زیست جهان جنسی و مقولهی حجاب
رجانیوز (دکتر اکبر جباری*): درباب حجاب و بیحجابی، سخنان زیادی گفتهاند و میتوان گفت. می-خواهم در این خصوص از منظر فلسفهی سکس به نکاتی توجه نمایم که غالباً مورد غفلت قرار میگیرد.
بیحجابی، یا بد حجابی، در جامعهای مانند ایران، علل متعددی دارد که این علل در مجموع، عالمی را برای ایرانیان بطور عام ساخته است که من از آن به «زیست جهان جنسی» و یا «عالم سکسشوال» یاد میکنم.
در جامعهای که معماری، شهر سازی، ترافیک، صنعت، ورزش، هنر، رسانه، سینما، سیاست و بسیاری از امور آن ساختار و ماهیت سکسشوآل دارد، بطور طبیعی، رفتار افراد نیز ماهیت سکسشوآل پیدا میکند. یکی از مظاهر این زیست جهان، «بیحجابی» و یا «بدحجابی» است. بیحجابی، کنشی است از یکسو هم معلول زیست جهانِ سکسشوآل است و ازسوی دیگر هم علت آن. در این مقال سعی خواهم کرد کمی درباب این «عالم» و «زیست جهان» سخن بگویم.
معماری جنسی
توجه به معماری اصیل اسلامی ایران، بسیار در فهم ماهیت سکسشوآل معماری مدرن موثر خواهد بود. معماری اصیل ایرانیان، در ذات خود «عفیف» بود. عناصری مانند «اندرونی» و «بیرونی»، «مطبخ»، حتی کلون در که یکی برای اهل خانه که محرم بودند و دیگری برای بیگانه که نامحرم بود. همهی این عناصر در یک ساختار مناسب و محاسبه شده در خدمت «کلی» بود که نام این کل «خانه» بود. خانه، محل امنیت و آسایش بود تا در آن، اهل خانه به «سکینه» برسند. پاکی و عفت از در و دیوار خانهی ایرانی میبارد.
اما در مقابل، معماری مدرن با عناصری که اساساً خانه را تبدیل به یک «سرپناه» کرده است. آدمی خسته از فعالیت اجتماعی شب هنگام به یک سرپناه نیاز دارد و خانه چنین جایی میشود، همچنانکه مسافرخانه، هتل، حتی زیر یک پل و داخل باجه تلفن نیز می تواند برای کسانی «سرپناه» باشد. دیگر چیزی به نام «سکینه» و «آرامش» و «عفت» در این معماری معنا ندارد. همه چیز بطور آشکار و لخت عرضه میشود. باید از کمترین فضا برای بیشترین منفعت استفاده کرد. آشپزخانه «باز» میشود. آشپزخانهی «اُپن» نماد روسپیگری معماری مدرن است. حتی حمام نیز میتواند شیشهای باشد. نیازی به پوشیدگی نیست. هیچ حریم خصوصی وجود ندارد. سایهی «برجها» بر روی خانههای سنتی، و ساختمانهای دیگر سنگینی میکند. دیگر عفت در معماری وجود ندارد. چنین معماری در ذات خود سکسشوآل است.
شهرسازی جنسی
شهر مدرن شهری است برای انسان مدرن و همانگونه که معماری انسان مدرن ماهیت سکسشوآل مییابد، شهر نیز از همان ماهیت تبعیت میکند. عناصر شکل دهندهی شهر مدرن عناصری است برای ایجاد «لذت» بیشتر. ساختمانهای بلندی که اشراف کامل به ساختمانهای کوچک مجاور دارند و تا اتاق خواب ساختمانهای مجاور را در دید خود میآورند. همه چیز در چشمانداز سکسشوآل مستقر میشوند. اتوبانها و بزرگراههایی که میتوان با سرعت در میان انبوه اتومبیلها «لایی» کشید. «لایی» کشیدن در ترافیک خیابانها و لذت حاصل از آن، یک کنش سکسشوآل است. چنین کنشی، شبها در اتوبانها لذت بیشتری تولید میکند.
ورزش جنسی
ماهیت ورزشهای قهرمانی امروزه کاملاً سکسشوآل است. ورزش قهرمانی اساساً دیگر ورزش نیست چراکه دیگر نه برای سلامت بلکه برای تولید لذت است، لذتی سکسشوآل.
شاید مفهوم سکس در ورزشی مانند بدنسازی، بسیار آشکار باشد، هنگامی که شخص بدنساز در برابر آیینه میایستد و اندام خود را نظاره میکند. آیینه ابزاری لازم برای این «خود ارضایی» بدنساز است. اما نه تنها بدنسازی بلکه همهی ورزشهایی که امروزه به ورزش قهرمانی بدل شده است، چنین ماهتی دارند. فوتبال را در نظر آورید. شاید ماهیت سکسشوآل فوتبال بسی شدیدتر از دیگر ورزشهای قهرمانی باشد. عناصر جنسی موجود در این ورزش، به شکل فزایندهای سکسشوآل است.
داخل کردن یک توپ درون یک سوراخ (دروازه) و لذت حاصل از این فعل. لایی زدن بازیکن مقابل به مثابه یک حریف جنسی و لذت حاصل از آن برای شخص فاعل(لایی زن) و خشم مفعول(لایی خور). فریادها و خوشحالیها و حتی عصبایتهای حاصل از برد یا باخت، همگی کنشهایی سکسشوآل هستند.
صنعت جنسی
تولیدات صنعتی با طراحیهای مدرن گرچه همگی در خدمت تولید لذت هستند، اما با ابداع مفهوم «طراحی جنسی» (sexual design) در تولیدات صنعتی، این مفهوم بطور رسمی و با آگاهی تمام پا به عرصه صنعت نهاد. امروزه بسیاری از صنایع بزرگ دنیا در طبقه بندی محصولات خود، محصولاتی را با همین عنوان طراحی و تولید میکنند. گرچه ابتدا این مفهوم به دلیل طبقه بندی مشتریان و شناخت ذائقه آنا پدید آمد، چراکه برخی از افراد به عناصر سکسشوآل علاقه نشان میدادند، اما به تدریج این محصولات در سطح جامعه شروع به ذائقه سازی میکنند و حتی کسانی را که هیچ توجهای به نمادها سکسشوآل نداشتهاند، به جمع مشتریان این محصولات افزوده میشوند. برای نمونه اتومبیل پژو 206 یکی از محصولات سکسشوآل صنایع خودرو سازی پژو فرانسه است که امروزه حتی افرادی از این خودرو استفاده میبرند که شاید کمترین توجه را به این ماهیت داشته باشند.
رسانه جنسی
شاید رسانهها در عصر جدید مهمترین عامل اشاعهی سکسشوالیته در جوامع باشند. البته رسانههای غربی بطور مستقیم و با ساخت برنامههای «پورنو» و دیگر رسانهها از جمله رسانهی ملی با ساخت برنامههایی با ماهیت سکسشوآل، در شکلگیری ذائقهی سکسشوآل مردم موثرند.
حضور زنان که البته باید هم صدای جذاب و هم سیمای خوبی داشته باشند، در برنامهها و ایجاد یک ذهنیت مقایسهای و تطبیقی برای مخاطب، عملاً بر شعلههای جنسی جامعه میافزاید. البته این وقایع همگی در سطح ناخودآگاه افراد شکل میگیرد و همین ناخودآگاه منجر به ظهور و بروز رفتارها و کنشهایی میشود که ما آنها را با عناوینی مانند «بدحجابی»، «بیحجابی» و «ناهنجاری» و … میشناسیم.
بیحجابی به مثابهی یک کنش جنسی
آنچه در خصوص زیست جهان جنسی گفتیم، البته اندکی از این جهان سکسشوآل است که به طرق مختلفی سعی در کتمان ماهیت خود دارد. اما آنچه مهم است اینکه، رفتارها و ناهنجاریها و حتی هنجارهای ما امروزه درون این زیست جهان درحال شکلگیری است. شاید دیگر در چنین عالمی تکیه بر «سخنِ» (Discourse) قدرت در ایجاد یک هنجار مانند، حجاب هم غیر ممکن و هم نامطلوب باشد. در زیست جهانی که ماهیت سکسشوآل دارد، تکیه بر «سخنِ قدرت» برای مقابله با مقولهای مانند بیحجابی جز تشدید آن ناهنجاری هیچ نتیجه و فایدهای نخواهد داشت. تجربه سی سال گذشته در قالب «گشت ثارالله»، «گشت جندالله» و «گشت ارشاد» و ناکامیهای آنها مؤید این نظر است.
به نظر میرسد، نهادها و سازمانهایی که دغدغه این مقوله را دارند، هنوز فهم درستی از این پدیده نیافتهاند. پدیدهای مانند بیحجابی، معلول زیست جهانی است که بسیار پیچیده تر از آن است که با اوامر و دستورالعملها و بخشنامههای اداری به سرانجامی نیکی برسد. بیحجابی هنوز مقولهای پیچیده و بیحجاب نیز فردی ناشناخته است. تصور ساده و دم دستی در باب شخص بی حجاب این است که او یا با فرامین دینی ناآشنا است و یا سر مخالفت با شریعت اسلام را دارد! این تصور به نظر من از بن خطاست و با چنین تصوری از این مقوله هرگز نمیتوان به راه حلی دست یافت. سادهانگارانه بودن این تصور به چند دلیل است:
1- شخص بیحجاب، «بیحجابی» را گناه نمیداند.
2- شخص بیحجاب، «باحجابهایی» را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی نیستند.
3- شخص بیحجاب، بیحجابهایی را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی هستند.
1- شخص بیحجاب، بیحجابی را گناه نمیداند. «نمیداند» معنای خاصی دارد. این بدان معنا نیست که نشنیده و یا نخوانده است که بی حجابی گناه است. البته او درباب این گناه، هم خوانده است و هم شنیده است، بلکه منظور از ندانستن، ندانستن و ندیدن باطنِ این مقوله است. اساساً انسان گناهکار چون باطن گناه را نمیبیند، مرتکب گناه میشود. کیست که باطن «دروغ»، باطن «غیبت» و خلاصه باطن گناهان را ببیند و باز هم مرتکب گناه شود؟
البته علم به باطن امور از جمله معاصی از اوصاف «متقین» است. همانهایی که قرآن مجید میفرماید: «الذین یومنون بالغیب» «کسانی که به غیب ایمان دارند» وقتی ایمان به غیب یا همان ایمان به «غیبِ عالم» نباشد، طبیعتاً همه چیز مجاز میشود. اما نکته حائز اهمیت در جامعه ما این است که در طول سی سال گذشته قرار بود کسانی که ایمان به غیب دارند و به واقع نمایندگان غیب هستند، غیبِ عالم را نیز به عموم مردم نشان دهند. قرار بود اگر کسی ما مذهبیها و به ظاهر متشرعین را میبیند، به یاد ملکوت و غیب بیفتد. اما آیا بهراستی ما نمایندگان غیب هستیم؟ آیا یک فرد غیر مذهبی ما را میبیند، به یاد ملکوت میافتد؟ اگر اینگونه نیست (که نیست) پس چگونه انتظار داریم، دیگران (بیحجابها) سخن ما را و اوامر ما را بپذیرند؟ اگر ما خود غیبِ گناه و باطن معاصی را ندیدهایم (که ندیدهایم) چگونه است که انتظار داریم دیگران ببینند؟
2- شخص بیحجاب، «باحجابهایی» را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی نیستند. با توجه به اینکه ما نمایندگان ملکوت نیستیم، و غیب امور را نمیبینیم، طبیعتاً مرتکب اعمال و رفتاری هستیم که ناشی از همین جاهل بودن به باطن معاصی است. «غیبت»، «دروغ»، «حق الناس»، و بسیاری از معاصی دیگر که یک شخص بی حجاب نزد یک باحجابِ جاهل به غیبِ عالم میبیند، یکی از دلایل بیحجابی اوست.
بیحجاب میبیند که چگونه کسانی بهرغم حجاب، حداقل حقوق انسانی و حتی الهی را رعایت نمیکنند. اینگونه مشاهدات، در ناخودآگاه شخص بیحجاب این تصور را ایجاد میکند که با حجابی شرط رسیدن به کمال نیست. البته او دیگر قارد به تحلیل فلسفی و کلامی نیست که بداند با حجاب بودن شرط لازم است نه شرط کافی. آنچه «میبیند»، نظام فکری او را میسازد نه آموزههای کلامی و فلسفی.
3- شخص بیحجاب، بیحجابهایی را میبیند که بعضاً بزعم او انسانهای خوبی هستند. شخص بیحجاب درکنار این مشاهدات، برخی از افراد بیحجاب را نیز میبیند که مقید به رعایت بسیاری از تکالیف هستند. دروغ نمیگویند، غیبت نمیکنند، حرام نمیخورند، حق الناس را رعایت میکنند و البته بیحجاب یا بدحجاب نیز هستند. شاید عجیب به نظر آید که بسیاری از جریانهای شبه عرفانی و گروههای مدیتیشن، در کشور ما توانستهاند در میان حتی اقشار مذهبی نیز جایی برای خود پیدا کنند. این جریانهای شبه عرفانی با توسب به مجموعه رفتارها و دستورات عملی نوعی از هنجار را نشان دهند که امروزه در سلوک اجتماعی افراد حتی مذهبی نیز کمتر به چشم میخورد.
استرس، اضطراب و بسیاری از مسائلی که بشر امروز گرفتار آن است، در رفتار و اعمال اشخاص و افراد مذهبی نیز دیده میشود. گرچه خوانده و شنیدهایم که «الا بذکر الله تطمئن القلوب» اما از یکسو نمایندگان و مصادیق این آیه شریفه کمتر به دید میآیند و از سوی دیگر جریانهای شبه عرفانی با توسل به هزاران روش عملی، توانستهاند این معنا را در عمل برای مخاطبان خود ایجاد و منتقل کنند.
با توجه به دلایل فوق به نظر میرسد باید بیشتر درصدد فهم این مقوله باشیم تا اینکه با تصمیمات شتابزده و جاهلانه بر شدت این مقوله بیفزاییم.
* استاد فلسفه دانشگاه
+ There are no comments
Add yours