میدان: سی سال پس از صدور فرمان اجباری شدن حجاب در اسفند 57، برای نخستین بار مساله حجاب اجباری و لزوم تغییر آن به شکلی گسترده در سیاست رسمی ایران مطرح شده است. در ماهها و روزهای منتهی به انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، هر چه جلوتر می رویم، خواست اختیاری شدن حجاب، بیشتر و بیشتر، در سطوح مختلف، از وعده ها و اظهار نظرهای کاندیداها و اطرافیانشان گرفته تا در میان فعالان جنبش زنان و گروههای پیشرو اجتماعی دیگر و حتی در میان مردم و در تظاهرات خیابانی مطرح می شود.
در چارچوب تبلیغات انتخاباتی، دو کاندیدا، وعده دادند که گشت های ارشاد را جمع خواهند کرد، جمیله کدیور در فیلم تبلیغاتی مهدی کروبی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، از او پرسید: آیا فکر می کنید حجاب اجباری در سالهای پس از انقلاب نتیجه مثبتی به بار داشته است، زهرا رهنورد در سخنرانی خوذ اعلام کرد: با برخوردهای سرکوبگرانه در موضوع حجاب مخالفم و در کلیپی که یک گروه پرطرفدار موسیقی برای ترانه خود در حمایت از کروبی ساخته اند، پس از نشان دادن صحنه هایی از زندگی خانوادگی این کاندیدا و نیز همایش های انتخاباتی او، بر شعار “حجاب اختیاری” به عنوان یکی از وعده ها تاکید می کند. میرحسین موسوی نیز در بروشورها و تراکتهای تبلیغاتی خود، حذف گشت های ارشاد را در صورت رییس جمهور شدن مورد تاکید قرار داد.
از دیگرسو، موضوعات مربوط به حجاب اجباری، تبدیل به ابزاری برای ضربه زدن کاندیداها به یکدیگر شده است. احمدی نژاد و طرفدارانش در مقابل نقدی که دیگر کاندیداها نسبت به گشت ارشاد وارد آورده اند، به قیچی کردن موی دختران و پسران در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی اشاره کردند، بخشنامه ای را که او در سالهای نخست وزیری خود برای ابلاغ نحوه پوشش به زنان کارمند صادر کرده انتشار دادند و مشاور رییس جمهور اعلام کرد: گشت های ثارالله در دهه 60 هم وجود داشته اند و طرح مربوط به گشت های ارشاد، در دولت خاتمی تصویب شده است.
منازعاتی از این دست نشان دهنده این واقعیت است که اعتراض به حجاب اجباری، نه خواست گروه اندکی از زنان طبقات مرفه که به دلیل اندک و در اقلیت بودنشان، قابل انکار و نادیده گرفتن نیز هستند، که خواست بخش وسیعی از جامعه است که صرفنظر از عقایدشان در مورد حجاب، یا حتی با حجاب یا بی حجاب بودن، با اجباری کردن حجاب مخالفند و به اشکال مختلف در برابر آن مقاومت می کنند.
با مرور اخبار مربوط به موضع گیری های مطرح شده از سوی کاندیداها و طرفداران آنها از یکسو و نیز گروهها و جنبش های اجتماعی به خصوص جنبش زنان از سویی دیگر، می توان دو گفتار کاملا مجزا، با رویکردهای متفاوت و نتایج جدا از هم را در زمینه حجاب بازشناسی کرد:
1. گفتمان “مخالفت با خشونت بر زنان برای تحمیل حجاب”:
در ماههای منتهی به انتخابات، هر چهار کاندیدای موجود به نوعی در مورد برخوردهای خشونت آمیز راجع به حجاب، به خصوص در مورد گشت های ارشاد به عنوان نماد این برخوردها، موضع گیری هایی کردند که در مورد دو تن از آنان این موضع گیری ها بعدها به بخش مهمی از شعارهای تبلیغاتی تبدیل شد. در نخستین برخورد، محمود احمدی نژاد، رییس جمهور فعلی و یکی از چهار کاندیدای ریاست جمهوری در نامه ای به وزیر کشور خواستار بازنگری در طرح امنیت اجتماعی شد که در چارچوب آن، هزاران زن بین سالهای 86 تا 88، بازداشت شده اند یا تذکر دریافت کرده اند. در این نامه ذکری از این موضوع به میان نیامده که طرح امنیت اجتماعی، در حوزه حجاب زنان، ریشه در مصوبه 1385 شورای فرهنگ عمومی وابسته به وزارت ارشاد دارد و از سوی شخص رییس جمهور به 27 دستگاه دولتی و حکومتی از جمله نیروی انتظامی ابلاغ شده است.
در نخستین روزهای سال 88، میرحسین موسوی، دیگر کاندیدای ریاست جمهوری اعلام کرد: “پروژه امینت اجتماعی اثرات سوء دارد و تامین کننده اهداف نظام ما نمی باشد و همه مسایل اجتماعی با تکیه بر مزیت های ما در اعتماد به جوانان و زنان باید تهیه شود و به صورت آمرانه و خشن هر نوع برخوردی که داشته باشیم آثار مثبتی نخواهد داشت… بخشی از برخوردها اساسا موضوعیت نداردو با سوء نیت انجام می شود و این به حساب نظام گذاشته شود و من این گشت ها را جمع خواهم کرد.” و چند روز بعد، مهدی کروبی، کاندیدای دیگر، در یک سخنرانی گفت: “من اگر رییسجمهور شوم خود گشت ارشاد برنامههایش را متوقف خواهد کرد و حتی لزومی ندارد که من به آنها بگویم.”
محسن رضایی، چهارمین کاندیدای ریاست جمهوری نیز در یک موضع گیری هرچند نه به اندازه دو کاندیدای دیگر صریح بیان داشت: “من معتقدم مسئله حجاب یک ارزش بسیار بالا برای بانوان ماست، و ما باید این ارزش را حفظ کنیم، اما این ارزش باید با قلب و دل خانمهای ما همراه باشد چرا که اگر بخواهیم با زور و اجبار این مسئله را به خانمها تحمیل کنیم، ممکن است به یک مبارزه اجتماعی تبدیل شود.”
هرچند طرح وسیع مخالفت با سیاستهای خشونت آمیز برای اجبار حجاب و مکانیزمهای موجود آن از جمله گشت های ارشاد از سوی تمامی کاندیداها، نشان از وجود و اهمیت این خواست در جامعه بود، اما کاندیداها و طرفدارانشان در موضع گیری های بعدی نشان دادند همانقدر که برای جذب آرای مردم به خصوص زنان، نیاز به اعلام مخالفت با گشت های ارشاد و برخوردهای خشونت آمیز با زنان به دلیل پوشش دارند، به همان اندازه نیز فاقد اراده و برنامه ای جدی برای تحقق خواست اختیاری شدن حجاب هستند. محمود احمدی نژاد اساسا دیگر هیچگاه در تبلیغات انتخاباتی خود به نقد طرح امنیت اجتماعی بازنگشت. حتی اخیرا یکی از مشاوران او، ضمن اینکه تصویب طرح گشت های ارشاد را مربوط به دوران ریاست جمهوری خاتمی دانسته و نیز به گشت های ثارالله که با هماهنگی وزیر کشور در سالهای پیش از سال 68 فعالیت می کرده اشاره کرده ،از گشت های ارشاد دفاع کرده است: “باید تلاش کرد با روشهای فرهنگی، حجاب را به جامعه منتقل نمود که یکی از این روشها گشتهای ارشاد است”. مهدی کلهر ضمن اعلام اینکه نامزدهای ریاست جمهوری نمیتوانند درباره سرنوشت گشت های ارشاد به مردم وعدهای دهند، گفت: “هر نامزد ریاست جمهوری که وعده می دهد این گشتها را جمع میکند، یا شناختی از قانون ندارد و یا وعدهای را بیان میکند که پشتیبانی قانونی ندارد”. او به این سوال پاسخ نداد که اگر رییس جمهور اختیاری در مورد گشت های ارشاد ندارد، چگونه احمدی نژاد به وزیر کشور دستور بازنگری در طرح امنیت اجتماعی را می دهد.
مهدی کروبی در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: “”بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قوانین داخلی درباره پوشش زنان تصویب شد و البته اکنون اکثریت زنان ایرانی نیز با این قانون موافق هستند.” و محسن رضایی نیز که در همان موضع گیری نخستین خود اعلام کرده بود: “فلسفه حجاب باید به خوبی تبیین شود تا انشاءلله خانمهای ما با میل و اختیار حجاب را انتخاب کنند.”، هیچگاه معلوم نکرد اگر خانمها با میل و اختیار حجاب را انتخاب نکنند، چه برنامه ای برای آنان خواهد داشت. همچنین پس از حضور پرشور زنان جوان در فضاهای انتخاباتی کاندیداها، در واکنش به ابراز نگرانی مقامات سیاسی و مذهبی بنیادگرا، مسئول ستاد انتخاباتی موسوی در استان تهران با بیان اینکه برخیها قصد دارند دختران و زنان حامی موسوی را تخریب کنند، گفت: “دختران حامی موسوی بیحجاب نیستند.” و عکس های دخترانی که با معیارهای سیاست رسمی، بدحجاب تلقی می شوند از سایتهای حامی اوحذف شد. همچنین جمیله کدیور، مشاور امور زنان ستاد کروبی، در برنامه ای در تلویزیون فارسی بی بی سی اعلام کرد با اگر چه با اجباری کردن حجاب مخالف است اما از آنجایی که طبق قانون در ایران زنان ملزم به رعایت حجاب هستند، چاره ای جز پذیرش این قانون در چارچوب مرزهای جمهوری اسلامی نیست. او در مناظره با نماینده همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات گفت: “هرچند من معتقدم حجاب باید شخصی و اختیاری باشد. اگراجبار باشد، نتیجه اش همین می شود که در خیابان ها می بینیم. البته فکر نمی کنم که کروبی بخواهد حجاب را اختیاری کند و اگر بخواهد هم، شورای نگهبان نمی گذارد”
به همین ترتیب، زهرا رهنورد، عضو شورای سیاستگذاری میرحسین موسوی نیز اعلام کرد: “من اندیشههای آزادیخواهانه زیادی دارم ولی تصمیم گیری در مورد حجاب از حوزه من خارج است.” و زهرا شجاعی، نماینده ستاد موسوی در مناظره همگرایی جنبش زنان نیز می گوید: ” حجاب اصلن نه برابری است و نه عدالت. این که حجاب برای زنان قرار داده شده یک مقررات داخلی است اما در منشور جایگاه زن که شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده است، اعلام شده که حجاب حق است و خیلی منت بر زنان گذاشته اند …اما این حق نیست من می خواهم عرض کنم که حجاب یک تکلیفی است، مسئولیتی است که قانون و مقررات جاری کشور بر اساس قاعده اکثریت و اصل دمکراسی برای زنان قرار داده است. حالا آیا این درست هست یا نه من در جای دیگری نظراتم را دادم .این که آیا اگر یک امر واجب را الزام بکنیم این صحیح است؟! یا بگذاریم که جامعه خودش انتخاب کند. آیا اسلامی بودن جامعه ما به این است که سر زنان پوشش داشته باشد، اگر فساد باشد، اگر دروغ باشد، اگر مقامات بالای کشور در رسانه ملی تهمت بزنند، هتاکی کنند، دروغ بگویند، آمار غلط بگویند، مفاسد سیاسی اشکال ندارد؟! ما فقط به صرف ظاهر بخواهیم به اسلامی بودن خودمان تاکید بکنیم. اینها مسائلی قابل بحث است و من در جای خودش نظراتم را گفتم. اما به طور خلاصه این مقوله نه برابری است و نه عدالت”.
در واقع این موافقان اندیشه اختیاری بودن حجاب که مخالف برخوردهای سرکوبگرانه درباره این موضوع هستند هیچگاه به صراحت بیان نمی کنند که به عنوان کاندیدا یا مقام مسئول در ستاد کاندیدا، مخالفت آنها با حجاب اجباری یا مخالفت آنها با روشهای خشن و سرکوبگرانه، چه تاثیر عملی در زندگی زنان خواهد داشت. هیچیک از تبیین کنندگان گفتمان انتخاباتی مخالفت با خشونت علیه زنان به دلیل حجاب، در نهایت نه تعهدی برای اجرایی کردن مخالفتشان می دهند و نه پاسخی به این سئوال که حالا که حجاب، براساس یک قانون اجباری شده، چه برنامه ای برای تغییر این قانون دارند. بلکه با اتخاذ استراتژی جا خالی دادن و یکی به نعل، یکی به میخ زدن، مساله حجاب اجباری را همچنان به صورت یک مساله، باقی می گذارند.
2. گفتمان “حجاب اختیاری”:
به موازات مطرح شدن بحث گشت های ارشاد از سوی کاندیداها، گفتمان دیگری درباره حجاب اجباری در فضای انتخاباتی مطرح شد که عمدتا از سوی فعالان جنبش زنان، فعالان جنبش دانشجویی و سایر نیروهای پیشرو اجتماعی پیگیری شد. این گفتمان به اشکال مختلف خواست اختیاری شدن حجاب را به عنوان یکی از خواسته های زنان نمایندگی کرده و برای اجرایی شدن این خواست، برنامه های مشخصی را پیشنهاد داده است. در مطالبات تشریحی همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات، ” انحلال کلیه نهادهایی که بر نحوه پوشش مردم نظارت می کنند”، به عنوان برنامه اجرایی برای اختیاری شدن حجاب، ذکر شده است.
در سه بند از منشور زنان نیز که حدود یک ماه مانده به انتخابات رونمایی شد، به رسمیت شناخته شدن “حق انتخاب پوشش برای زنان از همه مذاهب، قومیت ها در ایران”، لغو “محدودیت ها، قوانین، و رویه هایی که زنان را مجبور به پوشش خاصی برای سر و بدن می کنند”، ملغی شدن “قوانینی که مجازات زنان را به خاطر نوع پوشش و معاشرت آنها مجاز می دارند” و مقابله نهادهای حکومتی با ” هر گونه خشونت مأمورین دولتی با زنان که تحت عنوان طرح های مقابله با اشکال مختلف پوشش زنان در کلیه فضاهای عمومی و رسمی اعمال می شود” به عنوان خواسته های زنان ایرانی بازتاب داده شده است.
دفتر تحکیم وحدت نیز در بیانیه خود برای تشریح مطالبات دانشجویان از کاندیداهای ریاست جمهوری، خواستار ” لغو کلیه آیین نامه های پوششی خارج از عرف در سطح دانشگاه ها و خوابگاه ها و تدوین آیین نامه ها و قوانینی که شان دختران دانشجو را حفظ کند شد.
فعالان جنبش زنان و فعالان دانشجویی همچنین از فضاهای همایش های انتخاباتی و نیز تظاهراتهای خیابانی روزهای پایانی تبلیغات استفاده کردند تا گفتمان “حجاب اختیاری” را در سطح عمومی تری گسترش دهند. گروهی از اعضای میدان زنان با حضور در دو همایش انتخاباتی کروبی و موسوی در تهران، شعارهای “نه روسری، نه توسری” را بالا بردند؛ هرچند در همایش کروبی از ادامه کار آنان جلوگیری شد و در همایش موسوی، شعارهای آنان در همان لحظه های اول از سوی هواداران این کاندیدا پاره پاره شد. با این همه، در تظاهراتهای خیابانی که در ده روز باقی مانده به انتخابات در مناطق مختلف انجام شده است، اعتراض به سرکوب موجود درمورد پوشش زنان و خواست اختیاری شدن حجاب با شعارهای “دولت گشت ارشاد، نمی خوایم، نمی خوایم” و “حجاب اختیاری، حق زن ایرانی” و “با موسوی، بی روسری”، به شکل قابل توجهی از جانب مردم مطرح شده است.
با این همه و با وجود تمامی بحثهای مربوط به اعتراض به حجاب اجباری و قوت گرفتن طرح این مطالبه در سطح عمومی، در نهایت در برنامه هیچیک از کاندیداهایی که در مورد حقوق زنان بیانیه داده اند، ذکری از برنامه های مربوط به اختیاری کردن حجاب یا حتی توقف برخوردهای خشونت آمیز به میان نیامده و صرفا به طرح جملاتی شعارگونه و قابل تفسیر در این زمینه بسنده شده است. این موضوع به خوبی نشان می دهد با اینکه طرح حجاب اجباری، به عنوان یک مساله، در فضای رسمی سیاست، نوعی تابوشکنی محسوب می شده، اما برای هیچیک از کاندیداها، این موضوع از سطح تبلیغات برای جمع آوری رای جمعیت بزرگی که خواهان اختیاری شدن حجاب هستند، فراتر نرفته است. همچنین هیچیک از کاندیداها نخواسته اند این واقعیت را مورد توجه قرار دهند که مخالفت با برخوردهای سرکوبگرانه در اجبار حجاب، و به خصوص گشت ارشاد به عنوان فراگیرترین نماد ترین مکانیزم کنترل نحوه لباس پوشیدن زنان، لزوما به معنای مخالفت با اجباری بودن حجاب نیست زیرا گشت ارشاد، تنها یکی از روشهای کنترل و تحمیل است.
در نهایت، هرچند در انتخابات ریاست جمهوری دوره گذشته نیز برخی از طرفداران کاندیداهای اصلاح طلب مخالفت خود را با سیاستهای خشونت آمیز برای تحمیل حجاب به زنان اعلام کرده بودند و حتی الهه کولایی، سخنگوی معین اعلام کرده بود: “آزادی پوشش حق زنان است”، اما در انتخابات این دوره، خواست حجاب اختیاری آنچنان وسیع و در همه سطوح و به خصوص از سوی جامعه مدنی و فعالان جنبش زنان مطرح شده که به واقع می توان گفت پس از این دیگر عرصه سیاست رسمی قادر به انکار و فراموش کردن آن نخواهد بود. رقابت تنگاتنگ کاندایداها برای اعلام این وعده که درصورت رییس جمهور شدن، گشت های ارشاد برچیده خواهند شد، نشان می دهد مقاومتهای فردی زنان در زندگی روزمره و در برابر سیاستهای تحمیل حجاب، تاثیری عظیم به جای گذاشته، تا جایی که کاندیداها نتوانسته اند اثر این نارضایتی بزرگ را در تبلیغات خود برای جمع آوری آرا نادیده بگیرند. در واقع مقاومتهای فردی زنان در تمام سی سال گذشته، توانسته به رویت پذیر شدن این خواست در عرصه سیاست رسمی منجر شود. حال این وظیفه فعالان جنبش زنان است که با پیگیری این خواست، نه فقط در فضا و زمان انتخابات، که پس از آن و تا زمان لغو قوانین و سیاستهایی که حجاب را اجباری می کنند، اجازه ندهند فضاهای باز شده برای طرح مساله حجاب اجباری و سیاستها و قوانین ناشی از آن، تنگ و بسته شود. وقت آن است که مقاومتهای فردی زنان در زندگی روزمره، تبدیل به عملی جمعی در فضای عمومی جامعه شود.
+ There are no comments
Add yours