جلوگیری از جنگ وظیفه انسانی ما زنان است

۱ min read

یک سخنرانی و یک شعر از عاطفه گرگین-14 دی 1391

مدرسه فمینیستی: متن زیر، سخنرانی عاطفه گرگین است در مراسمی به مناسبت 8 مارس که در گوتنبرگ سوئد به همت بنیاد هنر و ادبیات ایران برگزار شد. در این مراسم روح انگیز میرزائی، هنرمند ایرانی، ترانه «بگو به باران» برگرفته از یکی از اشعار شفیعی کدکنی را برای 400 تن از شرکت کنندگان در این مراسم خواند. عاطفه گرگین در ادامه دو شعر از اشعار خود را به همین مناسبت برای حاضران خواند. در ادامه متن سخنرانی و نیز یکی از اشعار عاطفه گرگین را می خوانید:

دوستان، حاضرین، خانم ها و آقایان

هشتم مارس روز روشنایی زنان جهان است این روز را به شما و جنبش زنان ایران تبریک می گویم. زنان سازندگان صلح اند و خستگی ناپذیر در پی صلح و علیه جنگ می نویسند، می گویند و می کوشند. صلح در خانه و صلح در جوامع را مد نظر دارند. زنانی که در جستجوی برابری بنیادین با مردان در حوزه تربیت آگاهی و استقلال اقتصادی هستند. زنانی که تغییر و برابری را تنها برای چهار دیواری خانه نمی خواهند بلکه آنرا در غالب یک خواسته فرهنگی و انسانی با جامعه پیوند زده اند. در سال 1381 به کوشش مرکز فرهنگی زنان در پارک لاله تهران برای اعتراض به نابرابری و جنگ و آرزوی برقراری صلح و عدالت، به دعوت نوشین احمدی خراسانی تجمعی شکل گرفت. در این تجمع زنان دانشور و برابری خواه به طور گسترده ای شرکت کردند و از آن به بعد تفکر ضدخشونت و خواسته های برابری حقوقی جنسی و اجنماعی در ایران شدت بیشتری گرفت و زنان و در راس آنان مادران خواستار جامعه ای عاری از خشونت و استفرار صلح شدند، صلحی آزاد را طلب کردند، صلحی که زیر سایه آزادی رشد و گسترش یابد.

خانم ها، آقایان

چنانکه می دانیم نابرابری حقوقی و تبعیض بین زنان و مردان در همه جوامع بشری به درجات مختلف و متفاوت به چشم می خورد، و به زنان بطور مرتب و سیستماتیک ظلم می شود و تنها این فشار و خشونت به «قانون» و دولت و رژیم ها مربوط نمی شود، بلکه این ناهنجاری ها ارتباط به فرهنگ و آموزش های فرهنگی شهروندان آن جامعه ارتباط پیدا می کند و عقب ماندگی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و سنت ها و آداب و رسوم، جملگی عامل بسیاری از رفتارها و ناهنجاری ها در میان زنان می شود. به همین روی زنان از دو سوی، یعنی هم از نیمه خود و هم از نیمه دیگر خود مورد بی مهری قرار می گیرند.

به هر روی فرهنگ زن ستیزی بر همه جوامع حاکم است و فکر می کنم اینکه ما هر روز بگوییم و بنویسیم که حکومت و حکومت ها با بانوان و دحتران چنین و چنان کرده و می کنند، شاید ناشی از کمی شناخت و عدم جهان بینی لازم باشد. مگر حکومت ها را چه کسانی جز خود ما تشکیل میدهند. مگر همین ما نیستیم که حکومت و رژیم ها را می سازیم و حکومت و رژیم عوض می کنیم و خودمان بجای آنان می نشینیم؟ پس باید از خود و تفکر خود گله را آغاز کنیم، از تفکری شکایت کنیم که چون مستبد است نمی تواند بینش استبدادی را تشخیص دهد و به همین روی مستبد تولید می کند.

دوستان راست است که ما شهروندان جنوب مستبد زاده می شویم و مستبد از جهان میرویم. برای رفع این خطر مداوم بینش استبدادی، می بایست به نسل های آینده آموزش ضداستبدادی داد تا شاید نسل های بعد، از دست این استبدادزدگی در این بخش از جهان رها شوند. اگر ما از خانواده آموخته بودیم که نباید زور گفت و قبول زور کرد می توانستیم جامعه ای با فرهنگ دموکراتیک داشته باشیم اما امروزه در شزایطی که در درونمان یک مستبد پنهان است نمی توانیم به آسانی با تفکرهای استبدادی مبارزه کنیم.

به هر روی، فرهنگ زن ستیز هر چند در کشورهای جنوب غلبه دارد و آشکار است، اما در برخی از کشورهای به اصطلاح آزاد و پیشرفته نیز به شکلی پنهان وجود دارد. خشونت علیه زنان حاصل فرهنگی است که زنان را صرفا به موجودی جنسی تقلیل می دهد و این موجود به باور این فرهنگ «جنسی» هم در شرایط صلح زیر ستم است و هم در شرایط جنگ و البته در شرایط نه جنگ و نه صلح نیز زنان بیش از مردان تحت فشار قرار می گیرند.

دوستان گرامی

هم اکنون که سرزمین ما ایران با 75 میلیون جمعیت به ناحق زیر فشار و تهدید قدرت های جنگ طلب قرار دارد وظیفه همه ما زنان برابری خواه است که علیه جنگ و ویرانی برخیزیم و به تحریم کنندگان میهنمان معترض باشیم چرا که هر گونه دخالت به اصطلاح بشردوستانه و تحریم زیانش اول از همه به چشم کودکان و زنان میرود.

جلوگیری از بروز جنگ وظیفه انسانی ما زنان است. مادران عزیز، زیر سایه تحریم و گرسنگی و ویرانی نمی توان به برابری و آزادی رسید. آخرین تصویر برابری میان زنان و مردان تصویر همسانی میان همه بشریت است این همسانی تنها در شرایط صلج پایدار امکان پذیر است. پس برای داشتن صلحی پایدار صلح در خانواده، و صلح در اجتماع، به انسان وفادار بمانیم و به صلح عشق بورزیم. خشونت، تحریم و جنگ علیه ایران را محکوم کنیم.


اولین جنس مشروع تاریخم / عاطفه گرگین

اولین جنس مشروع تاریخم

سپیدارها

در دستان من به من نزدیکند

چون آغاز باران

چون آواز تقرب

و چون تبی که به دریای اندیشه می ریزد

من آواز پرنده ای را که به ما خیلی نزدیک است

احساس می کنم

و آرامش گنجشک ها را

و حدوث شب را میان پلک هایم

و انسان را که تا بلوغ خورشید در جستجوی عشق است

اولین جنس مشروع تاریخم

در انتظار آن که سحر بشکوفد

با گلوی سرخ فریاد می کشم

من که درد نفرت را آن چنان تحمل کرده ام

کجاست عشق

تا با شکوهش بپا خیزد

چون خورشیدی و بتابد

بر این اسکله های تشنگی

از عشق هم چیزی بگوئید از عشق نه از نفرت

پیش از آن که انسان جضور آشنی و

معجزه عشق را فراموش کند

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours