جرس ( ترانه صفایی) : شهلا لاهیجی ، مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان و از اعضای هیات امنای کتابخانه صدیقه دولت آبادی سال هاست که در عرصههای اجتماعی و فرهنگی زنان فعالیت میکند. چه آنجا که عرصه کاری او با نشر کتاب هایی هر چند مختصر و محدود در حوزه زنان منتهی می شود و چه در بخش هایی که او شانه به شانه همراه و همگام فعالان نسلهای مختلف جنبش زنان به پیش میآید.
او این روزها در حالی که بسیار بیشتر از گذشته نگران جامعهای است که سال ها برای ساختن آن تلاش کرده به آینده پیش رو امیدهای زیادی دارد، به ویژه افق پیش روی زنان را سبزتر از همیشه میبیند. به باور او سال 88 برای زنان حضوری بی مانند به دنبال داشته چرا که زنان این بار نه در قالب طفیلی جریان های سیاسی بلکه به عنوان مبدعان و پایه گذاران یک خواست قطعی و حتمی وارد کارزار مبارزه های سیاسی و اجتماعی شده اند.
لاهیجی بر این باور است که رخدادهای سیاسی در جامعه ایران پس از انتخابات دور دهم ریاست جمهوری عرصه مناسبی برای فعالیت و تجربه اندوزی زنان به شمار می آید و می توان گفت که این روزها زنان بی محابا به پیش می روند و حتی هزینه های سوال برانگیری مانند آنچه در حکم بهاره هدایت درج شده آنان را از حضور و انسجام حرکتی باز نمی دارد.
یک سال از جوش و خروش مردمی در ایران زمین گذشته و این روزها فرصتی است که به فعالیت و حضور زنان در جنبش های اجتماعی بپردازیم. وضعیت فعالیت و حرکت های اجتماعی زنان را بر اساس یک روند تاریخی چطور ارزیابی میکنید؟
برای آنکه بخواهم درباره حرکت های اجتماعی زنان در سالی که گذشت صحبت کنم، نخست لازم میدانم که نقبی به گذشته تاریخ و فرهنگ و حضور سیاسی زنان بزنم چرا که احساس میکنم از بزنگاه یک مرور تاریخی بهتر بتوان به بررسی وضعیت زنان در جامعه پرداخت.
البته باید این نکته را مورد تاکید قرار دهم که من بسیاری از جنبشهای اجتماعی امروز جامعه ایران را در مفهوم جامعه شناختیاش جنبش اجتماعی نمیدانم و بهتر میدانم از آن به عنوان و لفظ تکانهها و تپشهای اجتماعی یاد کنم . اگر بخواهیم نگاه تاریخی به ماجرا داشته باشیم حضور زنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی از دوران مشروطیت آغاز می شود که البته زنان در آن تاریخ با موانعی مواجه می شوند .واخوردگی هایی در میان زنان به وجود می آید . در همان روزها هم نگرش ها و محدویت هایی نسبت به حضور زنان در جامعه وجود داشته که امروز هم نظایر آن کماکان به چشم می خورد. مسائل و مشکلاتی که غالبا زنان را به سکوت و فرار به عقب واداشته هر چند که حرکت های خیزشی زنان هیچگاه به پایان نرسیدهاست.
بعد از مشروطیت می بینیم وقتی که گویی چراغ و شعله حضور زنان پایین افتاده حرکتهای نهادینه و مستحکمی چون ساختن مدرسه های دختران در میان گروه های مختلف فکری زنان آن روزگار شکل می گیرد تا سرفصل تازه ای برای ایجاد توسعه ای پایدار در حوزه دانش زنان شکل گیرد. اما اگر بخواهیم ریشه ها و دلایل ناکامی زنان در مشروطه را ارزیابی کنیم باید بگویم که یکی از دلایلی که زنان نتوانستند آن موقع به موفقیت مورد نظر دست پیدا کنند یکی نبود همراهی مردان جامعه با آنها بود و از سوی دیگر اینکه آنها فشار و چانه زنی را در حوزههای مسائل زنان به اندازه دیگر مسائل آن روزگار مورد توجه قرار نمی دادند و در یک کلام باید گفت هنوز مسائل زنان به عنوان یک مسئله اجتماعی شناخته نشده بود.
اما این نکته را هم باید مورد تاکید قرار دهم که وقتی کلیت یک جامعه رو به پیشرفت را نگاه می کنیم و در شرایطی که خواهان تحقق دموکراسی در کشورها هستیم دیگر مسئله زنان تنها مسئله زنان نیست بلکه مسئله تمام افراد یک جامعه است و کسانی که شاخص دموکراسی در کشورها را با میزان حضور و موفقیت زنان آن جامعه می سنجند میزان آگاهی و توجه شان به مقوله برابری جنسیتی را مورد توجه قرار میدهند. شاید به همین خاطر بود که صدیقه دولت آبادی در نشریات آن روزگار بارها مردان در راس قدرت را خطاب قرار داده و از آنها خواسته بود در پیگیری مسائل حقوقی و اجتماعی زنان همراه شوند.
اما در ادامه راه و در جریان وقوع انقلاب 57 نیز حضور زنان محسوس بود. البته نوع مبارزات مردم را در این دوران میشود به دو بخش تقسیم کرد بخشی مربوط به پیش از انقلاب که در بخش هایی مبارزه محدود به جنبشهای بخش خاص و طبقات خاصی از جامعه می شد. گروه هایی که متعلق به بخش خرده بورژاوزی و بورژوازی جامعه بودند. اما از آنجا که موفق نشدند به لایه های پایینی جامعه نفوذ کنند حرکت به شکل عمومی ترویج نیافت. آن زمان برای من که در شهر کوچکی در یکی از نقاط دور افتاده زندگی می کردم کاملا قابل لمس بود که طرحی در حمایت خانواده و یا مباحثی نظیر آن که از سوی دولت ترویج می شد در شهرستان های کوچک و نقاط دور دست خریداری نداشت و به جرات می توانم بگویم سیاست های دولت پهلوی پیش از انقلاب نتوانست در لایه های پایین جامعه نفود کند چرا که باور به برابری حقوق میان زن و مرد هنوز در لایه های مختلف جامعه نهادینه نشده بود و اصولا مسائل زنان هنوز در قالب یک مسئله اجتماعی مورد پذیرش نبود.
وضعیت در انقلاب 57 به چه شکل دنبال شد؟
انقلاب 57 حرکت پایین به بالا بود. حرکت از اقشار پایین جامعه شروع شده و بعد به بخشهای میانی کشیده می شد. در واقع دانشجویان و کارمندان از طبقات پایین تر پیروی کردند و شاید همین موجب مغشوش شدن مفهوم انقلاب اسلامی در جامعه ایرانی شد در حقیقت انقلاب اسلامی قربانی شد چرا که با مردم درباره حقوق شان صحبت نشده بود و امواج انقلاب توانست بخش های سخیف تر را در خود غرق کند. ماحصل این شد که زنان به عنوان قربانیان بسیاری فرصت ها را از دست دادند و جمع زیادی از زنان در نخستین گام های پس از انقلاب فرصت های شغلی و اقتصادی خود را از دست دادند.
اما امروز در جامعه مسائلی در حوزه زنان بروز یافته که همگی نشانگر قدرت اجتماعی و اقتصادی زنان در جامعه است .
اما می دانید که در همین مبحث اقتصادی که شما به آن اشاره داشتید وضعیت زنان این روزها چندان مساعد نیست و سیاست های مستقیمی علیه اشتغال زنان از سوی دولت به کار گرفته می شود؟
این را قبول دارم اما در مقابل این سیاست ها جامعه ناگزیر به پیروی از خواسته زنان جامعه است. اگر مطابق خواسته ها عمل نکند بدیهی است که گروه های مختلف زنان مخالفت خود را با شیوه ها و سیاست های رایج به گونه های مختلف نشان می دهند.
امروز شواهدی چون افزایش دختران دانشجو، عدم تمایل به ازدواجهای زودرس و خلاف سیاست رایج در جامعه که ازدواج جوان ها را نشویق می کند همگی نشان می دهد که زنان قربانیان صرف سیاست های دولت برای حذف انها از بازار کار و جامعه نیستند و زنان جامعه ما این روزها به فاعلان تاثیرگذار عرصه های اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده اند.
وقتی امروز خانم راننده ای را پشت اتوبوس های شهری و تاکسی بانوان میبینیم می فهیم که زنان برندگان اصلی حوزه های اقتصادی بوده اند اما این اتفاق هنوز در حوزه سیاسی به وقوع نپوسته است.
نیاز بالاترین انگیزه برای حرکت است، من معتقدم که حقوق اقتصادی بر حقوق مدنی ارجح است هر چند باید حقوق مدنی کاملا اصلاح شده باشد اما ابعاد کاربردی زمانی محقق خواهد شد که مسائل اقتصادی رعایت شده باشد
تصور من این است که اگر حقوق اقتصادی وجود نداشته باشد صرف در اختیار داشتن حقوق مدنی برای زنان کافی نیست. زنی که حقوق اقتصادی ندارد آویزان است و در هر حال نمی تواند تصمیم های جدی برای زندگی آینده اش بگیرد .
حضور زنان را در دوران اصلاحات چطور دیدید؟
به هر صورت زنان در دوران اصلاحات نیز رویه تاریخی خود را ادامه دادند و آنچنانکه اخبار و آمار حکایت میکرد دولت آقای خاتمی منتخب زنان و جوانان بود و گاهی به همین جمله هم ایراد میگرفتند که اگر دولتی منتخب زنان است بنابراین چندان مورد اعتماد و اعتبار نخواهد بود.
اما حضور قطعی زنان در تمامی عرصه ها دولت اصلاحات را بر آن داشت که نقش انکار و کمرنگ شده زنان را این بار پررنگ تر و واقعی تر به نمایش درآْورد.
به هر صورت نمی شود حضور باورنکردنی زنان را نادیده گرفت چرا که من این همه را به چشم خود دیدم. اما متاسفانه با وجود حمایت بی دریغ زنان از دولت اصلاحات این گروه اجتماعی با کمترین دستاوردها مواجه شدند.
که در این میان هم می توان به کم کاری مجلس ششم اشاره کرد و هم وقوع حوادثی چون ماجرای روزنامه نگاران و ماجراهای دانشگاه و فشار بر دولت را در آن دخیل دانست. اما سکوت دولت وقت نیز در کنار این ها مزید بر علت شد.
حالا اگر بخواهیم روند حضور زنان را در رخدادهای سیاسی و اجتماعی اخیر بررسی کنیم ، تحلیل شما از حضور زنان چگونه است؟
با وجود مشکلات و مسائل پیش روی زنان و تمامی آن بحران هایی که طیف های مختلف فعال در عرصه مسائل زنان آن را پشت سر گذاشتند ، حضور زنان در سال 88 وارد فاز تازه ای از پختگی و تاثیر بخشی شد.
زنان این بار تنها به پیروی از جریان موجود اکتفا نکردند و خود تلاش داشتند تا خواسته ها و عقاید و باورهایشان را به دولت و کاندیداهای ریاست جمهوری تحمیل کنند. آنها با ایجاد کمپین ها و موج آفرینی در سطح جامعه توانستند کاری کنند که دیگر کاندیداها بیتفاوت از کنار خواسته ها و مسائل زنان عبور نکنند.
اعتقاد من این است که اگر سال 88 هیچ دستاورد مادی بر ای زنان به دنبال نداشت اما حضور بیتردید و عظمت آمادگی زنان برای تحولات اجتماعی را به خوبی نشانه گذاری کرد . حضور زنان در راه پیماییها و نحوه اعلام حضور و نمایش قدرت در طی برگزاری انتخابات و فعالیت هایشان در کارزارهای انتخاباتی همگی نمایش تازه ای از حضور سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه ایران بود.
زنان در تمام 4 سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در راس خبر ها بودند ، حتی وقتی گروهی دیگر در پی سازش برآمده بودند، زنان هم آماج فشار ها بودند و هم حرکت فشار آورنده و رو به جلو را در دست داشتند. البته در هیچ دوره ای از اعمال فشار بر زنان و فعالان این حوزه هیچگاه علت مخالفت با آنها منطقی نبود اما در هر صورت فعالیت زنان در دولت اصولگرای محمود احمدی نژاد همواره با تحمیل هزینههای سنگینی بر زنان همراه بوده است.
تحلیل من این است که اگر زنان در انقلاب مشروطه نتوانستند به اهداف و خواسته های خود دست پیدا کنند به این خاطر بود که نیروی کافی برای مبارزه وجود نداشت. اگر همان زنانی که به مجلس آمدند و به ساخت و پاخت های مجلس و دول خارجی اعتراض کردند، برای حضور زنان در مجلس نیز ، همان میزان پیگیری و اصرار می کردند و از سوی دیگر نمایندگان مجلس را در مورد تدوین قانون اساسی تحت فشار قرار میدادند قطعا مسائل و مشکلات زنان بهتر از گذشته مورد تاکید قرار می گرفت.
این روزها وضعیت زنان را چطور می بینید. آیا زنان به آن سطح از اصرار و تمرکز بر خواسته ها دست یافته اند؟
فکر می کنم زنان ما به چنین مرحله ای رسیده اند و البته قضاوت تاریخی در این زمینه را باید به آینده موکول کرد چرا که اگر زنان در این حوزهها موفق نشوند مشخص میشود که زنان هنوز به آن اندازه به پویایی و تمرکز بر خواسته ها دسترسی پیدا نکرده اند.
اگر بخواهیم خیلی کوتاه تلاش زنان در سالی که گذشت را مورد بررسی قرار دهیم باید به همگرایی و جریانهای انتخابی که در روزهای کمپینها شکل گرفت اشاره کرد و در آن میان همگرایی فعالان زنان تصویر قدرتمندی از زنان و خواسته های آنان را در قالب این همگرایی بروز داد.
شعارها و وعده های کاندیداها از وعده تعیین شش وزیر از سوی مهدی کروبی گرفته تا تعیین وزیر امور خارجه از سوی محسن رضایی همگی نشان می دهد که گفتمان حاکم بر سال گذشته از خواسته های زنان تاثیر پذیرفته است. صاحبان قدرت دست کم متوجه شدند که برای آینده هر کسی که بخواهد در قدرت بماند نمی تواند حضور زنان را نادیده بگیرد و از دیگر سو با واکنشهایی مثل عفاف و حجاب و برخوردهایی که بر اثر تکرار حتی بروز حساسیت را از دست داده اند دیگر به موفقیت نخواهند رسید.
ارتباط میان زنان و جنبش سبز را در سالی که گذشت چطور ارزیابی می کنید و چه افقی پیش روی این حرکت های اجتماعی می بینید؟
زنان اگرچه به دنبال روی کار آمدن قدرت ها غالبا قربانی بوده اند و به خواسته آنها بی توجهی شده اما وضعیت را این بار بسیار متفاوت از پیش می بینم چرا که به باور من نقش زنان در شکل گیری جریانی معروف به جنبش سبز آنقدر قطعی و یقینی است که دیگر امکان نادیده گرفته شدن آنها از سوی سران جنبش وجود ندارد. زنان این روزها به آن اندازه از باروری فکری و عقلانی رسیده اند که بتوانند پیگیر خواسته های منطقی و برابری خواهانه خود باشند.
زنان این روزها برای هزینه دادن هم آماده اند. چه آنهایی که به خیابان می آیند و اعتراض می کنند و چه آنهایی که به دنبال فعالیت های اجتماعی خود به زندان افکنده می شوند.
این را باید بگویم که با وجود تعداد زنان زندانی و تعداد زنان دانشجوی زندانی و زنانی در طی راه پیمایی های اعتراضی در خیابان ها حاضر می شدند نوعی شعف شرم آور در من ایجاد می شود.
شعف از آن جهت که زنان تا چه اندازه از خود پایداری نشان می دهند و شرم از آن جهت که احکام صادر شده برای برخی از زندانیان بسیار شرم آور است. گاهی از خودم به عنوان یک شهروند خجالت می کشم وقتی باید خبر حکم بهاره هدایت را بشنوم. در هر صورت زنان این روزها برای هزینه دادن آماده اند. با وجود همه مشکلاتی که در پیش رو و پشت سر گذاشتیم من آینده را برای زنان ایران روشن می بینم. فارغ از اینکه در نقطهای جهان به زن ایرانی هدیهای میدهند چرا که من همه چیز را در مرز و خاک ایران میبینم و تبعیض ها باید اینجا برطرف شود.
نادان اند کسانی که مردم را نادیده میگیرند. باز باید به خاطر بیاورم که هر سیستمی که سعی کرده با فریبکاری و پوپولیسم جامعه را پیش ببرد ، وقتی جامعه به سوی انحطاط می رود در دیکتاتورترین دیکتاتورها هم گاهی سوپاپ هایی تعبیه می شود. اما مردم من مردم ایران با شعور تر و با فرهنگ تر از این می بینم و معتقدم که مردم ما بدون خشونت خواسته هایشان را پیش میبرند . جنبش سبز را جنبشی از پایین به بالا می بینم که به عنوان یک حرکت اصیل جواب خود را خواهد گرفت و گوشهای ناشنوا را به شنیدن وا خواهد داشت.
+ There are no comments
Add yours