غیر ممکن است کسی جنجال تبلیغاتی و سخن پراکنی علیه فمینیسم امروزی را ندیده و نشنیده باشد ویا از کنارش نگذشته باشد.عبارات بکار گرفته چنین است: کلاهبرداری ، قربانی نشان دادن زنان که گویا مردان را تضعیف کرده و آنهارا به اشیائی دردست اربابان جدیدشان تبدیل می سازد ، این اربابان همانا فمینیستها هستند! کتابها و قطعنامه های پر سر و صدا به کمک برنامه های تلویزیونی همه در این جهت دست به دست هم داده اند(١).
البته این دادستانها که ما را به محاکمه کشیده اند ، اهمیت خشونت علیه زنان را نفی نمی کنند. اما دسته جمعی گزارش دولتی در مورد خشونت علیه زنان در فرانسه (ENVEFF) را که در سال ٢٠٠١ منتشر شد مورد انتقاد قرار می دهند . این سند تحقیقی که نخستین گزارش از این دست است، به زعم آنها ملغمه ای از انواع مختلف خشونت را ارائه می دهد – محققین- مورد انتقاد قرار گرفته اند که چرا آزارهای جسمی و روانی را در فصل خشونت زناشویی طبقه بندی کرده اند(٢). آنها معتقدند که این کار نوعی تقلب است و در نظر دارد بدین ترتیب به حمایت از زنان برخیزد و جبران آزارهای تحمل شده را بطلبد- (مگر به واقع این حق آنها نیست؟! ) خلاصه این منتقدین معتقدند که در مجموع قربانی نشان دادن زنان در سراسر گزارش دنبال شده و هدف ( و نتیجه آن ) زیر فشار قراردادن بیگنا ها ن یعنی مردان است!
می توان از خود پرسید چه چیز باعث می شود که بعضی زنان ، که خود را فمینیست هم می نامند، با مستمسک قراردادن دقت به اصطلاح علمی ، نگران زیاده روی در مورد مردان باشند و فقر و نا امیدی اکثریت زنان جهان را در نظر نگیرند.
آیا تناسب قوای خورد کننده سلطه گر علیه تحت سلطه ، یعنی مردان علیه زنان را فراموش کرده اند؟ آیا رابطه اقتصادی – اجتماعی موجود که زنان را تبدیل به اکثریت بیکاران ، کسانی که حداقل حقوق را می گیرند، کارگران نیمه وقت ( ٨٣% کارهای نیمه وقت از آن زنان است)، دارندگان قراردادهای موقتی (۶٠%) و کسانی که مورد تبعیض هنگام استخدام یا پیشرفت در کار قرار می گیرند، را فراموش کرده اند؟ ازیا د برده اند که زنان در مسند های مدیریت جایی ندارند و اکثریت فقرا (٨٠%) را تشکیل می دهند؟ (٣)
آیا این زنان به اصطلاح فمینیست نقش واقعی و نمادین تسلط مردان که در واقع سرچشمه خشونتی است که به مثابه یک حکم جا افتاده مذهبی – فرهنگی قدیمی عملکرد دارد اما هنوز هم در روزگار ما تحمل می شود، را نمی شناسند؟ مرد خشن با خشونت قلمرو خود را تحمیل می کند و به یاد می آورد که قد رت در دست چه کسی است و در عین حال رابطه بین مردانگی و روابط جنسی مسلط را نیز به طرف مقا بل می فهماند.(۴) خشونت مردان علیه زنان اشکال مختلف و جنبه جهانشمول دارد و یکی از اشکال افراطی روابط زناشویی محسوب می شود. کنفرانس جهانی حقوق بشر در وین در سال ١٩٩٣ وجود این نوع خشونت را باز شناخت و اهمیت آن را برجسته نمود و آنرا به عنوان نوعی از تجاوز به حقوق بشر تعریف کرد.
در پکن نیز هنگام چهارمین کنفرانس جهانی سازمان ملل متحد در مورد زنان در سال ١٩٩۵ ، دولتهای حاضر تعهد پذیرفتند که وضعیت را بررسی و علیه این نوع خشونت مبارزه کرده از قربانیان آن حمایت کنند. اما برای منتقدین امروزی ، متهم ، زن مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، زنی که می داند اشکال مختلف خشونت حد و مرز ندارند، تنها بر روی کاغذ سرد گزارشات است که می توان انواع خشونت را طبقه بندی و جدا کرد.از آن زمان که صدایی آمرانه بازجویی می کند ( مگر منع نکرده بودم که دیگر این دوستت را نبینی…، کجا بودی وقتی زنگ زدم … ، تحقیری که با چنان صراحتی بیان می شود که زن به نا چار آنرا باور می کند (توزشتی ، تو احمقی…) هل دادن و کشیده ای که به دنبالش می آید تا ادامه آن چنانچه زن مقاومت کند ، به ضرب و شتم واقعی و خشونت جنسی بیانجامد ، همه اینها طبیعتا تفاوتی ندارند تنها درجات مختلف خشونت اند. می توان از پیوستگی درجات مختلف خشونت سخن راند کمتر با بیشتر آنطور که زنان می گویند ، ا ز آنها بپرسید؛ درد یکی است ، درد وجود نداشتن به مثابه یک انسان .
شاید بهتر بود تا آنجا که امکان داشت ، در گزارش، نتایج مربوط به اشکال مختلف خشونت جداگانه طبقه بندی شوند. اما این دراصل قضیه تفاوتی به وجود نمی آورد، یعنی در وجود تسلط مردان که در تعریف انسان ، مشخصات تاریخی مرد مردانه را در تقابل زن مطرح می کند.(پیربوردیر) گویا این توطئه فمینستی مردان را متهم می کند. مردانی که حق دارند ، در میان تمام حقوق دیگر ، از زن به مثابه فاحشه استفاده کنند.
در مقابله با فمینیستهایی که محو کامل فحشا را طلب می کنند و واقعیت روسپیگری آزادانه را زیرعلامت سوال می برند، گروهی از زنان تقاضای مجازات مشتری ها را می کنند، تا مانند بعضی از کشور ها (۵) حق لذت بردن از مردان سلب شود، فکر می کنند که این بازار در صورت محو تقاضا از بین می رود. اما برخی کتابهایی که بیشتر به متن کیفر خواست شباهت دارند و برخی قطعنامه های صادر شده توسط زنانی که خود را فمینیست دو آتشه معرفی می کنند ( دلمان می خواست بدانیم آنها در عمل چه حرکت فمینیستی انجام داده اند)، ادعا دارند که می توان با آزادی کامل تن به روسپیگری داد. آنها از یاد می برند که فاحشه هایی هم که این امر را مطرح می کردند مثل Ulla ، فاحشه معروف سالهای ١٩٧٠ امروز اعتراف می کنند که برای دفاع از این حرفه اینگونه مسائل را مطرح کرده بودند، و متعجب از نادانی مخاطبین می پرسند شما چطورحرفها ی ما را با ور کردید.
هیچ زنی ، به جز درموارد نادر تمایلات ویژه برای برخی روابط جنسی ، آزادانه به تجارت بدن خود نمی پردازد. هیچ زنی تحقیر ، قابل مصرف شدن و شئ ای در کنار دیگر اشیاء بودن را نمی پذیرد. روسپیگری اوج عدم احاطه زن بر جسم خویش است و زن را در زن بودنش می کشد.(۶) برخی روسپیان به مرور زمان به وضع خود خو می گیرند ، آیا می توان گفت آنها آزادند؟ این زنان فراموش نمی کنند که تنهایی و فقر است که آنها را به خیابانها کشانده است . PEGEYمی تواند بگوید : بدتر از روحی که به بردگی کشیده شده است ، روحی است که به آن تن می د هد من گمان می کنم که امضاء کنند گان متن مربوط به آزادی فحشا ، روشنفکران ممتازی هستند که از روسپی تنها نقش کاترین دونو در فیلم زیبای روز اثر لو یس بونوئل را می شناسند.
آیا منتقدین ما، وجود آزار جنسی در محلهای کار را انکار می کنند ؟ من بار ها دفاع از زنان در چنین پرونده های را به عهده گرفته ام . آزار جنسی در محل کار زنان را به غریق تبدیل می کند. توقف کاربرای درمان ، استفاده از داروهای ضد افسردگی ، دشواری جمع آوری مدرک و سکوت تحمیلی همکاران موانعی هستند که در مقابل آنها قراردارد و این زنان برای دفاع از حیثیت خویش باید هزینه سنگینی بپردازند. پیشنهاد مقابله به مثل با دادن یک جفت کشیده به مجرم ، چنانچه من در بعضی جا ها خوانده ام،پیشنهادی نا درست است که حکایت از عدم شناخت قوانین داخلی شرکتها و ادارات دارد. الیزابت بدنتر در کتاب تمایلات مردانه ، مبارزه طلبی فمینیستی را که فکر می کند می تواند با این تمایلات دربیفتد به تمسخر می گیرد (٧) و فمینیستها – بدون اینکه مشخض کند کدام فمینیست و کدام سازمان فمینیستی- را متهم به قالب سازی در روابط جنسی می کند.
مطا بق این نظر گویا تنها مردان داری این نوع تمایلات سلطه گر هستند و گویا این در ذات آنهاست، اما ذات زنان مهم نیست. این جا تضاد منطقی مهم چنین نظریاتی معلوم می شود.نظرات جهان شمول منتقدین ما از افتادن در گرداب تفاوت گرایی بیمی ندارند. اگر هر جنس در دنیای خود بماند سازشی بین جنس ها به وجود خواهد آمد. فمینیستها ، سعی نکنید جلو ی تمایلات مردان را بگیرید ، شما مسئول به وجود آمدن احساس ناراحتی در مردان هستید!
استدلالی ضد فمینیستی و ارتجاعی ، که سعی دارد همه از یا د ببرند که فمینیستها در مبارزاتشان ، پایه های تغییرات مهم اجتماعی را پی ریخته اند تا عدالت و مساوات بیشتر برقرار شود.اما انتقادات اینجا پایان نمی پذیرد ، آنها می گویند این تو طئه موفق به تحمیل تعادل بین تعداد زن و مرد در نهادهای دولتی شده و جهانشمولی جمهوری را با شکست مواجه کرده است. این مقاله جای بحث مجدد در این رابطه نیست . تنها کافی است خاطر نشان سازیم که جهانشمولی این چنینی که در طی بیش از دو قرن زنان را از حق شهروندی و سپس تقسیم قدرت سیاسی محروم داشته است، تفاوت گراییمرد سالارانه خویش را به نمایش گذاشته است . این جهانشمولی فریب کارانه باید با یک جهانشمولی دو جانبه جایگزین شود یعنی مرد + زن = بشریت.
اگر چنانچه کیفر خواست منتقدین به عمل در آید ، بر اساس نظم مورد نظر آنها ما به سوی نوعی تنزه طلبی و برقراری نظم اخلاقی سوق داده می شویم. مایی که همه مان در مجموع یعنی سازمانها و شخصیتهای فمینیست – در مبارزه برای حق انتخاب در دادن زندگی ( یعنی جلوگیری از بارداری ناخواسته و امکان سقط جنین) پیروز شدیم.و توانستیم مفاهیم تولید مثل و عشق را از هم جدا سازیم و حق لذت بردن را بقبولانیم. ما یی که همچنین توانستیم تبعیض علیه هم جنس بازان را در هم شکنیم.(٨)
در این دادگاه علیه فمینیستها ،اتهام عمومی: تبعیض ،نفرت و جنگ بین زن و مرد است. نظرات نویسندگان فمینیست آمریکایی مثل آنده آدورکین و کاترین ماک کنین هم به عنوان سند ارائه می شود.آثار این نویسندگان که به فرانسه ترجمه نشده اند ، مربوط به جامعه و فمینیسم آمریکایی است که بطور ریشه ای با تعاریف فرانسوی تفاوت دارد. فمینیستهای فرانسوی هرگز خواهان طرد و از بین بردن مردان نشده اند. برنامه عمومی آنها برای جامعه به طور عمده مختلط است. مردان باید درایت نظری دستیابی به آزادی خویش از طریق آزادی زنان داشته باشند. ما قانعشان می کنیم . روشی که سعی دارد ما را محکوم سازد ، به نفی یک واقعیت فرهنگی می پردازد. این واقعیت همانا توجه به ویژگی فمینیسم فرانسوی است.
آیا دادستانهایی که ما را به محاکمه کشیده اند خواسته اند جلوی انحرافات احتمالی را بگیرند؟ این شاید تنها فایده جرعی نوع برخوردشان باشد اما آیا لازم بود رسیدن به آن، به تکرارصحبتهای مرد سالارانه کلیشه ای درمورد زن عقیم ساز بپردازند؟
شاید پیروزی فمینیستها در برخی عرصه ها نگرانشان کرده است؟ من این ضرب المثل آمریکایی را خیلی دوست دارم: وقتی به یک درخت سنگ می اندازند، یعنی شروع به باروری کر ده است.
◀️ پا نویس ها:
١- مقدمه ای برای اربابان جدیدمان نوشته آلن منک انتشارات گراسه پاریس ٢٠٠٢. راه نادرست نوشته الیزابت بدنتر ، انتشارات اودیل ژاکوب پاریس ٢٠٠٣ شاهد این مدعاست.سکوت مطلق رسانه ها در مورد کتاب جالب مبارز سندیکایی خانم آنیک کوپه سنام در جنگ طبقاتی ، و جنگ جنسها انتشارات آگون شماره ٢٨، ٢٠٠٣
٢- ENVEFF گزارش تحقیقی درمورد ۶٩٧٠ زن بین ٢٠ تا ۵٩ سال که با مردی زندگی می کنند است که مورد انتقاد الیزابت بدنتر قرار گرفته ، مارسلا یا کوب و هروه لوبر، نیز در کتاب زمان نو پاریس ٢٠٠٣، آن را مورد انتقاد قرار داد ه اند.
٣- مقاله زنان سرکش در در نشریه Maniere de voir شماره ۶٨ آوریل ٢٠٠٣ را مطالعه کنید.
۴- کتاب افسانه خشونت نوشته دانیل ولزول لانگ انتشارات ایندگو و cote femme پاریس سال ١٩۶۶
۵- سوئد قانون اول ژانویه ١٩٩٩
۶- مقاله ریشه های اجتماعی اقتصادی روسپیگری لوموند دیپلماتیک فوریه ٢٠٠٣
٧- همان مقاله
٨- قانون ٨٢۶٨٣ مصوبه ۴ اوت ١٩٨٢ که من خود به عنوان نماینده مجلس پیشنهاد کردم.
* وکیل مسئول سازمان انتخاب دفاع از حقوق زنان و نویسنده کتابهای متعدد ، از جمله « جمیله بوپاشا» ، آخرین آثار او مبارزه نوین زنان انتشارات Seuil سال ١٩٩٧ و خانم وکیلی که هیچ چیز را رعایت نمی کند انتشارات plon سال ٢٠٠٢ است.
+ There are no comments
Add yours