مدرسه فمینیستی: دو سال پیش در همین روزها بود ، که کمپین کار خود را به این امید آغاز کرد که پس از دوسال یک میلیون امضای برابری طلب را تسلیم مجلس کند و هیچ فکر هم نمی کرد پس از این زمان مجبور باشد لایحه ضد خانواده را از مجلس بیرون کشد. همه دوستان کمپینی و طراحان اولیه آن که از فعالان پر سابقه جنبش زنان بودند، به خوبی از فراز و فرودهای راهی که در آن عزم رحیل کرده بودند، آگاه بودند. اما آیا وجود دره هایی چون لایحه هم در تیررس نگاهشان بود؟ چه کسی فکر می کرد قوانین از این هم می تواند بدتر شود؟ رجعت آن هم پس از دوسال رنج و مشقت و هزینه هایی که به جنبش زنان از جمله کمپین تحمیل شده بود، چه طور توجیه می شد؟ اکنون پس از تمام تلاش فعالان زن برای خارج کردن لایحه از مجلس کار به کجا انجامیده است؟ و فردا سرنوشت لایحه چه خواهد بود؟ نتیجه هم دلی ها و هم دستی های مان که با عنوان “جنجال ” سعی می شود بی اهمیت نشانش دهند (نمی دانم نوشتن مقاله، فرستادن کارت پستال، نامه، ایمیل، اس ام اس و مراجعه به مجلس فقط برای بیان نگرانی و دل آزردگی خود از تصویب قوانین ضد زن و ضد انسان، چه طور می تواند جنجال باشد!) چه ثمر خواهد داد؟
گرچه هنوز نمی توان نتیجه این اعتراضات را پیش بینی کرد اما حداقل می توان به آن چه که لایحه تا کنون به جنبش زنان بخشیده است اشاره کرد. در واقع لایحه بی آن که خود بخواهد نتایج مثبتی برای جنبش زنان و از جمله کمپین داشته است؛ نتایجی که در این شرایط می تواند امید حرکت را تقویت کند .
1- با همه تفاوت هایی که میان کمپین و لایحه وجود دارد (چه از بعد نظری و چه روشی)، هر دو هدف یکسانی دارند و آن “تغییر” و “اصلاح” قوانین موجود در حوزه خانواده است. البته طبیعی است که هر یک به شیوه خود و بر اساس منطق خویش به این تغییر فکر می کنند و چون درک مختلفی از “اصلاح” میان کمپینی ها و اصحاب لایحه وجود دارد، نتیجه هم متفاوت می شود.
اما فراموش نکنیم که این لایحه است که به طور رسمی و جدی “نیاز به تغییر و اصلاح قوانین خانواده” را اعتراف می کند و این بهترین چیزی است که نشان می دهد تا چه حد مطالبات جنبش زنان جدی گرفته شده است.
2 – لایحه فرصتی فراهم آورد تا جامعه در برابر قوانین موجود اعتراض یک پارچه خود را نشان دهد و به نحوی اتحادی علیه خود برانگیخت، اتحادی گرچه سلبی اما به جا و موثر. اکنون دیگر متولیان امر باید فهمیده باشند که نمی توان با به زندان فرستادن فعالان جنبش زنان و نادیده گرفتن مطالبات شان، جنبش را به سکوت واداشت و منکر آن شد.
3- لایحه نشان داد خواسته های کمپین یک میلیون امضاء که روزگاری مورد نقد مخالفان بود که بسیار حداقلی و بی اهمیت است، چه گونه می تواند محل مناقشات جدی شود و امید به تغییر را تقویت کند. لایحه جایی است که ذهنیت غالب بر سیستم حقوقی و پیش فرض های مردانه حکومتی در عینیت یابی خود بیش از گذشته منسجم می شود و به همه نشان می دهد که نمی توان در این بستر محدود و با وجود چنین نگرش های متحجرانه ای انتظار مطالبات حداکثری داشت. به عبارتی لایحه به ما کمک می کند تا انتظارات واقع بینانه تری از پتانسیل های موجود داشته باشیم.
4- با طرح لایحه و رسوا شدن بیش تر پیش فرض های مردانه آن، جامعه به طور ملموس تری با خواسته های کمپین آشنا شد. در واقع لایحه مثال خوبی را ایجاد کرد تا اضطراری بودن خواسته های کمپین برای مردم بهتر درک شود. هرچند نباید این را نادیده گرفت که اکنون رسانه رسمی به شدت علیه مخالفان لایحه مشغول جوسازی است و دولتیان به توجیه بندهای تبعیض آمیز آن پرداخته اند و چنان حق به جانب سخن می گویند که در نهایت مدعی شده اند که «حالا که مردم خوب ما با ابعاد مثبت لایحه بیش تر آشنا شده اند، حتما اعتراض خواهند کرد که چرا این لایحه زودتر تصویب نشده»! به هر حال این اظهارات با ایجاد میدان چالش، می تواند فرصت ِ بیان مناسبی برای کمپین فراهم آورد.
5- گر چه لایحه وضعیت بدتری را پیشنهاد می کند، اما ذهنیت مردسالانه غالبِ حقوقی و مبانی فقهیِ سنتی در آن به شکل منسجم تر عینیت یافته و به خوبی توانسته محدودیت های این ذهنیت را برای کسانی که به آن پایبندند آشکارتر کند. لایحه به سنت گرایان که نمی خواهند به اسلام هم چون دینی پویا نگاه کنند، نشان می دهد حتا زمانی که تلاش برای تغییر قوانین صورت می گیرد چه طور این ذهنیت ناکام می ماند و نمی تواند به بهتر شدن وضع موجود بیانجامد. در واقع لایحه مانند آیینه ای عمل می کند که در برابر خود سیستم قرار گرفته و ناتوانی اش را در پاسخ گویی به وضع زنان منعکس می کند.
6- اما در عین حال لایحه قدرت ِ منبع مشروعیت بخش خود را به نمایش می گذارد. منظورم از قدرت، صرفا حمایت دولتی و حکومتی از آن نیست بلکه همان میراث فقهی و فکری ِ 1400 ساله آن است که همچنان بر قرائتی سنتی و بی تغییر از دین اصرار دارد و کوچک ترین تلاشی برای روزآمد کردن خود نمی کند و به این بهانه که «این قوانین مطابق شریعت اسلام است» به بی عدالتی و غیرانسانی بودن خود افتخار می کند (برخلاف فقه پویا که بر اساس اصل عدالت و انسانیت سعی در تعدیل احکام اسلامی دارد). به پشتوانه همین فقه سنتی است که لایحه این توانایی را می یابد تا با جسارتی تمام از چند همسری دفاع کند. گرچه کل جامعه در برابر این لایحه می ایستند و آن را آماج انتقادات قرار می دهند اما هنوز نباید قدرت لایحه را دست کم گرفت. این قدرت محصولی چند ساله نیست بلکه چهارده قرن را پشت سر خود دارد. تاریخ ساخته، جنبش ها برانگیخته، قانون ها نوشته و اکنون در این زمان تاریخی در این جا تصلب یافته است. ذهنیت خفته در پس لایحه، رقیب قدری است که نمی توان صرفا با انتقاد از آن، آن را از میدان به در برد. برای تقابل با فقهِ سنتی حقیقتا نیاز به پارادایمی بدیل داریم تا بیش از این زندگی مومنان و معتقدان به اسلام را عقب تر از زمان خود نگه ندارد. پارادایمی فقهی که اکنون سال هاست نوگرایان دینی در حوزه فقه و معرفت شناسی مشغول مطالعه و ارائه آن هستند. فقه پویا با ارائه قرائتی انسانی تر و عادلانه تر از اسلام، فرصتی دیگر برای بهبود وضع حاکم بر قوانین فراهم می آورد؛ از جمله قوانین مربوط به زنان. با این حال این وظیفه جنبش زنان است که از این فقه پویا در عرصه حقوق زنان بهره گیرند.
7- اکنون که لایحه به کمیسیون حقوقی بازگشت داده شده و بناست دوباره مورد ارزیابی قرار گیرد (به ویژه که گفته می شود لایحه پیشنهادی موجود فقط به اشکالات شکلی حقوقی مربوط به خانواده پرداخته و قرار است اشکالات ماهوی آن در لایحه ای دیگر تقدیم مجلس شود)، زمان مناسبی فراهم شده تا جنبش زنان و به ویژه کمپین یک میلیون امضاء با ارزیابی و تمرکز بر منابع حقوقی و تلاش های انجام شده در زمینه حقوق زنان و بهرمندی از فقه پویا به تدوین متنی مدون و قابل ارائه بپردازد و اجازه ندهد یک بار دیگر لایحه ای ضد زن ولی این بار بنیادی تر مطرح شود.
در این میان گمان می کنم کمپین که تا کنون بیش تر انرژی خود را مصروف آگاهی بخشی و جمع آوری امضا در میان مردم کرده است، باید پا را از انتقاد به فقه موجود و استفاده صرف از محل مناقشات علما فراتر نهد و با شفاف سازی، نحوه بهرمندی خود را از فقه پویایی که گویا از اصول مورد پذیرش آن است، مدعیات خود را در متنی مدون و قابل طرح، تنظیم کند.
+ There are no comments
Add yours