جرس (فرزانه بذرپور): یکسال پس از جنبش سبز، زهرا رهنورد هنوز مثل روزهای اول، حرفهای تازه دارد؛ مسیر زندگی را از شاگردی دکتر شریعتی تا استادی دانشگاه، در جستجوی آزادی و آگاهی سپری کرده است. او می گوید اعتراض به انتخابات آغاز یک داستان بود که از اجرای کامل قانون اساسی آغاز می شود و به بررسی تغییر قانون می انجامد. در عین حال، نگران “جنگ طلبی” دولتی است که البته احتمال زیادی می دهد به علت بی کفایتی، سقوط کند. این دومین باری است که او به دعوت جرس برای گفتگو پاسخ می دهد.
شما ومهندس موسوی از شاگردان دکتر شریعتی بوده اید. آیا آن اندیشه ها را هنوز در صحنه جامعه ایران ساری وجاری میدانید؟
من بسیار مدیونم به دکتر شریعتی و البته مدیونم به سایر متفکران جهان اسلام و متفکران برجسته در سطح بین المللی که بخشی از تحصیلاتم بوده است .
مطالعات اسلامی من با ایشان جهت پیدا کرد. الان بعد از سی وچند سال من به شما میگویم که اندیشه های دکتر شریعتی فراتر از زمان است. اندیشه های ایشان بیشتر انسانی و اخلاقی است .
یک تاثیر ایدلوژیکی در آستانه انقلاب داشت که برای همان زمان خودش بود وتمام شد ولی ابعاد دیگر اندیشه های ایشان هنوز ساری وجاری است وبیشتر از همه در عین هویت خواهی، مدرن و آزادیخواهانه است.
تفکر شریعتی یک تفکر عمیقا زیر و رو کننده نسبت به اسلام است. دکتر شریعتی گفت که شما باید ببینید وظیفه ما نسبت به آینده چیست؟ به ما گفت برگردید ببینید مشکل هویتی ما چیست؟ شریعتی در واقع نفی کننده سنت های ایستا بود؛ سنت هایی که باعث جمود یک ملت می شد. این یک نوع رهیافت مدرن بود. در این رهیافت شریعتی مارکسیسم را نگاه میکرد ،اگزیستانسیالیسم را نگاه و نقد می کرد. دمکراتها را می دید الجزایری ها را می دید. بعد با این نگاه وارد نگاه به اسلام می شد؛ او نمی گفت باید چه کنیم در واقع می گفت فقط نگاه کن! همین…
پس چون دکتر شریعتی یک قرائت مجدد از اسلام را به جامعه عرضه داشت، این نگاه در هر شرایطی می تواند دنبال شود. نواندیشی دینی فرایندیست که بخش مهمی از آن مدیون شریعتی است.
دکتر شریعتی بذر پاشید. این بذر در واقع امروز بین جوانان ومتفکران وجود دارد حتی روحانیون وحوزوی ها. تفکر دکتر شریعتی یک اندیشه فرایندی است و در هر شرایط نوعی دیده می شود.
شما را به عنوان مشاوری تاثیر گذار برای مهندس موسوی می شناسند شما خودتان هم این تعریف وجایگاه را قبول دارید؟
بیشتر خودم را یک تئوری پرداز و فعال سیاسی مستقل می دانم . مشاور سیاسی آقای خاتمی هم در زمان ریاست جمهوری شان بوده ام. از 30جلد کتابی که تا به حال نوشتم هفت تا هشت جلد آنها به 4زبان دنیا ترجمه شده است و بیشتر اینها بعد تئوریک دارند.
شما بیشترین نقشتان را در زندگی سیاسی ،اجتماعی همسرتان چه تعریف می کنید؟
در زندگی سیاسی، من و موسوی هر دو سعی می کنیم از رفتار خوب یکدیگر حمایت کنیم و رفتار غلط را نقد کنیم و من شخصا در نقد رفتار به خصوص رفتار سیاسی سخت گیر هستم. بویژه مواظبم که گرفتار محافظه کاری یا تفرعن نشویم. ما باور داریم که از قلب آرمان های مردم برخاسته ایم و به آن آرمان ها وفاداریم. البته برخی رابطه زن و شوهر را در نقش هدایت کننده و هدایت شونده می بینید؛ این نگاه، خانواده را به جای اینکه کانون عشق و محبت و همدلی تعریف کند،کانون فرماندهی و فرمانبرداری می بیند .
شرایط بعد از انتخابات چه تاثیری بر زندگی خانوادگی شما گذاشته است؟
خانواده ام هم اکنون در معرض تهاجم شدید حاکمیت فعلی قرار گرفته است. خانواده که می گویم منظورم خانواده وسیع ماست. خانواده من و پدرم، خواهرزاده هایم، برادرها و برادرزاده هایم، دوستان نزدیکم، فرزندانم و خانواده موسوی. برادر من، مهندس شاپور کاظمی را ماهها در سلول انفرادی انداختند که یک مهندس مخابرات بود و در کار سیاسی هیچ دخالتی نداشت.
خواهر زاده ام در زندان و گاه برادر زاده هایم ذر زندان مدام تحت بازجویی قرار گرفتند وخواهر زاده موسوی که در روز عاشورا به شهادت رسید و همه ما دائم در معرض انواع و اقسام تهدیدها و جاسوسی ها قرار داریم .من همین جا می گویم اگر برای فرزندانم وخانواده ما هر مشکلی پیش بیاید مسئولیت آن متوجه حاکمیت فعلی است.
یکی از انتقاد هایی که به مهندس موسوی در زمان انتخابات می شد، سکوت بیست ساله ایشان بود . این سکوت به نوعی هم به خود شما هم سرایت کرده بود . چرا؟
اولا اینکه موسوی از صحنه دور نبود؛ در نبض جریانات حضور داشت ولی مسئولیتی نداشت. به نوعی کنار گذاشته شده بود، ضمن اینکه خودش هم به دلیل نقدهایی که داشت ترجیح می داد قاطی اشتباهات نشود. از سویی دیگر فکر می کرد افراد برجسته ای مثل آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی بر مسند امور هستند؛ از این رو دلیلی نمی دید پا وسط بگذارد.
من اما همیشه منتقد بوده ام… کتاب من 30 سال پیش مورد نقد یا بهتر بگویم مورد سرکوب فکری واقع شد روشن است که چقدر مورد فشار جریانهای واپس گرا بودم. قبل از دوره اصلاحات کامل کنار گذاشته شده بودم و در دوره اصلاحات که مشاور سیاسی آقای خاتمی و رییس دانشگاه الزهرا شدم یک کار پایه ایی را طراحی کردم به عنوان مشاور سیاسی توصیه کننده آزادی های سیاسی و در زمینه اجرا و در صحنه دانشگاه سعی کردم شرایط باز فرهنگی-سیاسی را در دانشگاه زنانه پایه گذاری کنم تا زنها آزاد باشند که فعالیت علمی خودشان و کنفرانس هایشان را داشته باشندو هر کسی را که می خواهند بدون هماهنگی با ریاست دانشگاه و مسئولین دعوت کنند.
در مورد پوشش شان هم فشاری روی دختران دانشجو نمی گذاشتم انجام شود .اولین کاری که کردم این بود که محافظان جلوی درب دانشگاه را که به پوشش خانم ها ایراد می گرفتند حذف کردم. گفتم در خصوص پوشش بحث فرهنگی باید صورت گیرد. اگر خواستند دنبال کنند اما این مسئولیت من نیست که پوشش سر آنها کنم. در قرآن هم این نوع پوشش برای مومنین توصیه می شود یعنی اینکه دین را درک و انتخاب کرده باشند .
این اقدامات سبب شد دانشگاهی که فقط در یک رشته دارای فارغ التحصیل دکترا بود امروز در 8رشته دارای دکترا است. خانم شیرین عبادی را دعوت کردم به عنوان زن مسلمان برنده نوبل که اولین بار این افتخار را برای کشورش به دست آورده است. بماند که این افتخار مبارک به شدت از سوی نیروهای واپس گرا سرکوب شد و من هم یک سال و نیم مورد مواخذه بودم که چرا ایشان را به دانشگاه دعوت کردم. درنهایت با من و شیرین عبادی به خشونت برخورد کردند .
من به اینها گفتم هرجا که خانم عبادی است یک تربیون عمومی است و باید شما هم بیاید حرفتان را بزنید ولی آنها به جای حرف زدن فقط سرکوب می کردند. در واقع من در حوزه سیاسی وفرهنگی دنبال پایه ها و پایلوت های آزادی و دموکراسی و ژرف فرهنگی بوده ام.
شما در کلامتان اصرار خاصی بر موضوع قومیت ها دارید. اصرار بر اینکه دختر لر هستید وعروس آذربایجان. در پوشش تان نیز ترکیبی از قومیت های مختلف دیده می شود. کیفتان صنایع دستی عشایر است. روسری تان مال ترکمن هاست. دلیل خاصی پشت این رفتار شما است؟
این هم دلیل فطری دارد هم هنری وهم تئوریک.
در کتیبه های تاریخی تخت جمشید شما ببینید کسانی که به داریوش هدیه می دهند از تمام اقوام هستند، چرا؟ این در حالی است که امپراتوری ایران از قدرت بالایی برخوردار بوده است ولی پایه وحدتش دقیقا به خاطر حفظ واحترام به همین تنوع قومی وفرهنگی بوده است.در قران هم آمده است جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا .یعنی شما را در قبایل و شعبه های مختلف قرار دادیم تا در تعامل زندگی کنید و نسبت یه هم شناخت پیدا کنید.
آن اطلاعات هنری از داریوش وکوروش و ایران باستان ،این هم اطلاعات قرآنی. یک اطلاعات و منبع شناخت دیگر من از تنوع به خاطر نوع زندگی مان بود که در 4گوشه ایران زندگی کردم. هم در فلات مرکزی هم در 4گوشه ایران .تا 18سالگی من اکثر زبانهای محلی را تجربه کردم و این شانس برای کمتر کسی فراهم میشود که 4گوشه ایران را زندگی کند. وقتی اینها را تجربه کردم دیدم در عین تفاوت اینها همه یکی هستند.
وارد هر سرزمین که می شدیم این اقوام مختلف چه پذیرایی جانانه ای از ما می کردند. یکی زبانش را یاد می داد یکی لباس های محل اش را عرضه می کرد یکی غذاهای محلی را می آموخت یکی شیرینی های محلی یکی هم اداب ورسوم و روزهای خاص شان.ما را از غربت نجات می دادند.من این را با پوست وگوشتم درک کردم که ما متنوعیم ولی یکی هستیم .
باید به این رسید و باور کرد.من هم کُردم هم لرم هم ترکم هم بلوچم هم ترکمنم. و در عین حال ایرانی ام. وقتی ما به خاطر شغل پدرم مجبور میشدیم مهاجرت کنیم من با ترک آن سرزمین تا چند وقت مریض میشدم .مثلا از قصر شیرین می رفیتیم آذربایجان. من تا مدتها دل تنگ قصر شیرین ومردم آنجا بودم. هر گوشه را که ترک میکردم با اشک چشم من عجین میشد. من مدتی مریض میشدم. وقتی این تنوع را شناختید می شوید طرافدار وحدت در عین کثرت .وگرنه من نه قوم گرا هستم نه نژاد گرا من یک ایرانی هستم که به انواع تنوع های موجود در ان عشق میورزم وهمه را دوست دارم.
این تبلور تابش نور ایرانیت است که به منشوری تابیده است وحاصل ان شده قومیت های مختلف.منتهی یک سری آدم عقده ای حسود کم فکر در یک جریان هستند که این مطلب را نمی فهمند .خب من چه کارشان کنم؟ هر روز هم در سایتشان اینها را می نویسند. من فقط به اینها می گویم که حسودها کمی ذکر بگو یید وکمی هم مطالعه کنید که نه حسود باشید و نه این قدر بی فکر.تا منشور نور سفید ایران را که تابیده بر اقوام های مختلف درک کنید.تا این وحدت را درک کنید.ولی این کثرت را نمی توانند درک کنند چون توتالیتر هستند وهیچ کثرت را برنمی تابند.
یک سری شایعه در خصوص شرکت اصلاح طلبان در انتخابات سال آینده شنیده می شود شما به عنوان یک فعال سیاسی فکر می کنید با توجه به تجربه انتخابات سال گذشته امکان شرکت واقبال مردم هست؟و شما در این انتخابات کاندیدا می شوید؟
نه من نمی توانم جوابی بدهم ونه همه اصلاح طلبان .پس باید دید در استراتژی جنبش سبز این انتخابات کجایش قرار می گیرد.ولی من در هیچ شرایطی کاندیدای ورود به قدرت نمی شوم.چرا که اریکه ای که بر آن هستم، هنر و فرهنگ است وهمه حضورم در جنبش سبز از همین جنس است که من به عرصه عمومی علاقه دارم نه حکومت.
با وضعیتی که بر کشور حکمفرماست، آیا این احتمال را می دهید که مردم ومعترضان به خیابانها بیایند؟
ببینید جنبش سبز انعطاف پذیر است و به تناسب موقعیت روش خود را بر می گزیند البته حاکمیت به شدت از حضور مردم در صحنه هراسناک است.چون می داند که اگر اجازه حضور دهد، تمام ایران در خیابان خواهد بود و خودشان می مانند ودار و دسته شان دسته ای که آگاهی لازم را ندارند و حاکمیت تمام تلاشش را می کند که مردم را از حضور در خیابانها باز دارد. ولی جنبش شیوه های مختلفی برای ادامه راهش دارد.ضمن اینکه حضور در خیابانها به موقع مورد استفاده قرار می گیرد ونفی نمی شود. فعالیت های مدنی و فرهنگی و حضور خیابانی تلفیق اعتراضات جنبش سبز است تا به خواسته های خود برسد.
یک بحثی که وجود دارد اینکه این دولت 4سال دوام نمی آورد. نظر شما در این خصوص چیست؟
تمام مدتی که این دولت بر سر کار بوده جز انحطاط وسقوط برای ایران چیزی به همراه نداشته.چه در سطح ملی وچه در سطح بین المللی.در سطح بین المللی سیاست های خارجی شعاری وساده لوحانه در سطح ملی هم سرکوب مردم وفقدان مشروعیت. البته حاکمیت فعلی چون مشروعیت ندارد سعی می کند با جنگ طلبی،خرابکاری ها و انحطاطی که برای مردم ایران رقم زده است در پوششی دیگر دیده نشود و آن را به گردن جنگ بیاندازد.
یعنی جنگ طلبها ی جمهوری خواه وجنگ طلب های داخلی دستشان در دست یکدیگر است.هم اینکه جنبش سبز را سرکوب می کنند هم اینکه سیاست های غلط داخلی خودش را این دولت توجیه می کند.واین کاملا برای ملت ما وجنبش سبز شناخته شده است که بخشی از حاکمیت فعلی خواهان جنگ است.اما اینکه سقوط خواهد کرد یا نه؟باید به این نکته ها توجه کرد.
جنبش سبز بارها اعلام کرده است که برانداز نیست اگر حاکمیت فعلی می تواند خواسته های سبزها را میسر کند بسم الله. زندانها را باز کند.مطبوعات را آزاد کند .انتخابات آزاد انجام دهد.تمام بخش های قانون اساسی را بدون تنازل به انجام رساند .ودر مرحله بعد قانون اساسی را دوباره به رای گیری ملت بگذارد که آن بخش هایی را که نمی خواهند حذف کنند.چون ما بارها گفتیم قانون اساسی ابدی نیست وهمه ملت ها قانون اساسی خودشان را دوباره بررسی می کنند وحذف واضافاتی در این خصوص دارند.وبررسی قانون اساسی را در دستور کار خودش قرار دهد.
تمام زندان ها را درش راببندند. تنوع رسانه ای را سامان دهد برای ما فرقی نمی کند چه اینها باشند چه کس دیگری. ولی چون این دولت توانایی اجرای این اصول را ندارد ودر ذاتش نیست و در این یک سال هرچه ما گفتیم بیایید این اقدامات را انجام دهید. جنبش سبز برانداز نیست ولی گوشی بدهکار نبود. احتمال سقوطش خیلی زیاد است.
تحریم ها به شدت حلقه حضور ایران را تنگ می کند؛ این تحریمها بالاخره به کجا ختم می شود و آیا باعث عقب نشینی دولت خواهد شد؟
همیشه از تحریم ها سرمایه داران وتجار سود ونفع برده اند واین مردم عادی بوده اند که متضرر شده اند. تحریم کار درستی نبود که به ملت ایران تحمیل شد بارها گفتیم که ملت ایران نباید در عرصه بین المللی سرکوب شود. من فکر می کنم که حاکمیت می توانست دیالوگ های بهتری در سطح دنیا قرار بگیرد و از ظرفیت های مختلفی بهره ببرد که نه تنها تحریم نشود بلکه باعث گسترش روابط ایران شود ولی این اتفاق رخ نداد و منجر به بسیاری از خسران ها شده است.
دلیل پافشاری حاکمیت بر مواضع سیاست خارجی اش، در واقع یک نوع تسلط گروهی بنیاد گرا بر سیاست خارجی ایران نیست؟
ببینید استعمار یک واقعیت است .از قرن شانزدهم خود را در سطح جهان نشان داد.از زمان قاجاریه در ایران وهمینطور پهلوی ها وجود داشته است .این یک خاطره سویی را در افکار عمومی ملت قرار داده است. ولی من شخصا اعتقادم این است که وقتی انقلاب پیروز شد و توانستیم یک دولت مستقل و مقتدر و ملی را بنا کنیم باید روابطمان را با تمام دنیا عادی میکردیم(البته به غیر از اسراییل) چون ما یک ملت قوی بودیم، می توانستیم با همه وارد روابط شویم . در عین حال من امپریالیسم وتئوری های وابستگی را نفی نمی کنم .ولی باید ما بعد از انقلاب اعلام میکردیم با حفظ منافع ملی با هم دنیا دوستیم .
این بازنگری قانون اساسی که در صحبت های قبلی تان مطرح کردید به نوعی فراتر رفتن مطالبات جنبش سبز از اعتراض صرف به انتخابات نیست؟
اعتراض به نتیجه انتخابات یک کلید بود که زده شد .بسیاری از مطالبات ملت که آزادی های زندانیان و انتخابات آزاد ومطبوعات و آزادی بیان بود قبلا وجود داشته است و این انتخابات و کودتای انتخاباتی، نقطه شروعی شد برای زدن کلید این داستان که اجرای بدون تنازل قانون اساسی، یعنی همه ابعاد آن تا تحقق مطالبات جنبش سبز و بررسی مجدد قانون اساسی.
این روزها نسبت به تجربه سالهای دهه شصت نگاههای منتقدانه ای مطرح میشود.نظر شما در خصوص این نوع مطالب که این روزها مطرح می شود چیست؟
کلا معتقدم از اول انقلاب تا به امروز برخی از رفتارهای ما غلط بوده است. نه اینکه این را الان بگویم .من همیشه در نشست ها وجلسات مختلف این را بیان میکردم.امروز است که برای نقد مردم سرکوب میشوند .یکی اس ام اس میزند می افتد زندان.ما همیشه این حرفها را می زدیم بعضی ها خوششان می آمد برخی نه.نقد مارا ضعیف نمی کند بلکه قوی تر میسازد.نسبت به رفتار 30 ساله بعد از انقلاب نقدهای زیادی وجود دارد هم در زمینه آزادی ،دمکراسی ،سرکوب احزاب،قومیت ها،دخالت در حوزه خصوصی مردم به خصوص زنان.
در کنار آن کارهای خوب هم وجود داشته است. مثلا در زمینه آموزش، امروز شصت و خرده ای درصد از ورودی دانشجویان ما به دانشگاه ها زنان هستند .در کلاس من در دانشگاه تهران تعداد زنان بیشتر است .در زمینه آموزشی برای زنان ما موفق بودیم و اتفاقا همین آگاهی یافتن خانم هاست که برای بخشی از حاکمیت امروز تهدید شده است. امیدوارم که بخش مغفول مانده آرمانهای انقلاب در جنبش سبز تحقق بیابد .
دخالت در زندگی خصوصی مردم هم نقد دیگریست و شدت شکل گیری فضای پلیسی از ره آوردهای دولت نهم و دهم است اما در طی سی سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی متاسفانه آن طور که باید به حقوق و منزلت زن توجه نشده و امروز جنبش سبز خواهان رفع تبعیض هستیم. اصولا ورود من به صحنه انتخابات بایک مقاله شروع شد. مقاله ای با عنوان “رفع تبعیض زنان و انتخابات دهم ریاست جمهوری” آنگاه در کنار موسوی به تبلیغ پرداختم تا آن آرمان همیشگی ام را که آزادی-برابری انسان ها و دموکراسی است پیگیری کنم. برای من کاندیداتوری موسوی فرصت تکرار دوباره شعارهای فوق بود که منرصد بودم در جمع های ملی و ملیونی مطرح کنم،رفع تبعیض به معنای اعم،طبقاتی-فرهنگی، قومی،سیاسی و رفع تبعیض برای زنان.
شما گفتید که حاکمیت فعلی زنان را یک تهدید تلقی می کند.مقصودتان چه بود؟
حاکمیت فعلی زنان و جوانان را برای خود تهدیدی تلقی می کند چون جدی ترین و عظیم ترین قشرهای معترض در میان زنان و جوانان دیده شده اند. این دو قشر به صورت های مختلف و در خواستگاه های اجتماعی متفاوت به رفتارهای حاکمیت فعلی معترضند.گاه در قالب جنبش زنان و گاه در قالب جنبش دانشجویان،یا جنبش معلمان و کارگران و گاه به صورت خالص در قالب جنبش زنان که خواهان رفع تبعیض و قوانین قیم مابانه هستند.حاکمیت فعلی زنان را سرکوب می کند به خصوص در طی یک سال پس از کودتای انتخاباتی این سرکوب را شدت بخشیده است.
چون زنان و جوانان از توتالیتاریسم رنجها کشیده اند و بالاترین اعتراض را هم زنان و جوانان دارند اما مطمئن باشید جنبش آزادی خواهی و دموکراسی طلبی مردم ایران پیروز میشود.
و پرسش آخر؛ شما قائل به حجاب اجباری نیستید؟
من قائل به حجاب باعشق وشناخت هستم.همانطور که خودم برگزیدم.من قائل به این هستم که به طور فرهنگی حچاب شناخته شود وبا عشق قبول شود.
یعنی از سوی حاکمیت هیچ اجباری نباید به شهروندان بر سر حجاب تحمیل شود؟
حاکمیت می تواند یک نظام و چارچوبی را برای این در نظر بگیرد. مثلا بگوید این قوانین من است مثل قوانین راهنمایی رانندگی. کسی اگر قوانین راهنمایی رانندگی را رعایت نکند شلاق نمی خورد زندان نمی رود و شیشه اتومبیلش را نمی شکنند. من معتقد به شناخت دین و دستورهایش هستم و با اجبار و سرکوب در هیچ حوزه ای موافقت وهمراهی ندارم.
کما اینکه خودم این کار را کردم و از یک دختر بدون اعتقاد دینی وبی حجاب به حجاب رسیدم. حالا هم به همه می گویم باید با عشق قبول شود نه با زور واجبار.
ضمنا با گشت ارشاد به هر شکلی از آن به شدت مخالفم.
اسلام از منظر نو اندیشی دینی در اوج زیبایی وکمال است به شرطی که با مثلث عناصر زمان و مکان و نگاه نوآورانه آن را ببینیم. اگر با این مثلث وارد دین اسلام شویم دستاوردهای مبارکی به دست خواهیم آورد. ولی در عرض این سی سال با این سه فاکتور روبرو نشدیم. زنان ما آزادی نداشتند ومدام با گشت های به اصطلاح ارشاد مواجه بودند وسرکوب شدند و راهی زندان شدند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.
+ There are no comments
Add yours