مدرسه فمینیستی: یادداشت زیر در پی الغای حکم بخشداران زن در استان خوزستان(1) به نگارش درآمده است:
در روزگاری نه چندان دور که مردم به جهل و خرافه خو کرده بودند پسران کم و بیش به مکتب فرستاده میشدند و سوادآموزی برای دختران ننگ به شمار میآمد و خلاف حدیث معتبر مشهور «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه»(2) که دانشاندوزی را صراحتاً برای هر مرد و زن مسلمان واجب میدانست، برخی از روحانیان آن را بر خلاف دین میدانستند(3) و حتا وقتی نخستین بانیان مدارس دخترانه اقدام به آموزش دختران کردند، سر به تحصن برداشته و مردم عامی را برآن داشتند تا به شدت با نخستین آموزگاران دختران، برخورد کنند:
«بی بی خانم وزیراف در سال 1285 خورشیدی نخستین آموزشگاه دخترانه را تأسیس کرد و بر آن نام “مدرسه دوشیزگان ایران” نهاد. این اقدام شجاعانه از همان اول با مخالفت شدید جماعت متعصب روبهرو شد و کار به جایی کشید که سید علی شوشتری به کمک و تحریک شیخ فضل الله نوری به عنوان اعتراض در آستانۀ حضرت عبدالعظیم متحصن شد و ضمن تحصن، تکفیرنامهای نیز صادر کرد که در آن گفته شده بود وای به حال ملتی که در آن مدرسۀ دخترانه تأسیس شود! و این تکفیرنامه در آن زمان دانهای یک شاهی فروش رفت. و حتا بازار سیاه پیدا کرد. چون صحبت از ویران کردن ساختمان مدرسه در میان بود بی بی خانم به وزیر معارف وقت، صنیع الدوله شکایت برد. لیکن وزیر به وی گفت به خاطر مدرسۀ شما میخواهند مملکتی را به آشوب بکشند، صلاح در این است که مدرسه را تعطیل کنید. بی بی خانم غمگین و آزردهخاطر، اتاق وزیر را ترک گفت و به ناچار مدرسۀ خود را به مدت یکسال تعطیل کرد. یک سال بعد وقتی مجلس شورای ملی به توپ بسته شد، بی بی خانم مجددا نزد وزیر معارف رفت و این بار با تقاضای او به شرط حذف واژه دوشیزه از تابلوی مدرسه موافقت شد. (در آن زمان کلمۀ دوشیزه را محرک و شهوتآور میپنداشتند!) شرط دیگر این بود که مدرسه دختران بین 4 تا 6 سال را بپذیرد و دختران بزرگسال را مرخص نماید و بی بی خانم به خاطر حفظ مدرسه اش دستور وزیر را اجرا کرد.»(4)
این قبیل رفتارها در پیروان و راهنمایان دین و مکتبی مشاهده شد که صراحتاً با نادانی و بیسوادی در آن مبارزه شده و حتا تحفه پیامبرش برای مردمان کتاب و به هر شیوهای تشویق به علماندوزی بود تا جایی که فرمود: «اطلبوا العلم و لو بالصین»(5) علم را بیاموزید حتا از چین(دورترین مکان).
روزگاری برخی از روحانیان در پی این بیسوادی و نادانی زنان، ایشان را شایستۀ اظهارنظر و حق رأی به ویژه در سیاست نمیدانستند(6) هر چند پیامبر در 1400 سال پیش در سرزمین عرب، رأی زنان را محترم میشمرد و برای آنان حق بیعت قایل بود(7) و طبق احادیث شیعه، 50 تن از 313 یار ویژۀ حضرت مهدی را که در حکم برگزیدگان، قضاوتکنندگان، حاکمان و فقیهان در دین هستند زنان تشکیل میدهند.(8)
امروز هم پس از گذر از پیچ و تنگناهای بسیار و مبارزات پیوستۀ زنان و مردان این مرز و بوم، دختران ما در زمینه آموزش و پیشرفت تحصیلی به نتایج شگفتی دست یافتهاند و حتا اقدامات قانونی نیز مبنی بر سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها نتوانسته دختران را از پیشروی بازدارد و چندی است دختران ما با وجود همه قید و بندها به موفقیت بیش از 50 درصد نسبت به پسران رسیدهاند و در حیطههای مختلف در داخل و خارج درخشیدهاند.
اما متأسفانه باز هم در میان عالمان شاهد آرایی خلاف دین اسلام هستیم. دختران ما اینک از سد موانع مختلف گذشتهاند اما پس از اتمام تحصیلات، خلاف نص صریح قرآن حکم به خانه نشینی آنها میشود و حتا اشتغال زنان که استقلال انسان در گرو آنست خلاف آیات قرآن قلمداد میشود و پولدارشدن زنان را عامل مشکلات اجتماعی میدانند(9) حال آن که در سرزمین عرب جاهلی بیش از 1400سال پیش زنان آزادانه دارای اشتغال و کسب درآمد بودند.(10)
در هیچ یک از آیات قرآن و احادیث متقن نشانی از ممنوعیت یا محدودیت زنان در رسیدن به جایگاههای تصمیمسازی وجود ندارد چه اینکه نمونه بارز فرمانداری در آیات مربوط به بلقیس، ملکه سبا دیده میشود.
حالا دیگر با شتاب پیشرفت جهانی کسی نمیتواند از این که زنی به تحصیل بپردازد صراحتاً خرده بگیرد و مانع آن شود اما با استناد و تفسیر ویژه برخی از آیات، زنان را همچنان زیردست مردان معرفی میکنند و از دست یافتن به مناصب قدرت برحذر و معذور میدارند.
امروزه ما شاهد موفقیت و پیشرفت کشورهایی هستیم که زن و مرد هر دو بی محدودیتهای انسان ساز، افسار ترقی را در دست گرفته و به پیش میبرند و نمونههای فراوان از پیشتازی سرزمینهایی با فرمانداری زنان، گمان این را که زنان در مدیریت توانایی کمتری نسبت به مردان دارند کنار می زند.
حال این بار نیز برخی از آقایان روحانی حکم به رد انتصاب 8 بانو در بخشداری دادهاند و استاندار محترم نیز، حکم صادره خود را پس گرفته و بی توجه به شعار شایستهسالاری مردانی را برای این مقامها جایگزین کردهاند.
آقایان مشخص کنند طبق چه آیه و اصل و مصداقی رسیدن به مناصب تصمیمسازی بر اساس جنسیت است؟ کدام حدیث متقن به خانهنشینی زنان اشاره کرده و زنان را از اداره کشور ناتوان قلمداد کرده؟
چرا زنان تنها در مناصب تصمیمسازی حق ورود ندارند؟ بر اساس کدام اصل علمی و زیستی و مصداق عینی؟ آیا قدرت انحصاری مردان، جامعه ما را بیش از همه بیمار نساخته و از اعتدال و شایستهسالاری دور نساخته است؟ و یا شاید درخشانیِ صدها سال حکومت صلح جوی و متعادل و به دور از فساد مردان، نیاز به مدیریت زنان را منتفی میسازد؟!
در تاریخ پرشکوه ایران زنان فرمانروا، نامی نیک از خود به یادگار گذاشتهاند، مثلا پوراندخت (پادشاهی ۵۹۰/۵۹۱ تا ۶۲۸ پ. م) دومین دختر خسروپرویز که به فرمانروایی سراسر ایران زمین دست یافت – آن هم در زمانه ای پرآشوب، با هوش و درایتی مثال زدنی اوضاع را آرام و امنیت را به ایران بازگرداند و از معدود فرمانروایانی بود که در زمان ضعف ساسانیان، نه با توطئه و قتل که از بیماری از دنیا رفت – و شگفتا که اینک پس از بیش از 1400 سال، بخشداری زنان ایران زمین عیب و ننگ پنداشته میشود!
بی گمان دیر یا زود با رشد آگاهی در بین زنان و مردان، زنان ایرانی به جایگاه های تصمیمسازی دست مییابند و با ایفای سهم خود، جامعه ما را به تعادل نزدیک خواهند کرد و تاریخ گواه آن است که «علی شوشتری ها» میمانند و نامهایی که اسلام را نه صاحب فقهی پویا که دارای احکامی رو به قهقرا معرفی کردهاند.
پانوشت ها:
◀️ 10 – حضرت خدیجه مادر حضرت زهرا، بانویی تاجر و صاحب شرف و ثروتمند بود. رک: دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت
+ There are no comments
Add yours