رامین جهانبگلو و جنبش عدم خشونت

26 شهریور 1388

سایت سلام تورنتو: جلسات آگورا كه هر هفته با حضور دكتر رامين جهانبگلو، فيلسوف و استاد دانشگاه تورنتو، تشكيل مي شود، وارد يك سلسله مباحث جديد حول محور خشونت پرهيزي شده است. دكتر جهانبگلو كه در زمينه نفي خشونت، تحقيقات گسترده اي دارد و كتبي در اين زمينه تاليف نموده، از آنجا كه متخصص در مورد كشور هندوستان نيز مي باشد، بسياري از اين آموزه هاي اديان و فرهنگ اين كشور را به عنوان منبع مناسبي براي آشنايي با فرهنگ خشونت پرهيزي مي داند. در جلسه اخير نيز كه در شنبه گذشته 22 ماه آگوست تشكيل شد، گفته ها بيشتر حول آموزه هاي چند دين خشونت پرهيز، به طور عمده جايينسم و بوديسم بود. ‌ ‌پس از آگاهي پيدا كردن به اين اصول بنيادي، اين مساله عنوان مي شود كه چگونه مي توان اين درس ها را در زندگي امروزه مخصوصا براي ما ايرانيان كاربردي كرد و وارد زندگي عملي نمود. چه مي توان كرد تا اين آموزه ها را با فرهنگ سياسي – اجتماعي خود تطبيق دهيم؟ هم چنين بايد دانست بستر و شرايط اجتماعي در هند كه اين تفكر ضد خشونت در آن شكل گرفت چه بوده اند، و اين كه آيا خشونت پرهيزي و عدم مبارزه هميشه موفق است، آيا سكوت، قدرت تمرين را از ما نمي گيرد، آيا ديالوگ خود يك روش حل مشكل (troubleshooting) نيست. اين مطالب در هفته هاي آينده مورد بررسي قرار خواهند گرفت. اما مسايلي كه در اين هفته مطرح شدند به شرح زير است.

مقدمه اي بر اديان خشونت پرهيز

دو مذهبي كه بيشتر به مساله عدم خشونت پرداخته اند و ركن اصلي آنها، مساله عدم خشونت است عبارتند از بوديسم و جايينيسم. در اين اديان، مفهوم اهيمسا Ahimsa ‌مطرح مي شود كه همان عدم خشونت يا nonviolence ‌است يعني آزار نرساندن و اهيمسا پارمو دارما، به معناي دين متعالي مي‌باشد. در اين اديان، مفهومِ “ديگران و ديگر” وجود ندارد. من و ديگري، يكي هستيم. اين اديان معتقدند وقتي به كسي دشنام مي دهيد، در واقع به خود ناسزا مي گوييد.در نقطه مقابل اين طرز تفكر، مي توان الگوهاي متعارف مبلغان خشونت را مورد مطالعه قرار داد كه غالبا در اين گونه مباحث، مفهوم دگر انديشي مطرح مي شود و بين من و ديگري فاصله به وجود مي آيد. مقايسه روانشناسي و جامعه شناسي اين دو طرز تفكر، مي تواند شناخت ما را نسبت به آنها آسان كند. ‌
مساله ديگر، مساله بخشش است كه در جايينسم اعتقاد به آن به عنوان يك اصل اساسي وجود دارد. البته اين طور نيست كه در اديان ديگر بر بخشش تاكيد نشده است، مثلا داستان يوسف در تورات. اما در جايينيسم، اصل مذهب بر اين بخشش گذاشته شده است، اعتقاد بر اين است كه وقتي شما مي بخشيد، همبستگي خود را براي بار ديگر با جهان ايجاد مي كنيد، با دنيا يكي مي شويد و آن را زيبا ميبينيد. ‌ ‌

آموزه هاي بودا و شباهت آن با آموزه‌هاي زردشت

بودا هشت راه به ما معرفي مي كند كه بسيار شبيه آموزه هاي حضرت زردشت است و شايد بتوان اين مساله را به هم عصر بودن آنها نسبت داد. اين هشت راه عبارتند از:

◀️  3- مالك نبودن، حرص و آز نداشتن. كه هم شامل مالكيت سرمايه است و هم قدرت. تنها در اين صورت است كه مي توان به فرزانگي رسيد. ‌ ‌

جايگاه عدالت براي برقراري تعادل و توازن و پديده دفاع در جايينيسم

بسياري از اديان هند، توانايي مقابله با هجوم بيگانگان اعم از ايرانيان، انگليسي ها، و افغان ها را نداشتند چون فلسفه و دين آنها اجازه مقابله نمي داده است. حتي جايينيست ها به مشاغلي از جمله نيروي پليس و ارتش توجهي نداشته و ندارند. به طور كلي در فرهنگ مشرق زمين، نوعي عدالت مطرح است با مفهوم عدل روزگار يا عدل الهي يا تقدير. در اين فرهنگ ها، عقيده بر اين است كه اين عدالت گريبان گير همه مي شود و اگر فردي عمل ناشايستي مرتكب شده باشد، هر قدر هم بلندمرتبه باشد، باز دچار آن عدالت خواهد شد. يكي از مثالهاي بارز آن، رستم، قهرمان اصلي شاهنامه است كه با كشتن هر چند نادانسته فرزند خويش، به عقوبت عمل گرفتار مي آيد. در جايينيسم، اين عدالت و نظم جهاني با عنوان دارما مطرح مي شود. معتقدند كه اين دارماست كه توازن و تعادل را برقرار مي كند. اگر فردي اين دارما را به هم بزند، دچار گرفتاري مي شود. يكي از عللي كه اين افراد به شدت پيرو نظريه هاي حمايت از محيط زيست هستند هم همين است. ‌ ‌

آيا وجود يک گاندي در ايران ممکن است؟

عنوان این جلسه آگورا، پرسش در مورد وجود فردی مشابه گاندی در ایران، بود. این موضوع تا اندازه ای مورد انتقاد قرار گرفت که چرا مشخصا به گاندی اشاره شده است و نه قهرمانان ملی از قبیل ستار خان، باقر خان، امیر کبیر و بسیاری دیگر. در این جلسه، دکتر جهانبگلو، از مشخصات گاندی صحبت کرد و هم چنین به مقایسه دو کشور هند و ایران که فراهم کننده بستر ظهور چنین شخصیت هایی هستند پرداخت.

برخی از مشخصات موج سبز

رامین جهانبگلو: جنبش سبز ایران با هر اسمی که نامیده شود، بدون شک یک جنبش مدنی است. این حرکت را می توان با جنبش های خشونت پرهیز دیگر در دنیا مقایسه کرد. به نظر می رسد با گذر از قرن بیستم، دوره ایدئولوژی محوری به سر آمده است و جنبش هایی که شکل می گیرند، لزوما پیرو نظریه خاصی نیستند. البته این جنبش ها خود سنت هایی دارند که به طور کلی می توان به این ابعاد اشاره کرد:

یک- در این حرکت ها، هدف، براندازی و در دست گرفتن قدرت نیست، دید عمودی نسبت به جامعه وجود ندارد و قدرت در بین مردم به وجود می آید نه برفراز آنها. مثل جنبش زنان ایران که از درون وارد جامعه شد و خود را از بالا به اجتماع تحمیل نکرد.

دو- مساله دیگری که در این جنبش ها عمومیت دارد، مساله حقیقت جویی است. تمام کسانی که جنبش های عدم خشونت را پیش برده اند معتقد به گذر از دروغ هستند. این مساله برای جامعه ایرانی بسیار مهم است، چون در زندگی یک فرد ایرانی، متاسفانه دروغ قباحت خود را از دست داده است، ایرانی دروغ می گوید، دروغ می شنود، و آن را می پذیرد و این در تمام سطوح جامعه به چشم می خورد. اما در این جنبش ها، حتی اگر مذهبی هم نباشند، اعتقاد به اخلاق وجود دارد. در حقیقت، اینجا مساله اخلاقی کردن سیاست مطرح می شود.

مذاهب صلح طلب

رامین جهانبگلو: جنبش های خشونت ستیز، غالبا برخاسته از ادیان و آموزش هایی هستند که برای ایرانیان ناآشنا است، به طور مشخص سه مذهب هندوییسم، جایینیسم، و بودیسم، که حتی بعضا تا افغانستان هم پیشروی کرده اند اما دامنه گسترش آنها به ایران نرسیده است. در این مذاهب عقیده بر این است که پاسخ خشونت را نباید با خشونت داد، و این به یک دور تسلسل باطل می انجامد. زمانی که ما تصمیم به قصاص می گیریم، سوالاتی وجود دارند که باید از خود بپرسیم: آیا ما حق داریم گناهان خود را تنها به دوش یک عده خاص بیندازیم؟ آیا شرایط، محیط و زمینه مناسب، آنها را به انجام کاری که باعث شده آنها را مستوجب عقوبت بدانیم، ترغیب نکرده اند؟ آیا زمانی نبوده که سکوت خود ما به علت این که مثلا ذینفع نبوده ایم، خود از دلایل پیشروی همین افراد شده است؟ همین طور باید به این مساله توجه کنیم که چرا این عملکردها ظهور کرده اند؟ کجای تاریخ ما، فرهنگ اجتماعی نادرستی عرضه کرده که امروزه شاهد چنین روابطی هستیم؟
بنا به گفته زرتشت: تاریکی را با تاریکی نمی توان از بین برد. یا به گفته مارتین لوتر کینگ: مساله، قاتلان نیستند، مساله قتل است. حال باید دید چگونه می توان در داخل این چارچوب ها روابط خود را با تک تک افراد جامعه تغییر داد و اصلاح کرد تا به “آرمانشهر” دست نیافتنی، دست پیدا کرد. در واقع تمدن یک پیشرفت اخلاقی است و نه پیشرفت علمی و تکنولوژیکی.

آیا مسلمان ها خشن هستند؟

رامین جهانبگلو: هر ملت و مذهبی می تواند خشونت پرهیز باشد. بعضی ادیان به علت انعطاف پذیری بیشتری که در تاریخ آنها مشاهده شده است، بیشتر به ادیان صلح طلب مشهور هستند مثل دین مسیحیت. ولی بودند مسلمانان هندی و پاکستانی که با گاندی کار می کردند مثل عبدالغفار خان. وی مبنای کار خود را اسلام قرار داده بود در حالی که خود از قوم خشن پشتو در پاکستان برخاسته بود.

اما مساله مهم، مسلمان بودن نیست بلکه برخورداری از اخلاق است. گاندی می گوید، دروغ بزرگ ترین نوع خشونت است. اما متاسفانه ما ایرانیان حتی در جوامع کوچک خود هم دروغ می گوییم و علت آن، پنهانکاری است و هم چنین عدم مسوولیت پذیری، و این مساله کاملا در فرهنگ ما جا افتاده است. در حال حاضر ایران نه تنها به یک سری افراد پر شور و معترض ندارد که به خاطر آدرنالین جوانی به پا خاسته اند، بلکه در کنار این شور، آموزش هم لازم است. یعنی لازم است جوان ایرانی بداند که آینده فقط با شعار دادن و ریختن در خیابان ها ساخته نمی شود. بلکه مسوولیت پذیری لازم است. برای پیشبرد اهداف سیاسی، گفتمان بسیار مهم است. یکی از نیازهای جنبش سبز، شفاف بودن است، و در کنار آن مسوولیت و پاسخگو بودن. باید ببینیم با جامعه ای که قاتل ایجاد می کند، خواه اصغر قاتل، خواه خلخالی، چه باید کرد؟ تاریخ نشان می دهد از بین بردن قاتلان، راه حل موفقی در دراز مدت نیست. جامعه باید با اشتباهات خود روبرو شود و آنها را بپذیرد و شرایط تحقق آنها را مورد بررسی قرار دهد تا در آینده از رخ دادن مجدد این شرایط جلوگیری کند.

ممکن است در ایران فردی با مشخصات گاندی وجود نداشته باشد، اما مکانیسم ها و ساختارهای جامعه شناختی وجود فردی با چنین مشخصات وجود دارد. آدم های خشونت پرهیز وجود دارند که اگر به این عدم خشونت تداوم ببخشند، می توانند خود به گاندی های ایران تبدیل شوند. همه ما در برابر شکنجه افراد در سراسر دنیا مسئول هستیم. خشونت یک شبه به وجود نیامده که در عرض یک روز از بین برود، باید سعی کنیم خشونت را در دو سطح از بین ببریم، در قالب حکومت ها (روابط کلان)، و در قالب اجتماعات کوچک مثل خانواده و دوستان (روابط خُرد). ما معمولا به سطح اول توجه می کنیم ولی اصلاح شخصی را از یاد می بریم، در حالی که برای اصلاح جامعه، اصلاح تک تک افراد آن لازم است.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *