حکایت ناگوار رنج زن افغان/ گفتگو با سیما شیرمحمدی (رئیس امور زنان ولایت هرات افغانستان)

15 مرداد 1387

” شرح زندگی زن افغان به حکایت یا داستان بیشتر شبیه است تا واقعیت. چه این که باور وقایعی که در زندگی زن افغان رخ می دهد گاهی آنقدر سخت است که مخاطب را در بهت و شگفتی فرو می برد. حیرتی که تنها در هنگام شنیدن یک حکایت یا داستان دست می دهد. وقتی در هزار توی صغحات تاریخ پر فراز و نشیب کشور افغانستان, زن افغان دیده نشده و نمی شود، یعنی این که بودن اش تنها به نیستی شبیه است. یعنی هستی او چنان در حاشیه مردانگی، جنگ و خشونت قرار گرفته است که بیشتر توهمی از بودن است و هیچ. اصلا در این تاریخ پرطول و تفصیل مردسالاری و پدرسالاری زن افغان انسان نیست. برده و یا جنسی است که در برابر پول و تریاک راحت تر از خوردن آب مبادله می شود. زن افغان به دنیا آمده است که وسیله تأمین راحتی مرد باشد در میان پختن و تمکین و.. زائیدن فرزند، غافل از هر چیز دیگری! زن افغان آموخته است که تنها باشد و بی صدا بمیرذ…….

گوشه ای از داستان زن افغان را وقتی پای صحبت سیما شیرمحمدی(رئیس ذفتر امور زنان ولایت هرات) نشستم شنیدم. یاد خاطرات بچگی برایم زنده شد. زمانی که مادربزرگ برایم قصه می گفت و من در مرز خیال و واقعیت گم می شدم. با این اختلاف که طعم و جنس این سرگردانی بسیار متفاوت از آن جیزی است که در دوران بچگی داشتم.
سیما شیرمحمدی، رئیس دفتر امور زنان ولایت هرات تنها 26 سال دارد و 5 سال است که ریاست دفتر امور زنان ولایت هرات را بر عهده گرفته است. تحصیلات خود را در رشته حقوق و در ایران به اتمام رسانده و در دوران وحشتناک طالبان به مدت دو سال در خانه به سوادآموزی کودکان دختر و پسر به دور از چشم طالبان و تحت عنوان آموزش قرآن مشغول بوده است.

طی روزهای اخیر سیما دیداری از ایران و انجمن حامی داشت که فرصت را غنیمت شمرده و با او مصاحبه ای انجام دادم. گفتگوی زیر خلاصه شده همین مصاحبه است. آنچه در وهله اول برایم جالب بود سن کم اما تجربیات بسیار زیادی بود که نشان از کارایی و توان فوق العاده وی داشت. کارهایی که در این مدت کرده بود، تجربیاتی که اندوحته بود و رنج هایی که به قول خودش 10 سال بر عمرش اضافه کرده بود، همه نشان از تلاش وی برای بهبود وضعیت زنان هموطن اش داشت. به عقیده سیما کار وی و امثال وی را باید از جمله کارهای سخت و طاقت فرسا در نظر گرفت به دلیل این که باید با آن همه مانع مانند فرهنگ، کلیشه، باورها و اعمال فاجعه آمیز، قانون نارسا و دولتی که عملا اظهار ناتوانی و عجز می کند، مقابله کرد. به بیان خود سیما زندگی هر زن افغان خود حکایت و داستانی است که تاریخ پرفراز و نشیب جهالت ها، خرافه ها و تبعیض ها را نسبت به ز ن افغان نشان می دهد . تاریخی که شرمساری را به همراه می آورد. نه غرور و نه افتخار!”

آنچه در زیر می خوانید بخش هایی از متن مصاحبه با سیما شیرمحمدی است در نشریه داخلی انجمن حامی است.ضمنا متن کامل مصاحبه و گزارش فعالیت های دفتر امور زنان ولایت هرات نیز در آرشیو انجمن حامی موجود است.

– لطفا ضمن معرفی خود بفرمائید، چند سال است در سمت ریاست امور زنان ولایت هرات مشغول به فعالیت هستید؟

من سیما شیرمحمدی 26 ساله و کارشناس حقوق قضایی هستم که دوره متوسطه طبی را هم در افغانستان به پایان رسانیدم. از سال 1382 به سمت معاون امور زنان ولایت هرات مشغول به کار شدم . در سال 1384 به عنوان رئیس نمایندگی وزارت امور زنان در هرات فعالیت خود را ادامه دادم همچنین مدتی است که از شروع سال جدید موسسه تحقیقات زنان افغان را به عنوان یک سازمان غیردولتی در هرات افتتاح کردم. با این امید که زنان افغانستان هم بتوانند به تمامی حقوق انسانی خود دست پیدا کنند.

– خودتان بهتر از من می دانید که با علنی شدن ظلم و ستم های طالبان و به خصوص بعد از ورود دولت آمریکا به افغانستان بود که وضعیت ناگوار زنان افغان هم در سراسر دنیا عمومیت یافت. در این شرایط ما هم کم و بیش از وضعیت عمومی زنان افغانستان مطلع هستیم. اما به عنوان کسی که در راس یک نهاد دولتی در داخل ولایت هرات کار می کنید می خواهم بدانم که از نظر شما چه مسائلی در داخل هرات به ویژه در ارتباط با مسائل زنان بیشتر به چشم می خورد که نیازمند کار و فعالیت، آموزش و اطلاع رسانی است؟ در واقع می خواهم اطلاعات دقیق تری نسبت به زنان افغان و به خصوص زنان ساکن در ولایت هرات و مسائل مبتلا به آنها بدانم؟

مشکلات زنان هرات نیز تابعی از مشکلات و مسائل زنان در کل افغانستان است. اما برخی پدیده ها ممکن است که به نظر برسد در این منطقه رواج بیشتری دارد. مشکل اول و به نظر من مهمترین مشکل در هرات خودسوزی زنان است. در در واقع شیوع پدیده خودسوزی در ولایت هرات به رسوم و سنت های بسیار تبعیض آمیزی باز می گردد که دراین منطقه رواج دارد. مهمترین رسوم و سنت هایی که دراین منطقه رایج اند و از دلایل عمده برای خود سوزی زنان می شوند؛ عبارتند از ازدواج های اجباری، ازدواج های زودرس، فروش دختران و حتی معاوضه دختران در برابر تریاک. به همین دلیل و نیز از آنجا که زنان افغان از دسترسی به آموزش و اطلاعات کافی محرومند، اقدامات حمایتی لازم از آنها به عمل نمی آید و نیز فشارهای خانوادگی، قبیله ای و اجتماعی به گونه ای است که این زنان قربانی تنها راه چاره را در خود سوزی می بینند. لذا خودسوزی زنان دراین منطقه بسیار رواج دارد.

شما تاکنون دراین ارتباط چه اقدامی کرده اید؟

در طول این سال ها دفتر امور زنان با فرهنگ سازی و یا اتخاذ اقدامات حمایتی تلاش بسیار زیادی برای کاهش این پدیده در میان زنان انجام داده است. به طور مثال در نتیجه این اقدامات در طی چندسال گذشته توانسته ایم آمار خودسوزی را از طریق تبلیغات توسط روحانیون محلی 50 درصد کاهش دهیم.. مثلا ما از روحانیون درخواست کردیم، با آنها جلسه برگزار کنیم و بحث کردیم که با کمک گرفتن از متون مذهبی و آیات و احادیث در روستاها و مناطق مختلف هنگام برگزاری نماز جمعه، و یا از طریق سخنرانی در رادبو و تلویزیون در ارتباط با مذمت خودکشی سخنرانی کنند. از آنها می خواهیم که در جلسات خود مطرح کنند که خودسوزی تنها راه حل نیست. همچنین در مورد ممنوعیت رفتارهای توهین آمیز نسبت به زنان و دختران مانند خرید و فروش آنها صحبت کنند. اصلا یکی از کارهای ما برقراری ارتباط با شورای علما در بخش تبلیغات است. آن هم علما و افرادی که علاقمند هستند که زنان پیشرفت کنند. کار ما این است که از آنها می خواهیم برای مردم در ارتباط با جایگاه زن در اسلام تبلیغ کنند تا بتوانند خرافات مذهبی را از میان ببرند. مانند ازدواج اطفال و …. از طریق مساجد و روحانیون چون تأثیر این علما بر مردم بسیار زیاد است.

◀️   فکر می کنید می توانید از طریق علما تأثیر بخشی لازم را داشته باشید؟

بله به دلیل این که آنها به طور سنتی از مقبولیت مردمی و اجتماعی برخوردارند. ناگزیر هستیم که از آنها استفاده کنیم. چرا که در میان خود زنان هم پذیرفته شده تر هستد. جامعه ما مذهبی و سنتی است. ناگزیریم. همچنین ویژه نامه ای در مورد رفع خشونت از زنان به خصوص در مورد ممنوعیت ازدواج های اجباری چاپ و توزیع کردیم. در مراسم و سمینارهایی هم که برگزار می کنیم یا میزگردهای تلویزیونی به طور مرتب در مورد مسائلی که منتهی به ارتکاب خودسوزی توسط زنان می شود، صحبت می کنیم. حداقل با این اقدامات توانسته ایم آمار خودسوزی را نسبت به سال های قبل کاهش دهیم. در زنان 481 مورد بود و در سال 85 این عدد کمتر شد و در سال 86 بر اساس گزارش های به ثبت رسیده تعداد به نصف رسیده است.

با این تفاصیل که گفتید وضعیت زنان هرات رو به بهبودی است؟

شاید. اما نه در کوتاه مدت. ما زمان بسیار زیادی نیاز داریم تا بتوانیم جامعه و خود زنان را برای پذیرش اهمیت برابری بین زن و مرد و محترم داشتن جایگاه زن در خانواده و اجتماع آماده کنیم. در حالی که هنوز حتی در میان خود زنان افغان مشکلات بسیار زیادی وجود دارد که زمینه را برای تبعیض نسبت به آنها فراهم می کند.

چه مشکلاتی؟

مهمترین موضوع بیسوادی و یا فقر فرهنگی زنان است. در طول سال های متمادی این عدم آگاهی و نداشتن سواد باعث تثبت روحیه ظلم پذیری در زنان شده است. علاوه بر این بی سوادی زنان یکی از موانع عمده کار هم ما است. این که چطور بتوانیم با آنها حرف بزنیم، چطور با آنها ارتباط برقرار کنیم. چطور برخی موضوعات را به آنها بفهمانیم و چگونه به آنها به طور مستمر آموزش دهیم. یعنی ما حتی در برقراری ارتباط و افزایش آگاهی و جلب توجه آنها مشکل داریم. این مسئله در کنار فقر اقتصادی آنها است که شدیدا تآثیر خود را نشان می دهد. به طور مثال در زمینه توانمندسازی اقتصادی معمولا در کنار پروژه های اقتصادی از قبیل حرفه آموزی ما باید برنامه سوادآموزی را هم برایشان داشته باشیم. چیزی که زمان بیشتر، برنامه ریزی، بودجه و انرژی بیشتری را می طلبد.

از سوی دیگر ما با یک جامعه سنتی و بالطبع زنان سنتی روبرو هستیم. که یکی از مهمترین مشکلات کاری ما هم هست. زنانی که از حقوق خود نه تنها اطلاعی نداشته بلکه زیردست و ضعیف بودن خود را هم در برابر مردان پذیرفته و باور دارند و اصلا زمینه اعمال تبعیض را هم علیه خود فراهم می کنند. ما آثار این مسئله را هنگام کار درک می کنیم. مثلا در دفتر امور زنان بخشی از فعالیت مان را به ارائه مشاوره های حقوقی به زنان احتصاص داده ایم. کم و بیش زنان به ما مراجعه می کنند و مشکلاتشان را می گویند. یادم می آید که یکی از همین زنان به دفتر ما مراجعه کرد و گفت که شوهرم به من وعده داده بود که برایم یک یخچال می خرد به شرط این که برایش به خواستگاری زن دیگری بروم. من هم از آن جا که یحچال نداشتم قبول کردم و خودم از یک دختر جوان و کم سن و سال برایش خواستگاری کردم و آنها ازدواج کردند. شوهرم در قبال این کار برایم یک یخچال خرید. اما بعد از 6 ماه نه تنها به من بی توجهی می کند بلکه با کتک کاری و آزار و اذیت توهین و تحقیر کرده و می خواهد مرا از خانه بیرون بیندازد. این زن گریه می کرد و می گفت: حالا من نه یخچال می خواهم نه هوو…. شما فکر می کنید با این زن چه کار باید کرد؟ این مورد تنها یک نمونه از مسائلی است که اتفاق می افتد.

از سوی دیگر تعدد زوجات مخصوصا در روستاها و مناطق دور افتاده آن بسیار زیاد است.. تبادل دختران در برابر تریاک هم همینطور و در برابر آن آمار فرار از منزل در زنان و دختران هم بسیار بالا رفته است. معمولا این پدیده در میان دختران 16 تا 25 سال به دلیل ازدواج های اجباری و یا زودرس، خرید و فروش دختران، خشونت علیه زنان در داخل خانواده و یا خشونت های فیزیکی اتفاق می افتد.

شما در ارتباط با فرار زنان و دختران از منزل چه اقدامی انجام می دهید؟

معمولا اگر این زنان به دفتر ما در هرات مراجعه کنند ما آنها را به یک خانه امن که توسط یکی از سازمان های غیردولتی فعال در امور زنان درهرات ایجاد شده می فرستیم. در واقع مجوز ساخت و اداره خانه امن از طرف وزارت امور زنان به موسسه ندای زن ( یک سازمان غیردولتی افغانی) داده شد که درحال حاضر برای رسیدگی به زنان در حال خطر نگهداری زنان، حل مشکلات حقوقی آنها و… تا زمانی که خطر رفع شود، در حال فعالیت است.
آنها ضمن آموزش و یا حمایت های حقوقی لازم مدتی از آنها نگهداری می کنند. ولی باید این دختران به منزل والدین یا شوهران خود بازگردند. چون امکان اقدامات حمایتی دیگر مانند حرفه یابی و … را نداریم.

در این صورت باز هم ممکن است آنها درمعرض خشونت خانواده قرار بگیرند؟

بله ولی نمی توانیم از آنها برای همیشه نگهداری کنیم. توان ما محدود است. بنابراین با خانواده هایشان ارتباط برقرار می کنیم و از آنها می خواهیم که با وی خوشرفتاری کرده و یا وی را بپذیریند.

در این صورت آنها چه رفتاری می کنند؟

معمولا در برخی موارد قبول می کنند ولی در برخی موارد دختر یا زن را قبول می کنند، ولی پس از آن به دلیل به دلیل تعصبات بسیار زیاد و ننگ اجتماعی وی را می کشند. در افغانستان ضرب المثلی وجود دارد که زنی که به دادگاه مراجعه کند از خداست. یا زنی که به زندان رفت دیگر جایی در خانه ندارد. پارسال 2 مورد داشتیم که دختران بعد از بازگشت توسط خانواده های خود کشته شدند. از طرف دیگر دولت هم نمی تواند اقدام زیادی انجام دهد. به دلیل این که شدت تعصبات قومی و مذهبی آنقدر شدید است که در صورت مداخله دولت وضعیت بدتر می شود. معمولا این افراد جزء قدرت های مسلح محلی هستند که در محل قدرت زیادی دارند و دولت توان مقابله با آنها را ندارد. دزد و چپاول گر و مسلح هستند.

در ارتباط با مجازات و کیفر این قبیل جرایم علیه زنان در قانون اساسی و یا قانون مجازات افغانستان چه تدابیری اندیشیده شده است؟

معمولا حمایت های قانونی زیادی در نظر گرفته نشده است. این موضوع هم از دیگر مشکلات ماست. مثلا
در مورد ازدواج اجباری در قانون مجازات ماده ای وجود دارد که می گوید: در هنگام خرید و فروش دختران و یا ازدواج اجباری در صورت شکایت دختر، مرتکب به حداقل یک سال محکوم می شود. یعنی اگر خود زن یا دختر شکایت کند که مورد خرید و فروش قرار گرفته قانونگذار می تواند پدر یا ولی قانونی وی را تحت تعقیب و پیگرد قرار دهد. با نبود قانون یا قانون مناسب حمایت مسلما دشوار است. مخصوصا مبارزه با جرایم حشونت علیه زنان یا مشابه آنها که در جامعه بسیار سنتی افغان فاجعه بار رخ می دهد.

مدتی پیش گزارشی دریافت کردیم که دختر 9 ساله ای با وضعیت جسمی بسیار بد در یکی از بیمارستان ها بستری شده است. برای بازدید به بیمارستان رفتیم و پی بردیم که دختر توسط برادرش به یک مرد 50 ساله به مبلغ 4 میلیون تومان فروخته شده بود. مرد که درواقع شوهر وی محسوب می شد بعد از عقد، با تماشای فیلم های پورنو هرشب وی را به شدت مورد اعمال خشونت های جنسی قرار می داد. بعد از مدتی دختر به دلیل آسیب های بسیار شدید به بیمارستان منتقل شده بود. ما برادرش را خواستیم . وی هم اعلام کرد که شوهر، دختر 9 ساله با این عنوان که صرفا کارهای منزلش را انجام دهد از او خریداری کرده است. شوهر به او قول داده بوده است که تا هنگام بزرگ شدن با او ازدواج نکند.

در بیمارستان طی بازدیدهای مکرر ما دختر شکایت کرد و شوهر و برادرش به 1 سال حبس محکوم شدند برادر به جرم فروش دختر و شوهر به جرم لواط. ما برای دختر وکیل گرفتیم تا قانونا طلاق دختر را از شوهرش بگیرد و دختر را به خانه امن بردیم. سفارت آمریکا و یونیسف هم پذیرفتند که به علت شده صدمات وارده دختر بیچاره را به منظور معالجات بیشتر به یکی از بیمارستان های آمریکا منتقل کنند. اما با منع قانونی مواجه شدیم این که قانونا باید منتظر بمانیم تا برادرش رضایت دهد. یعنی برای فرستادن دختر جهت معالجه، اجازه برادرش که به منزله ولی و قیم وی محسوب می شود را باید کسب کنیم. در شرایط فعلی افغانستان، برادری که وی را فروخته بوده، امکان دارد که رضایت دهد او را با یک کشور خارجی اعزام کنند؟ اصلا برادرش صلاحیت سرپرستی وی را ندارد. ولی ما مجبور هستیم که قانون فعلی را رعایت کنیم.
در هر صورت این اقدامات توسط بخش حقوقی دفتر امور زنان انجام می شود که به زنان مشاوره های حقوقی لازم را می دهند و یا این که آنها را به ارگان های قضائی مرتبط می فرستند.

می خواهم نظر شما را در مورد سازمان های دولتی و غیردولتی خارجی که در داخل افغانستان فعالیت می کنند بدانم. اقدامات و فعالیت های این سازمان ها چقدر توانسته است بر وضعیت زنان تأثیر بگذارد؟

خوب وجود آنها تأثیر گذار است به دلیل این که معمولا از طریق اختصاص بودجه های زیاد برای پیشبرد مسائل زنان ویا حقوق بشر در افغانستان کار می کنند. اما به نظر من بیشتر این بودجه ها صرف موضوعاتی می شود که با نیازهای محلی تطبیق و سازگاری ندارد. شاید بتوان گفت تنها 30 درصد از این بودجه ها درست مصرف می شود. بقیه صرف مسائل تشریفاتی خود خارجیها کارمندان خارجی, حقوق آنها،کرایه خانه و ماشین آنها می شود. یکی از اشکالات دیگر کار آنها این است که معمولا طرح ها و پروژه های آنها با نیازهای منطقه همخوانی ندارد. مثلا در منطقه ای که آب برای خوردن پیدا نمی شود برنامه و طرح های محیط زیست اجرا می کنند یا طی یک پروژه به مردم آموزش می دهند که آب را بجوشانند. در صورتی که نه آب و نه مواد سوختی وجود دارد.. منظور من این است که معمولا برنامه ها و پروژه های زیرساختی طراحی نمی کنند. یا این که برنامه ها بسیار کوتاه مدت و موقتی است. برخی از دفاتر سازمان ملل هم یک نمایندگی را در افغانستان باز کرده اند و عده ای کارمند را استخدام کرده اند که تنها آمار و گزارش جمع آوری می کنند و به غیر از این کاری انجام نمی دهند.

عملکرد نهادهای دولتی افغانستان مانند کمیسیون حقوق بشر افغانستان را چگونه ارزیابی می کنید؟

کمیسیون حقوق بشر به عنوان یک ناظر و اهرم فشار کار می کند. اقدامات خوبی هم انجام می دهد اما از طرف مردم مخالفت های بسیاری با آن صورت می گیرد با این بهانه که کمیسیون از مجرمین طرفداری می کند و یا این که بی بند وباری و فساد را در افغانستان ترویج می کند. از سوی دیگر فعالان حقوق زن هم در معرض فشار و تهدید قرار دارند. همین مدتی پیش بود که رئیس یکی از ولایات افغانستان توسط نیروهای طالبان کشته شد. با این اوصاف می توان تصور کرد که کار برای زنان در افغانستان بسیار دشوار است.

به عنوان آخرین سوال می خواهم در مورد خانواده تان بپرسم. وضعیت اعضای خانواده شما چطور است؟ مخالفتی با تحصیل و یا کار شما نمی کنند؟ شما در دوران طالبان در افغانستان نبودید ؟ اگر در افغانستان حضور داشتید چطور شرایط برای تحصیل شما فراهم شد؟

من خودم تا پایان دوره متوسطه در ایران تحصیل کردم. 2سال متوسطه طبی (در حد دستیار پزشک) را در دوره طالبان در وزارت صحت عامه خواندم. این دوره برای زنان و توسط خود طالبان در نظر گرفته شده بود. چرا که اعتقاد داشتند برای زنان باید پزشک زن خدمت کند. لذا این شرایط فرصتی بود که من از آن استفاده کردم. برادر هایم نیز تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در ایران انجام دادند در دوره طالبان هم توانستند در افغانستان تحصیل کنند که یکی پزشک و دیگری خبرنگار است. 5 خواهرم هم در خانه خودمان تحصیل کردند. همان موقعی که من یک مکتب خانگی ایجاد کرده بودم.

در این مکتب 200 تا از دختران محله را تحت عنوان آموزش قرآن در یک مسجد خانگی جمع آوری کردیم. کتاب های درسی را هم از ایران می آوردیم. ضمنا من دوره تربیت معلم را در ایران تمام کردم. یک دوره 6 ماهه که برای اتباع خارجی طراحی کرده بودند. بعد از طالبان تمام شاگردان ما دوره ابتدایی و راهنمایی را تمام کرده بودند. ما در تمام مدت سال درس می دادیم . هر سال 2 کتاب را درس می دادیم. تمام شاگردها هم از دل و جان استقبال کردند. تا این که طالبان متوجه شده و با تهدید خانواده ام (پدر و برادرم) مکتب را تعطیل کردند. دو سال بعد طالبان سقوط کرد. در دوران دولت انتقالی تمام خواهرانم و سایر شاگردان در مقطع راهنمایی و دبیرستان ثبت نام کردند. همه آنها در این مقطع امتحان داده و قبول شدند. در حال حاضر یکی از خواهرانم سال دوم مهندسی ساختمان، دیگری لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی, یکی دیپلمه و دیگری یک سال کوچکتر و سوم دبیرستان است. تمام خانواده ام فرهنگی هستند. پدر و مادرم از ابتدا با این که بی سواد بودند علاقه به تحصیل فرزندان خود داشتند. حتی این اعتقاد را در مورد نوه های خود نیز دارند. آنها نه تنها مخالفتی نکرده و نمی کنند، بلکه ما را تشویق هم کردند و همین شد که الان همه اعضای خانواده من با سواد و تحصیلکرده اند و حضور اجتماعی فعال دارند.

و حرف آخر:

امیدوارم که روزی برسد تمام زنان و دختران افغان بتوانند به حقوق انسانی خود دست پیدا کرده و از استانداردهای یک زندگی سالم برخوردار شوند. روزی که از جهل و بی سوادی که مشکل بسیار عمده آنهاست، رهایی پیدا کنند و بتوانند با همت خودشان، حمایت دولت و اقدامات افراد و سازمان هایی که برای احقاق حقوق زنان و برقراری صلح و دموکراسی فعالیت می کنند، تاریخ سرشار از مردسالاری فاجعه بار این کشور را عوض کنند.

با تشکر

لیلا اسدی

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours