مدرسه فمینیستی: خانم دکتر سیمین کاظمی مقاله ای[1] در نقد مقاله «بکارت و بهداشت»[2] نوشته اند. از ایشان و از همه عزیزانی که این نوشته را شایسته نقد و توجه دانسته اند سپاسگزارم. سعی می کنم در این نوشته تا آن جا که امکانپذیر باشد به نقد خانم کاظمی، و در لابلای پاسخ ام به ایشان، به نظرات بقیه دوستان هم پاسخ دهم. نوشته خانم کاظمی را در چند محور می توان طبقه بندی کرد:
اول: انتقاد به نوشته و تفکر من است به تلویح و به تصریح، با عباراتی از این قبیل : « سوء استفاده از یافته های علمی و دانش بشری»، « ژست علم گرایی»، « تولیدات نوشتاری از نوع ژورنالیستی»، «سعی در علمی جلوه کردن»، «مطالبی که کوچکترین قرابتی با علم به ویژه دانش پزشکی ندارد»، «راهکار به اصطلاح علمی ازاله بکارت در بدو تولد» ، «اصرار بر علمی جا زدن راهکار» ، «ذهنیت استبداد زده و خشونت زده »، و بالاخره «کلی بافی هایی در ارتباط با حقوق زنان و ضرورت حمایت از آن» و…
دوم : تأیید مدعیات عمومی «بکارت و بهداشت» بدون اعتراف به آن!! با تأیید بر مصائب زنان در جامعه ای که بکارت ارزش تلقی می شود، از جمله راه های دور زدن بکارت (عمل جراحی ، راه های غیر اورژینال مقاربت از جمله راه مقعدی ) ، این که در غرب نداشتن بکارت تابو نیست، ریاکارانه و ساده لوحانه بودن ارزش بکارت و.. از جمله این تأییدات غیر مستقیم حمله ای است که خانم دکتر به جامعه پزشکی فرموده اند: «پزشکیِ ما این واقعیت را به فراموشی سپرده یا ناتوان از بررسی مسأله پرده بکارت به عنوان یک معضل بهداشتی است که به دلیل عواقب و عوارضش (همچون افزایش رابطه جنسی مقعدی و خطرات مرتبط با آن) و ایجاد نیاز کاذب و غیر ضروری و غیرعلمی مثل جراحی ترمیمی، هزینه هایی به سیستم بهداشتی درمانی تحمیل می کند و بخشی از وقت و انرژی پزشکی را مصروف خود می سازد.»
سوم : سخن پایانی ایشان است که درخشان ترین بخش نقد ایشان را تشکیل می دهد: «و سخن آخر اینکه، از منظر فمینیسم، حل مسأله بکارت نه با ازاله آن در بدو تولد صورت می گیرد و نه با راههای مخفیانه و پنهانی مثل ترمیم و پرده بکارت مصنوعی. مسأله بکارت وقتی رنگ می بازد و اهمیت کنونی خود را از دست می دهد که زنان از موقعیت فرودست کنونی به جایگاه برابر و انسانی برکشیده شوند و مفاهیم اخلاقی، در فضایی که به دلیل موقعیت برابر و مساوات جنسیتی نیازی به تظاهر و ریاکاری ندارد، بازآفرینی شوند. در آن صورت، آنچه اهمیت و ارزش خواهد داشت نه محک اخلاقیات و تعهد با چند قطره خون بر روی دستمالی سفید، که اعتماد متقابل و مبتنی بر اخلاق درونی شده و وجدان های آگاه و بیدار هر دو طرف روابط انسانی، فارغ از جنسیت، خواهد بود».
من سعی می کنم بخش به بخش نقد ایشان را پاسخ گویم اما پیش از آن در مورد محورهای طبقه بندی شده سخنان ایشان توضیح مختصری می دهم. در مورد محور اول که به خصوص من و نوشته مرا به فضل فروشی و گرفتن ژست علمی، کلی بافی، و ذهن استبدادی و خشونت زده متهم کرده اند ، در ادامه پاسخ به همین رویکرد ایشان تمرکز خواهم کرد. این که چقدر این نسبت ها، با مقاله و ادله های ایشان متناسب است تا مقاله من ، باید خوانندگان قضاوت کنند. من یک آدم معمولی و بی نام و نشان ، فاقد هر عنوان علمی هستم ، که بدون ارجاع به آراء این و آن برای وصله کردن «اعتبار» به نوشته ام، مطلبی را در مورد فهم خودم از مسأله بکارت با مردمی که فکر می کنم مسائل زنان برایشان واقعاَ مهم و عاجل است، در سایتی تخصصی در این زمینه (مدرسه فمینیستی)، به اشتراک گذاشته ام. نه ادعای علم دارم و نه فضل . فقط برای ایجاد گفتگو و مفاهمه بیشتر و هم سخنی در این حوزه، مقاله ای نوشته ام. اما تناقض محور اول و دوم نقد ایشان، مرا واقعاَ شگفت زده کرد. آن قدر که در ابتدا گیج بودم که صرف نظر از حمله ظاهری ایشان ، آیا این نوشته در رد مدعای من هست یا تأیید آن؟ تنها توضیحی که پیدا کردم امکان سوء تفاهم خانم کاظمی از مطلب من و فکر اصلی آن بود. ایشان به غلط، تز «بکارت و بهداشت» را ازاله بکارت حین تولد ، فرض کرده و به آن حمله کرده اند . در حالی که تز آن مقاله «مغایرت بکارت و بهداشت» بود؛ و ازاله بکارت، صرفاَ یک پیشنهاد برای رفع این مشکل. به خصوص در بخش حمله به جامعه پزشکان، خانم دکتر با مدعای «مغایرت بکارت و بهداشت» همدلی نشان داده بودند.
در مورد کلی بافی و تکرار برخی مفاهیم عمومی، در مقاله من، و نیز میزان ارزش آن و تکرار مکررات، صد البته که مخاطبان بهترین داور هستند. اما جالب است که خود خانم کاظمی هم انگار از این کلی بافی ها در امان نیست و مقاله ایشان نیز مالامال از گزاره های کلی است! کلی بافی هایی از این قبیل : « پرداختن به مسأله زنان در ایران، یک ضرورت انکار ناپذیر است…» ، «مسأله ای مثل بکارت که زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان را تحت تأثیر قرار داده» ، «بر کسی پوشیده نیست که بکارت ـ و بکارت خواهی ـ یکی از مشکلات اجتماعی زنان در جامعه ماست که با گسترده شدن روابط و تعاملات اجتماعی همچنان قدرت نمایی می کند و زندگی زنان و دختران را تحت تاثیر قرار داده است.»… این مواردی که به زعم خانم دکتر بر کسی پوشیده نیست و به قول معروف اظهرمنالشمس است پس به چه دلیل در مقاله ایشان، تکرار می شوند؟ و این که این کلی بافی های تکراری قرار است چه گرهی از مشکل ما بگشاید، البته به این پرسش ها، خانم کاظمی باید پاسخ دهند. و بالاخره محور سوم که به نظرم از همه مطالب مطروحه جذاب تر است:
ایشان در کنار کلی بافی های شعاری و به خیال خودشان «علمی» در سخن پایانی مقاله شان، برای خواننده توضیح نمی دهند که با چه راهکاری ممکن است که «زنان از موقعیت فرودست کنونی به جایگاه برابر و انسانی برکشیده شوند و مفاهیم اخلاقی، در فضایی که به دلیل موقعیت برابر و مساوات جنسیتی نیازی به تظاهر و ریاکاری ندارد، بازآفرینی شوند.» تا «اعتماد متقابل و مبتنی بر اخلاق درونی شده و وجدان های آگاه و بیدار هر دو طرف روابط انسانی، فارغ از جنسیت،» در جامعه ما برقرار شود .
و اما بپردازم به نقد تفصیلی نوشته خانم کاظمی: در ابتدا ایشان نوشته اند «این مقاله که با پنهان شدن زیر نام بهداشت و بکارت سعی در علمی جلوه کردن دارد، مطالبی دیده می شود که کوچکترین قرابتی با علم به ویژه دانش پزشکی نداشته و نویسنده بدون ذکر مأخذ و منبع علمی، ادعاهایی را مطرح می کند که خواننده ناآشنا را به گمراهی می کشاند». مقاله من عنوان و موضوع اش «بکارت و بهداشت» بود نه نقاب اش. ایشان اگر به همین واقعیت ساده توجه کرده بودند (که معمولاً عنوان هر مقاله، بازنمای فرض اصلی مقاله است)، گرفتار تناقض گویی های مکرر نمی شدند. خانم دکتر کاظمی که به یقین ژست علم گرایی نگرفته اند و با علم هم حسابی قرابت دارند، با این حال روشن نکرده اند کجای مفروضات «بکارت و بهداشت» غیر علمی بوده است. فقط ادعا کرده اند «بکارت و بهداشت» «کوچک ترین قرابتی با علم به ویژه دانش پزشکی» ندارد. اتفاقاً جای غیر علمی آن، احتمالاً بحث «ختنه» بود که هم در نظرات «بکارت و بهداشت» اشاره شده بود و هم در نظرات نوشته خانم کاظمی. به عبارت دیگر ایشان خود همچون من، مرتکب خطایی غیر علمی شدند که آن هم جعل محمل علمی و بهداشتی برای ختنه بود. البته من بدون جانب داری فقط به عنوان یک فرض پذیرفته شده در جامعه خودمان، ختنه را مطرح کردم که در کنار آن، مساله بکارت را بتوانم مطرح کنم. و آن بود که جامعه ای که ختنه را به عنوان یک امربدیهی یا ضروری پذیرفته ، می تواند زاله بکارت را هم ضروری بگیرد. ـ همین.
بعد از ارسال مقاله برای مدرسه فمینیستی و انتشار آن، متأسفانه متوجه رد توجیه علمی ختنه شدم . از دوستانی که به این خطای من اشاره کرده بودند واقعاَ سپاسگذارم. (از جمله آقای رهام رها اشاره کرده بودند. همچنین خانم پارسا که البته خطایی هم داشتند و آن هم امکان ازاله بکارت در اثر ورزش بود.) مطلب دیگر در این بخش نسبت دادن اتهام « به گمراهی کشاندن خواننده ناآشنا » به مقاله من بود. واقعاَ نمی فهمم که خواننده «نا آشنا» آن هم در یک سایت تخصصی مسائل زنان مثل مدرسه فمینیستی، چه کسی است؟ و اساساَ دنبال چه می گردد؟. به نظر می رسد مسائل مرتبط با بکارت (که جا به جا خانم کاظمی تکرار کرده اند) «بر کسی پوشیده نیست» پس چگونه ممکن است برای یک زن ایرانی، نا آشنا باشد و او را به گمراهی بکشاند؟ مگر مدرسه فمینیستی از سیاره های دیگر، یا از موجودات فاقد بکارت هم، مخاطب دارد؟ در حالی که بکارت نه فقط یک مسأله مربوط به زنان که حتی مربوط به مردان هم هست. یعنی در اصل به واسطه ناآگاهی یا زیاده خواهی و حساسیت های بی جای مردان است که بکارت مسأله یا معضلی برای زنان شده است. واقعاَ چه کسی در این باب نا آشنا است که ممکن است مقاله «بکارت و بهداشت»، او را به گمراهی بکشاند؟
همانطور که قبلاً هم گفته شد خانم کاظمی متأسفانه تز مقاله «بکارت و بهداشت» را «ضرورت ازاله بکارت دختران در بدو تولد» فهمیده اند. در حالی که تز مقاله «مغایرت بکارت، با بهداشت به ویژه بهداشت روانی بوده است.» لااقل خوانندگان «بکارت و بهداشت» به استناد نظریات و کامنتهایشان، متوجه آن شده بودند. خانم کاظمی پرسیده اند: «مشخص نیست این « ضرورت های مرجح» که نویسنده بر آن پای می فشارد چه هستند و چرا آنها را به مخاطب معرفی نمی کند و حتی از آوردن یک مثال از این ضرورت های مرجح، عاجز است!…» اولاً وقتی اصل مسأله را منتقد نفهمیده، توجیه و ضروریات آن را نیز قطعاً متوجه نخواهد شد. ثانیاً منتقد به جای جستجوی ضرورت های مرجح ازاله بکارت ـ که به زعم شان حتی یک مثال برای آن آورده نشده ـ اگر به نوشته انتقادی خودشان رجوع کنند متوجه می شوند علی رغم همه تاختن ها ، اما با این حداقل که بکارت مغایر بهداشت است خودشان هم موافق هستند. به خصوص در همان حمله مذکور به جامعه پزشکی! اتفاقاً به دلیل مغایرت بکارت و بهداشت از دید من بود که توصیه ازاله بکارت حین تولد به عنوان یک راهکار در مقاله، ارائه شد . خانم کاظمی که از این دید با من هم نظر اند، نمی دانم چه راهکاری ارائه می کنند. اما یک نکته هم در باب هم نظری من با ایشان بگویم. مسأله من بیشتر بهداشت «روانی» است. ایشان ظاهراً بیشتر نگران بهداشت جسمانی هستند و به ویژه روی خطر رابطه جنسی مقعدی، تأکید می کنند.
سوای این مسائل، یک انحراف موقت و گاه طولانی مدت جنسی هم ممکن است در این بین پیش بیاید که آن هم همجنسخواهی اجباری است. (همانطور که خودارضایی هم ممکن است در اثر چنین محرومیتی (قرنطینه) رخ بدهد.) یعنی بدون آن که فرد همجنسخواه باشد ، به سبب محرومیت های جنسی ناشی از قرنطینه نسبت به جنس مخالف ، ممکن است که برای رفع نیاز جنسی به همجنس رجوع کند. این گرایش ناگزیر، هم در مردان و هم زنان شایع است. بین مردان در زندان ها و سرباز خانه ها این مسأله فراوان دیده می شود و از قضا یکی از عوامل شیوع ایدز در این اماکن است. بین زنان به ویژه در خانواده های سنتی دیده می شود. واضح است که اصل همجنسخواهی به عنوان یک «میل نهادی» در همجنسخواهان ، انحراف جنسی یا بیماری جنسی محسوب نمی شود. همچنین واضح است که این مسأله، پیوند مستقیمی با بکارت ندارد. اما در جامعه ای که روابط جنسی آزاد، تابو محسوب می شود ، بکارت «ارزش» تلقی شده و این همجنسخواهی اجباری (و نه نهادی) هم احتمالاً پیش می آید. این ها همه در همان مقاله غیر علمی «بکارت و بهداشت» طرح شده اند.
در بخش دیگر ایشان نوشته اند : «ناگفته پیداست که صدورِ احکامی مانند ازاله بکارت در بدو تولد، بیش از آنکه خدمتی مشفقانه به حقوق زنان و یا راهگشای مشکلات و معضلات اجتماعی آنها باشد، به مضحکه شدن و نامعقول انگاشته شدن مطالبات زنان در جامعه مردسالار و فرهنگ زن ستیز خواهد انجامید.» مشخص نیست چنین توصیه ای (و نه حکمی) چطور موجب مضحکه شدن و نامعقول انگاشته شدن مطالبات زنان می شود؟ حداکثر ممکن است سخن گوینده «مضحک و نامعقول » تلقی شود. چرا سخن یا حتی حکم یک زن، کل مطالبات زنان را مضحکه می کند؟ مگر مطالبات زنان ، هوسبازی کودکانه ای است که نظری به فرض خطا یا ناروا، آن را متزلزل کند؟ آیا خانم کاظمی این قدر نسبت به عمق مطالبات زنان نا امید است؟ آیا قدرت مطالبات زنان نیست که آقای مهدی کروبی را به معرفی وزیر زن، در صورت پیروزی مجبور کرد؟ آیا همین ارزیابی قدرت این مطالبات نبود که آقای احمدی نژاد را برای کسب وجهه بین زنان، به معرفی وزیر زن برای اولین بار بعد از سال 57 وادار ساخت؟ آیا عمق این مطالبات نیست که دادستان سابق دادگاه ویژه روحانیت آقای روح الله حسینیان را وادار کرده است بگوید رئیس بعدی مجلس یک زن باشد؟ هر چند همه این ها می تواند به استفاده ابزاری از توان جنبش زنان تعبیر شود اما در عین حال نشانگر درک اهمیت این جنبش بین سران جمهوری اسلامی نیز هست. خود کم بینی اگر اصل مشکل ما نباشد ، لااقل مشکلی اساسی است.
در بخش دیگر ایشان فرموده اند «نویسنده مقاله در حالی که مرتب خواننده را به کشورهای غربی ارجاع می دهد و به مقایسه وضعیت بی بکارت آنها با جامعه بکارت خواه ایران می پردازد، به آسانی از یاد می برد که راهکار به اصطلاح علمی “ازاله بکارت در بدو تولد” در همین جوامع پیشرفته و آزاد هم محلی از اعراب نداشته و ندارد.» آیا واقعاً فهم این مسأله این قدر دشوار است که وقتی بکارت جایی تابو نیست برای شکستن آن تابو راهکار هم لازم نیست؟ بعد هم توضیح واضحات را ادامه داده اند که «تابویی اگر در غرب شکسته شده و رهایی اگر حاصل شده، حاصل تحولات اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی و مبارزات کنشگران اجتماعی در آن جوامع است و نه کندن و دورانداختن غشاء چندمیلیمتری دردسرآور!…» واضح است که تغییرات، پیوسته و در کنار هم هستند. اما ما نمی توانیم دست روی دست بگذاریم تا وضع اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی درست شود بعد مسإله بکارت و سایر مسائل مان را مطرح کنیم. ما مسائلمان را با هم مطرح می کنیم. مسائل اصلی موج ایجاد می کند و این موج تغییر را حداقل در یک حوزه کوچک، ممکن می سازد.
خانم کاظمی نوشته اند «نویسنده مقاله یاد شده [بکارت و بهداشت] در این اندیشه است که با تیغ جراحی به مقابله با یک تابوی فرهنگی برود و برای رسیدن به این آرزوی دست نیافتنی می خواهد از قانون هم مدد بگیرد و اصرار دارد که راهکارش را علمی جا بزند. تنها با یک ذهنیت استبداد زده و خشونت زده است که می شود تیغ جراحی و امحاء پرده بکارت را به عنوان راهکار این پدیده فرهنگی و اجتماعی معرفی کرد. این راهکار خشونت بارِ به ظاهر آسان، نه توجهی به حق مالکیت بر بدن دارد و نه اختیاری برای انسان – چه مردی که توسط سنن و مذاهب مجبور به ختنه می شود و چه زنی که قرار است برای رهایی از تابوی بکارت به تیغ سپرده شود و این عضو زاید را به دور افکند- قائل است.» تناقض گویی ایشان انگار هیچ حد و مرزی ندارد. وقتی ذهنی رها از چهارچوب می بافد، می بافد، بدون آن که لحظه ای درنگ کند و به پشت سرش هم نگاه کند که قبلا چه گفته . این جا بحث حق آدمی بر تن اش، مغالطه گرانه مورد عنایت واقع می شود و ختنه به عنوان « سنن و مذاهب اجباری » نفی می شود. درست لحظه ای دیگر خانم دکتر در مزایای ختنه مردان داد سخن می دهد و برای آن، ارجاعات علمی می آورد: « در مقابل، ختنه نوزادی در پسران (که در مقاله مذکور، ازاله بکارت در دختران مابهازای آن در نظر گرفته شده) دارای نتایج و مزایای متعددی از قبیل کاهش میزان عفونت ادراری، جلوگیری از سرطان آلت و کاهش میزان بروز بیماری های مقاربتی و ایدز است.»
اگر مصلحت تندرستی بر ازاله بکارت حمل شود که پیشتر مدعای خانم کاظمی هم بود، دیگر چه نگرانی از ازاله آن در بدو تولد دارند؟ مگر با چنین مصلحتی ، ختنه مردان را تأیید نکردند؟ علاوه بر مصلحت تندرستی ، می توان مصالح متعدد بهداشت روانی هم بر ازاله بکارت تا پیش از احساس نیاز جنسی مطرح کرد. آیا همین برای دفاع از مدعا و توصیه «بکارت و بهداشت» کافی نیست؟
اما در مورد حق فرد بر بدنش که خانم کاظمی داد سخنوری داده اند و پیش از ایشان هم در بخش نظرات «بکارت و بهداشت » دیگران گفته بودند : در بیان احکام کلی آیا بالاخره نباید ما، مهم و اهم یا واجب و مستحب کنیم؟ آیا روزی بالاخره نباید برسد که ما به لوازم بحثمان توجه کنیم و پابند آن بمانیم؟ بحث حق بر بدن آیا فقط منحصر به توصیه مقاله «بکارت و بهداشت » است یا عمومیت دارد؟ چرا آن وقتی که یک زن در بدو تولد در یک فرایند قانونی بکارتش را از دست بدهد و برای همیشه یک فرصت مقاربت بی هیچ دغدغه ای برایش فراهم شود ، حق او بر بدنش نفی می شود ولی وقتی مجبور باشد بکارت یا همان یک غشاء چند میلی متری (به قول خانم کاظمی) را گاه بیش از دو دهه از عمرش دو دستی بچسبد و از ترس موهوم از دست دادنش ندود ، نپرد ، ورزش نکند تا در قربانگاه حجله، آن را به مرد غیوری که نقش شوهر (مالک تن زن) را بنا است عمری ایفا کند تقدیم کند ، کسی از حق زن بر تن اش نمی خروشد؟ آیا همه آن سال هایی که این زن نمی تواند از حق خود در مقاربت به قول خانم کاظمی اوریژینال بهره ببرد ، کسی به حق او اشاره می کند و کسی می خروشد که حق این زن پامال سنت های قبیله ای و عقب مانده فرهنگی فرسوده شده است؟
کنش اجتماعی یک کنش فراگیر است. باید مبنای علمی برای آن پیدا کرد. این مبنا ، موجب مشروعیت ذهنی آن می شود . همچنین باید برای آن یارگیری کرد تا مشروعیت سیاسی و اجتماعی پیدا کند . چنانچه کنش اجتماعی بتواند بر قانون تإثیر بگذارد، ضمانت اجرای قانونی پیدا می کند. پس « با تیغ جراحی به مقابله با یک تابوی فرهنگی رفتن» و «برای آن از قانون مددگرفتن» و «اصرار بر علمی جا زدن راهکار» بخش های مختلف از یک کنش اجتماعی است که فقط و فقط وقتی موافقان آن از مخالفانش بیشتر یا مؤثر تر باشند ممکن است بتواند بر وضع موجود تأثیر بگذارد. قطعاَ در «بکارت و بهداشت» تند روی هایی به چشم می آید . اما مگر می توان در کنش اجتماعی خواسته کوچکی را مطرح کرد و امید به پذیرش اش داشت؟ باید خواسته بزرگی مطرح کرد تا حداقل با بخش کمی از آن موافقت شود. با این حال ازاله بکارت ضرورتاً با تعرض به کودک یکی نیست، همان طور که ختنه یا سوراخ کردن گوش یا آبله کوفتن و دیگر واکسن ها و تزریقات و جراحی های لازم، چنین تلقی نشده است و بر عکس برای توجیه آن، محمل های ظاهراً مذهبی (آن جهانی) و ظاهراً علمی (این جهانی) جعل شده است. این بسته به تلقی افراد از آن است.
پیشنهاد «ازاله بکارت در بدو تولد » فقط و فقط راهکاری است تا زنانی که مایل به مقاربت به قول خانم کاظمی «اورژینال» هستند و من مقاربت طبیعی و فطری خوانده بودم (اشاره به اشتراک این شیوه مقاربت میان انسان و بسیاری از دیگر حیوانات)، مانعی به نام پرده بکارت نداشته باشند . مانعی که مردان همواره بتوانند به عنوان معیار عفاف آن را توهم کنند و زنان همچون درفش پاکدامنی در ویترین بگذارند. ضمن آن که قاعده عام، عمومیت می آورد و استثناء بر آن را باید ثابت کرد. به این معنی که در کشوری که زن باکره وجود نداشته باشد، نمی توان کسی را به عدم عفاف متهم کرد مگر با سند. حال آن که در جامعه ای که همه دو دستی باید بکارت خود را به قربان گاه حجله ببرند، هیچ باکره ای از نظر عفاف مشکوک نیست و هیچ غیر باکره ای عفیف نیست، جز آن که خلافش اثبات شود. این وضع اسف بار واقعیت مملکت ما است و بسیاری دیگر از کشور های عقب مانده.
هر آدمی حق دارد نیازهایش را رفع کند. هنگام گرسنگی غذا بخورد، هنگام خستگی استراحت کند و هنگام میل جنسی آن را ارضاء کند. حکم های بی پایه ای مثل این که «رابطه جنسی فقط پس از ازدواج روا است»، انکار طبیعت انسانی است. در جوامع و سنت های عقب مانده چنین حکم هایی خریدار دارد. تنها می توان اخلاقاً التزام به تعهدهای شرکای جنسی (چه رسمی مثل نکاح و چه غیر رسمی ) را معقول شمرد. در غیر این صورت ، هر آدم فاقد تعهدی، حق دارد و حتی باید گفت موظف است برای حفظ بهداشت تن و روانش به محض احساس میل جنسی آن را ارضاء کند. «بکارت و بهداشت »، راهکار آن و این پاسخ ، با این باور و پیشانگاشت، طرح شده اند.
پانوشت:
[1] نگاهی دیگر به مسئله بکارت زنان: با نقدی بر «بهداشت و بکارت» / سیمین کاظمی
http://www.facebook.com/note.php?no…
[2]
+ There are no comments
Add yours