وبلاگ امیرفتوحی: این روز ها میشنویم که : نباید بگذاریم جنبش سبز مردم ایران خاموش شود باید به ان پیوست همراهیش کرد و میدان را خالی نکرد.
باید ببینیم که چرا اینقدر این مساله در این روزها تکرار میشود. قبل از 22 خرداد هم داد گاه نمایشی بود و زندان بود و تجاوز بود و مرگ بود و خیلی چیز های دیگر که حتی الان هم تکرار نشده. قبل از 22 خرداد مردم ما همراهی نمیکردند با جریانات معترض که به اعتقاد من حاصل عدم شفافیت و دوره تصنعی و نمایشی اصلاحات و سر خوردگی عمومی و دل بستن به دخالت خارجی بوده همچنین فشار روز به روز فزاینده تورم و بیکاری که قدرت ریسک پذیری را بسیار کاهش میدهد . بعد از 22 خرداد حکومت با یک دیگ زود پز به مرز انفجار رسیده رور به رو شد و ناچار شد عوارض انفجار این زود پز را بپذیرد ولی ما باید قبول کنیم که یک دیگ زود پز حتی اگر منفجر شود خانه را کاملا وبران نمیکند و یادمان هم نرود که تمام قسمت های دیگ هم در اثر انفجار اسیب میبینند و میشود این همه کشته و این همه مورد تجاوز قرار گرفته که شاید در 50 سال اخیر در دنیای متمدن بی نظیر باشد . خب من نمیفهمم که چرا حالا باید از این زود پز منفجر شده دوباره توقع ترکیدن داشت باید فکر کنیم که ایا واقعا و عقلا همچین چیزی امکان پذیر هست ؟ در عمل میبینیم که انفجار احساسات 30 سال سرکوب شده مردم ما صورت گرفته اما انفجار زمان کوتاهی دارد و اگر از این زمان به نحوه احسنت استفاده نکنی به جایی نمیرسد و جمعیت در گیر هم زخم خورده میمانند و البته این بار میخواهند که به تقاص تمام زخم هایشان از کار زندگی و گرانی و بی پولی هم بگذرند و تمام منافع را یک جا فدای رفتن ظالمان کنند الا منفعت جان که ان هم بنا به دلایل عقلی نباید از ان گذشت ان هم این قدر سریع . این موضوع را در قالب جمعیتی و شیوه مبارزه میگویم و الا انکه در حین مبارزه در خیابان با دست خالی رفته و گلوله خورده و مرده احترام عقل و شعورش برای من بسیار بیشتر از این نوشته اشت. لابد باید تا به حال به این نتیجه رسیده باشیم که تمامی منافع این اعتراضات برای جامعه ایران ناگذیر بوده و خود به خود اتفاق افتاده طبق قوانین عقلی جامعه شتاختی و نمیشود ان را محصول کار گروه های پیشرو جامعه و یا حتی اصلاح طلبان جریان ساز انتخابات دانست که اگر هم بگوییم از ما و از انهاست در نتیجه فرقی نمیکند که این حرکت انفجاری انقدر سریع بوده که تمام گرو ه های پیشرو اعم از حقوق بشری و یا صرفا سیاسی در سطح عموم جامعه تنزل کرده اند .
اما در شرایط کنونی نقش نهاد های مدنی بسیار مهم تر از دوران اصلی بحران است و این نقش میتواند در چند جهت مفید و بسیار امبد وار کننده باشد :
1- نهاد های مدنی مینوانند بدون لزوم حتی حضور در خیابان با گفتگو وجذب مردم یک پتانسیل جدی و بسیار قوی حتی برای روزهای سرنوشت ساز درست کنند
2- جذب مردم در نهاد های مدنی میتواند تمامی انها را در تصمیم گیری ها دخالت دهد و حرکات را اطمینان پذیر تر جامع تر و با مطالباتی یکدست شکل دهد
3- نهاد های مدنی میتوانند محوریت مبارزات را از افراد به نهاد ها و گرو ها و خواسته های مشترک برسانند تا در صورت دستگیری افراد موثر لطمه ای به اصالت حرکت ها وارد نشود
4- نهاد های مدنی میتوانند با حضور در میان مردم خواسته های اجتماعی را خیلی سریع تر به روز کنند
اما 2 بحث دیگر در اینجا مطرح است :
یکی عدم توانایی نهاد های مدنی برای حضور در میان مردم و عضو گیری و شناخت متقابل مردم از انها:
که خود 2 دلیل دارد : در مورد گروه ها حقوق بشری و گروهای فعالین زن فشار شدید حکومت و ترس از بین رفتن کامل نهاد
در مورد گروه های سیاسی اعم از دانشجویی تا احزاب مواظبت از خود در این حوادث برای سهیم شدن در کیک قدرت است
بحث مهم دیگر ادعای رهبری از خارج است که ان هم متاسفانه به گونه پوپولیستی و با توجه به سرکوب نهاد های مدنی و سو استفاده از وضعیت موجود در حال شکل گیری است و بوی خیانتی تازه میدهد.
اما در این میان شاید نقش عده ای که در تمامی نهاد های مدنی ایران قابل احترامند مثل خانوم عبادی و همنچنین نهاد هایی که در سطح عام مردم هم شناخته شده اند و قابل اعتماد مثل گروهای فعالین حقوق زن و گروه های دانشجویی نه با اسم و رسم مانند دفتر…( که اصلا هم قابل اعتماد نیستند) بتواند در پر کردن شکاف بین حوادث و عکس العمل ها تاثیر گذار باشد .
یادمان نرود که اصلا قرار نیست اگر موسوی رفت زندان بگوییم او را ازاد کنید و گرنه ما میریزیم توی خیابان و کشته میدهیم بلکه ازادی موسوی باید همچنان یکی از خواسته های جنبش سبز باشد و مابقی با صلابت باقی بمانند و هیچ هدفی قربانی شرایطی خاص نشود.
کمی به کاری که حکومت کرد فکر کنید ابطال انتخابات در این 30 روز تقریبا با درخواست ازادی زندانی ها جایش عوض شده و دقت کنیم که این در خواست نتوانسته مردم را به خیابان بیاورد و حالا مجبوریم خواسته ای بیشتر از ابطال انتخابات و ازادی زندانی ها را فریاد بزنیم.
اصل قضیه این است که اگر نهاد های مدنی نتوانند خودشان را از زیر این ضربات سهمگین حکومتی خلاص کنند خواسته های گروهی خودشان را در راه منافع جمعی قربانی نکنند انچه نباید بشود میشود و این همه خشونت حکومتی راه را برای برداشتن اسلحه هموار میکند و حالا از ان به بعد هر که از مصالحه و ارامش حرف بزند خائن میشود و تعابیر مزخرف انقلابی و غیر انقلابی دوباره ساخته میشود و جنازه پشت جنازه میماند و سا ل ها اصطکاک بی حاصل . البته این در شرایطی است که واقعا دخالت بیگانه ای رخ ندهد و دست استعمار به اینجا بیش از این نیاید که ان واقعه بسیار تلخ ترست.
ما همه مسئول پیش امد هایی هستیم که در اینده اتفاق میافتد.
+ There are no comments
Add yours