چرا زنان مذهبی‌تر از مردان هستند؟ / ونداد زمانی

11 مهر 1389

رادیو زمانه: آمار جمع‌آوری شده از سنجش نظرات ٣۵ هزار امریکایی توسط موسسه‌ی تحقیقاتی «پی. ایی. دبلیو» بر این حقیقت مستند مهر تأیید زده است که زن‌ها بیشتر از مردان، هم به خدا اعتقاد دارند و هم در زندگی شخصی بیشتر از جنس مخالف به دعا و نیایش توسل می‌جویند. زنان حتی در ابراز علاقه برای خدای شخصی‌ایی که منطبق با روحیات خودشان است نیز گوی سبقت را از مردان ربوده‌اند.

مرکز تحقیقاتی و آمارگیری معتبر «گالوپ» نیز در آخرین اعلامیه‌های خود در این زمینه، بر روند همیشه یکدست فوق تأکید کرده است. یکی از مدیران گالوپ صریحاً اظهار کرده است که در انبوه داده‌های آماری طی ٧٠ سال گذشته، زنان همیشه نشان داده‌اند که مذهبی‌تر از مردان هستند.

به رغم شیوه‌‌ی برخورد نابرابری که خدایان و مذاهب متنوع بشری با زنان داشته‌اند، نتیجه‌ی تحقیقات و آمارگیری‌های دهه‌ی اخیر، یکی بعد از دیگری، حاکی از آن است که زنان مذهبی‌تر از مردان هستند. مسئولان تحقیقات مختلف درباره‌ی این موضوع همواره دلائل و بهانه‌هایی را برای پیامد تحقیقات خویش عنوان می‌کنند که به پیچیدگی مسئله نیز دامن می‌زند.

در همین زمینه و در جمع‌بندی‌های انجام‌شده از تحقیقات و آمار‌های فوق، دلائل کلی و کمابیش کلیشه‌ای نیز عنوان شده است. در پایان گزارش تحقیقاتی مرکز سنجش «پی. ایی. دبلیو» آمده است که گرایشِ «خطرپذیری» مردان باعث شده است که آنها تمایل کمتری به مذهب داشته باشند. مؤسسه‌ی سنجش عمومی گالوپ بر تفاوت فیزیکی زنان و به‌ویژه بر روی عاطفی‌تر بودن زنان انگشت گذاشته ‌است. به نظر مسئولان این سازمان نظرسنجی، تجربه‌ی شخصی و صمیمی و حتی معصومانه از داشتن یک اعتقاد مذهبی، نقش مهمی برای ترغیب و تمایل زنان به مذهب دارد.

«رادنی اِستارک»، استاد جامعه‌شناسی و بررسی تطبیقی مذاهب در دانشگاه واشنگتن، برای پاسخ‌گویی به دلایل تمایل مذهبی زنان، سئوال اصلی را به سمت مردان می‌کشاند و با چرخاندن موضوع و ایجاد پرسش جدید مبنی بر اینکه چرا مردان کمتر مذهبی هستند؟ به سهم خود تلاش می‌کند تا نظر جدید و متفاوتی ابراز کند.

این استاد جامعه‌شناس معتقد است: «تحقیقات نشان داده است که فعل و انفعالات شیمیایی و جسمانی مردان، مسئول بی‌اعتقادی به مذهب و انگیزه‌بخش کم بها دادن آنها به قانون است. به نظر می‌رسد مردان نسبت به زنان، برای کنترل رویکردهای احساسی خود توانایی کمتری دارند، به‌ویژه آن دسته از احساسات که به لذت‌های‌ آنی و لحظه‌ای مربوط‌ م
می‌شوند».

اعتقاد به حضور روح سرگردان مردگان و یا موجودات ماوراء طبیعه، نکته‌ی چشمگیر دیگری در تحقیقات مربوط به فرهنگ عامه و مذهب است. در این مورد نیز درصد باور زنان به موجوداتی غیر از خدا نظیر روح مردگان، موجودات فضایی و حتی پیشگویان حرفه‌ای بیشتر از مردان است.

گزارش تحقیقاتی گردآوری‌شده از دانشجویان دانشگاه‌های سراسر امریکا در سال ٢٠٠۶ مؤید آن بود که در مقطع لیسانس ٢٣ درصد دانشجویان به موجودات فضایی و یا ماوراء طبیعی باور داشتند و در مقطع فوق لیسانس آمارفوق به ٣۴ درصد رسیده بود. «کریستوفر بیدِر»، استاد جامعه‌شناس دانشگاه بیلوَر، بر این نکته‌ی مهم اشاره می‌کند که: «هرچند نمی‌توان با قاطعیت این مسئله را مطرح کرد ولی به نظر می‌رسد همواره باور به نیروهای خارق‌العاده، از شروع زندگی اجتماعی بشر وجود داشته است و فقط به ناگزیر در طی زمان ماهیت آن تغییر کرده است. برای مثال، اعتقاد به پری‌ها و غول‌ها در قرون پیش جای خود را به بشقاب‌پرنده و زامبی‌ها در اسطوره‌های شهری داده است».

گروهی از محققان علاقه‌ی بیشتر زنان به مذهب را در راستای ضرورت‌های تکامل اجتماعی بشر فرض می‌کنند. آنها معتقدند باور به خدا سهم به‌سزایی در اتحاد و همکاری و ماندگاری قبایل اولیه داشته است. زنان و مادران قبایل اولیه نیز به اهمیت و نقش شعائر و سنت‌های مذهبی و خداباوری برای ادامه‌ی زندگی، امنیت و معیشت خود و فرزندان‌شان در درون قبیله پی برده‌اند و به طور جدی به پاسداران و معتقدان مذاهب تبدیل شده‌اند.

در همان دوران، وقتی که مردان در بیرون از قبیله در حال جابجایی مداوم برای یافتن غذا و شکار بوده‌اند، زنان به باورهای مذهبی که افراد قبیله را به هم پیوند زده بود وابسته و متکی بوده‌اند و در انتقال اعتقادات قبیله به فرزندان خود نیز جدیت تمام به خرج می‌دادند.

با آنکه ایجاد قبیله و امنیت ناشی از آن، به تولید و ثروت بیشتر انجامید و شرایط تضمین بقا را برای بشر هموارتر کرد، ولی ضرورت انتقال ثروت و دارایی‌های خانواده را نیز با خود آورد. امر فوق مردان را بر آن داشت تا به کنترل جنسی زنان بپردازند تا با یقین کامل قادر باشند فرزندان خود را وارث دارایی‌های پس‌اندازشده‌ی خویش کنند.
از آن پس، مردان از طریق همان شعائر و باورهای مذهبی درون قبائل و با ایجاد قوانین سخت‌گیرانه نظیر کشتن، آتش زدن و سنگسار، زنانی را که بیرون از قرارداد ازدواج فعالیت جنسی داشتند مجبور به اطاعت کردند. از آن پس، زنان ملزم شدند تا در حد یک کالای تولیدی، به وسیله‌ای برای زایشِ وارثان مردان بدل شوند. با محدود شدن مانور جنسی زنان، از قدرت اجتماعی آنها نیز کاسته شد و از نظر جنسی و اقتصادی وابستگی‌شان به مردان بیشتر شد و طبیعتاً فراگیرتر از همیشه به اعتقادات مذهبی پناه بردند که تأمین‌کننده‌ی حداقل حقوق آنها بود.

در مقابل فرضیه‌‌ای که معتقد است ضرورت‌های معیشتی و حیاتی قبایل اولیه به تدوین و تمکین اولین مذاهب بشری منجر شده است، نظریه‌ی روانشناسانه‌ای نیز وجود دارد که سعی می‌کند تمایل زنان به مذهب را توجیح کند. خانم الیزابت کورنوال، روانشناس دانشگاه کولورادو، از زاویه‌ی دید روانشناسی تکاملی به توجه و تمایل گسترده‌تر زنان به مذهب می‌نگرد.
او معتقد است بی‌اعتقادی به مذهب یعنی بر هم زدن نظم موجود و زنان و دختران چاره‌ای جز فرمان‌بری و تعهد مذهبی نداشتند. به اعتقاد خانم کورنوال، لقب بی‌اعتقادی دادن به نیمی از جمعیت جامعه که به شکل سنتی از استقلال اقتصادی برخوردار نبودند و ضرورتاً تابع نظم موجود، در حکم یک خودکشی بود. زنان بر اساس تجربه‌ی بقا که در ضمیر ناخودآگاه‌شان تطبیق یافته‌ است به این واکنش روحی و روانی رسیده‌اند که نسبت به مذهب احساس منفی نداشته باشند.
بی‌تردید دلایل علاقه‌ی زنان به مذهب پیچیده‌تر از آن است که بتوان از طریق ارائه‌ی بخش محدودی از فرضیه‌های مطرح‌شده به جوابی مشخص در این زمینه دست یافت. شاید بهتر باشد به جوابی که ترکیبی است از همه‌ی فرضیه‌ها و تحقیقات انجام‌شده بسنده کرد و به هر اجتماع و فرهنگ متفاوت از دیگری اجازه داد تا بر اساس شرایط ویژه‌ی خویش، بخشی از مباحث و دستاوردهای تحقیقی را مناسب موقعیت خود تشخیص دهد.

منابع:

1. here

2. Robert Roy Britt, Editorial Director, People Said to Believe in Aliens and Ghosts More Than God

3. Robert Roy Britt, Editorial Director, Women More Religious Than Men

4. Lauren Sandler, Why Do More Women Than Men Still Believe in God? Slate magazine

5- Elisabeth Cornwell, Why Women Are Bound to Religion: An Evolutionary Perspective

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours