گزارش و تصاویری از مراسم بزرگداشت هاله سحابی توسط مادران صلح و با حضور جمعی از فعالان جنبش زنان

14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: مراسم بزرگداشت هاله سحابی توسط مادران صلح و با حضور زری عطایی (مادر هاله سحابی)، آسیه شامخی (دختر هاله)، زهره سحابی (خواهر عزت الله سحابی) و نیز جمعی از فعالان جنبش زنان برگزار شد. در این مراسم که «مینو مرتاضی» آن را اداره می کرد، تعدادی از مادران صلح از جمله: زهره تنکابنی، پروین فهیمی (مادر سهراب اعرابی)، اکرم مصباح، فرشته جمشیدی، لی لی فرهادپور، مینو مرتاضی، فهیمه و… به ایراد سخنرانی پرداختند. از دیگر فعالان جنبش زنان نیز فخرالسادات محتشمی پور، نرگس محمدی، فریده ماشینی و… طی سخنان کوتاهی، یاد و خاطره هاله سحابی، این زن برجسته ایرانی را گرامی داشتند. حاضران از جمله اعضای مادران صلح، برخی از فعالان مدنی و جنبش زنان و نیز روزنامه نگاران (از جمله فیروزه صابر، فرزانه روستا، نوشین احمدی خراسانی، نیره توکلی، طاهره طالقانی، پروین ضرابی، گوهر شمیرانی، ویدا بیگدلی و…) نیز به خانواده هاله سحابی تسلیت گفته و به احترام زندگی انسانی و مقاوم این زن و جان باختن اسطوره وارش، از جای برخاستند و یک دقیقه سکوت کردند.


در این مراسم، مینو مرتاضی، از فعالان جنبش زنان و مادران صلح با سخنان خود، جلسه را آغاز کرد و گفت: «هاله سحابی آرام، مهربان، قانع و باسلیقه بود. می دانم هر کسی می خواهد برای هاله و به یاد او زمزمه کند اما بگذارید جلسه را با شعری که هاله در آخرین جسله ای که در جمع مادران صلح داشتیم آغاز کنیم. هاله در آن موقع از زندان به مرخصی آمده بود. او با همان حال زیبای خودش، در این جلسه گزارشی به تمام و با قاعده، از وضعیت زندان زنان ارائه کرد و همه ما را برد به گوشه گوشه زندان. او طوری گزارش داد که همه ما گفتیم اگر زندان اینجوری باشد که زندان کشیدن کار ساده ای است اما می دانستیم که البته اگر هاله زندانی باشد چنین است وگرنه… در جلسۀ آن روز، هاله در آخر یک شعری از حافظ خواند، او همیشه کتاب حافظ باهاش بود. بعد از آن که هاله آن شعر را خواند، زهره همان شعر را برای هاله با صدای زیبای خود زمزمه کرد و هاله دست انداخت گردن زهره و او را بوسید. به خاطر این آخرین خاطره مان در جمع مادران صلح، اجازه بدهید خود زهره تنکابنی دوباره همان شعر را با صدای زیبایش و به یاد او زمزمه کند…» به این ترتیب آواز زهره، آغاز مراسم بزرگداشت هاله شد. مینو مرتاضی، مجری مراسم، در طول مراسم بزرگداشت و پیش از آغاز هر سخنرانی، خاطره های بسیاری از هاله سحابی را با حاضران در میان گذارد.


مینو مرتاضی، مجری مراسم، در طول مراسم بزرگداشت و پیش از آغاز هر سخنرانی، خاطره های بسیاری از هاله سحابی را با حاضران در میان گذارد.

پس از این آغاز، زهره تنکابنی، یکی از مادران صلح بلندگو را به دست گرفت و آغاز کلام اش چیزی به جز اشک نبود. او سپس گفت: «یادم می آید که در اولین تجمع ما برای ارائه نامه ای به دبیر کل سازمان ملل قرار شد هاله پلاکاردها را تهیه کند و قطعنامه را بخواند. ما 13 نفر بودیم ولی به محض رسیدن به مقابل درب نمایندگی سازمان ملل شاید سه برابر تعداد ما، مامورین و لباس شخصی ها آمده بودند و اجازه نمی دادند شعاری داده شود، آن هم به نفع فلسطینی های غزه، و نمی گذاشتند قطعنامه را بخوانیم . هاله با سماجتی بی نظیر به خواندن قطعنامه با صدای بلند پرداخت و درحالی که ماموران به دنبالش بودند حاضر نبود دست بردارد. از او خواهش کردیم از ادامه خودداری کند اما او به هیچ کس گوش نمی داد، و بالاخره نامه را به اتمام رساند.» او سپس اضافه کرد: «دستگیری در میدان بهارستان را نیز باید به حساب مقاومت و ایستادگی اش در برابر زورگویی و خشونتی که در مقابل مردم به کار می رفت، دید. وقتی از زندان موقتا آزاد شد گفت سخت ترین بخش بازجویی وقتی بود که در مورد مادران صلح می پرسیدند و پنج روز از دو هفته زندان را من به کلنجار با بازجو در این رابطه گذراندم. او در همه زمینه ها تک بود. زن سیاسی پخته ای که فکر می کرد می تواند جانشین مطمئنی برای زنده یاد پدرش باشد. درک بالای سیاسی و مشی پرهیز از خشونت او فراتر از همه ما بود.» زهره تنکابنی در ادامه افزود: «شنیده بودم که هاله با حضور خود و تشکیل کلاس های متعدد زبان فرانسه و تاریخ و نیز به واسطه اخلاق زیبایش به رشد همبستگی و آرام نگه داشتن بند زنان زندان اوین کمک شایانی کرده است.»[1]


سپس پروین فهیمی، یکی دیگر از مادران صلح و مادر سهراب اعرابی، سخن را به دست گرفت و گفت: «هاله عزیز از میان مان رفت اما اندیشه پاک و عشق عمیق به صلح و آزادی که او در همه وجود خود داشت اکنون در میان ما زنده است. کسانی که خشونت را در این کشور تبلیغ می کنند باید بدانند سرنوشت آنها که رو در روی عاشقان صلح و آزادی ایستاده اند رو سیاهی خواهد بود و دوستداران صلح و عاشقان آزادی در پیشگاه مردم و خداوند سربلند و جاویدان خواهند ماند. به همه کسانی که ترویج خشونت می نمایند مادرانه توصیه می کنم که: چشمان تان را باز کنید تا در آینده مورد نفرت و نفرین ارواحی قرار نگیرید که هرگز دست به خشونت نزدند و با صبوری و متانت و دلی پرخون ناظر پرپر شدن گل های نازنین این مرز و بوم بودند. پس بنابراین به سوی مردم باز گردید. در اینجا لازم می بینم در پیشگاه همه دوستان با خدای خود عهد ببندم که هرگز به خاطر عملکرد خشن و ضد انسانی خشونت طلبان از اعتقاد و ایمان خود برای پایداری صلح و آزادی کوتاهی نخواهم کرد و از راه اشاعه صلح و مبارزه علیه خشونت لحظه ای را تلف نکرده و همچنان پایدار و مصمم در راهی که هاله و هاله ها قربانی شده اند ادامه خواهم داد.» او سپس ادامه داد: «هالۀ مهربان باید بدانی تک تک ما زنان و مادران در برابر ظلمی که به تو نازنین شده سکوت نمی کنیم و ادامه دهنده اندیشه پاک و انسانی تو خواهیم بود.»[2]


فخرالسادات محتشمی پور نیز در مراسم بزرگداشت هاله سحابی سخن اش را این گونه آغاز کرد: «به راستی همه ما هاله هستیم» او سپس افزود: «وقتی مهندس سحابی بستری شد، سه بار برای عیادت ایشان به بیمارستان رفتم. راستش علاوه بر عیادت مهندس سحابی، قصد اصلی ام آن بود که هاله سحابی را ببینم. وقتی او را در بیمارستان دیدم، به او گفتم اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که خوشحال شدم که تو را به زندان بردند، چون دختران جوانی که امروز در زندان هستند، به مادر دلسوزی چون تو نیاز داشتند. واقعا هم معتقد بودم که هاله به عنوان مادری مهربان و صبور می تواند به بچه های زندانی کمک زیادی بکند. اما هاله به من گفت: ببین این قدر سعادت نداشتم که مرا در زندان نگه ام دارند و مرا فرستادند مرخصی… با هاله سحابی ارتباط زیادی نداشتم ولی چند برخورد و گفتگو با او نشان از روح بزرگ او را داشت…»


فریده ماشینی، قرآن پژوه، پژوهشگر مسائل زنان و از فعالان جنبش زنان نیز در مراسم بزرگداشت هاله سحابی، طی سخنان کوتاهی، با اندوه فراوان و افسوس از دست دادن هاله سحابی از او و معارف اش سخن گفت.


نرگس محمدی با چشمانی اشک بار سخن را به دست گرفت و گفت: «رفتن هاله، مرگ نبود، زندگی بود، زندگی دوباره و جریان یافتن. اشک هایم برای هاله سحابی، اشک هایی برای خودم و به حال خودم است که چنین انسان بزرگی را از دست دادیم و از همین رو خلاء بزرگی را حس می کنیم، وگرنه هاله که مرگ اش زندگی بود. نه به خاطر آنکه به مهندس عزت الله سحابی و هاله سحابی ارادت داشتم بلکه به خاطر تجربه ام از هاله است که می گویم او دارای روح بزرگی بود. هاله همواره دوست داشت با انسان هایی که رنجی دارند نزدیک شود و در رنج شان شریک شود. به یاد دارم سال 1380 که شروع کرده بودند به دستگیری ملی – مذهبی ها، ما جزو خانواده های زندانی بودیم و دوران سختی را می گذراندیم. در آن زمان به رغم شرایط سختی که ما خانواده های زندانی داشتیم، اما باز هم هاله که پدرش نیز در زندان بود، از من خواست که به دیدار خانواده عزت ابراهیم نژاد که در 18 تیر کشته شده بود، برویم. ما شبانه با اتویوس به خانه پدر و مادر عزت ابراهیم نژاد رفتیم. هاله در آنجا تمام مدت با مادر عزت ابراهیم نژاد و پدرش پیرش صحبت می کرد و سعی می کرد در غم شان شریک باشد، با آنها می گریست و واقعا با رنج آنان رنج کشید تا بلکه التیامی برای آنان باشد.» او سپس در ادامه اضافه کرد: «گاندی می گوید برای رسیدن به خدا خود را صفر فرض کنید و هاله مصداق بارز این جمله بود. آنقدر متواضع و فروتن و افتاده بود که کسی را چون او در زندگی ام ندیده ام. هر چند برایم بسیار دشوار است که به خانم زری عطایی، همسر مهندس سحابی بگویم ولی جسارت می کنم و می گویم من برای رفتن هاله تسلیت نمی گویم بلکه از صمیم قلب به شما تبریک می گویم. بدون شک برای داشتن چنین فرزندی، برای لحظه لحظه زندگی پربار هاله، برای مردی بزرگ چون عزت الله سحابی، برای مرگ زیبایی چون مرگ زیبا و بی نظیر هاله که جان ها برافروخت، تسلیت سزا نیست. به شما و خانواده عزت الله سحابی باید تبریک و تهنیت گفت. این اشک ها سزاوار ماست و بزم و شادی در ملکوت الهی سزاوار بزرگ زنان و بزرگ مردانی چون سحابی و هاله است. هاله آن گونه رفت که می خواست. فروتن و با ایمان به آرمان ها و افکارش که پرهیز از خشونت بود. هاله قربانی خشونت شد درحالی که راهی بی خشونت برگزیده بود.»



اکرم مصباح، یکی دیگر از مادران صلح در این مراسم یاد و خاطره هاله سحابی را زنده کرد و گفت: «اولین روز آشناییمان در ابتدای جوانی- در نوفلو شاتو- بود. خدا در لبخند تو بود و با نگاه مهربان تو جان دوباره میگرفت و مرا مجذوبت کرد. معصومیت و سادگی تو مرا شیفته کرد و از همان زمان دیگر هیچ وقت نتوانستم تو را رها کنم . هاله دلبندم، خواهرم، درس انسان دوستی و خدمت به خلق را از تو آموختم. در جبهه ها و مناطق جنگی، تابستانهای گرم و سوزان، در بیابانهای تفتیده ی جنوب، زیر چادر ها با بچه های جنگ ، چه روزهای زیادی که زندگی کردیم و خدمت به آنها اولویت زندگیمان شد. تو خستگی ناپذیر این راه را میرفتی .هنوز عید سال ۶۱ گیلانغرب را از یاد نبرده ام. عزیزترین هدیه ای که تا به حال گرفته ام از تو بود. آن را مثل نگین انگشتری مراقبت میکنم،” یاد اخلاص یاد آقای عزیزی و یاد روزی که ارزش انسان را فهمیدیم و یاد شهدا از نزدیک بر دلمان افتاد.”مهربانی را زمانی شناختم که در بیمارستان طالقانی به کمک مجروهان شبهای زیادی را با هم بیدار ماندیم. ای بانوی دوست داشتنی، ما چقدر رویای شیرین داشتیم. ولی افسوس که رویای ما را در هم شکستند. من و تو ظاهرا همواره کنار هم بودیم ولی تو کجا بودی و من کجا.به قولی آسمان فرصت پرواز بلندی ست قصه این است که چه اندازه کبوتر باشی.» به گزارش مدرسه فمینیستی اکرم مصباح سپس افزود: «هاله جان، تو همیشه پیام آور صلح و دوستی بودی حتی با کسانی که با تو دشمن بودند . روزهای آخر چه آرامش غریبی بر تو حاکم بود. تو نماد ساده زیستی و فروتنی برای ما باقی خواهی ماند. و چه حقیرند آنهایی که بر تخته ی سفید ذهنشان مشق مرگ می نویسند.»



لی لی فرهاد پور، از اعضای مادران صلح نیز در قطعه ادبی بانام «نمیرید…»، خاطرات اش را از هاله و چگونگی بازداشت او در میدان بهارستان باز گفت. او در ابتدا گفت: «من خیلی کوچکتر از آن هستم که هاله باشم»

لی لی فرهادپور سپس افزود: «مچش را گرفتم. کشیدمش با تمام قدرت. قدرتی که نمی‌دانم از کجا آورده بودم. رها می‌شود. با هم دویدیم. جیغ زدم. از پیشانی‌اش خون می‌آمد. مردک نزدیک شد. چشم در چشم. گاز فلفل. هاله گفت: بمیرم چی‌شدی. بمیرم الهی … نمیر! نمیرهاله. دستانت زیر ملافه چه کوچک است. جسمت آن زیر است. دخترهایش طاقت ندارند. اتاق خانه‌شان شلوغ است. آسیه می‌رود خانه همسایه. آمنه سر بر دامن مادر گذاشته و جم نمی‌خورد. همه هستند همه هاله هستند.»


فرشته جمشیدی، یکی دیگر از مادران صلح در مراسم بزرگداشت هاله سحابی چنین سخن گفت: «اکنون ما زخمی این حادثه فجیع هستیم. ولی با باور به روش و منش “عزت” ایرانمان، ضمن انگشت اعتراض نهادن به قساوت قساوتگران، مسحور و مسخّر جنبه های غم انگیز آن نمی شویم و شهادت تو را هیزم کوره خشونتی که تو از آن نفرت داشتی، نمی کنیم. “بد ترین استفاده ای که تا کنون از این مفهوم والای انسانی (شهادت) شده است”، که اگر “عزت” مان هم بود، به لحاظ اخلاقی و انسانی ، با شهادت تو نیز همان برخوردی را می کرد که با شهادت سهراب و …. کرد.» و سپس با قرائت شعری سخنان خود را به پایان رساند.


به گزارش مدرسه فمینیستی فهیمه یکی دیگر از اعضای مادران صلح نیز در این مراسم گفت: «ای مهربانترین عزیز، بعد از رفتن ات درس های زیادی آموختم. من به عنوان کمترین دوست تو یاد گرفتم که می توانم بعد از این به تو برسم اگر با کوچک و بزرگ، مهربان باشم. می توانم مثل تو بخشنده باشم اگر بی نیاز باشم. مثل تو به آرامش برسم اگر به همه به یک نگاه بنگرم. مثل تو فاطمه وار بمیرم اگر…. نمی دانم، دیگر سخت است تا اینجا می توانستم حداقل سعی کنم مثل تو باشم اما بعد از این باید لیاقت مثل تو بودن را داشته باشم. سهراب اگر سهراب شد، ندا اگر ندا شد، خانم اعرابی اگر خانم اعرابی شده، لیاقت اش را داشته، تو لیاقت این را داشتی که فاطمه وار بمیری و آسمانی شوی، اما من زمینی ام و بر زمین چسبیده، من دلبستگی بسیاری دارم که تو نداشتی، من ترس های زیادی دارم که تو نداشتی. همیشه در تنهایی از خود می پرسیدم مگر سهراب ها و ندا ها چگونه بودند که چنین جاودانه شدند، حال می فهمم که آنها چگونه انسان هایی بودند و چرا شهید شدند چون برای مدت خیلی کوتاه با تو آشنا شدم. حالا فهمیدم باید با عشق در راه صلح و آزادی قدم بگذاری. داشتن پا تنها کافی نیست، برای هاله شدن باید بی نیاز، صلح دوست و مهربان باشی، برای هاله شدن باید عزمی راسخ، امیدی بزرگ و ایمانی باشکوه به وسعت عشقی که هاله به صلح و ازادی داشت داشته باشی، باید من هایت را بریزی تا همچون هاله سبکبال و بی نیاز زندگی کنی و رها شوی.»


در انتهای این مراسم نیز به یاد هاله دو تن از مادران صلح نیز به خواندن تصنیف هایی پرداختند و در انتها جمع حاضر به خواندن سرودهایی پرداختند.

پانوشت ها:

[1] متن کامل سخنرانی زهره تنکابنی را با عنوان «به یاد یار» می توانید در لینک زیر بخوانید:

http://www.facebook.com/note.php?no…

[2] متن کامل سخنرانی پروین فهیمی را با عنوان «فرشته صلح، هاله صبور از میان ما پر زد و رفت»، می توانید در لینک زیر مشاهده کنید:

http://www.facebook.com/note.php?no…

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours