آرزوی روزِ «انسان و انسانیّت»

۱ min read

ناهید توسلی-15 اسفند 1387


مدرسه فمینیستی: دو سه ‌چهار بار پرسش چندخطی‌تان را خواندم. برخی واژه‌ها را بولدِ قرمز، برخی را بولدِ سبز و یکی را بولدِ آبی کردم، زیرا: (در آسمان‌های آبی‌ست،تا قابل‌تحقق‌نیست، به‌زمین که رسید وُ مُحَقَق شد، سبز خواهم کرد)، این ‌شد:

اوج فعالیت‌ها، شرایط اجتماعی/سیاسی‌ موجود، سال‌های‌ آینده، سرنوشت‌ جنبش‌ زنان، آرزوی‌ قابل‌ تحقق (این ‌یکی را درشت‌تر هم کردم)، پیشنهاد، تداوم بهتر حرکت، در سال دشوار پیش‌رو

دیدم پنج‌/دو به سود سبزشدن شد، با یک آرزوی آبی ! پس در این 8 مارچ “روز جهانی زن”

پیش‌کش دوستان عزیزم که همۀ زندگی‌تان تلاش برای برابری و عدالت‌خواهی انسانی “زن” است.

اینک بگذار، آرزوهای آبی قابل تحقق‌ام را، در شرایط اجتماعی/ سیاسی موجود، در سال دشوار پیش‌رو برای سال‌های آینده، در جهت سرنوشت جنبش زنان، باهم‌دستی و یاری یک‌دیگر پیشنهاد ‌کنم، برای تداوم بهتر حرکت…

اولین آرزوی آبی درازمدت‌ام برای تویِ «مرد» است؛ که بیش از من از این‌همه ستم به «منِ» زن، به خویش ستم روا می‌داری و چونان زندان‌بان، که خویش نیز در همان زندان می‌زید، زندانی منِ زندان‌کرده شده‌ای. خویش را از بسیاری نعمت‌ها و خوشی‌های انسانی، به دلیل “توهمِ” سیاه قرون وسطایی محروم کرده‌ای، آن‌سان که من را!

این وسط هم (میان اولین و آخرین آرزو)، آرزوهای سبز قابل تحقق‌ام:

نخست، معجزه‌ای صورت بگیرد (معجزه‌ای علمی/تجربی) تا توی مرد بدانی که من با تو یکی هستم و از یک “مهراوه (“به قول شریعتی) و از یک “گِل”.

آن‌وقت دیگر من “جنس‌دوم” نخواهم بود و خواهی دید که با تو “هم‌‌ذات‌ام و هردو فراجنس‌ایم”. “یکی” هستیم و دو تا نیستیم، که “انسان”ایم: به زعم همۀ باورهای اساطیری و دینی و تاریخی و فلسفی و علمی و از همه مهم‌تر عینی؛ که هرروزه شاهد آن‌ایم.

آن‌گاه آرزو می‌کنم با همه وجود زن / مادرانه‌ام – که تو را و همۀ دیگر انسان‌ها را ولادت داده‌ام – :

که دیگر تو نتوانی – که دیگر نخواهی توانست – برای زیستِ منِ انسانِ هم‌تا و هم‌ذات خود سرنوشتی این چنین شوم رقم زنی! که دیگر نتوانی ما را گونی‌پیچ کنی، به دلیل عدم توانایی خویشتن‌داری‌ات، و ما دیگر مانند عروسک در دست‌های تو ساخته و پرداخته نشویم! بلکه خود سرنوشت و ساختن خویش را به انجام برسانیم، تا بتوانیم مثل توی مرد مخترع، مکتشف، هنرمند، نویسنده، فیلسوف و…و… همه چیزی بشویم (که البته شده‌ایم و می‌بینی)! تا تو دیگر بتوانی تاویل وتفسیر “الرجال قوامون علی النساء” را آن‌سان که در طول سده‌ها تاویل کرده‌ای از زبان تاویل و تفسیر زنانۀ من بشنوی و دریابی که منِ زن، اگرنه بیشتر از تو، اما کم‌تر از تو هوش و کیاست ندارم! تا بدانی من نباید انگشت در دهان کنم به هنگام حرف ‌زدن، تا توی مرد، که توان خویشتن‌داری نداری، وسوسۀ صدای “زن” بشوی!

من، نه شرایط سیاسی/اجتماعی موجود را به گونه‌ای می‌بینم که نتوانم رشد انسانی خود را شاهد باشم و نه سال دشوار پیش‌رو می‌تواند من و همراهانِ من را از راهی که به آن پا نهاده‌ایم قدمی به پس‌روی بکشاند! زیرا بر اساس نگاه برابر و عادلانه‌ای که به “انسان” دارم و دین‌ام و جامعۀ جهانی‌ام به من نشان داده‌ است که دیگر شقاق‌های دوآلیستی تکراری حاکمیت‌های مرد/پدرسالارانه که ارزش‌های انسانی جهان را دوبین و دوسویه کرده‌ بود جای خود را به تعامل دیالکتیکی این دو سپرده است و ما می‌بینیم سیاه و سفید را که بر یک مسند می‌نشینند، زنان و مردان را که با هم سرنوشت ملت‌های‌شان را رقم می‌زنند. آرزو دارم روزی حاکمیت مردمحور (که هنوز بخشی از زنان توانا در زیرمجموعۀ آن فعال هستند) جای خود را به حاکمیت انسان‌محورِ دوجنسه یا فراجنسی تغییر بدهد!

آرزو دارم روزی زنان ایران، که آفرینش‌شان چه در اساطیر دوران باستان و چه در پس از اسلام، یک‌سان و برابر با مردان بوده ‌است بتوانند به عظمت و توانایی از دست‌شدۀشان در اساطیر باستان و پیش‌تاریخ، که هنوز شقاق اقتدار مردانه آن‌ها را به خصلت دروغین “ضعیفه” متصف کرده بود، برسند. و آرزو دارم مردان جهان و نیز مردان وطن‌ام، ایران، دریابند که “ضعیفه”، همان اندازه دروغ است که “مردانه”! و این هردو برساختۀ حاکمیت خردِ مردانه و اقتدار مرد / پدرسالارانه است که دیگر رو به نابودی و اضمحلال است.

آخرین آرزویم این‌که، روزی باشد که‌دیگر 8 مارچ و روز “زن” نباشد، بلکه همۀ روزها، روز “انسان و انسانیت” باشد.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours