دویچه وله (میترا شجاعی): شیرین عبادی برندهی جایزهی صلح نوبل، میهمان دویچه وله است. با او گفتوگویی انجام دادهایم در مورد وضعیت کنونی جنبشهای مدنی در ایران و
نیز چگونگی طرح مطالبات زنان در میان دیگر خواستهای مردم ایران.
دویچهوله: خانم عبادی سال گذشته که شما به دعوت دویچهوله به بن تشریف
آوردید، دو تن دیگر از فعالان حقوق بشر و زنان همراه شما بودند، خانم
ثریا عزیزپناه و خانم نرگس محمدی. متاسفانه هردوی اینها الان
ممنوعالخروج هستند و این بار شما تنها به آلمان تشریف آوردید. آیا این
نشانهای از بدترشدن اوضاع برای فعالان حقوق بشر نسبت به سال گذشته است؟
شیرین عبادی: متاسفانه همین طور است. خانمها نرگس محمدی و ثریا عزیزپناه
بدون هیچ علت قانونی ممنوعالخروج شدند. و نه تنها آنها، بلکه تعداد
زیادی از مردم الان در ایران ممنوعالخروج هستند. فعالین مدنی، فعالین
جنبش زنان که من اگر بخواهم از همهشان نام ببرم تعداد زیادی میشود و
این نشانهی بیتوجهی برخی از مأمورین به قوانین ایران است. برای این که
تمام این ممنوعیت از خروج برخلاف مقررات قانونی است.
درطول این یکسال اتفاقات زیادی در ایران افتاده و جدیدترین و آخرین آن
مسئلهی انتخابات ریاست جمهوری بود که با اعتراض گروهی از مردم و همچنین
گروهی از دولتمردان روبهرو شد واعتراضهایی که متأسفانه با خشونت پاسخ
داده شد. الان شما وضعیت فعالان حقوق بشر و به طور اخص فعالان جنبش زنان
را چه طور ارزیابی میکنید؟
علیرغم سرکوبهایی که وجود داشته است، فعالیت جنبش زنان خصوصا و
جنبشهای مدنی دیگر کماکان ادامه دارد و حتا میتوانم بگویم شدیدتر هم
شده است. شما از روی اخبار فعالیتهای زنان که خودتان منتشر میکنید
میتوانید دریابید که زنان حالت انفعالی به خودشان نگرفتهاند و هرچه
بیشتر در خواستههای خودشان مصرتر شدهاند. زنان دریافتهاند که بهبود
وضعیت آنها در گرو بهبود وضعیت جامعه است. بنابراین حضور چشمگیری در
جریانات اعتراضی بعد از انتخابات داشتند. این را از روی عکسها و فیلمها
میشود مشاهده کرد. همچنین دیدیم که ندا مظهر مظلومیت معترضان شد. ندا یک
دختر جوان بود، دختری که میتوانست دختر هریک از ما باشد.
درست فرمودید، حضور زنان در اعتراضات اخیر بسیار چشمگیر بود اما بدون
درخواست مشخص زنان و بدون این که حقوق مشخص زنان مطالبه بشود. این را چه
طور ارزیابی میکنید؟ آیا باید این طور میبود یا این که فکر میکنید
زنان میبایست جهتگیری مشخصتری میداشتند و همچنین از این به بعد در
اعتراضاتشان داشته باشند ؟
زنان ایران درخواست مشخص خودشان را قبل ازانتخابات اعلام کردند و گروه
«همگرایی زنان» را تشکیل دادند که طیفهای مختلف فعالین حقوق زن به آن
پیوستند و خواستهشان این بود که دولت ایران بایستی به کنوانسیون
بینالمللی رفع تبعیض از زنان بپیوندد و از کاندیداهای مختلف خواستند که
در این خصوص اظهارنظر بکنند. این یک تابوشکنی در ایران بود. زیرا بعد از
این که از سوی شورای نگهبان اعلام شد که بدترین تصمیمی که مجلس ششم
گرفته، قانون الحاق دولت ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض از زنان
بوده و این مصوبه را شورای نگهبان به علت مغایرت با اسلام رد کرد و مجلس
هفتم هم آن را از دستور خارج کرد، مدتها بود که دیگر از این کنوانسیون
صحبتی نمیشد و تبدیل به یک تابو شده بود. خوشبختانه زنان تابوشکنی کردند
و حتا در اثر این کار دو نفر از کاندیداها راجع به مسئلهی کنوانسیون
اظهارنظر کردند و جزو برنامهیشان رفع تبعیض قانونی از زنان گنجانده شد.
بنابراین این چنین نیست که زنان مطالبات خودشان را عنوان نکردند. زنان
مطالبات خودشان را به درستی و به موقع اعلام کردند. ولیکن بعد از این که
نتیجهی انتخابات مورد اعتراض اکثریت مردم قرار گرفت، آنها همپای سایر
برادران خودشان به خیابان آمدند. این لحظه دیگر لحظهی عنوان کردن
مطالبات نیست. این لحظه دیگر لحظهی سهمخواهی نیست، بلکه فقط یک اعتراض
به صحت انتخابات است. و دراین اعتراض، زنان همدوش مردان یک کلمه میگفتند
و آن این است که به نتیجهی انتخابات معترضایم.
این صحبت شما الان از طرف خیلیها مطرح میشود و از طرف عدهی دیگری با
مخالفت روبهرو میشود. به این دلیل که میگویند این همان اتفاقی بود که
در انقلاب سال ۵۷ هم افتاد. یعنی زنان تا خواستند مطالبات خاص خودشان را
مطرح بکنند، به آنها گفته شد فعلا جای طرح مطالبات زنان نیست، الان هدف
چیز دیگری است. اگر قرار باشد تغییری در ایران صورت بگیرد، آیا به نظر
شما بهتر نیست که زنان هم به طور مشخص از همین الان مطالباتشان را مشخصا
بیان بکنند و بخواهند؟
زنان هرگز مطالبات خودشان را که رفع تبعیض قانونی از زنان است فراموش
نکردند و به موقع و بجا این را عنوان میکنند. ولیکن توجه داشته باشید که
راهپیمایی روز دوشنبه و سایر راهپیماییها در اعتراض سیاسی به نتیجهی
انتخابات بود و آنچه این راهپیماییها را با شکوهتر میکرد وحدت کلمهی
مردم بود. مردم یک کلام به نتیجهی انتخابات اعتراض داشتند و قبل از
انتخابات دو نفر از دواطلبین احراز پست ریاست جمهوری جزو برنامههای
کاریشان رفع تبعیض از زنان را گنجانده بودند. بنابراین وقتی که زنها به
خیابان میآیند و میگویند به نتیجهی انتخابات اعتراض دارند و منتخب
آنها فرد یا افراد دیگری هستند، خود به خود این مطالبات هم مطرح میشود.
همان طور که شما هم اشاره کردید و تمامی شاهدان هم برآن صحه گذاشتند، در
این دور از اعتراضات مردمی حضور زنان بسیار چشمگیر بوده و حتا نه همپای
مردان، بلکه گفته میشود جلوتر از مردان. فکر میکنید علتش چیست؟
زنان در ایران مثل سایر کشورهای دیگر دچار ستم مضاعف هستند. یکبار به
مناسبت شهروند بودن دچار مشکلاتی از قبیل تورم، بیکاری، سانسور، محدودیت
آزادی بیان و عقیده هستند. و یکبار دیگر به مناسبت زن بودن تحت تبعیض
قانونی قرار گرفتهاند. بهعنوان مثال در حالتی که یک زن و یک مرد هر دو
به یک دانشکده رفتهاند، یک درس را خواندهاند، قانون ارزش جان آن زن را
نیمی از ارزش جان مرد قرار میدهد. میدانیم در ایران دیه زن نصف دیه مرد
است. خب این اعتراضی است که زنها دارند.
پیشبینی شما از وضعیت پیشآمده در ایران چیست؟ آیا این جنبش مدنی
مسالمتآمیز میتواند این بار به نتیجهای برسد یا با این سرکوب شدیدی که
روبهروست، ممکن است که مثل ۱۸ تیر و مثل اعتراضاتی که در این چندسال
بوده است، در نطفه خفه بشود؟
هیچ وقت هیچ جنبش مدنی در ایران خفه نشد. شما اشاره کردید به ۱۸ تیر،
آیا ۱۸ تیر از یاد مردم رفت؟ آیا مردم فراموش کردند چه اتفاقی افتاد؟
دیدید که حتا بعد از ده سال باز مراسم یادبودش را گرفتند. آیا ۱۶ آذر که
در زمان شاه اتفاق افتاد، تا آخرین روز سلطنت پهلوی از یاد مردم رفت؟
جنبشی شکست میخورد که از یاد مردم برود! مردم هرگز فراموش نمیکنند که
چگونه ساعت ۳ بعد از نیمه شب به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران حمله
کردند، با شلیک گلوله پنج دانشجو که دوتا از آنها دختر بودند کشته شدند،
تعداد زیادی زخمی شدند. چرا؟ برای این که به نتیجهی انتخابات اعتراض
داشتند. این گونه اموری که در ایران اتفاق افتاد، فراموششدنی نیست!
و آیا به نظر شما فراموش نشدنش از سوی مردم برای بهبارنشستن آن کافی است؟
طبیعی است که جنبشهای مدنی بایستی بستر مناسب خودشان را پیدا بکنند تا
این جنبشهای مختلف به همدیگر بپیوندند و تبدیل به یک دریا بشوند.
بسترسازی و ساختارسازی یکی ازاموری است که بایستی به آن توجه کرد. اما
اگر اجازه ندهند بستر مناسب ایجاد بشود، خوب کار سختتر میشود، چنانکه
محدودیتهایی که در ایران همواره برای جامعه مدنی حتا در زمان اصلاحات
درست کردند، من این را تاکید میکنم، که متأسفانه یکی از اشتباهات دوران
اصلاحات این بود که به جامعه مدنی آن طوری که میباید توجه نکرد و
محدودیتهایی برایش بوجود آورد. بهعنوان مثال در زمان اصلاحات کانون
مدافعان حقوق بشر نتوانست پروانهی فعالیتاش را با وجود این که به تصویب
هم رسیده بود دریافت بکند. این گونه محدودیتها مانع از این میشود که
جنبش مدنی بستر خودش را پیدا بکند و تبدیل به دریا بشود. در زمان آقای
احمدینژاد محدودیتها برای جنبش مدنی صد چندان شد. خیلی بیشتر از زمان
اصلاحات بود. به هرحال امیدوارم که این بار هر کس که بر روی کار میآید،
هر گروهی که موفق بشود بر مسند قدرت بنشیند متوجه باشد که برای پیشبرد
توسعه، بایستی جنبشهای مدنی را کمک بکنند و اگر کمک نمیکنند، حداقل
مانعی در سر راه آنها ایجاد نکنند.
+ There are no comments
Add yours