فرخنده احتسابیان: خواهش می کنم قدری در مورد خودتان برایمان بگویید و انگیزه ای که برای انجام این کار داشتید.
صفا پوینده: من همیشه که کودکان خیابانی را می دیدم بسیار متأسف می شدم و دلم می خواست که بتوانم کار اساسی برایشان انجام دهم . وقتی با انجمن کودکان کار آشنا شدم متوجه شدم که خانواده هایشان هیچ کاری برای آنها در مورد تربیت و آموزش انجام نداده اند . البته در وهلۀ اول مشکل این است که این خانواده ها به سختی با ورود این کودکان به این مرکز موافقت می کنند چرا که ما نمی توانیم با حد اقل در آمدی که اینها اینجا کسب می کنند خانواده ها را راضی کنیم .
این کودکان چگونه با این مرکز آشنا می شوند و یا به این مرکز معرفی می شوند ؟
این پروژه بر می گردد به سه سال پیش که در منیریه با بودجه ای که از طرف یونیسف رسید آغاز به کار کرد که قرار بود طرح آموزش خیاطی برای دختران را داشته باشیم ولی چون بودجه محدود بود پروژه منیریه بعد از هشت ماه نا تمام ماند و تنها چیزی که از آنجا برایمان باقی ماند همین چرخهای خیاطی بود و در واقع شروع کار با همان بچه های خانه کودک در محل جدید آغاز شد و به مرور در محل شناخته شدیم .
با وجود اینکه معضل اصلی این کودکان خانواده است ، با تحصیل این کودکان به خصوص کودکان افغانی چگونه برخورد می شود ؟
کودکان افغانی و ایرانی فرقی نمی کند . بچه هایی که کار می کنند قطعا به مدرسه نمی روند . ما اینجا امکان سواد آموزی بوجود آوردیم و انجمن های دیگر هم همینطور . اولین هدف ما همیشه سواد آموزی بوده .
نگرش خانوادۀ این کودکان را به این مرکز و فعالیتهایش چگونه ارزیابی می کنید؟
وقتی بعد از مدتی خانواده ها می آیند و بچه ها را توانمند می بینند دیگر قبول می کنند و تقریباً مشکل خاصی در این ضمینه نداریم . البته ما برای مادران نیز کلاس سواد آموزی و خیاطی داریم و از وقتی مادران از نزدیک با این فضا آشنا شده اند خیلی ارتباطمان با خانواده ها موثرتر شده است .
عکس العمل پدرها چگونه است ؟
معمولا مادران با زودتر با مسائل خانواده کنار می آیند ولی پدرها اغلب حاضر نیستند بچه هایشان از کار پر در آمدی مانند تکدی گری برای آمدن به این مرکزدست بکشند .در ضمن پدر ها در این هشت سال تجربه ای که من با این خانواده ها داشتم چندان وجود خارجی ندارند و اکثراً یا معتادند یا نیستند البته موارد استثنایی هم وجود دارد که ما داریم از کار اموزانمان که پدر مرتب به کارگاه سر می زند و نگران فرزندش هست .
آیا هستنند بچه هایی که شناسنامه ندارند ؟
البته یکی از مشکلات ، نداشتن شناسنامه است . البته اخیراً قانونی تصویب شده که اگر پدر به هر دلیلی نباشد ، مادر بتواند برای بچه خود شناسنامه بگیرد ولی متاسفانه زنها در اینجا آنقدر درد ومشکلات دارند که ما حتی یک مادر را نتوانستیم متقاعد کنیم که پی گیر این قضیه باشد . بچه های افغانی هم اگر کارت نداشته باشند نمی توانند کار کنند و مدرسه بروند . بنابر این هر کدام از اینها وقتی شناسنامه ندارند از تحصیل محروم می شوند .
خواهش می کنم کمی از مشکلات برخی از این کودکان صحبت کنید.
ما در اینجا دخترهشت ساله ای داریم که شبها پدر فلجش را با چرخ برای گدایی بیرون می برد و اغلب شبها ساعت یک بعد از نیمه شب برمی گردد و روزها به همین دلیل خیلی دیر به مرکز می آید . و الان مدتیست که اصلاً اجازه نمی دهند که بیاید . چرا که این دختر منبع در آمد خانواده است . برخی از این کودکان کار می کنند تا خرج اعتیاد پدر و مادر خود را تأمین کنند . ویا ما کار آموزی در اینجا داریم که اول وقتی به این مرکز آمد بسیار ناسازگار و عصبی بود . سوزنها را می شکست و با بچه های دیگر درگیر می شد و فحش می داد و برای اینکه محل کارش شبها در خیابان دستفروشی بود دائماً مورد تعرض مأموران شهرداری قرار می گرفت و برای اینکه بتواند از خود دفاع کند همیشه حالت تهاجمی پیدا کرده بود . البته الان بعد از گذشت مدتی که به اینجا می آید تغییر کرده . وقتی بچه ها به این مرکز می آیند ما به آنها می گوییم که ما یک سری قوانین داریم که آنها موظف به رعایت آنها هستند . مهمتری قوانین ما مودب بودن و تمیز بودن است . در این مرکز طوری آموزش داده می شود که بچه ها توانمندی های زیادی پیدا کنند . اینجا مدیریت قائم به فرد نیست این بچه ها آماده شده اند که تا دو سه ماه دیگر بتوانیم این مرکز را به خود آنها تحویل داده وما به امید خدا بتوانیم در جای دیگر و با بچه های دیگری شروع کنیم . همین الان خود بچه ها اینجا را مدیریت می کنند .
در مورد مشکلات فقر خانوادگی و اعتیاد خانواده های بچه ها چگونه برخورد می کنید ؟
به نظر من کودک بی سرپرست بهتر از کودک بد سرپرست است . چرا که وقتی پدر و مادر کراکی و معتاد هستند عملا سرپرستی برای بجه ها محسوب نمی شوند . درزمینه فقر ما به بچه ها می گوییم اگر می خواهید زندگی مادرتان را تکرار نکنید و سر سفره فقر ننشینید بیایید اینجا حرفه ای یاد بگیرید تا برای خودتان منبع در آمدی داشته و زندگی خودتان را از راه شرافتمندانه اداره کنید . و در مورد تأثیر آموزشهای ما بر روی بچه ها باید بگویم که موفق بوده ایم چرا که بطور مثال یکی از دختران که مادرش بعد از یکسال از زندان آزاد شد ، به مادرش یاد آور شد که بار دیگر اگر به زندان ببرند ویا مشکلات دیگری برایش پیش آورند دیگر مسئول نخواهد بود و گفته بود که من تحت هر شرایطی باید درسم را ادامه دهم .
نحوۀ برخوردتان با معضلات فساد اخلاقی دخترانی که به شما مراجعه می کنند چگونه است .
ببینید در اینجا بیشتر خانواده ها با اعتیاد دست به گریبانند و می دانیم که اعتیاد همراه با فقر منتهی به فساد اخلاقی می شود و در آمد اعتیاد جز از این راه امکان پذیر نمی باشد . کار ما در اینجا مشکل می شود و ما باید در انتخاب بچه ها بسیار دقت کنیم که این تجربیات را نداشته باشند چرا که روی بقیه دختران می توانند تأثیر گذار باشند .
چطور می توانید اینگونه دختران را تشخیص دهید .
از راه تجربه . روزی دو نفر از دختران آمدند و سه روزی هم ماندند ولی واقعاً نتوانستم بپذیرم چرا که تعهد من به کل مجموعه است نه به یک فرد . خانه خورشید در همسایگی ماست (مرکز اعتیاد زنان و دختران ) حتی یکی از این زنان خانه خورشید نمی توانند پشت این چرخها بنشینند و کسب در آمد کنند وقتی در آمد سکس را تجربه کرده باشند هیچ چیز دیگری را نمی توانند جایگزین آن کنند . ولی حتی یکی از این بچه های ما قطعاً سر از خانه خورشید در نخواهند آورد ،چون این بچه ها حرفه ای را یاد گرفته اند و آموزشهای زیادی نیز در کنار آن دیده اند که در همه جا بتوانند از آن استفاده کنند .
نحوۀ سواد آموزی شما به بچه ها و مادرانشان چگونه است ؟
روش سواد آموزی ما شیوه ای که نشر چیستا ابداع کرد است . این سواد آموزی سبک آموزش و پرورش نیست . شیوۀ فارسی آموز شیوۀ ویژه کودکان کار یعنی آموزش خلاق است . آموزش با بازی و تئاتر که جذاب است و حتی مادرانی که با بچه های کوچک در بغل در این کلاسها شرکت می کنند را خسته نمی کند .
برای کسانی که مایلند در این راه به شما پیوسته و به مرکز شما و این کودکان یاری رسانند چه پیشنهادی دارید ؟
ببینید دراینجا هیچ فرمولی برای هیچکس نداریم که از قبل بگوییم که کی چه کاری را انجام دهد . اینجا هر عزیزی وقتی می آید و از نزدیک مرکز و مشکلاتش را می بیند خودش متوجه می شود که چگونه می تواند موثر باشد . یک بخش قضیه کمک مالی هست که مرکز نیاز دارد و یک بخش دیگر آموزش . می توانم بگویم که اینجا دریای نیاز است . به جز اینها ما به متخصص هم نیاز داریم . در روز افتتاحیه یک دکتر دندانپزشک آمدند و در مورد درمان دندانهای بچه ها کمک خیلی زیادی به ما کردند .شاید در حال حاضر بیشترین نیاز بچه ها به دندانپزشک و چشم پزشک باشد .
خانم پوینده در پایان اگر سخن خاصی با خوانندگان این مصاحبه دارید بفرمایید.
من اعتقاد دارم که حل این معضل اجتماعی فقط با کار من و شما و دیگری امکان پذیر نیست و عزم ملی می خواهد . البته هر کسی به نوعی می تواند موثر باشد . دوست داشتیم که این پدیده وجود نداشت ولی از آنجاییکه از واقعیت ها نمی شود فرار کرد پس باید در حل این معضل بکوشیم و ای کاش بتوانیم در جای جای ایران این بچه ها را تحت پوشش قرار داده و به جای کارهای خیابانی و تکدی گری بتوانیم این کودکان را در پشت میزهای مدرسه ببینیم . در پایان باید بگویم که این کارگاه ماحصل هشت سال فعالیت ما بوده و در واقع هدف اصلی ما الگو سازی است و این اولین الگویی است که ما به این شکل می خواهیم ارائه دهیم . ما دراین هشت سال در خانۀ کودک کارهای پراکنده داشتیم ولی به این شکل سیستماتیک کاری انجام نشده بود . با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید .
* این کارگاه وابسته به انجمن حمایت از حقوق کودکان می باشد، که توسط خانم پوینده راه اندازی شده است.
+ There are no comments
Add yours