در جامعه ای زندگی می کنیم که فرمانروایان، می خواهند مردم را به روش خود به خوشبختی برسانند و می کوشند تا همه جنبه های زندگی اجتماعی و حتی فردی را به فرمان داشته باشند در نتیجه، برای همه امور آدمیان تصمیم می گیرند: اینکه چه لباسی بپوشند، چه کتابی را بخوانند، و چه فیلمی را ببینند، چه دینی را برگزینند و حتی به چه بیاندیشند!
در چنین نظامی که می خواهد از آدمی به گفته “نیچه” یک سکه رایج بسازد؛ با تهی کردن او از ویژگی های فردی، او را از خود بودن، تهی می کند واز آنجا که در اندیشیدن، خطر گمراهی می بیند دست به کار القا عقاید ، واداشتن آدمیان به تبعیت و پیروی از رسم و عادت می شود !
در تاریخ شناخته شده فرهنگ انسانی، زندگانی آدمی، همواره با “باید”ها و “نباید” ها همراه بوده و هست. اما تنها آنگاه که آدمی از بایدها و نبایدها یی که بیشتر به صورت “روا” و “ناروا” و یا “پسندیده” و “ناپسند” عرضه می شوند، فراتر رود و به بازشناسی نیک از بد برسد و شناخت و پذیرش ارزش های نیک، او را به کردار شایسته برانگیزد، به قلمرو اخلاق رسیده و در راه انسان شدن گام نهاده است . از اینروست که هر چند هم کسی با عادت های شایسته بار آمده باشد، تا خود به مقام داوری و گزینش ارزش ها نرسد به سپهر حقیقی اخلاق نخواهد رسید.
فرمانروایان هر جامعه ای باید بدانند میان آدمیزاده- چون یک مفهوم بیولوژیک – و انسان – چون باشنده ای که روی به سوی ارزش ها دارد- تفاوتی است بس بزرگ و راهی است بس دراز؛ راهی که نه تنها با یک بار پیمودن، بلکه هیچگاه به پایان نمی رسد، راهی، درست به درازای خود زندگانی.
اما…
چه بایدمان کرد در زمانه ای که دولتمردانمان اخلاق را تا سطح انضباط پایین آورده اند، و می اندیشند که آدمیان را، هم می توان “بارآورد”، به همان سان که اسبان و سگان را !
چه بایدمان کرد در زمانه ای که ایمان مردانمان با چکمه زنان به یغما می رود! و زنان، شیاطینی که بهشت را از مردان مومن می دزدند!
و دخترانی که هر روز بابت پوششان تحقیر می شوند و در کلانتریها به سر می برند!
و دخترانی دیگر که به زندان و شلاق محکوم می شوند به جرم تلاش برای برابری حقوقی میان زن و مرد !
و مردانی که هرروز قانونی در حمایتشان تصویب می شود!
و…
در جای جای میادین شهرمان “گشت های ارشاد” به نگهبانی از کیان خانواده، دخترانی را که پوششان نشانی از تبرج دارد دستگیر می کنند و هر شب در تلویزیون مسولین نوع پوششی که تبرج ندارد را تبلیغ و اموزش می دهند و همه اینها برای تحکیم خانواده است و اگر کسی خارج از معیارهای تبرج لباس بپوشد محکوم به فراهم کردن شرایط خیانت مردان به همسرانشان است و این خیانت هم منجر به فروپاشی خانواده ها خواهد شد .
اما ظاهرا گشت ارشاد و محجبه کردن زنان کافی نبوده است تا مردان این مملکت نلغزند و عفت عمومی همچنان جریحه دار است چرا که طبق تعاریف نانوشته و رایج در این بازار مکاره، مردان موجوداتی هستند به شدت درگیر غرایز و لذائذ و شهوات بی مهارکه زنان، اگر چادر و چاقچوری باشند و یا چکمه پوش، گویی فرقی به حال این جماعت ندارد بالاخره مرد است و …..
این جاست که قانون به میدان می آید و انضباطی سخت! بر جان مرد تحمیل می کند و این اختیار را به او می دهد که چهار زن داشته باشد به شرط رضایت همسر اول. و اگر کفایت نکرد هر چه دلش خواست صیغه کند که نیازی به ثبت کردن هم ندارد!!!!! بماند که این زنان صیغه ای چه ضعیفه هایی هستند که خودشان و فرزندانشان، نه ارث می برند و نه نفقه و…..فقط مهریه ای دارند که اجرت شان است.
چه قانون سختی، چه چارچوب های بازدارنده ای!!!
بیچاره مردی که افسار گسیخته و نمی تواند کنترلی بر غرایزش داشته باشد چه کند؟؟
اینجاست که دوباره پایه های خانواده ممکن است بلرزند و به بهانه تحقق بخشیدن به مفاد اصل 21 قانون اساسی [1] لایحه ای در حمایت از خانواده نوشته می شود تا شاید این مشکل نیز که نیمی از جمعیت ما با آن درگیر است به همت مسولین حل شود.
در ماده 23 این لایحه اینگونه امده است:
اختیار همسر دائم بعدی منوط به اجازه دادگاه پس از احراز توانایی مالی مرد و تعهد اجراء عدالت بین همسران می باشد.
با این قانون اگر در مجلس هفتم یا هشتم تصویب شود فکر نمی کنم دیگر خطری خانواده را تهدید نکند آنطرف که همه زنان چکمه پوش و کلاه بر سر شلوار بلند پوشیدند و مقنعه بر سر گذاشتند و عفت عمومی تا اطلاع ثانوی جریحه دار نیست و مردان دیگر با دیدن چکمه های زنانه شلوارشان دو تا نمی شود!!!!
این طرف هم طرحی برای اصلاح قانون تعدد زوجات ارائه شده و طبق آن دیگر مرد ایرانی نیازی به اجازه همسر اول برای تجدید فراش ندارد!!!
تنها در این میان به مردانی ظلم شده است که توانایی مالی ندارند و گرنه همه به خوبی می دانیم که هر مردی به راحتی می تواند برای رعایت قسط و عدالت، تعهد بدهد چرا که قانون گذار معیاری یا ضمانت اجرایی برای عدالت قرار نداده است
که البته آن دسته از مردان هم که توانایی مالی ندارند می توانند فعلا به ازدواج موقت رضایت بدهند تا در لایحه ای دیگر نواقص این لایحه برطرف شود!!
تنها ابهامی که برای من به عنوان یک زن وجود دارد این است که : چه فرقی است میان زن چکمه پوش کلاه برسر با زنی که ( شاید چکمه پوش هم باشد) اما با اجازه دادگاه پا به خانه ای می گذارد که قبلا زنی دیگر برای برقراریش خون دل خورده است ؟؟؟
و اگر بنیان خانواده با دخترانی که گشت های ارشاد به جرم تبرج دستگیر می کنند بر هم می ریزد چرا قانون گذاران فکر می کنند که اگر همان زن با اجازه دادگاه و قانون ( چه ازدواج موقت و چه دائم) وارد خانواده ای شود پایه های آن خانواده را نمی لرزاند؟
ماده 23 لایحه حمایت از خانواده از زبان طراحان
خانم نفیسه فیاض بخش عضو فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی و خانم فاطمه بداغی نمایده قوه قضائیه در شورای فرهنگی ، از طراحان اولیه این لایحه در گفتگویی که در تاریخ 12/6/86 با خبرگزاری ایسنا داشته اند ضمن تایید کلیات لایحه حمایت از خانواده معتقدند که تصویب این لایحه به منزله برداشتن قدم بزرگی برای احقاق حقوق زنان و خانواده است و در توجیه و توضیح ماده 23 خانم فیاض بخش می گوید:
با توجه به این که در بیشتر مواقع ازدواج موقت به ضرر حقوق زنان و دخترانی است که فریب می خورند و هم چنین به ضرر کودکانی است که محصول ازدواج موقت هستند و در ادامه تاکید می کنند که باید کارهای فرهنگی جدی صورت بگیرد تا زنان و دختران ما بدانند که ازدواج موقت و مجدد هیچ کدام به نفع شان نیست .و در تبیین فلسفه ازدواج موقت و مجدد اینگونه توضیح می دهند که: همانطوری که یکسری داروهایی برای بیماریهای خاص در زمان اظطرار وجود دارد چنین قوانینی هم برای این شرایط خاص( مانند شرایط جنگ) ایجاد شده است.
خانم بداغی هم در حمایت از ازدواج مجدد اینگونه بیان می کنند:
در فرهنگ بسیاری از کشورها ازدواج مجدد منجر به فروپاشی ازدواج اول نمی شود و در فرهنگ جامعه ما اگر ازدواج مجدد بدون احراز عدالت و استطاعت مالی باشد قطعا منجر به فروپاشی خانواده اول می شود.
اگر ازدواج موقت و مجدد به نفع دختران و زنان نیست چرا قانون تعدد زوجات را ملغی نکنیم؟
مگر می شود تا وقتی قانون به صراحت ازدواج مجدد و موقت را تبلیغ می کند ، کار فرهنگی کرد؟
خانم فیاض بخش چگونه می خواهند به دختران و زنان بگویند همسر دوم و موقت هیچ مردی نشوید مگر ایشان فراموش کرده اند که طبق ماده 1043 قانون خانواده دختر بدون اجازه پدر یا جد پدری اش نمی تواند ازدواج کند ؟
اگر پدرش مجبورش کرد چه راه حلی دارید ؟ مگر غیر از این است که بیشتر ازدواج های مجدد به خواست و اجبار مردان (پدر یا شوهر) صورت می گیرد؟
اگر این قوانین برای شرایط خاصی مثل جنگ ایجاد شده چرا قرنهاست که سایه این قانون بر سر زنان ایرانی سنگینی می کند مگر ما همیشه در حال جنگ بوده ایم؟
آیا قرنهاست که مردان ما در شرایط اضطرار به سر می برند که باید حتمن چنین دارویی برایشان تجویز شود؟
و در کدام کشور است که ازدواج مجدد منجر به فروپاشی خانواده نشده است؟
و اکنون بعد از چند ماه سخنگوی دولت در بخشی از گفتگو هایش با خبرنگار ایسنا ابراز امیدواری کرده است که ماده 23 لایحه حمایت از خانواده حذف شود، وی ضمن پاسخ به این پرسش که چرا در این ماده اجازه از همسر اول حذف شده است می گوید:
در صورتی که ازدواج مجدد فقط منوط به اجازه همسر اول مرد باشد، این امر مناسب با مسائل خانواده و زنان نیست چرا که اجازه گرفتن از همسربرای مرد خیلی سخت نیست،کدام زن رضایت می دهد که همسرش زن دوم بگیرد؟و من بارها گفته ام زنی که چنین اجازه ای را به شوهرش می دهد یا مجبور بوده یا محجوربوده است… و اما دادگاه می تواند واقعیت را با تحقیق از همسر و وضع خانوادگی احراز کند و نظر همسر اول را در دادگاه جویا شود…
عجیب است که آقای الهام با آنکه صراحتا گفته اند که هیچ زنی رضایت ندارد که شوهرش همسر دوم اختیار کند اما، به جای مخالفت با قانون تعدد زوجات که ظلمی آشکار در حق زنان است دغدغه شان بر سر اجازه همسر اول یا دادگاه است. به نظر ایشان وقتی مردی می تواند زنش را مجبور کند که به ازدواج مجدد او رضایت بدهد لابد می تواند او را مجبور کند که در حضور دادگاه هم رضایت بدهد !
و یا ممکن است قاضی آن دادگاه نظر شما را که زن یا مجبور است یا محجور که به ازدواج دوم شوهرش رضایت بدهد را نداشته باشد و به راحتی به مرد این اجازه را بدهد آنوقت آیا زن مورد ظلم قرار نگرفته است ؟؟
و اما عجیب تر آنکه ایشان در بخشی دیگر از سخنانشان معتقدند که جامعه ی ما فرهنگ تک همسری حاکم است و چند همسری خیلی نادر و کم است؛ چنانکه معمولا از نظر عرفی به شکل یک ناهنجاری دیده می شود، فضای فرهنگی ما اینگونه نیست و وقتی اینگونه نیست نباید خیلی نگرانی داشت.
اگر واقعا فرهنگ جامعه ما برمبنای تک همسری است و مردم ما چند همسری را به شکل یک ناهنجاری می بینند چرا قانون ما به یک امر ناهنجار این چنین بها می دهد؟؟
مگر نه آنکه قانون باید متاثر از فرهنگ و یا حتی یک قدم جلوتر از آن باشد؟ به راحتی می توان این نتیجه را گرفت که قانون ما نه تنها عقب تر از فرهنگ ما که منطبق با آن نیز نیست و زنان ما یا مجبورند یا محجور که به ازدواج دوم شوهرانشان تن می دهند.
اما با انکه نتیجه ای که آقای الهام از حرفهای خودشان می گیرند موافقت با قانون تعدد زوجات است اما در مقدمات صحبتشان به درستی اشاره می کنند که جامعه زنان ایران به اختیار خود زیر بار چند همسری شوهرانشان نمی روند و باید آنان را مجبور کرد حال فرقی ندارد که توسط شوهرانشان مجبور می شوند یا توسط قانون و قانونگذاران !
به نظر نگارنده هیچ کدام از موافقان قانون تعدد زوجات نتوانسته است استدلالی منطقی و خرد پسندانه در دفاع از تعدد زوجات ارائه دهد و هر کدام غیر مستقیم یا مستقیم به فروپاشی خانواده در صورت ازدواج مجدد اعتراف کرده اند. اما چرا هنوز هم این قانون اجرا می شود شاید علتش در ساختار اقتدار گرایانه حکومت باشد که همانطور که در ابتدای این نوشتار گفته شد در چنین نظامی زندگی کارکردی می شود و هر شخصی باید طبق طرح و نقشه ای خاص عمل کند و تدوام نظام های این چنینی اتفاقا بر همین فرهنگ سلسه مراتبی و تصورات اقتدارگرایانه استوار است .
ساخت سنتی و نابرابر خانواده از یک سو بطور مستقیم و از دیگر سو به همراه ارزش های سلسه مراتبی دربافت اجتماعی و فرهنگی جامعه باعث تولید و باز تولید تصورات اقتدارگرایانه می شود و هر نوع تغییر در بافت خانواده سنتی، در واقع تهدیدی است بر اینگونه نظام ها . از اینروست که درگفتار دولتمردانمان این همه تناقض می بینیم از سویی ناگزیرند به حفظ قدرت و از سویی می دانند که دیگر زمانه ای نیست که به راحتی بتوانند از تبعیض آشکار میان زن و مرد سخن بگویند.
+ There are no comments
Add yours