عزم زنان در عمومی کردن مطالبات شان
در آستانه صدمین سال 8 مارس قرار داریم. روزی که نماد مبارزه هزاران هزار زن در سرتاسر جهان برای دستیابی به برابری و جهانی انسانی تر وعادلانه تر است. صد سال پیش در چنین روزی ، کلارا زتکین یکی از رهبران جنبش سوسیال دمکراسی آلمان به پاس داشت مبارزه زنان کارگر شهر نیویورک در اعتراض به شرایط طاقت فرسای کاری خود که به شدت سرکوب شده بود، این روز را به عنوان روز بین المللی زنان به کنگره انترناسیونال پیشنهاد داد. این پیشنهاد پذیرفته شد و از آن روز به بعد این روز به روز اعتراضات زنان به تبعیض هایی که به عنوان زن با آن روبرو هستند، بدل شد. اعتراضات زنان برای دستیابی به زندگی در آن زمان به شدت سرکوب شد اما تلاش های آنان به تدریج به بار نشست و نسل های کنونی زنان حداقل در بخش هایی از جهان به نسبت پیشینیان خود زندگی سالمتر، انسانی تر و برابرتری را تجربه می کنند.
وقتی که به تلاش های فمینیست ها در صد سال پیش و نیز به تلاش های نسل های بعدی در سال های 1920 میلادی برای دستیابی به حق رای و برابری حقوقی نگاه می کنیم. می بینیم که این زنان با موانع سترگی روبرو بوده اند ولی با کوشش و ایمان به ضرورت تغییر شرایط توانسته اند دشواری ها را پشت سر نهند و برابری زن و مرد را در عرصه هایی متحقق کنند و فرهنگ برابری خواهانه را در بخشی از جهان به فرهنگ مسلط تبدیل کنند.
مبارزات زنان برای کسب حقوق برابر و بهبود شرایط زندگی زنان، در این گوشه از جهان هم از قدمتی طولانی برخوردار است. اسناد تاریخی نشان دهنده تلاش پیگیر زنان در سال های انقلاب مشروطه و حتی پیش از آن است. این زنان چه می خواسته اند؟ دستیابی به آموزش، تغییر برخی قوانین ظالمانه و تغییر عرف سرکوبگری که زنان را نیمه پست بشر می دانست.
اگر به نشریات آن روز نگاه کنیم، مملو از نامه های زنانی است که از شرایط غیر انسانی هم جنسان خود شکوه می کرده اند. راه مهم تغییر این وضعیت را در دسترسی زنان به آموزش و سواد می دانستند. برای دستیابی به این امر بزرگ، از تمام توان خود استفاده می کردند، خانه هایشان را به مدرسه تبدیل می کردند، در مقابل کسانی که با سواد شدن زنان رامفسده می دانستند سینه سپر می کردند و در مقابل سنگ باران شدن مدارس شان، صبوری به خرج می دادند، آنان به درستی کارشان ایمان داشتند و از تنهایی و بیکسی خود نمی ترسیدند چرا که آینده را روشن می خواستند و به تغییرات امیدواربودند.
شاید ما نسلی که به برکت تلاش های خستگی ناپذیر مادر بزرگ هایمان، اکنون درهای مدرسه و دانشگاه را به روی خود باز می بینیم، نتوانیم به درستی شرایط زنان بزرگی را که در آن زمان برای انجام تغییرات خون جگر می خوردند، درک کنیم. بسیاری از این زنان با وجودی که به دلیل شرایط و امکان زندگی توانسته بودند از نعمت سواد برخوردار باشند اما در زمینه های دیگر، در ساختارهای متصلب جامعه آن روز زندانی بودند. بسیاری از آنان (پیشگامان حقوق زنان) قربانی ازدواج های اجباری و در سنین پایین بودند و به همین دلیل یکی از تلاش های مهم این زنان در سال های 1300، علاوه بر تلاش برای ایجاد مدراس دخترانه؛ تغییر قوانین ظالماله ازدواج و طلاق بود.
برخی از خواسته های مادر بزرگ های ما به راستی متحقق شده است. دختران نشان داده اند که از تنها روزنه ای که به روی آنان باز بوده است، به خوبی استفاده کرده اند. آنان با کوشش بسیار سد کنکور را شکسته اند و در رقابت با پسران ، گوی سبقت را از آنان ربوده اند. میزان 60 درصدی حضور دختران در دانشگاه ها ناظران داخلی و بیرونی را به شگفتی و تحسین واداشته است. اگر چه اکنون گروهی مردسالار، حضور دختران را به این عرصه بر نمی تابند و با طرح سهمیه بندی جنسیتی سعی در جلوگیری از ورود دختران به دانشگاه دارند.
برخی ورود دختران به دانشگاه را نتیجه بی علاقگی پسران و عدم تمایل پسران به ادامه تحصیل می دانند. اما تحقیقات نشان می دهد در تمام مراحل تحصیل از همان دوره دبستان و راهنمایی، رشد تحصیلی دختران بهتر بوده است. اگر چه ما توانسته ایم آرزوی مادران و مادربزرگ هایمان را در دستیابی به تحصیل برآورده کنیم و بدون شک این موفقیت، نقش بسیار مهمی در زندگی همه ما داشته است اما وقتی به خواسته های فمینیست های اولیه ایرانی در سال های 1300 نگاه می کنیم، هنوز بسیاری از این خواسته ها برای ما وجود دارند.
با وجود تغییراتی که جامعه جهانی و جامعه ایران در 30 سال اخیر کرده است، موقعیت حقوقی زنان ایرانی با شرایط اجتماعی آنان هیچ تناسبی ندارد و هر از چند وقتی برخی از دولتمردان نابرابری های حقوقی کنونی را کافی ندانسته و با فرستادن لایحه های جدید به مجلس، سعی در به عقب بردن جایگاه حقوقی زنان ایرانی دارند.
اما با نگاه به جامعه ایران و موقعیت زنان ایرانی، می توان براین نکته انگشت گذاشت که موقعیت حقوقی زن ایرانی هیچ تناسبی با موقعیت اجتماعی او ندارد و نمی توان تنها با توجه به موقعیت بسیار عقب مانده حقوقی، شرایط زن ایرانی را توضیح داد.
نقض گسترده حقوق زنان بعد از انقلاب و واکنش به آن
کمتر از دو هفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هنگامی که هنوز نهادهای قانونی حکومت جدید مستقر نشده بودند، قانون حمایت از خانواده که حاوی اصلاحاتی به نفع حقوق زنان مبنی بر محدود کردن تعدد زوجات، محدود کردن حق طلاق یک جانبه مرد و ضرورت ارائه در خواست طلاق در دادگاه های حمایت از خانواده بود، با فرمانی لغو گردید.
لغو قانون حمایت خانواده به معنای بازگشت به موقعیت حقوقی در قانون مدنی مصوب سال 1310 بود. اما مخالفت با عقب گرد حقوقی خیلی زود در میان زنان آغاز شد. اولین مخالفت گسترده در مقابل نقض آزادی های فردی و لغو قوانین حمایتی از جانب زنان صورت گرفت. زنان عمدتا تحصیل کرده و شاغل ساکن شهرهای بزرگ در آن زمان بدون سازماندهی مشخص اما در مواجهه با دستورات جدید، احساس نگرانی می کردند و این نگرانی را با انجام میتینگ ها و تظاهرات گسترده در اولین 8 مارس بعد از انقلاب نشان دادند. نگرانی های زنان در آن دوران پاسخ مناسب نیافت و از طرف گروه های سیاسی، چه گروه های نزدیک به قدرت جدید و نیز گروه های اپوزیسیون که دعوی برابری حقوقی زنان داشتند، نادیده گرفته شد. چرا که در آن زمان حتی در میان گروه های ترقی خواه، مسئله زنان فرعی و حاشیه ای خوانده می شد و حل آن به فردای پیروزی بر امپریالیسم و یا حکومت کارگری حواله می شد.
اما نقض گسترده حقوق زنان و لغو قانون حمایت از خانواده، خیلی زود تاثیرات منفی خود را بر روند دادرسی حقوقی گذاشت. اسناد آن زمان نشان می دهد که چگونه لغو قانون خانواده منجر به نوعی شرایط آنومیک در آن زمان شده بود. و کم کم برخی از زنان نزدیک به حکومت جدید را به انتقاد از شرایط حقوقی و موقعیت زندگی زنان واداشت. شاید در سال های اول بعد از انقلاب با وجود فضای سرکوب و جنگ زنان بیرون از حاشیه قدرت توان و جسارت بیان انتقادهایشان را نسبت به قوانین موجود و شرایط دشوار زندگی زنان نداشتند و اولین انتقادهای منتشر شده در فضای عمومی به زنان اسلام گرا اختصاص داشت. اما با پایان جنگ و شروع دوران به اصصلاح «باز سازی»، گفتمان انقلابی و ایدئولوژی های تمامیت گرا به چالش کشیده شد. در عرصه جهانی هم تغییرات بسیار بود. جنگ سرد به پایان رسیده بود و ایدئولوژی های کلان روایت ، به نقد کشیده شده بودند. اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و کم کم گفتمان های دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان از حاشیه به متن آمدند. زنان هم از این تغییرات بی نصیب نماندند. جامعه در جستجوی فکر نو و ایده های نو بود. زنان به حاشیه کشانده شده، کم کم به دور خود جمع می شدند و این پرسش را مطرح می کردند که چرا وضع چنین است و چگونه می توان شرایط را تغییر داد؟
برای برخی از این زنان، تغییر وضعیت زنان در گرو آگاهی آنان از شرایط ناعادلانه و در نتیجه تلاش جمعی برای تغییر این شرایط بود. بنابراین با کوشش بسیار سعی می کردند تا به فضاهایی برای انتشار این آگاهی دست یابند. نشریات ادورای در سال های آغازین دهه 70 یکی از فضاهای موجود برای انتشار فکر زنان و مطرح شدن مسائل زنان بود. برخی از نویسندگان در آن دوران با تلاش بسیار سعی داشتند این روزنه ها را برای ترویج مسائل زنان بیشتر کنند. سعی می کردند سردبیران مجلات روشنفکری را به اختصاص صفحاتی برای زنان ترغیب کنند و خود برای تشویق و ترغیب این سردبیران تلاش بی حدی می کردند. زنانی را که پس از سال ها خاموشی عادت به نوشتن را از دست داده بودند و یا نوقلمانی که شوق تغییر داشتند را تشویق به نوشتن می کردند، برای تشویق سردبیران به انتشار مقالاتشان، برایشان تکفروشی می کردند، دوستان و آشنایانشان را تشویق به خریدن مجله و یا آبونمان آن می کردند.
در این میان انتشار مجله زنان در سال 1370، ماه نامه ای اختصاصی برای زنان و به دست زنان، نوید تغییر شرایطی دیگر را می داد.
ماهنامه «زنان» با نوشتن از زندگی زنانی که گرفتار تبعیض های قانونی و عرفی بودند، با به چالش کشیدن قوانین تبعیض آمیز توسط وکلای مدافع حقوق زنان همانند مهرانگیز کار، با ارائه تفسیری دمکراتیک تر و برابری خواهانه از اسلام با نوشته های محسن سعید زاده، با انتشار نوشته های زنان دانشگاهی ایرانی مقیم خارج کشور، با نوشتن از فمینیسم به عنوان جنبش برابری خواهانه زنان، با نوشتن از مبارزات زنان در جهان، روزنه ای برای عمومی کردن بحث برابری زن و مرد و به چالش کشیدن عرف و مذهب مردسالار بود.کم کم از سال های 74 و با شروع مجلس پنجم در صفحات زنان با نقد گفتار و رفتار نمایندگان مجلس از زاویه حقوق زنان مواجه می شویم. با کاندیداهای زن در مورد مسائل زنان مصاحبه می شود. گفتارها و رفتارهای مردسالارانه و مخالف حقوق زنان برخی از آنان نقد می شود. شاید در آن سال ها نشریه زنان مهمترین تریبون برای عمومی کردن مسائل زنان و بحث برابری زنان و مردان است.
اما کم کم علاوه بر نشریه زنان و نشریات عمومی که گاه گاه به مسائل زنان می پردازند، فصلنامه های فمینیستی نیز سر می رسند. جنس دوم به کوشش نوشین احمدی خراسانی فصلنامه تاثیر گذاری در این دوران است که بحث تئوریک فمینیستی را با مخاطبانش در میان می گذارد. جنس دوم خود را فمینیست می داند و تلاشش بر ترویج فمینیسم به عنوان نظریه جنبش زنان در میان فعالان حقوق زنان است. از سوی دیگر تلاشش بر فراهم کردن فضایی برای نوشتن فعالان حقوق زنان است. بسیاری از نویسندگان جنس دوم، نوشتن را از آن جا آغاز کردند.
ما در این دوره با نشریاتی هم مواجه هستیم مثل ندا که علنا مخالفت خود را با برابری زن و مرد اعلام می کند و برابری زن و مرد را امری استکباری می داند. اما این روند به تدریج تغییر می کند به نظر می رسد امروزه برخی از اعضای هیئت تحریریه آن روز ندا همانند فاطمه راکعی برابری خواهی را ترفندی استکباری نمی دانند.
با نشریاتی همانند فرزانه که در طول ده شماره انتشار خود تغییرات شگرفی را از سرگذرانده است، مسائل زنان در میان گروه هایی از زنان درون حاکمیت نیز برده می شود و البته در شماره های آخرترش، فرزانه تلاش می کند میان جنبش زنان ایران و منطقه مانند زنان پاکستانی پیوند ایجاد کند و تجربیات آن زنان را به ما منتقل کند .
با نگاهی به نشریات زنان در آن دوران، می بینیم که این نشریات در آن سال ها مهمترین رسانه زنان بوده اند و نقش قابل توجهی در طرح مسائل زنان و عمومی کردن مطالبات زنان داشته اند.
انتخابات دوم خرداد 1376، مسلط شدن گفتمان دموکراسی خواهی و جامعه مدنی
با انتخابات دوم خرداد 1376 و انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری با حضور گسترده مردم در انتخابات ، امید به تغییر در میان گروه هایی از مردم و از جمله زنان گسترش یافت. رئیس جمهور جدید از حق مردم می گفت، از ضرورت دمکراسی و نقش نهادهای مدنی در روند دمکراتیزاسیون جامعه مدنی، در بعد بین المللی نیز تاکید برایجاد روابط دوستانه با دیگر کشورها و تلاش برای ترویج چهره ای صلح خواه و اهل مدارا از حکومت ایران در نزد جهانیان. صحبت از گفتگوی تمدن ها بود و ضرورت ارتباطات بین المللی.
اگر چه با وجود شعارهای خاتمی مبنی بر شایسته سالاری، هیچ زنی به کابینه وی در مقام وزارت وارد نشد و بحث برابری زن و مرد در نظر بسیاری ازمردان اصلاح طلب نزدیک به خاتمی، بحثی حاشیه ای و فرعی تلقی می شد و آنان نیز به مانند سیاسیون خلف خود، حل مسئله زنان را در گرو حل مسائل مهم تر جامعه واین بار حاکمیت دمکراسی بر جامعه، می دانستند اما گسترش گفتمان دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی که در مجموع گفتمانی خواهان تغییر و پیشرفت بود به زنان نیز همانند بقیه گروه های اجتماعی کمک کرد در فضایی بهتر به ترویج گفتمان برابری زن و مرد بپردازند.
در فضایی که از ضرورت تقویت جامعه مدنی صحبت می شد، زنان نیز به اهمیت گسترش نهادهای مستقل خود رسیدند و در این دوره تعداد انجمن های غیردولتی زنان رو به گسترش گذاشت.. انجمن ها و گروه های غیردولتی می توانستند برای برنامه های خود در سالن های فرهنگ سراها گرد هم آیند. گرچه آن زمان هم برای هر برنامه ای باید مدیریت فرهنگ سراها قانع می شدند و برگزار کنندگان هر برنامه برای اجرای برنامه های خود هفت خوان رستم را طی می کردند و فرایندی از مذاکره و چانه زنی و تحمیل سانسور را برای اجرای هر برنامه تحمل می کردند، اما در مجموع امکان فعالیت حداقل در فضاهای سربسته برای گروه های زنان وجود داشت.
در این فضا بود که اولین 8 مارس علنی بعد از 8مارس 1357 در شهرکتاب در سال 1378 به همت نشر توسعه و نشر روشنگران و گروهی از زنان برگزار شد که خود آغازی بود بر برگزاری گسترده این جشن در سالهای بعد، در تهران، شهرستان ها ، دانشگاه ها، فرهنگ سراها ومکان های عمومی دیگر.
گسترش بحث زنان در این فضا، حیرت انگیز بود. مدت کمی بعد از تهران، فعالان زن به دورترین شهرستان های کشور برای شرکت در جشن 8 مارس دعوت می شدند. این ها آغازی بود بر آشنایی فعالان در نقاط مختلف ایران و فهمیدن این که چقدر خواسته هایشان به هم نزدیک است و باید کاری کرد.در تمام این سال ها ماه اسفند، ماه تلاش زنان برای هر چه عمومی تر کردن مطالباتشان است، ماه نوشتن، ماه کنفرانس، سمینار و تجمع.
اگر به برخی نشریات آن دوره نگاه کنیم، پر است از مطالب در مورد زنان در آستانه این روز، پر است از اخبار برگزاری 8 مارس در دانشگاه ها و مراکز عمومی، نشریات عمومی تر نیز در آستانه این روز صفحاتی را به مسائل زنان اختصاص می دادند.
با انتخابات دور دوم شوراهای شهرو روستا و عدم استقبال مردم از این انتخابات به دلیل ناامیدی از پیشرفت اصلاحات، در برخی از شهرهای بزرگ از جمله تهران، شوراهای شهر به دست محافظه کاران افتاد. مدیران شهرداری ها بلافاصله تغییر یافتند و نگاه به فرهنگ سراها نیز تغییر یافت. زنان به مانند دیگر گروه های فعال اجتماعی این تنها فضای عمومی برای گسترش مطالبات خود را از دست دادند. فضای فرهنگ سراها امنیتی گردید. اگر می خواستی برنامه ای اجرا کنی، نه تنها مدیران مربوطه می خواستند تمام برنامه های فعلیت را چک کنند بلکه فیلم و گزارش برنامه های قبلیت را نیز مطالبه می کردند. با انتخابات مجلس هفتم و تغییر ترکیب مجلس فضا باز هم بر روی فعالیت زنان بسته تر شد. اما دیگر مطالبات زنان عمومی شده بود، بحث برابری زن و مرد در فرهنگ عمومی مردم وارد شده بود و قابل برگشت به عقب نبود. برخی از تحلیلگران انتخابات دور نهم ریاست جمهوری را آغازی برای سرکوب گسترده جنبش های اجتماعی می دانستند، این تحلیل از زاویه ای درست است و حجم برخوردهای امنیتی و قضایی با فعالان در این دوره قابل مقایسه با هیچ دوره ای در تاریخ فعالیت های مستقل زنان نبوده است، اما هرگز هم مطالبات زنان تا بدین حد گسترده نشده بود. ما در دو سال اخیر با جنبش نیرومندی روبرو بوده ایم که توانسته علیرغم سرکوب ها خود را بر جامعه تحمیل کند و بحث برابری زن و مرد را به بحثی ملی بدل کند. نمونه عالی این مسئله را در کمپین یک میلیون امضاء می بینیم.
جستجوی فضاهای بیشتر برای عمومیت بحث برابری زنان و مردان
در تمام این سال ها همواره فعالان زنان به نخبه گرایی و عدم ارتباط با توده های زنان متهم می شدند.به فعالانی که با دشواری بسیار در جستجوی ایجاد روزنه هایی هر چقدر اندک برای مطرح کردن اعتراضات زنان، بودند می گفتند که شما با گروه های مختلف زنان بی ارتباطید و خواسته هایی که مطرح می کنید خواسته های گروه های نخبه زنان، زنان طبقه متوسط شهری است. این انتقادات بیشتر برای تضعیف جنبش زنان به ویژه از زاویه حافظان وضع موجود بیان می شد چرا که با طرح چنین انتقاداتی می خواستند حقانیت خواسته های زنان را نفی کنند. البته هر جنبش اجتماعی می تواند از خواسته های یک گروه و یا قشر اجتماعی حمایت کند و به صرف این که این گروه خواسته های همه زنان را نمایندگی نمی کند، نمی توان تلاش های کنشگران زنان را نفی کرد ولی تجربه های کنشگران و شناخت آنان از جامعه ایران به آن ها نشان می داد که اتفاقا خواسته های برابری حقوقی زنان می تواند خواسته های گروه های وسیعی از زنان باشد و تغییر برخی قوانین تبعیض آمیز برای زنانی با پایگاه اجتماعی فرودست تر فوری تر است. آگاهی به ضرورت این تغییرات برای قشرهای وسیع زنان، برخی از فعالان را بر آن داشت که راه هایی برای هر چه عمومی تر کردن این خواسته ها با پذیرش هزینه هایش پیدا کنند.
تجمع مسالمت آمیز زنان در 22 خرداد 1384 در فرصت انتخاباتی نهمین دوره ریاست جمهوری در اعتراض به نگاه مردسالار قانون اساسی به گفته برگزار کنندگانش، تلاشی برای گسترده کردن تریبون های زنان و استفاده از خیابان برای ارتباط گیری با مردمی است که لزوما مخاطبان سنتی فعالان حقوق زنان و یا خواننده نوشته های منتشر شده در حیطه مسائل زنان نیستند. این تجمع با وجودی که تقریبا از اطلاع رسانی روزنامه ای محروم بود اما به طور گسترده از اینترنت برای بسیج و نیز انتشار فراخوانش یاری گرفت. این تجمع به فعالان نقش بسیار پراهمیت فضای مجازی را در بسیج برای جنبش های جدید اجتماعی یاد آور شد. به ویژه این که در کشورهایی که نشریات کاغذی و تلویزیون و رادیو یا انحصاریند و یا از سانسور شدید رنج می برند نقش اینترنت در گسترش خواسته های زنان بسیار مهم است.
بعد از 22 خرداد 1384، زنان باز هم تلاش کردند تجمعی مسالمت آمیز را باز هم برای خواسته های حقوقی در 8 مارس 1384 در پارک دانشجو برگزار کنند. این تجمع با سرکوب خیلی شدید مواجه شد و فعالان زنان و حتی سیمین بهبهانی شاعر همراه جنبش زنان از خشونت ها بی نصیب نماندند.
اعمال چنین خشونت گسترده ای به مردم در عرصه ملی و بین المللی نشان داد که خشونتی که در خانه های زنان به دست مردسالاران خانگی بر زنان می رود در خیابان هم به دست مردسالاران عمومی اعمال می شود .
22 خرداد 85، در سالگرد 22 خرداد 84 بخشی از فعالان زنان باز هم قصد داشتند که تجمعی در میدان هفت تیر با محوریت رفع تبعیض های حقوقی از زنان در قوانین خانواده و مدنی برگزار کنند که به شدت سرکوب شد و 70 زن و مرد در آن دستگیر شدند.
پیش از تجمع دفترچه های توضیح قوانین در نسخه های بسیار زیاد و با فراخوان تجمع و آدرس تجمع در مترو و مکان های عمومی بین مردم تقسیم شده بود و این دفترچه ها مردمی را به تجمع کشانده بود که مخاطبان سنتی جنبش زنان نبودند. این امر بار دیگر ضرورت ارتباط گسترده تر با مردان و زنان در قشرهای مختلف اجتماعی را به فعالان نشان داد و این تجمع نقطه عطفی در پیدایش کمپین یک میلیون امضاء برای رفع تبعیض گسترده از زنان در قوانین مدنی و خانواده بوده است.
جنبش زنان در این سال ها نشان داده که سعی کرده از همه امکانات و تریبون ها برای عمومی کردن مطالباتش استفاده کند. آن گاه که فضایی نمی دیده به کشف فضاهای دیگر و فضا سازی اقدام کرده است. یکی از مهمترین فضاها در این سال ها که سرکوب مکتوبات کاغذی به شدت تداوم دارد، استفاده از فضاهای مجازی و سایت ها و وبلاگ ها برای به زیر سوال کشاندن وضعیت نابرابر زنان و نیز انتقاد به فرهنگ مردسالار جاری در همه زوایای اجتماع بوده است.
جنبش زنان حتی سرکوب ها و خشونت ها را به محملی برای هر چه عمومی تر کردن خواسته هایش بدل کرده است. فعالان جنبش زنان نشان داده اند که در مقابله با سرکوب ها واکنشی عمل نکرده بلکه همیشه در جستجوی راه هایی برای تاکید بر خواسته ها و تداوم مطالباتش بوده است و شاید همین امر کار نیروهای قضایی را دشوار کرده و در مقابله با فعالان هر گز بر خواسته های آنان و مجرمانه بودن خواسته هایشان اصرار نمی کنند بلکه آن ها را متهم به اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام می کنند.
در نتیجه در این جا می توانیم به دو روند اشاره کنیم یکی گسترش اندیشه زنان در محافل زنان و بعد عمومیت آن در مکتوبات زنان که ماهنامه زنان نقطه عطف آن است و روند دوم گسترش سازمان های زنان تا پیدایش کمپین های زنان بر سر خواسته های مشخص زنان و به ویژه خواسته های حقوقی که کمپین یک میلیون امضاء نقطه عطف آن است.
جنبش یک میلیون امضاء، موتور پر تحرک جنبش حقوق برابر در ایران
سرکوب تجمع مسالمت آمیز زنان در میدان هفت تیر، شرکت گسترده زنان و مردانی که بنا به گفته کنشگران ، مخاطبان همیشگی آن ها در تجمعات و نشست های زنان نبوده اند، ضرورت تدوین حرکتی برای گسترده شدن و عمومی کردن هر چه بیشتر خواسته های زنان را فراهم کرد. کمپین یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض آمیز حرکتی است در راستای پاسخ به ضرورت هر چه عمومی کردن خواسته ها و گستر ش آنان.
کمپین ویژگی هایی دارد که گرچه نتیجه تلاش های زنان در سال های طولانی مبارزه برای حقوق زنان است اما در نوع خود جدید است و قابلیت عمومی شدن دارد:
1.کمپین یک میلیون امضاء خواسته محور است، خواسته هایش به روشنی تدوین شده اند. شفافیت در بیان خواسته ها و تاکید بر این خواسته ها، هم توانسته این خواسته ها را به میان حاشیه ای ترین اقشار اجتماعی ببرد و هم به کنشگران این امکان را داده است تا در مقابل نیروهایی که خواهان سرکوب این حرکت هستند به راحتی بایستند و از خواسته هایشان دفاع کنند. از آن جا که این خواسته ها از نظر بسیاری شهروندان ایرانی حقانیت دارند، نیروهای امنیتی هم به راحتی نمی توانند این خواسته ها را نفی کنند و شاید به همین دلیل است که در مقابله با کنشگران کمپین به آنها اتهام های ابهام آمیز مانند اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام ، تفهیم می شود و نه مخالفت با تعدد زوجات و دفاع از ارث برابر.
2. حرکتی فرا ایدئولوژی است. کمپین سه سند اصلی دارد. بیانیه کمپین ، دفترچه و طرح کمپین. هر کس که این سه سند را بپذیرد صرف نظر از نوع ایدئولوژی و طرز فکرش می تواند به آن بپیوندد و کنشگر کمپین شود. بنابراین کمپین حرکتی فرا ایدئولوژی است. در میان کنشگران می توان طیفی از افراد با برداشت ها و طرزفکرهای متفاوت و نیز ایدئولوژی های متفاوت یافت. این کنشگران در یک امر مشترکند و آن دفاع از برابری حقوقی زن و مرد. است این امر می تواند به گسترش دمکراسی و امکان گفتگو و نیز کار مشترک در میان فعالان دامن بزند.
3.چون خواسته ها روشنند، فعالان می توانند به هر شیوه ای که می خواهند این مطالبات را عمومی کنند و آن را با اقشار مختلف در میان گزارند.بنابراین کنشگران آزادند تا از هر راهی که می خواهند و با هر مخاطبی که امکان دسترسی به آن را دارند ،بحث برابری زن و مرد را پیش ببرند و در رفع تبعیضات حقوقی بکوشند.
4.بر آموزش و گفتگوی چهره به چهره استوار است. ساختاری افقی و دمکراتیک دارد و به همین دلیل جوانان در آن نقش عمده ای دارند. کمپین از جمله حرکت هایی بوده است که از همان ابتدا کنشگرانش بر ساختار دمکراتیک و افقی آن تاکید کرده اند و برای دستیابی به ساختاری دمکراتیک تر کوشیده اند. چالش میان سازماندهی کردن یک مبارزه و دمکراتیک عمل کردن، به روایت نوشته های کنشگران، از همان ابتدا دغدغه این کنشگران بوده است و تا کنون توانسته ادبیات نسبتا متنوعی را در خدمت فعالان مدنی قرار دهد.
5. کمپین در همین مدت کوتاه توانسته است کادرهای ارزنده ای به جنبش زنان اهدا کند و امید است که این نیروهای جوان که در جریان کمپین توانمند شده اند ، بتوانند منشاء کارهای ارزنده در جنبش زنان شوند. رجوع به سایت تغییر برای برابری و نیز دیگر سایت ها و وبلاگ های وابسته به کمپین نشان می دهد که کمپین قادر بوده، نسل کنشگری را بپروراند که سعی دارد تجربه هایش را به نگارش در آورد و تئوری را به بطن زندگی و مبارزه خود بیاورد. نوشته های کوچه به کوچه که حاوی تجارب بی واسطه کنشگران در هنگام جمع آوری امضاء است خود نشان دهنده این مدعاست و به ما مسائل زیادی در رابطه با جامعه ای که در آن زیست می کنیم، می آموزد.
6. کمپین حوزه بحث زنان را از نشریات تخصصی و سایت ها به بطن زندگی روزمرده مردم برده است. تاکسی، خیابان ، مغازه ها، مترو، پارک ها ، مهمانی های خانوادگی، کوه ، ورزشگاه ها، آرایشگاه ها و … مکان هایی هستند که کنشگران کمپین با مخاطبانشان به بحث بر سر بیانیه ، دفترچه و تبعیض های قانونی مندرج در بیانیه و دفترچه بپردازند. این امر در جامعه ای یاس آلود که شهروندانش فکر می کنند توان تغییر و تاثیر گذاری بر زندگیشان را از دست داده اند، بسیار تاثیر گذار است و می تواند شکستن این تخیل اجتماعی که هیچ چیز قابل تغییر نیست، کمک کند. این امر دستاورد کوچکی نیست و می تواند رهاوردی مهم برای بقیه جنبش های اجتماعی نیز باشد. اگر شهروندی به این درک رسیده باشد که در حوزه ای می تواند کنشگر باشد و بر سرنوشت خود تاثیر گذار، چرا در بقیه حوزه ها این توان را نداشته باشد؟
7.حضور مردان برابری خواه در این جنبش نشان می دهد که مسئله زنان در ایران تنها مسئله زنان نیست ، مسئله جامعه است و هستند مردانی که این نابرابری ها را در جامعه بر نمی تابند و برای از بین بردن آن تلاش می کنند.
برای اولین بار در تاریخ جنبش زنان مردان در حرکتی که زنان مبتکر و طراحش بوده اند، وارد شده اند ، این امر مناسبات دو جنس را به چالش کشیده است و نشان از تغییر ذهنیت جامعه ایران نسبت به نقش های زنان و مردان دارد.
8.کمپین توانسته در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک ایران کنشگرانی را جذب کند به طوری که مرکز گرایی تهران به چالش کشیده است و مسئله برابری زنان و مردان در عرصه ملی مطرح شده است.
9. کمپن گفتمان برابری خواهی را به میان دولت مردان و دولت زنان تسری داده است. با عمومی کردن بحث تبعیضات حقوقی زنان، گفتمان نقد قوانین تبعیض آمیز توجه برخی از مسئولان و نمایندگان مجلس را جلب کرده است. به طوری که تغییر برخی از این قوانین از جمله برابری دیه زن و مرد، تغییر ارث زن از شوهر و نیز بالاتر بردن سن مسئولیت کیفری خواسته برخی نمایندگان مجلس و مسئولان نظام هست.
10. تهدید ها را به فرصت بدل کرده است. کنشگران کمپین و دیگر کنشگران جنبش زنان حتی زمانی که لایحه ای برخلاف حقوق زنان همانند لایحه حمایت خانواده از طرف دولت به مجلس فرستاده می شود، سعی می کنند با بهره گیری از تمام امکانات به نقد آن بپردازند و با تلاش های بسیار جلوی تصویب آن را در مجلس هفتم بگیرند. شهادت کنشگران نشان می دهد که طرح این لایحه در مجلس ، زنان و مردان بسیاری را به حقانیت خواسته های کمپین و ضرورت تلاش برای تغییرات حقوقی قانع کرده است و این مسئله خود زمینه ای برای گسترش کمپین بوده است.
11.فعالان تلاش کرده اند تا با استناد به فتاوی برخی از مراجعی که نظراتی به نفع حقوق زنان دارند، دیدگاه های مردسالارانه مردم نسبت به دین و تفسیرهای مردسالار از دین را به چالش بکشند و سعی در ترویج تفسیرهای برابری خواه از دین دارند.
این حرکت البته با دشواری های زیادی هم روبرو بوده است . در یک سال و نیمی که از این حرکت می گذرد ، بسیاری از کنشگران آن به زندان افتاده اند اما همین امر نشان می دهد که زنان ومردان برای تغییر قوانین و تغییر مناسبات نابرابر حاضر به پرداخت هزینه هستند و این امر احترام مردم را به آنان بر می انگیزد. تجربه کنشگران از برخوردهای احترام انگیز مردم با آنان و ستایش پیگیری آنان ، تایید کننده این ادعاست.
در این جا باید به تلاش برخی از روزنامه نگاران زن که با کوشش و جدیت خستگی ناپذیر در فضای یاس آلود کنونی حاکم بر روزنامه ها، تمام تلاششان بر طرح مسائل زنان است، اشاره کرد که سعی در توجه افکار عمومی به نقض حقوق زنان دارند.
تجربه کمپین نشان می دهد که کنشگران از هر فرصت و امکانی برای عمومی کردن مطالباتشان استفاده کرده اند، این امر البته ناکافی است و امید می رود که فعالان کمپین بتوانند از فرصت های خود بهتر استفاده کنند و دشواری ها را پشت سر نهند. با وجود دشواری های بسیار، فضای ارعاب و سرکوب و بسته شدن صداهای زنان، فرصت هایی برای عمومی کردن مطالبات زنان وجود دارد و باید از این فرصت ها استفاده کرد و با خلاقیت به آفرینش و کشف فضاهای جدید همت کرد.
+ There are no comments
Add yours