برداشت عمومی در تمام جوامع بشری همیشه حکایت از این داشته است که پدران نقش اساسی در تربیت فرزندان خانواده دارند. باراک اوباما در سخنرانی روز پدر در سال ۲۰۰۸ خطاب به ملت امریکا این باور عمومی را تکرار کرد و از پدران به عنوان آموزگار و مربی یاد نمود.
اوباما با پشتیبانی از نقش پدر بهعنوان الگویی برای فرزندان، از تأثیرات ناگواری سخن گفت که از غیبت پدر در خانواده ایجاد میشود. او با ردیف کردن آمارهای مربوط به ناهنجاریهای رفتاری در کودکانی که از بیپدری در رنج هستند به همان باورهای عمومی جامعه که کسی در صحت و سقم آنها شک نمیکند، تکیه کرد.
اوباما بر سرنوشتهای ناگواری نظیر اینکه بچههای محروم از پدر، پنج بار بیشتر از سایر کودکان در خطر فقر خواهند بود، تأکید میکرد. خطر ترک تحصیل برای بچههایی که در خانهی بیپدر زندگی میکنند ۹ برابر بیشتر از بقیه است و یا اینکه بچههای مزبور ۲۰ بار بیشتر از کودکان دیگر امکان به زندان افتادن دارند، این آمارهای ترساننده از همان باور عمومی ناشی میشود که فکر میکند برای این ادعاها، تحقیقات علمی ثابتشده نیز وجود دارد.
انسان بسیار موفقی همچون اوباما که خودش محصول یک خانوادهی محروم از پدر بوده است در میان این همه اطلاعات بهاصطلاح مستند، موجودی عجیب و استثنایی جلوه میکند که توانسته است به شکل معجزهآسایی از انواع خطرها و ناهنجاریهای بی پدری، سالم بیرون بیاید. بر طبق این نوع حدس وگمان به ظاهر معتبر، بقیهی بچههای محروم از پدر، اگر جنایتکار نشوند، ناگزیر در یکی از انواع طبقهبندیهای کلیشهای نظیر بیبخارِ و توسریخور، عقدهای و چاق و شلخته بودن میگنجند.
نقش پدران
ما مادران فمینیست لیبرال که با شوق و ذوق تمام، بیرون از خانه مشغول کار هستیم و بعد از کار روزانه در خانه به بچهداری میپردازیم، از باور بسیار مثبت دربارهی نقش حیاتی پدران در کنار فرزندان حمایت میکنیم. ما به شوهرانمان میگوییم که بله، شما تأثیر مهمی در شکلگیری شخصیت بچهها دارید و منبع منحصربهفرد و مفیدی در پرورش فرزندانمان هستید.
مشکل اصلی در این نهفته است که هیچکدام از ادعاها و باورهای عمومی دربارهی نقش و ضرورت پدران، که آقای اوباما نیز آن را در سخنرانی روز پدر تکرار کرده است از نظر علمی اثبات نشده است.فصلنامهی «ازدواج و خانواده» در شمارهی زمستان گذشته، گزارشی از خانم «جودیث استیسی» استاد جامعهشناسی دانشگاه نیویورک و آقای «تیموتی بیبلارز» متخصص سنجش آمار دانشگاه کالیفرنیا1 چاپ کرده است تحت عنوان «بازنگری و مشاورهی مدارک موجود دربارهی نقشِ جنسیت والدین در سرپرستی کودکان» که در آن بسیاری از دادههای ظاهراًً بهاثباترسیده را به نقد کشیدهاند.
دو محقق فوق در بررسیهایشان بر این نکتهی اساسی انگشت گذاشتهاند که بسیاری از تحقیقاتی که از نقش مؤثر پدران در پرورش فرزندان طرفداری میکنند، پایههای مقایسه و تطبیق علمی را رعایت نکردهاند.تحقیقات فوق به جای آنکه فرق بین خانوادهای که زوج زن وشوهر آن را سرپرستی میکنند را با زوج دو پدر (گیها) و یا زوج دو مادر (لِزبینها) مد نظر قرار دهند بیشتر تحقیقات خود را به مقایسه بین خانوادهی زوج زن وشوهر و خانوادهی زنان مجرد معطوف کرده بودند.
غیبت پدر در خانواده پدر
بررسیهای جدید از تحقیقات قبلی نشان داده است که با در نظر گرفتن شیوههای برابر و منطقیتر مقایسه، مادران مجرد در زندگی فرزندان خود بیشتر حضور دارند، آنها رابطه و گفتوگوی صمیمیتری را با فرزندان خود در پیش میگیرند، در ایجاد قوانین و منشهای رفتاری برای فرزندان موفقیت بیشتری دارند و از همه مهمتر، احساس نزدیکی بیشتری با فرزندان خود دارند.
تحقیقات فوق در ضمن نشان داده است بچههایی که با مادران مجرد زندگی میکنند دانشآموزان موفقتری هستند و نوجوانان اینگونه خانوادهها، در مقایسه با نوجوانانی که با پدران مجرد زندگی میکنند گرایش کمتری به مواد مخدر و اعمال خلاف دارند.
از دید استیسی و بابیلارز، کیفیت رفتار والدین، عامل اساسی در پرورش کودکان میباشد و نوع جنسیت آنها اصلاً مهم نیست. مثلاً ثابت شده است که نقش کلیدی یک مادر دوم در خانهی «لزبین» موثرتر از نقش یک پدر است. والدین «لزبین» وقت بیشتری با فرزندان خود صرف میکنند. آنها بیشتر از زوجِ زن و شوهر (والدین) با فرزندان خود رابطهی عاطفی ایجاد میکنند. آنها حتی کمتر از زن و شوهرها با فرزندان خود جر و بحث میکنند.
به نقل از این دو محقق: «بر اساس تحقیقات علمی منتشرشده در منابع علمی، وقتی که دو زن تشکیل خانواده میدهند و سرپرستی فرزندان را بر عهده میگیرند، در عمل به اندازهی دو مادر طبقهی متوسط، احساسات و مسئولیت زنانه برای فرزندان خود به ارمغان میآورند؛ کیفیت دوچندانی که آنها را نسبت به زوجِ زن و شوهر، والدین واجد شرائطتری میسازد».
با وجود دادههای علمی و تجربههای موفق و عملی از شیوههای جدید و متنوعِ خانواده در دنیای معاصر، هنوز اعتقاد به نقش ضروری پدر در فرهنگ جامعه ریشههای عمیق دارد. فرهنگی که بر ظبق سنت کهنسال، حضور پدران را در خانواده بدون شک و تردید، بهتر از مردان و یا زنانی میداند که جای آنها را در خانواده میگیرند.
خبر بد برای پدران دنیای جدید این است که مدارک معتبر علمی و برخواسته از تحقیقات مستند و میدانی وجود ندارد که اهمیت و ضرورت آنها در تربیت فرزندان خانواده را تائید کند. با این حال، خبر خوش برای پدران این است که به هر حال، ما به وجود آنها عادت کردهایم.
1- consolidated the available data on the role of gender in child rearing
+ There are no comments
Add yours