مدرسه فمینیستی: به یاد دارم زمانی را که 13 یا 14 ساله بودم، زنان فامیل تا حدی پوششی را که برایشان پذیرفته شده بود رعایت می کردند و استدلال آنان این بود که «مردها چشم شان ناپاک است». بعد با خودم فکر می کردم که چگونه میتوان چنین سخت و ناعادلانه در مورد تفکر و نگاه مردها قضاوت کرد. من که پدر و عموهایم را می شناختم و می دانستم که هرگز نمی توانند چنین نگاهی به زنان فامیل که یکدیگر را می شناسند داشته باشند چه رسد به زنان غریبه!!! پس چرا این مردها اعتراض نمی کنند؟!!
واقعا” این چگونه نگاهی است که از جانب خود فرد شناخته و قابل کنترل بوده ولی از نظر و احساس دیگران ناپاک. بارها با خودم می اندیشیدم که چگونه به خودمان اجازه می دهیم که بجای دیگران تفکر ناپاک و آلوده به گناه داشته باشیم. اگر بخواهیم به جای کسی چیزی را بخریم با دیدۀ تردید به آن کار می نگریم که آیا مورد قبول سلیقه ی او هست یا نه؟ حال چه رسد به این که جای دیگران فکر کنیم و برای شان حد و حدود معین کنیم.
از زمان اجرای «طرحهای امنیت اخلاقی» این حس در من قوی تر شده و جالب این که متوجه می شوم اطرافیانم نیز چنین برداشتی دارند. این که کسانی به خود اجازه دهند بجای دیگران فکر کنند و بجای آنان تصمیم بگیرند. چگونه ممکن است با بیرون بودن بخشی از موی یک زن یا بخش کوچکی از بدنش، مردی به فساد و فحشا کشیده شود و یا بالعکس. چطور می توان تصور کرد که زنان با گذاشتن شلوار خود داخل چکمه های شان، حس غریزۀ جنسی مردها را تحریک می کنند؟! مگر نه این که هرگاه کسی را متهم به جرمی کنیم درنهایت ممکن است فرد روزی به آن عمل کند؟
ما زنان این توهین ها را نمی پذیریم. بعید می دانم مردان جامعه ی ما با این تحقیر خونشان بجوش نیاید.
ولی کاش موضوع به اینجا ختم می شد. لایحه ی جدید «حمایت از خانواده» این نگرش تحقیر آمیز به مردها را به بی حدی کشانده. درجائی که اعلام کرده مرد می تواند تنها به صرف داشتن تمکن مالی دارای همسران متعدد باشد به شرط اینکه عدالت را بین شان برقرار کند، این عدالت تنها بشکل مادی آن مورد توجه قانون گذار است و مرد باید همواره مانند یک دستگاه چاپ اسکناس به زنانش پول برساند و نفقه به موقع به خانمها و بچه ها برسد. واقعا چقدر زشت است زندگی ای که پایه های اصلی آن مادیات باشد. آن هم دراین دوران رکود اقتصادی. معلوم نیست در چنین جامعه ای و با داشتن چنین حکم قانونی ای خواسته ها تا کجا پیش خواهد رفت و این «ماشین» تا کی می تواند اسکناس چاپ کند! بدا به حال قضات دادگاه های خانواده که به جای رسیدگی به دردهای زنان و حرفهای شوهران شان، باید به شمارش قلک برخی زنان و یا فیش حقوقی یا درآمد و هزینه ی شوهران شان بپردازند.
البته این موضوع که همه ی مردها چنین کاری نمی کنند بدیهی است. این دستورات هرگز نمی تواند برای مردی و زنی صادر شود که پایه ی زندگی مشترک شان را بر اساس عشق و یکرنگی و صداقت بنا نهاده و یکدیگر را نه از طریق صیغه و یا تمناهای جنسی طبقه بندی شده توسط قانون گذاران کشور، بلکه از راه شناخت احساسات و بیان خواسته های مشترک، یکدیگر را برای یک زندگی شرافتمندانه و پاک انتخاب کرده اند. بلکه فقط مردانی را درنظر دارد که توانائی غلبه بر احساس غریضی خود نداشته و تنوع پذیری شان بی حد است و زن را فقط برای رفع خواسته های جنسی خود می خواهند. حتی اگر این زن یا زنان، مادر فرزندان او باشند. قانون گذاران باید بدانند که این کودکان فقط آب و غذا نمی خواهند. تربیت درمحیطی همراه با یک پدر و مادر برای شان ضروری تر است تا پول توجیبی. ما انسانیم و پایه ی خلقت انسان، شرافت است چرا که همه دارای یک روح خدائی در کالبدمان هستیم. نه یک مشت موجودات نر و ماده.
مردی که تنها وظیفه اش را پول درآوردن می داند و با حمایت این قانون حدی برای ارضای جنسی اش ندارد مگر ثروتش، باید توجه داشته باشد که دید و نگاه زنان به او چگونه خواهد بود و اگر هم زنی به این گونه خواسته ها تن دهد نه به احساس مرد که به جیبش فکر می کند. عجب تحقیری!! و از همه بدتر این که این گونه مرزبندی ها را قانون تعیین می کند. دراینجا قانون به جای سوق دادن انسانها به تعالی، به آنان درس حقارت و یک بعد نگری به جنس مقابل خود می دهد.
پس باید گفت که این قانون برای بیماران خاص تعبیه شده و برای شان راهکار قانونی و شرعی تعیین می کند. درحالی که قانون می بایست جلوی چنین تفکراتی را بگیرد نه اینکه راه های قانونی برایش تعیین کند و با این کار، شان دیگران را نیز پائین بیاورد. قانون باید چنین کسانی را مجرم بداند نه مستحق حقوقی خاص.
بنابراین نه تنها زنان، بلکه مردهای جامعه مان نیز باید انتقاد خود را به گوش مسئولان برسانند. این موضوع فقط شامل حرکت های برابری خواهی زنان نیست. در اینجا به شان مردان نیز توهین شده است.
به امید اینکه این فریادهای توام زنان و مردان کشورمان، مسئولین و قانون گذاران و مجلسیان ما را بیدار کرده و نگاه شان را از خوردنگری به مردم جامعه ی ایران، به دیدگاهی شرافتمندانه و درخور شان این مردم برگرداند. استحقاق مردم ما بیش از اینهاست.
+ There are no comments
Add yours