دوبوار در تشخیص این نکته که زنان «دیگری» بودهاند موفق بود اما در چارهاندیشی بر این انقیاد مجددا مردسالانه میاندیشید چرا که او بر این نکته تاکید میکرد که زنان تنها با پرورش قوای ذهنی خود و قدم گذاشتن در مسیر مردان میتوانند به رهایی، آزادی و خودمختاری دست یابند
سنگ بنای روز جهانی زن (هشتم مارس) از همان سالی گذاشته شد که در هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاههای پارچهبافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا به خیابانها ریختند و افزایش دستمزد، کاهش ساعتهای کاری و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار را خواستارشدند.
مبارزه زنان در راه برابری از همان سالها عملی شد اما نبودن شالوده نظری در جنبش زنان احساس می شد اما با نظریه پردازی فمینیست هایی چون سیمون دوبوار بنیان های نظری جنبش زنان هم انسجام پیدا کرد
تاثیرگذاری سیمون دوبوار روی جنبش زنان و مسایل مربوط به آنان در حوزه نظری و عملی بیش از حوزههای دیگر فعالیتهایش است. دوبوار در کتاب معروفش (جنس دوم) مینویسد: «وقتی که ۳۰ ساله بودم، اگر به من میگفتند به مسایل زنانه خواهم پرداخت و جدیترین خوانندگانم زن خواهند بود، مرا دچار حیرت و حتی خشم میکردند. اکنون از این بابت تاسفی ندارم. زنها چون گرفتار تفرقه، دوپارگی و زیان شدهاند، برای آنها بیش از مردان مایه برد و باخت، پیروزی و شکست وجود دارد. زنها توجه مرا برمیانگیزند و ترجیح میدهم که در میان آنان امکان عملی محدود، ولی محکم بر دنیا داشته باشم نه اینکه در سطح جهانی موج بزنم.”
پیام اصلی کتاب جمله ایست که شاید معروف ترین شعار در جنبش فمینیستی باشد: «زن به دنیا نمیآید، زن میشود» این جمله کلیدی سیمون دوبوار است که تا مدتها در دیدگاههای فمینیستی بر آن تاکید شد بهطوری که این گفته تلویحا یادآور مبنای تفاوتی است که فمینیستها در موج دوم میان جنس زیستشناختی (Sex) و جنس فرهنگی (gender) از آن استفاده کردند. جنس زیستشناختی مبنای تفاوتهای طبیعیاست اما جنس فرهنگی طبیعی نیست. در هر جامعه مجموعهای از مفاهیم ساخته و پرداخته میشود از جمله «زنانگی» که به نظر سیمون دوبوار مفهومی است که جامعه آن را میپردازد.
اما سیمون در مقابل تفاوت طبیعی و زیستشناختی هم خود را یکسره قربانی نمیبیند و برای رهایی از قیدهای زیستشناختی بر علم و تکنولوژی تاکید میکند چرا که این علم و تکنولوژی است که میتواند شرایط رهایی زن از قید طبیعت را فراهم کند.
او با تاکید بر مفاهیم اگزیستانسیالیستی آزادی، تعهد و مسوولیت معتقد است که وجود این تفاوتهای زیستشناختی هیچ یک موجب آن نمیشود که زنان «دیگری» بودن خود را به طبیعت محول کنند و از تلاش برای رهایی خود سلب مسوولیت از همینروست که با وجود این تفاوتها دوبوار معتقد است که «زن به دنیا نمیآید، زن میشود» و با مطرح کردن اینکه زن جنس دوم (دیگری) است تئوری نابرابری جنسی را مطرح میکند.
میتوان حدس زد که انتشار جنس دوم در سال ۱۹۴۹ «چه جشنواره فحش و فضیحتی» به دنبال آوردو این اثر که چون صاعقه بر فرانسه ویران از جنگ نازل شد، رد قاطع، هوشمندانه و ریشه تمامی یقینهای کاذبی بود که بر سر آنها جنگ درگرفته بود؛ اداره امور دنیا به دست مردان سرمایهداری بینالمللی، خانواده طبقه متوسط، مادری و ازدواج زمانی که دوبوار کتاب جنس دوم را نوشت با هجوم انتقادها مواجه شد. سیمون خودش در این باره نوشته است: «پس از انتشار کتاب طبع زیبا و قدیمی لیچارگویی، موجوار روان شد. با امضا و یا بیامضا، قطعهها و قصیدهها، نامههای منظوم، هجویهها، سرکوفتهایی که فیالمثل «اعضای بسیار فعال جنس اول» برایم میفرستادند به دستم میرسید. در رستورانها و کافهها خیلی اتفاق افتاد که مرا با نگاه و حتی انگشت نشان دادند و مسخره کردند.”»
سیمون دوبوار حتی از نگاههای سنگین دوستان نزدیکش هم در امان نبود از جمله آلبرکامو که کتاب سیمون را به آن سوی اتاق پرتاب کرد و سیمون را با ترشرویی به این متهم کرد که نر فرانسوی را مسخره کرده است: «کامو، فرد وابسته به آب و هوای مدیترانهای، علاقهمند به غرور اسپانیایی به زن چیزی جز برابری در بیتفاوتی اعطا نمیکرد و قطعا آن چنان که جورج اورول میگوید در میان دو تن برابرتر میبود.”
به جز این، انتقادهای بسیاری بر نوع نگاه سیمون به مسایل زنان وجود داشت از جمله این که نگرش دوبوار به زن و زنانگی در واقع با تحقیر توام است و به همین دلیل برخی از «فمنیسم مردسالار» او انتقاد میکنند به ویژه رادیکال فمنیستها اندیشه او را از این جهت که راه رهایی زنان را در پشت سر گذاشتن زنانگی و نفی طبیعت زنانه میبیند، کنار میگذارند.
دوبوار در تشخیص این نکته که زنان «دیگری» بودهاند موفق بود اما در چارهاندیشی بر این انقیاد مجددا مردسالانه میاندیشید چرا که او بر این نکته تاکید میکرد که زنان تنها با پرورش قوای ذهنی خود و قدم گذاشتن در مسیر مردان میتوانند به رهایی، آزادی و خودمختاری دست یابند.
+ There are no comments
Add yours