مهناز متین: دیوار چین بین زنان داخل و خارج نیست! / اعظم نورالله خانی / شهرزاد نیوز

19 بهمن 1386

در سمینار سالانه ی زنان در برلین بود که برای اولین بار مهناز متین را ملاقات کردم. قبلاً چند بار تلفنی با هم صحبت کرده بودیم، اما هنوز یکدیگر را ندیده بودیم. او یکی از شرکت‌کنندگان در میزگرد “بررسی و نقد کمپین یک میلیون امضا” بود. وقتی خودم را معرفی کردم، با برخوردی بسیار مهربان و صمیمی روبرو شدم. از آن جایی که یکی از مزایای چنین سمینارهایی در کنار برنامه ها و سخنرانی ها دیدار مجدد دوستان است، وقت چندانی برای مصاحبه باقی نمی ماند. بنابراین پیشنهاد کردم که اگر ممکن است در روزهای پس از سمینار مصاحبه ای با هم داشته باشیم. با رویی گشاده پذیرفت. سئوال ها را برایش فرستادم و او در اولین فرصت به آن ها پاسخ داد. از این روست که مباحث مطرح شده در سمینار نقش عمده ای در این مصاحبه دارند.

س: سمینار را چگونه دیدی؟

ج: سمیناری در مجموع خوب و با کیفیت؛ چه از نظر تدارکات و برگذاری (که باید ممنون دوستان برلینی باشیم) و چه به لحاظ مضمون. در این سمینار یکی از مسائل و معضلات جنبش زنان ایران که – به باور من- ترکیب نیروهای این جنبش و خواست‌های آن‌ها در مقطع کنونی است، طرح شد. در کنار این موضوع، مقوله‌ی خشونت مورد توجه قرار گرفت که زنان از اصلی‌ترین قربانیان آن هستند. در ضمن با نگرش یک زن جوان نسل دوم نسبت به گذشته و ریشه‌هایش به عنوان فرزند یک خانواده‌ی تبعیدی ایرانی آشنا شدیم که جالب توجه و در عین حال منتقلب‌کننده بود.

س: در این سمینار از کلمه “جنبش زنان داخل کشور” و “جنبش زنان خارج از کشور” بسیار استفاده شد. آیا این تقسیم‌بندی را اصولاً درست می‌دانی؟ پاسخ هر چه باشد (مثبت یا منفی) چرا؟ اساسا ویژگی‌ها و رابطه ی آن‌ها را چگونه می‌بینی؟

ج: من ترجیح می‌دهم به جای استفاده از “جنبش داخل و خارج کشور” از “جنبش زنان ایران” صحبت کنم که – به رغم خواستِ بسیاری از ما- جنبشی‌ست دوپاره؛ بخشی در ایران است و بخشی در خارج. مشابهت‌ها و نقاط اشتراکی این دو بخش را به هم پیوند می‌زند که مبتنی است بر خواست رفع تبعیض از زنان و تأمین برابری حقوقی زن و مرد در ایران. جریان‌ها و جنبش‌هایی که به مسئله‌ی زن می‌پردازند، بالطبع – به درجات گوناگون- در این خواست‌ها اشتراک نظر دارند. در”داخل” یا در “خارج” بودن اما به این دو پاره‌ی جنبش زنان ویژگی‌هایی هم می‌دهد. تأثیرپذیری از محیطی که در آن زندگی می‌کنیم در شکل دهی دیدگاه‌ها، نقطه نظرها و چشم‌اندازهای فعالان جنبش زنان عنصر مهمی به شمار می‌آید و در اشکال و شیوه‌های مبارزات‌شان نیز بالطبع مؤثر است. زندگی در جوامعی باز، ارتباط با فمینیست‌های کشورهای میزبان و تأثیرات متقابل آن‌ها بر هم، در نگرش و روش کار زنانی که در خارج از ایران زندگی کرده‌اند، بی شک اثرگذار بوده است. کما این که زندگی در محیط استبداد زده‌ی ایران با آن حکومتِ دینی و با تبلیغاتی که مردم بی وقفه در معرض آن قرار دارند، نمی‌تواند در تربیت نسلی از زنان و جوانان که امروز در حرکت‌های اعتراضی فعالند، بی تأثیر باشد. بی دلیل نیست که این نسل نسبت به نقش مذهب در تداوم نظام پدرسالار در جامعه حساسیتِ لازم را از خود نشان نمی‌دهد.

البته دیوار چین فمینیست‌های ایرانی داخل و خارج را از هم جدا نمی‌کند و به رغم دوری در این سال‌ها، شاهد تأثیرگذاری متقابل آن‌ها بر هم بوده‌ایم. اما “داخل” و “خارج” کردن از دیرباز در فرهنگِ مبارزان سیاسی ایرانی وجود داشته و منحصر به جنبش زنان هم نبوده است. این جدایی‌ی جغرافیایی، سال‌هاست که به غلط به مسئله ی معضلی در میان روشنفکران و فعالان فرهنگی و سیاسی ایرانی تبدیل شده. به باور من، نه می‌توان هیچ اصالت ذاتی و “فی نفسه‌”ای برای جنبش “داخل” قائل شد و نه برای جنبش “خارج”. وانگهی، کم و بیش همه‌ی گرایش‌های فمینیستی و یا سایه روشن‌های این گرایش‌ها در طیف گسترده‌ی فعالان جنبش در داخل و خارج وجود دارد که از مرزهای جغرافیایی به مراتب فراتر می‌رود. تفاوتی اگر میان “داخل” و “خارج” هست – که البته هست – تفاوت بستر و محیطی‌ست که مبارزه برای حقوق زنان در آن جریان دارد؛ هم چنین امکاناتی که هر محیط در اختیار مبارزان قرار می‌دهد و یا برعکس از آنان دریغ می‌کند. ما زنانی که در خارج زندگی می‌کنیم، از آزادی بیان و عقیده برخورداریم و بالطبع، از این آزادی برای طرح مسائل زنان ایران و ابراز دیدگاه‌ها و نقطه‌نظرهای‌مان درباره‌ی مسئله‌ی زن بهره می‌بریم. آن‌هایی که در داخل هستند، به طور روزمره با مسائل زنان درگیرند و برای تغییر وضعیت موجود در جهت بهبودی وضعیت زنان در جامعه، حرکت‌ها و مبارزاتی را سازمان می‌دهند. فکر نمی‌کنم که در وضعیتی که ما در آن قرار داریم، نگاه “پشت جبهه”ای به “خارج کشور” داشتن، به برقراری رابطه‌ای بارور و دینامیک میان این دو پاره‌ی جنبش زنان ایرانی کمک کند. گرایش‌های مختلف جنبش زنان که طیفی گسترده را تشکیل می‌دهند، بر مبنای عوامل گوناگون – از جمله دیدگاه‌ها، خواست‌ها و چشم‌اندازهایی که دارند- در حدی که توان‌شان اجازه می‌دهد، به بیان خواست‌های‌شان برمی‌آیند و حرکت‌هایی را در جهت دستیابی به آن سازمان می‌دهند. برآیند این حرکت‌هاست که – به باور من – در آینده به بار خواهد نشست.

س: از نقد و حمایت مبارزات زنان در داخل کشور نیز بسیار حرف زده شد. نقد یا حمایت از نظر تو چه تعریف یا تعاریفی دارند؟ نمود عملی آن چیست؟

ج: به عنوان یک فمینیست، خود را موظف می‌دانم که در همبستگی با فمینیست‌های فعال در ایران، در حرکت‌هایی که در خارج کشور برای اعتراض به سرکوب… و محدودتر شدن دامنه‌ی – بسیار محدود- فعالیت زنان در ایران انجام می‌گیرد، شرکت کنم. بالتبع اگر گرایشات سکولار فمینیستی با برنامه‌ای مبتنی بر اندیشه‌ی سکولار در ایران به فعالیت بپردازند، برای من حمایت از آن به اشکال دیگر و چه بسا تنگاتنگی مطرح شود. از سوی دیگر، بر این باورم که گفتگو، ارتباط فکری و نقد متقابل نقطه نظرات در میان فعالان داخل و خارج کشور از اهمیت بسیاری برخوردار است. نقد به معنی‌ی تخطئه و نفی نیست. به معنی‌ی ابراز صریح نقطه‌نظرات و دیدگاه‌هاست و روشن شدن تفاوت‌ها و اشتراک‌ها. اما وقتی به برخوردهای نظریه پردازان و فعالان “کمپین” به منتقدین این حرکت نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که آن‌ها اغلب، نقد را نفی و تخطئه، و لاجرم منفی به حساب می‌آورند. برای مثال، نقد به برنامه‌ی “کمپین” از دیدگاه سکولار، ابتدا به افراطی‌ترین مواضع سوق داده می‌شود و هم‌ردیف ستیزه جویی‌ی سرسخت‌ترین طرفداران جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد تا از این رهگذر بتوان آن را راحت‌تر بی اعتبار کرد. هر کس که بگوید چرا در “کلیات طرح” کمپین به “مشروعیت” خواست‌ها استناد شده، دین‌ستیز نام می‌گیرد و کسی که می‌خواهد دین را از جامعه به کلی حذف کند! در حالی که نه تنها همه (یا حتا اکثریت) منقدین سکولار الزاماً دین‌ستیز نیستند، که دین‌باوران هم می‌توانند با نگاهی سکولار “مشروعیت” بخشیدن به خواست رفع تبعیض از زنان را نقد کنند.

با این حال، نقد نقطه‌نظرهایی که در جنبش زنان مطرح است، به تحول اندیشه و عمل فعالان جنبش زنان، چه در داخل و چه در خارج یاری خواهد رساند. کما این که در دو دهه‌ی اخیر، شاهد این روند تأثیرگذاری بوده‌ایم.

س: به جز “کمپین یک میلیون امضا”، نظرت راجع به سایر کمپین‌ها (مثل کمپین علیه سنگسار و…) چیست؟

ج: در کمپین‌های دیگر نظیر “کمپین بی سنگسار” یا “دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها” که برخی از مهم‌ترین دست اندرکاران‌شان زنان مذهبی و حتا “فمنیست‌های اسلامی” پیشین هستند – تا جایی که من می‌دانم- به دین و شریعت و مبانی اسلام برای “مشروعیت” بخشیدن به خواست‌ها استناد نشده است. زنانی که پایه‌گذار “نواندیشی دینی” در مسئله‌ی حقوق زنان بوده‌اند و طرفدار “تفسیرهای نوین” از دین و شریعت در جهت مطابقت با اصلاحات قانونی به نفع زنان، امروز دیگر خود را موظف نمی‌بینند که خواست‌های‌شان را با استناد به اسلام “مشروعیت” بخشند. آن‌ها حتا لغو مجازات‌هایی نظیر سنگسار را درخواست می‌کنند و یا اشکالی از آزادی پوشش را. جای تأسف است که بسیاری از فمینیست‌های سکولار که در چند سال اخیر با نوشته‌ها و حرکت‌های‌شان، در تغییر توازن قوا نقش داشته‌اند و بدیلی دیگر به جز “فمینیسم اسلامی” را مطرح نموده‌اند، امروز در جهت تقویت بدیل سکولار حرکت نمی‌کنند….

سایت شهرزادنیوز

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours