سخنی با منقدان «صیغه»: سنتی مردسالارانه در تضعیف روابط مردسالار

دکتر محمد برقعی -23 فروردین 1388

مدرسه فمینیستی: مقاله «سخنی با منقدان صیغه» نوشته دکتر محمد برقعی که در زیر می خوانید، نقدی است بر مقاله «صیغه، از نگاه سنت گرایان متجدد» به قلم محمد غزنویان که پیشتر در مدرسه فمینیستی منتشر شده بود. پیش از آن نیز در مورد صیغه مطالبی سلسله وار منتشر شده است، از جمله: «صیغه، سنتی مفید و ارزنده» (بخش اول و بخش دوم) به قلم دکتر محمد برقعی، «صیغه و عقوبت رابطه جنسی» نوشته نوشین احمدی خراسانی، «صیغه، امتداد منطقی ‌نهاد ازدواج در ایران» به قلم دکتر حسین باقرزاده، و همچنین «صیغه: سنتی غیرانسانی، محصول حاکمیت مردسالار» نوشته دکتر ناهید توسلی، «صیغه و عفونت رابطه اخلاقی» به قلم فرهاد شرفی.

ورود آقای محمد غزنویان را به بحث صیغه باید استقبال کرد که تنها از خلال بحث و تبادل نظر است که بهترین راه ها شناخته می شوند.

از حملات شخصی ایشان در می گذرم که این رویه متداول در جوامعی است که فرهنگ دیکتاتوری حاکم دیرپا این خصوصیت را در افراد درونی کرده است. در این جوامع هر صاحب نظری، نظر خویش را چنان بر حق می داند که کسی که آن حرف «چون آفتاب روشن» را نمی پذیرد فرض می شود که یا مرضی در دل دارد یا غرضی در نظر. نه آن که با معیار وی به خطا می اندیشد که در آن صورت مستوجب سرزنش های شخصی نمی شود.

اما برای آن که زلال بحث را خاشاکی چند تیره نکند نخست اشاره به چند سوء تفاهم در نوشتار آقای غزنویان لازم است.

1 _ ایشان نوشته اند «آقای برقعی من نه از عمال حکومت هستم» که من نه شخص ایشان را می شناسم و نه در هیچ کجای نوشته ایشان نشانی برای این بدخیالی هست لذا نمی دانم چرا فرض کرده اند که من «با توهم توطئه» ممکن است چنین نسبتی را به ایشان بدهم. در حالی که همه کسانی که چون ایشان برای مصالح جامعه وقت می گذارند و رضایت خاطر خویش را در یاری رساندن به جامعه می دانند نهایت احترام را قائل ام.

2 _ این که یک طرح یا یک پیشنهاد سیاستمداری را بپذیریم به معنی تایید او، و یا تجلیل کارنامه سیاسی او نیست چه رسد به آ ن که «آقای رفسنجانی را لیدر تغییر و ابرمرد خود بدانم». سیاه و سفید و مطلق دیدن، از دیگر عوارض جامعه دیکتاتوری است.

3 _ نقل از یک کتاب به عنوان تایید همه مطالب آن کتاب نیست و من نه تنها کتاب «رستم التواریخ» را خوانده ام بلکه در دهه پنجاه به عنوان یک کتاب تفریحی بسیار طرفدار داشت به ویژه که در آن جوهر کتابی که فساد شاهان را نشان می داد چون کاغذ زر برده می شد. دکتر جواد مجابی نویسنده و طنزنویس مشهور هم بحث مفصلی در مورد آن داشت که چرا این کتاب طنزآلود را طنز نمی توان خواند همین حکم است در مورد مسئله فرض بر بی اطلاعی بنده از «امردخانه ها» در زمان صفویان. نقل قول ها از این کتاب، در نوشته من تنها برای نشان دادن آن بوده که با وجود صیغه، روسپیگری هم بوده است و یکی جایگزین دیگری نمی شده است.

فهم من از مطالب آقای غزنویان

آقای غزنویان بر آن هستند که «روسپیگری» و «روابط خارج از ازدواج» به دلیل فقر زنان است و بهره گیری مردان متمکن از آنان. بگذریم از آن که وجود یک پدیده اجتماعی را به یک عامل نمی توان تقلیل داد و مطالعات فراوان در سراسر جهان نشان داده که این دو ناهنجاری به ده ها عامل بستگی دارد که مسلما عامل اقتصادی نقش مهم و چشمگیری در آن دارد ولی با رفع فقر، این ناهنجاری ها از بین نمی رود و حتا در مورادی گسترده تر هم می شود.

من گفته ام که این دو ناهنجاری همیشه و همه جا _ بر طبق شواهد تاریخی _ در کنار نهاد خانواده وجود داشته است و با آن که نه تنها ادیان ابراهیمی بلکه همه نظام های اخلاقی و باوری مردم، حتا آن ها که سخن از وجود خدا و جهان دیگر نمی کنند چون کنفوسیوس، تائو، شینتو و جینی، همه، این دو ناهنجاری را محکوم کرده اند اما نتوانسته اند جلوی آن را بگیرند. حتا در تمدن نوین هم از شدت آن کاسته نشده بلکه در اکثر موارد گسترش یافته اند. حال چگونه ایشان این سخن من را غیرعلمی دانسته اند، اما فرض خود را که نفی آن دو ممکن است و دلیلی هم بر این نظر جز یک آرزوی اخلاقی ندارند، علمی دانسته اند.

ایراد بر نظر من

ایرادات ایشان و دیگران در مورد «صیغه» آنست که «ناعدالتی» در حق زنان است و تنها خواسته مردان را برآورده می کند و در مورد متاهل ها تنها کام جویی مردان را ممکن می سازد و در یک کلام نشات گرفته از ارزش های زن ستیز در جامعه مردسالار است. از این رو در بسیاری از موارد همان نظام اجتماعی را نمایندگی می کند. من تمامی این ایرادات را تایید می کنم و بر مردسالاری آن هیچ انکاری یا جدلی ندارم و کاملا قبول دارم که با توجه به قوانین مردسالارانه حاکم شده در ایران زیر اسم شریعت بر سنگینی این ستم جنسی افزوده شده است لذا اختلافی اگر هست نه بر سر ارزش ها بلکه در شیوه دستیابی به اهداف انسانی تر و حقوق مساوی و رفع ستم جنسی است.

پذیرش یک خطا

دوستی پس از خواندن نوشته ام گفت تو که این همه بر ملاحظات فرهنگی تکیه می کنی و بر آن هم هستی که هر اصطلاحی را برمی گزینیم باید بر مبنای شرایط امروز آن را بازتعریف کنیم چرا اصطلاحی را که چنین بار منفی دارد برگزیده ای نه مثلا اصطلاح «نامزدی» یا چیزی شبیه به آن را. من ضمن پذیرش این گزینش خطا گفتم که در این آمریکا که تواناترین فروشندگان جهان هستند و به معنی واقعی کلمه «گنجشک را رنگ کرده و به اسم قناری می فروشند»، چندین سال کشید و میلیون ها انسان اندیشیدند تا به این نتیجه رسیدند که هر دو اصطلاح موافق و مخالف «سقط جنین» از نظر ارائه ناپسند است و لذا نام خود را به «طرفداران زندگی» و «طرفداران حق انتخاب» تبدیل کردند. طرح مسئله صیغه در نوشته من هنوز در مرحله بحث و پذیرش یا رد مفهوم است. زمانی که این مفهوم پذیرفته شد این که با چه بسته بندی ای باید به جامعه ارائه شود که خریدار داشته باشد کار کارشناسی دیگری است تا با پخته کردن طرحی که اکنون خام است و ابتدایی، آن را قابل قبول کنند.

راه حل در متن جامعه مردسالار

برای بحث در مورد راه حل مقدماتی باید پیش فرض هایی مورد قبول طرفین بحث باشد که در این موضوع، این موارد را می توان برشمرد:

1 _ جامعه ایران جامعه ای مردسالار است و بسیاری از قوانین حاکم بر آن که حال عنوان شریعت هم دارد یا زن ستیز است یا عدالت جنسی در آن مراعات نشده است و حکومت هم با کمال خشونت سعی در تحمیل عقب مانده ترین احکام شریعت را بر زنان دارد.

2 _ روابط خارج از ازدواج در آینده قابل پیش بینی و از بین رفتنی نیستند. این ناهنجاری ها گریز ناپذیرند بی آن که لزوما قابل تایید اخلاقی باشند.

3 _ ایران دورانی را می گذراند که در غرب به عنوان «انقلاب سکسی» در دهه های شصت و هفتاد خوانده شد که با توجه به شرایط فرهنگی ایران و عملکرد حکومت مذهبی در ایران شاید عنوان درست تر آن «انفجار سکسی» باشد. اگر این دوران حتا در غرب عوارض بسیاری به بار آورد در کشور ما فاجعه آفرین خواهد شد. همین حال حتا آمارهای دولتی گواه بر این نابسامانی هستند از جمله گسترش سریع روابط جنسی مخفیانه و نامشروع، تولد ده ها هزار فرزند نامشروع، شیوع فیلم های پورنوگرافیک، شیوع بی سابقه انواع تن فروشی ها، افزایش بی سابقه قتل های ناموسی به علاوه خودکشی های زنان.

راه حل

در رویارویی با یک مسئله اجتماعی به طور عمده دو شیوه را می توان برگزید.

1 _ شیوه تمامیت خواه و انقلابی: برداشت من از نظرات آقای غزنویان و هم اندیشه هایشان آنستکه آنان راه «تمامیت خواهی» را برمی گزینند یعنی بحث و قبول ازدواج موقت را در گرو حل دیگر قوانی زن ستیز یا ناعادلانه جنسی می دانند چون حق طلاق، حق سرپرستی فرزندان، حقوق نابرابر اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و جنسی زنان و مردان و غیره. که به نظر من این شیوه نگرش بر چند پیش فرض اصلی استوار است:

الف : چنان ارزش های مورد قبول آنان بر حق و انکار ناپذیر است که مخالفان نظر آنان یا نادانند و یا به احتمال قریب به یقین فریب کار و استثمارگر زنان که برای سد خود به هر قیمتی و هر اعمال زوری می خواهند خواسته ای را که در عمق وجودشان نادرست می دانند بر زنان تحمیل کنند.

ب : تنها راه مقابله با این نادانان یا فریبکاران زورگو مبارزه ای سخت و بی امان و تحمل هزینه بسیار تا شکست و تسلیم حریف است که مسلما هم چنین خواهد شد.

2 _ راه مماشات و چانه زنی: اگر با یک تعریف آقای غزنویان در مورد خودم کاملا موافق باشم «محافظه کار» بودن است. عنوانی که بنابر سوابق فعالیت های سیاسی و اجتماعی ام هنوز هم در نهانخانه دلم از نسبت آن به خودم از نظر احساسی _ و نه عقلی _ سخت ناخرسندم.

پذیرش این شیوه عمل هم به ویژه در مسایل فرهنگی، بر چند پیش فرض استوار شده است:

الف _ بسیاری از نظراتی که نزد جمعی، حقایق مسلم و بسیار روشن هستند در نظر جماعتی کاملا بر خطا است و هر دو سوی این ماجرا هر دو صادقانه و از روی عقل و استدلال به این داوری رسیده اند. جوامع باز با پذیرش این واقعیت است که به قبول دموکراسی و پلورالیسم تن داده اند.

ب _ سنت ها و باورها بسیار سخت جان هستند و در بسیاری از موارد چنان در آن انسان ها ریشه دوانیده اند که استدلالات عقلی آنان نیز در همان چهارچوب صورت می گیرد.

از این روی پس از سال ها مشاهده و تجربه به این باور رسیده ام که تنها راه عملی حل مسایل اجتماعی راه گام به گام و گزینش شیوه چانه زنی است. یعنی با آن که تلاشگر اجتماعی برای خود، افقی را در دوردست ها نشانه می گیرد، اما به هنگام عمل وارد به داد و ستد با حریف می شود، امتیازی می دهد و امتیازی می گیرد. اما هیچ معامله ای را نهایت کار خود نمی داند بلکه هر معامله را سر منزلی می داند برای حرکت به سوی سر منزل دیگر. همه امیدواری بر آنست که در این کنش ها و واکنش ها در نهایت به ارزش های آرمانی خود، که آنها نیز ثابت نیستند و تحول می پذیرند، دست یابد.

یک نمونه موفق این شیوه عمل، مبارزه زنان برای جلوگیری از قانون حمایت از خانواده بود که بالاخره دولت را مجبور به عقب نشینی کردند. با آن که «تک همسری» ارزش آرمانی آنان بود اما با توجه به واقعیت ها، مبارزه خود را محدود به کسب اجازه همسر برای ازدواج دوم شوهر کردند. آنان به خوبی هم می دانستند که با توجه به وجود سایر قوانین ناعادلانه جنسیتی، این شرط هم در بسیاری از موارد دست مرد را نمی بندد زیرا با وجود قوانین مردسالارانه موجود چون طلاق، سرپرستی کودکان به علاوه امتیازات اقتصادی و اجتماعی مردان کسب اجازه همسر با وجود عدم تمایل قلبی او کار مشکلی نخواهد بود. اما با تمام این نواقص، دستاورد آن مبارزه بسیاری گرانقدر بود و گامی به جلو در مورد احقاق حقوق زنان.

پذیرش سنت «ازدواج موقت» نیز از همان زاویه بود. و ارائه این نظر از جانب بنده _ برخلاف نظر آقای غزنویان در مورد من _ نه از سر نوستالژی بود (که در تمام خانواده من به نسلی که خبر دارم یک نمونه از آن هم اتفاق نیافتاده) و نه چون حاجی واشنگتن «میراث در چمدان برده» و یا خیال پروری غربت نشینی بود که دلش برای سفره «آبگوشت شب جمعه» تنگ شده باشد بلکه حاصل زیست سالیان در جوامع باز و دموکراتیک است و دیدن آن که برای مثال در جامعه آمریکا که اساس آن بر آزادی فردی و حق انتخاب است خواسته به ظاهر منطقی ای که می گوید پای دولت از مسئله «سقط جنین» بیرون کشیده شود و این حق را در اختیار خود آن زنی بگذارد که بچه را در رحم دارد چنان مورد طعن و لعن میلیون ها آمریکایی ا ست که جمع وسیعی از آنان با وجود مخالفت شدید با جنگ عراق و یا برنامه های اقتصادی آقای بوش، به او رای دادند، و یا مردان و زنان تحصیلکرده اشک ریزان در مقابل تلویزیون می گفتند اگر اوباما موافق آزادی هم جنس گرایی به ریاست جمهوری انتخاب شود این مملکت کفر گرفته و ضد ارزش های مسیحیت شده را ترک خواهند کرد.

اهداف مورد نظر از طرح سنت نکاح موقت:

1 _ کناره گیری دولت از دخالت پیوسته در رابطه زنان و مردان و واگذاری پاسداری سلامت رابطه به عرف جامعه به جای ماموران اسلحه به دست.

2 _ رسمی و مشروع و آشکار کردن روابط زنان و مردان و دختران و پسران. روابطی که وارد مرحله ای جدی شده و نیاز به نظارت دورادور قانون برای موارد اختلاف و یا عوارض حاصل از آن دارد.

اما به این دو هدف که برای سلامت روابط دو جنس لازم است نمی توان رسید مگر آن که راه مورد قبولی در سنت دینی و باورهای جامعه برای آن پیدا کنیم. بیان آن که «مگر آنچه که در کشورهای پیشرفته پذیرفته شده است چه ایرادی دارد که به جای گرته برداری از آن به سنن مردسالارانه جامعه مان ارجاع کنیم» دو ایراد اساسی دارد: یکی آن که هر جامعه ای فرهنگ و سنن خود را دارد و دیگر آن که برخلاف تصور عمومی در همین غرب هم بر این روابط، ضوابطی حاکم است از جمله برای ازدواج دختران و پسران کمتر از هیجده سال اجازه والدین لازم است و اگر کاتولیک معتقدی بخواهد با یک غیرکاتولیک حتی یک مسیحی دیگر ازدواج کند باید اجازه ویژه ای از کلیسای خود بگیرد.

در این زمینه دو ایراد اساسی دیگر هم در نظر ناقدان به من مطرح می شود:

◀️  2 _ صیغه همین حال در ایران قانونی است ولی به دلیل زشت دانستن آن، مردم از پذیرش آن سر باز می زنند.
پاسخ من در مورد این دو نقد چنین است:

1 _ مردسالاری پدیده ایست بسیار پیچیده با ریشه های فراوان که نه ویژه ایران است و نه مخصوص ادیان ابراهیمی. امریست جهانشمول و تاریخی که رفع آن در گرو سال ها مبارزه و اصلاح تدریجی و گام به گام است. و حوالت مشکلات حاد و فوری روابط جنسی جامعه ما، به ویژه با بگیر و ببندهای حکومتی که سبب شده این روابط هرچه بیشتر به پنهان کاری و غیررسمی و غیرمشروع رانده شود، نتیجه ای جز افزایش نابسامانی ها ندارد. راه حل عملی را در متن همین جامعه مردسالار و قوانین ناعادلانه جنسی آن باید جستجو کرد. راه حلی که صد البته ایده آل نیست و ایرادات بسیار دارد اما با جمع و تفریق سود و خسارت آن، ممکن است کارنامه ای مثبت داشته باشد. از این رو به جای بسنده کردن به نقد یک راه حل که مسلما ایرادات بسیار دارد می بایست در مقابل، راه حل ممکن و عملی و کمتر زیانبارتری ارائه شود. نقد بدون ارائه راه حل به منزه طلبی و برج عاج نشینی منتهی می شود.

2 _ بار ارزشی مفاهیم اجتماعی در طول زمان تغییر می کند. مثلا اصطلاح حاجی آقا را که صادق هدایت همچنین آقای غزنویان زشت می انگارند در نظر بخش وسیعی از جامعه نشان احترام و شرافت و مورد اعتماد بودن انسان هاست. یا موی بر صورت مردان را هنوز هم بسیاری «محاسن» می خوانند ولی همین عامل زینت چهره مردان در نظر متجددین ما «ریش» خوانده شد و لغت «ریشو» حکم تحقیر و توهین یافت. هم چنین است اصطلاحات «زلفی» و «کراواتی» و «اودکلن زده».

ایراد من بر روشنفکران متجددمان آن بود و هست که اینان بیش از آن که به نقد منطقی و غیرمتعصبانه «صیغه» مطرح شده در زمان آقای رفسنجانی بپردازند و فواید عملی آن را منصفانه رد کرده یا بپذیرند و اگر آن را مفید و عملی یافتند با انواع آموزش ها و تبلیغات، بار ارزشی و منفی آن را باژگونه کنند. اما اینان به پیروی از بار احساسی ای که نسبت به این مفهوم داشتند حتی امکان طرح و بررسی آن را در نطفه خفه کردند. بار احساسی ای که بیشتر حاصل برخورد ایدئولوژیکی با سنت و شیفتگی نسبت به تجدد بود. یعنی تکرار همان ماجرای عناوین «ریشو»، «حاجی آقا».

از نظر من شیوه درست آن بود که نخست به بررسی منصفانه و غیرمتعصبانه این راه حل ارائه شده می نشستند و در صورتی که آن را مناسب و مفید می یافتند در نقد و اصلاح لازم در آن می کوشیدند و سپس بار ارزشی آن را دگرگونه می کردند یا اصطلاحی مناسب تر را جایگزین «صیغه» می کردند. و از آن جا که این راه حل در سنت و باورهای دینی و فرهنگی جامعه ریشه دارد آسان تر پذیرفته می شود و جمع وسیع تری از خانواده ها به آن تن می دهند. ضمن آن که حکومت دینی هم توجیه مناسبی می یابد که شانه از زیر بار نظارت خشن خود خالی کند، نظارتی که اجرای آن دردسر بسیاری حتا برای حکومت به ارمغان آورده است.

مشابه این برخورد خام طبعانه در مورد طرح «خانه های عفاف» هم صورت گرفت و حاصل کار آن شد که به جای آن که راه حلی منطقی و نسبتا سالم برای «روسپیگری» پیدا شود بار دیگر این ناهنجاری به تضادهای مخفیانه و غیرقانونی رانده شد، هم فاحشگی مهار نشده در خیابان ها گسترش یافت که پی آمد آن شیوع امراض جنسی، استثمار شدیدتر و بی رحمانه تر زنان روسپی فقیر است و هم سایت های اینترنتی بسیاری زیر عنوان «صیغه» و «ازدواج موقت» بدون نظارت قانون و امکان سالم کردن فضای حاکم بر آن ها، فعال شدند.

اگر بحث «ازدواج موقت» از دایره برخورد احساسی و خشمگینانه بیرون آورده شود با تمام نواقص آن و تمام ویژگی های مردسالارانه و ناعادلانه آن می تواند محملی باشد برای قانونمند شدن و رسمی شدن و آشکار شدن روابط جنسی و انتقال نظارت و کنترل بر آن از حکومت به حیطه عرفی جامعه. و مهمتر از همه، شکست تدریجی تابوی بحث روابط جنسی حتا در دوردست ترین اقشار جامعه. به ویژه که بخش های سنتی تر جامعه و توده مردم بیشترین آسیب را از روابط پنهانی و غیرسمی موجود می خورند و تا آن جا که مطالعات رسمی و مشاهدات نشان می دهد برعکس تصور عموم «انفجار سکسی» در اقشار سنتی جامعه رو به گسترش است تا بخش های متجدد به قول معروف «پارتی روها».
این تابو شکسته نخواهد شد و رخت این ناهنجاری در آفتاب پهن نخواهد شد تا راهی مشروع و پا گرفته در سنت اخلاقی و دینی جامعه نداشته باشد.

طرفه آن که به نظر من با آشکار شدن این روابط که لازمه اش مهر تایید مذهب بر آنست ـ بر خلاف تصور منتقدان امر صیغه ـ زشتی روابطی را که تنها در غم ارضای خواسته مردان است بر جامعه روشن می کند و همین سنت مردسالارانه، از قضا در تضعیف روابط مردسالارانه نقش مهمی را ایفا خواهد کرد.

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours