یک از دو جنس دلالت می نماید و کنش های انسان را به دو دسته زنانه و مردانه تقسیم می کند. این مفهوم الزام زیستی ندارد و فقط تحت تأثیر جریان جامعه پذیری است. به همین دلیل موضوع علم جامعه شناسی است.
منظور از جامعه شناسی زنان، بررسی نوع خاصی از کنش است که در اصطلاح زنانه نامیده می شود. یعنی این دسته از کنش های زنان متفاوت است از آنچه که مردان انجام می دهند. همچنین کنش های خاصی که مردان معطوف به زنان انجام می دهند نیز در حوزه جامعه شناسی زنان قرار می گیرد. هر نوع کنش زنانه فردی، زنانه گروهی، زنانه نهادی و زنانه ساختاری در حوزه جامعه شناسی زنان قرار می گیرد. همین طور می توان ادامه داد که کنش فردی، گروهی، نهادی و ساختاری مردان به شرط آنکه معطوف به زنان باشد و پایه این کنش زن بودن طرف مقابل قرار بگیرد نه انسان بودن او را، همگی در حوزه مطالعات جامعه شناسی زنان به حساب آورده می شوند. پس بر این اساس هر نوع کنش و تعامل ساختاری، نهادی، گروهی و فردی که در آن رویکرد جنسیتی حاکم باشد و نه رویکرد انسانی، موضوع مطالعه رشته جامعه شناسی زنان است.
منظور از جامعه شناسی زنان، بررسی نوع خاصی از کنش است که در اصطلاح زنانه نامیده می شود. یعنی این دسته از کنش های زنان متفاوت است از آن چه که مردان انجام می دهند. همچنین کنش های خاصی که مردان معطوف به زنان انجام می دهند نیز در حوزه جامعه شناسی زنان قرار می گیرد. هر نوع کنش زنانه فردی، زنانه گروهی، زنانه نهادی و زنانه ساختاری در حوزه جامعه شناسی زنان قرار می گیرد.
همین طور می توان ادامه داد که کنش فردی، گروهی، نهادی و ساختاری مردان به شرط آنکه معطوف به زنان باشد و پایه این کنش زن بودن طرف مقابل قرار بگیرد نه انسان بودن او را، همگی در حوزه مطالعات جامعه شناسی زنان به حساب آورده می شوند. پس بر این اساس هر نوع کنش و تعامل ساختاری، نهادی، گروهی و فردی که در آن رویکرد جنسیتی حاکم باشد و نه رویکرد انسانی، موضوع مطالعه رشته جامعه شناسی زنان است.
نابرابری جنسیتی
آن چه که تقریباً در تمامی جوامع مشهود و مشخص است. تفاوت و نابرابری در دو جنس است. برای بررسی این موضوع ابتدا لازم است بدانیم سرچشمه نابرابری و تفاوت کجاست و چرا این نابرابری ایجاد می شود و تداوم می یابد. به همین منظور می توان تفاوت بین دو جنس را به سه سرچشمه و مبدأ اساسی برگشت داد.
اولین دسته از علل تفاوت، تفاوت های ناشی از ساخت زیستی زن و مرد است. هر یک از دو جنس به طور طبیعی دارای ساختار زیست شناختی متفاوت از جنس دیگر است. بر اساس همین تفاوت های زیستی و اندامی، یکسری از تفاوت های اجتماعی بین زن و مرد در جامعه حاکم می گردد. این تفاوت ها از آنجا که صرفاً زیستی هستند لذا هرگز موجب نابرابری اجتماعی نمی شوند.
دسته دوم از علل تفاوت بین دو جنس تفاوتها در سطح روان شناختی است. این سطح در مرحله بالاتر و پیچیده تر از تفاوت های زیستی است. در سطح تفاوت های روانی، می توان به تفاوت در توانایی کلامی زن و مرد یا تفاوت در حافظه اشاره نمود. تفاوت های روان شناختی نیز همچون تفاوت های زیست شناختی نمی تواند موجب نابرابری گردد. چرا که این تفاوت ها باز هم در طبیعت انسانی نهفته است و مهمتر آنکه این تفاوت ها موجب شکل گیری توانایی های زیستی و روانی متفاوت در زن و مرد شده است. این نکته به معنای بالاتر یا پایین تر بودن توانایی یک جنس نسبت به دیگری نیست.
اما دسته سوم از علل تفاوت ها، به زمینه اجتماعی و جامعه شناختی برمی گردد. یعنی سرچشمه آن صرفاً در جریان جامعه پذیری افراد نهفته است. هنگامی که در جامعه زن، زنانه و مرد، مردانه تربیت می شوند حاصل این جامعه پذیری، کنش متقابل زنانه و مردانه خواهد بود. این کنش به خودی خود موجب ایجاد نابرابری جنسیتی در جامعه می گردد. چرا که تفاوت در کنش ها ریشه طبیعی نداشته و زاییده جامعه است. بنابراین وقتی که جامعه شناسی زنان به تبیین و توصیف کنش زنانه و کنش مردانه معطوف به زن می پردازد، خود به خود به تبیین نابرابری جنسیتی دست زده است.
تئوری های جامعه شناختی نابرابری جنسیتی
کارکردگرایی: بر اساس این دیدگاه جامعه از مجموعه ای به هم پیوسته از نقش ها، نهادها و ساختارها ساخته شده است که همه به نوعی به هم مرتبط و پیوسته هستند. و هر ساختار و نهاد اجتماعی دارای کارکردی است که منجر به رفع نیاز می شود. بر اساس این دیدگاه، نیاز موجب تولید ارزش و ارزش موجب تولید هنجار می گردد. بنابراین ارزش ها و هنجارهای هر جامعه در راستای نیازهای آن جامعه، مفید و لازم هستند. بر همین اساس کنش های زنانه و در پی آن تقسیم جنسیتی به طور کلی برای رفع نیازهای جامعه ضروری و لازم می نماید.
پارسونز به عنوان یکی از بزرگ ترین نظریه پردازان دیدگاه کارکردگرایی، واحد تحلیل خود را نهاد خانواده قرار می دهد. او به اهمیت خانواده و کارکردهای آن برای جامعه تاکید می کند. وی نقش زن و مرد را در خانواده از هم تفکیک می کند و توضیح می دهد که نقش پدر در خانواده “ابزاری” و نقش مادر نمایشی” است . وی حضور هر یک از این دو نقش را در خانواده دارای کارکرد و لازم می داند. از همین جاست که از نظر پارسونز تفکیک جامعه پذیری زنانه و مردانه و نهایتاً کنش زنانه برای حفظ و بقای جامعه الزامی می باشد. پارسونز این تمایزات و نابرابری های جنسیتی را بر ساخته از تفاوت های جنسی می داند.
جامعه شناسی زنان چیست؟
جامعه شناسی زنان باید به صورت فارغ از ارزش ها و سوگیری در روش های خود، به مطالعه بپردازد. این شرط آنقدر مهم است که هر کاری که این شرط را شامل نشود، قطعاً از حوزه جامعه شناسی خارج است. بنابراین جامعه شناسی زنان باید با رعایت شرط عدم سوگیری در روش های بررسی، حداقل به سه موضوع مهم بپردازد. موضوع اول اینکه توضیح دهد که چرا و چگونه در جامعه کنش های جنسیتی ای شکل می گیرند که مبتنی بر سطح زیستی و روانی افراد نیستند، بلکه فقط ریشه در ساختارها و نهادهای اجتماعی دارند به عبارت دیگر جنسیتی هستند نه جنسی.
حوزه دومی که پیش روی جامعه شناسی زنان قرار دارد این است که جنسیت و مخصوصا جنسیت زنانه چه تاثیری بر پدیده های سطح خرد، میانی و کلان اجتماعی دارد؟
در حوزه سوم، جامعه شناسی زنان باید تشریح کند که پدیده های اجتماعی اعم از خرد، میانی و کلان چه تأثیر ویژه ای بر زندگی زنان دارند؟
حوزه های مورد مطالعه جامعه شناسی زنان
حوزه های مورد بررسی در جامعه شناسی زنان بسیار گسترده و فراوان هستند، از جمله آنها می توان به حوزه هایی همچون اشتغال زنان، انحرافات و کجروی زنان، زنان و خانواده، آموزش و پرورش جنسیتی، زنان و سیاست، پایگاه اجتماعی زنان و… اشاره نمود. تشریح و بسط همه این حوزه ها در این مجال مختصر نمی گنجد. به همین خاطر در ادامه برای مشخص تر شدن محتوای رشته جامعه شناسی زنان به صورت انتخابی و به شکل بسیار موجز و مختصر به بیان دو حوزه مطالعاتی این رشته می پردازیم.
دو حوزه مورد نظر عبارتند از:
◀️ 2 – Gender And Development
+ There are no comments
Add yours