دویچه وله (میترا شجاعی): پنجم اسفندماه در تقویم باستانی ایران، روز ’’سپندارمزدان‘‘ یا روز زن نامیده شده است. کتایون مزداپور استاد فرهنگ و زبانهای باستانی میگوید این روز روز زنان نیکی است که در پناه امشاسپندان، دنیا را به خوبی اداره کردهاند.
دویچهوله: خانم مزداپور، آیین “سپندارمزدان” چه آیینی است؟
کتایون مزداپور: این آیین یکی از جشنهای “نامروزی” است که تازه به این نام مصطلح شدهاند. یعنی جشنهایی که نام روز و نام ماه با هم دیگر انطباق پیدا میکنند. در هر سال ۱۲ تا از این جشنها وجود دارند. زمانی که نام روز در ماه و نام ماه یکی میشوند، این جشن را میگیرند. بنابراین سپندارمزدان آخرین جشن از این جشنهای دوازدهگانه است.
تاریخ این جشن چه روزی است؟
تاریخ این جشن، مطابق تقویم اصلی پنجم اسفند است. اما چون در تقویمی که امروزه در ایران معمول است، یعنی تقویم رسمی شمسی، شش ماه اول سال ۳۱ روز و شش ماه دوم ۳۰ روز است، در پنجم اسفند نام ماه و روز باهمدیگر انطباق پیدا نمیکنند. بنابراین به حساب تقویم شمسی فعلی، بیست و نهم بهمن، اسپندارمزدان خواهد بود و آن روز ’’سپندارمزدروز‘‘ از ماه سپندارمزد است؛ یعنی ماه اسفند و روز سپندارمزد. شکل جدید سپندار “اسفند” است و میتوان به آن “اسفندگان” یا “سپندارمزدان” گفت.
چرا این روز به عنوان روز زن ایرانی شناخته میشود؟ آیا این نامگذاری اساساً درست است؟
درست است؛ برای این که سپندارمزد در متون پهلوی حامی زنان است و به عنوان امشاسپندی که زنان در حمایت او هستند، نام برده شده است. ماه سپندارمزد و روز سپندارمزد هم در منابع قدیمی مانند آثار ’’بیرونی‘‘ و ’’تاریخ گردیزی‘‘ به عنوان جشن زنان نامیده شده و این روز از قدیم به زنان اختصاص داشته است.
اشاره کردید که این جشن یک جشن از سری جشنهای دوازدهگانهای است که نام ماه و روز با هم یکی میشوند. این که چرا ماه اسفند را که به نوروز و بهار طبیعت نزدیک است، به عنوان روز زن نامگذاری کردهاند، میتواند دلیل خاصی داشته باشد؟
این که چرا تقویم و ماهها اینگونه نامگذاری شدهاند، بحثی خیلی طولانی دارد و در حقیقت، معمایی است که پاسخ قطعی ندارد (اگر هم داشته باشد، من نمیدانم). رویهم رفته انطباق ماه اسفند و سپندارمزد روز با این ترتیب، باید یک یادگار خیلی قدیمی باشد و این که به هر حال قبل از ماه فروردین که به روانها و درگذشتگان اختصاص دارد و اصلاً ماه درگذشتگان است، این روز اهمیت خیلی جدی دارد.
البته در تحولاتی که در این همه تاریخ طولانی چندهزار ساله اتفاق افتاده است، این جابهجاییها صورت گرفته و اختصاص این روز به زنان یک جنبهی خاص دیگری هم دارد و آن این که این روز را در خیلی از متون «روز خِرد» گفتهاند و سپندارمزد را فرزند هرمز در این اساطیر گفتهاند که هرمز و سپندارمزد همراه هم هستند و بهمن خردی است که همراه با سپندارمزد است. نتیجهی خردورزی، رسیدن به منش نیک است. چنین تعابیری در کتاب دین هم آمده است.
مقامی که به زن و به خرد و به «درستمنشی» که ترجمهی پهلوی کلمهی ’’سپندار‘‘ است اختصاص داده شده، مسالهی فلسفیای را هم در کنار خود با ابعاد عرفانی دارد. درست است که این مفاهیم کهنه هستند، اما مطالب دربارهی آنها خیلی کم به دست میآید. ولی رویهم رفته یک بینش عرفانی و در عین حال فلسفی را بیان میکنند. زنانی که تحت پوشش امشاسپندان و سپندارمزد و در پناه او هستند، زنان نیک هستند و مادران و دختران و خواهران خوبی که دنیا را اداره کردهاند.
خانم مزداپور، اختصاص یک روز خاص در سال به روز زن در ایران باستان، میتواند نشانهی مقام و منزلت زن در ایران باستان باشدیا این که فقط جنبهی نمادین دارد؟
بر مبنای آثاری که باقی مانده و در دست ما هست، زنان در آن زمان، قدرتی کمتر از مرد نداشتند. جامعهی هندواروپایی از زمانی که مدرکی در بارهی آنها وجود دارد، اصولاً مردسالار بودهاند. ولی معنای آن این نیست که زنان مقامی نداشته و هیچ بودهاند. ما از دورهی ساسانیان، دلایل بسیاری بر قدرت زنها داریم. زنان در این دوران میتوانستند در همهی زمینهها دارای تاثیر اجتماعی و حتی سیاسی و به خصوص اقتصادی باشند.
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift:
کتایون مزداپور میگوید در ایران باستان مقام زن همیشه بالا بوده و هیچوقت زن را به عنوان موجود پست در نظر نگرفتهاند
آثار بسیاری در این باره هست که ثابت میکند زنان این دوره، قدرت اقتصادی زیادی داشتند و میتوانستند سرپرست اموال خانوادهها باشند. مهرهای زنانه از دوران ساسانیان در دست است، برای زنانی که اصلاً متعلق به خانوادهی سلطنتی نبودهاند و خودشان اقتصاد را در خانوادهها اداره میکردند و چنین قدرتی را در جامعه داشتند.
رویهمرفته یادگار آن دوره، دلالت بر این دارد که درست است که مرد در رأس قدرت خانواده بوده است، ولی اموال مشترک خانواده، در صورت نبودن مرد، تحت سرپرستی زنها اداره میشده است. این حالت خیلی عمومیت داشته و در قوانین مالیات و انحصار وراثت ما این را میبینیم و در شکل خانوادهها هم تاثیر زنها به این ترتیب هست. در حقیقت ایران این افتخار را داشته که از قدیم مقام زن را بالا بداند و هیچوقت زن را به عنوان موجود پست درنظر نگیرد.
آیینها یا مراسمی که در این روز انجام میشده یا احیاناً ممکن است هنوز در نقاطی از ایران انجام شود، چه مراسمی هستند؟
آنچه نوشته شده، حاکی از آن است که به زنان هدیهای میدادند و به عنوان روز “مزدگیران” و گاهی هم “مردگیران” نام برده شده است. اما ظاهرا باید همان مزدگیران باشد که گاهی در املای آن نقطهی ز نیامده است. در این روز به مادر، زن و همسر هدیهای میدادند.
به هرحال این جشنها و داشتن روزهایی که به شادی و به مناسبتهای مختلف باشد، از خصیصهی مهم فرهنگ قدیمی است. به طور سنتی هم در این روز در جامعهی قدیم زرتشتی، یعنی جامعهای که سنتی است، مراسم خاص برگزار میشده و «جشند» خوانده میشده و نیایشهای خاصی برگزار میشده است.
آیا هنوز هم در نقاطی از ایران یا احیاناً کشورهای فارسی زبان دیگر، مانند تاجیکستان و یا افغانستان، مراسم این روز برگزار میشود؟
اطلاع ندارم که آیا در جاهای دیگر مراسمی به این مناسبت برگزار میشود یا خیر. اما طبق همین قرارها و سنتها، جامعهی زرتشتی مراسمی دارد. شاید در روز دیگری جابهجا شده باشد، ولی گزارشهایی که هست و تا آنجایی که من میتوانم به خاطر بیاورم، روزی به زن اختصاص داشته است و این روز، قاعدتاً باید همین روز باشد.
با وجود این، در نواحی حدود مرکز ایران یا جاهای دیگر از مراسمی که به زنان اختصاص دارد، گزارشهایی هست و ضبط شده است. امروز را نمیدانم، اما سابقاً این مراسم برگزار میشده است.
آیا میتوانید به ما بگویید، حدوداً تا چه دورهای این جشنها برگزار میشده است؟
معمولا به طور کلی تا حدود سال ۱۳۳۰ (۱۹۵۰ میلادی) سنتهای مختلف که مربوط به این جشنها و مراسم بوده، به طور یکنواخت بیشتر برگزار میشده است. در سنوات اخیر مهاجرتهایی که انجام شده و دگرگونیهای فرهنگیای که به هرحال در ایران صورت گرفته است، خیلی از این مراسم و جشنها را دگرگون و جابهجا کرده است. ولی در سنت زرتشتی و همینطور در کل جامعهی ایران، این تاریخ را میتوان یک مبدأ برای پیش آمدن تغییرات خیلی جدی گذاشت.
برای این منظور یک بررسی سراسری در کل کشور وحتی در تاجیکستان، افغانستان، آذربایجان، عراق، کردستان و نواحی دیگر که فرهنگ ایرانی دارند، لازم است. در این نواحی خیلی از این سنتها را میتوان پیگیری کرد. در آنجا شاید تقویمهای خاصی هم با خصیصههای دیگری باشد که همه جای بررسی دارند و هنوز خیلی از این چیزها در خاطرهها باقی مانده است.
آیا آیین سپندارمزدان دقیقاً به دین زرتشت مربوط میشود یا ریشهی آن پیش از زرتشت در ایران باستان است؟
مسالهی خود دین زرتشت این است که این مفاهیم آنطور که در “گاهان” آمدهاند، مفاهیمی انتزاعی و یا اخلاقی هستند و مستقیما به جشنها برنمیگردند. اما در آثار پهلوی که متأخرتر است، این مفاهیم به شکل اسطوره و مربوط به جشن آمده است. اما به طور کلی، بنیاد اصلی جشنهایی که در ایران بوده و امروز هم برگزار میشوند، در نوشتههای زرتشتی نیست. خیلی از این جشنها مانند نوروز، اصلا اختصاصی به کتابهای پهلوی و آیین زرتشتی ندارند و عمومیتر از آن هستند که فقط به دین زرتشتی اختصاص داشته باشند.
من گمان میکنم، این جشنها باید خیلی قدیمیتر از مهاجرت آریاییها به این سرزمین باشند. خیلی از آنها ریشههای جدیتر در دورههای قدیمی دارند.
نکتهای که میتوانم اضافه کنم این است که در بارهی جشنهای ایرانی، همین جشنهایی که امروز هم به اشکال مختلف برگزار میشوند، خیلی کم در کتابهای پهلوی که زرتشتی است، اثر و مدرک داریم. بیشتر آنها در کتابهایی به زبان فارسی یا عربی آمدهاند و مأخذ ما این کتابها هستند. سنتهای عام هم یک منبع مهم و معتبر دیگر است.
کلاً خیلی میتوان در مورد این جشنها بحث و صحبت کرد که آیا باید اصلا بنیان ملی به معنای متعلق به این خطه و سرزمین داشته باشند یا این که فقط زرتشتی هستند. به هرحال خیلی از گونههای این جشنها را میتوان به طور پراکنده در سراسر این منطقه دید و به دلایلی که کاملا جای صحبت دارد، خیلی از آنها در این سرزمین بومی هستند. به خصوص نوروز و جشنهایی که یک مجموعه هستند و امروزه خیلی زیادند. ما ۲۳ تا از این جشنها را سراغ داریم که به تقویم زرتشتی برمیگردند و باید بنیاد ملی داشته باشد، پیش از آن که فقط زرتشتی باشد. این جشنها ایرانی هستند و خیلی وقتها عمومیت دارند.
تحریریه: فرید وحیدی
+ There are no comments
Add yours