به مناسبت سالروز 22 خرداد: گوشه هایی از فعالیت های خیابانی زنان طی یکصد سال اخیر

۱ min read

زارا امجدیان-18 خرداد 1387


به گواهی تاریخ، از دیرباز در کشور ما زنان از حضور در خیابان منع می شده اند. مکان امن و مورد پذیرش جامعه برای زنان، فقط اندرونی خانه ها بوده است. اندرونی منازل، محل مناسبی برای زنان شمرده می شد تا از هر گونه ارتباط با مردان در امان باشند. در خانه زنان حتا اجازه پذیرایی از میهمانان مرد را هم نداشتند. این رسم تا دوره پهلوی و به خصوص در میان طبقات پایین تر جامعه ادامه داشت. و اگر زنان به بیرون رفتن از منزل، ناگزیر می شدند مردانی به عنوان حامی را «باید» در کنار خود می داشتند، در غیر این صورت ماموران نیروی انتظامی، رفت آمدهای زنان را کنترل می کردند. در آن دوران «سوار شدن زن و مرد به یک درشکه،اگرچه زن و شوهر و برادر و خواهر بودند، ممنوع بود» (ناهید، ص 19) بدرالملوک بامداد در کتاب بیداری زنان این شرایط را به طرزی تکان دهنده توصیف می کند:

«در خیابان های پرجمعیت تهران مانند لاله زار و شاه آباد و امیریه، عصرها مقرر بود مردها از طرفی و زن ها از طرف دیگر عبور کنند. راه رفتن مردها و زن ها از یک سمت از ساعت 4 بعد از ظهر قدغن میشد. اگر احیانا زنی می خواست به خانه خود سمت دیگر خیابان یا به داروخانه برود از آقای پاسبان کسب اجازه می کرد. زیر نظر و مراقبت او با عجله به سوی دیگر شتافته و به سرعت مراجعت می کرد. چه بسا اوقات صدای آمرانه پاسبان به گوش زنهای باشخصیت می رسید که می گفت: «باجی رو تو بگیر»، یا «ضعیفه تندتر راه برو».( بامداد، ص.21)
در چنین شرایط حقارت باری سخن گفتن از اعتراضات خیابانی زنان شاید اغراق به نظر برسد اما زنان این مرز و بوم، در دوران لغو قرارداد رژی و پس از آن در دوران مشروطه و در جریان تدوین قانون اساسی، به گواهی تاریخ، نقش و تاثیری انکار ناپذیر در تحولات داشتند.

حضور زنان در خیابان برای اعتراض به قرارداد رژی

در جریان قرارداد رژی یعنی در سال 1269 که ناصرالدین شاه امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو را به یک شرکت انگلیسی واگذار کرد، اعتراضات مردمی شکل گرفت. میرزای شیرازی فتوای تحریم استفاده از تنباکو را صادر کرد و میرزا آشتیانی یکی از روحانیون تهران توسط ناصرالدین شاه تبعید شد: «نزدیک ظهر زنان دسته دسته به منزل میرزای آشتیانی می آیند. وقتی جمعیت زیاد می شود، زنها ا زجلو و مردان از دنبال به طرف قصر سلطنتی روانه می گردند… زنها وقتی به سبزه میدان رسیدند، بدون معطلی به بازار ریختند و بعضی از دکان ها را که هنوز باز بود، بستند» در این گیر و دار حاکمان وقت کوتاه می آیند و خطاب به زنان می گویند: «همشیره ها شاه بابا فرمودند، فرنگی ها را بیرون می کنم. هیچ یک از علما را نمی گذارم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد. این همه فریاد و فغان نکنید.» پس از آن زنها به طرف مسجد شاه راه می افتند. امام جمعه مسجد مردم را به آرامش دعوت می کند اما «وقتی زنها او را بدین حال دیدند، شروع به فحاشی کردند… و چند نفر به طرف منبر دویدند و امام جمعه را پایین کشیدند». پس از آن زنان به سوی میدان ارک برمی گردند و فریاد می زنند: «ما شاه را نمی خواهیم» (ناهید، ص. 30-34)

زنان در بلوای نان در آذربایجان

کمبود نان در تبریز در دهه 1280 شمسی یکی از مشکلاتی بود که بخشی از آن ناشی از وجود محتکران آرد بود. کمبود نان د رتبریز بارها آشوب به پا کرده بود که در این شورش ها زنان تبریز به رهبری زینب پاشا نقش فعالی را بازی کردند. «در یکی از این آشوب ها برای نان در حدود سه هزار زن چوب به دست در بازارها به راه افتادند و کسبه را به بستن دکان و پیوستن به راهپیمایان مجبور کردند. حکومت قشون مراغه را خبر کرد. دستور تیراندازی داده شد. در دم پنج زن و یک سید کشته شدند. در این جا روحانیت معترض هم علیه مجتهد بزرگ به زنان پیوست و در قونسولگری روس تحصن کردند» (همان کتاب، ص 44) در این میان زینب پاشا در روزهای قحطی و گرسنگی، انبار غله محتکران را شناسایی می کرد و در فرصت مناسب به همراه دیگر زنان تبریز به آنجا حمله می برد که یکی از این حملات در مرداد 1277 ش. به انبار نظام العلما یکی از مقتدران و محتکران تبریز بود. درگیری سختی بین سربازان و زنان به وجود آمد که سرانجام انبار انباشته از گندم به تصرف زینب و زنان دیگر درآمد و گندم ها بین مردم تقسیم شد. (همان، ص 52-53).

زنان در دوران مشروطیت

از همان آغاز انقلاب، گروهی از زنان آزادیخواه تهران به طرفداری از انقلابیون درگیر جنبش مشروطه شدند. ناظم الاسلام کرمانی در زمان تحصن مشروطه خواهان در سفارت انگلیس می نویسد: «طایفه زنها هم گفتگویی بین آنها هست که بیایند در خیابان علاءالدوله که متصل به سفارتخانه است چادر بزنند اما مسولان سفارت انگلیس به متحصنین در باغ سفارت توصیه میکنند که بهتر است زنها از این فکر منصرف شوند». کرمانی چند روز بعد باز می نویسد: « زنها خیال اجماع و بلوایی دارند برای آنکه شوهران آنها مدتی است در سفارتخانه مانده اند» …

در آثار مکتوب در باره وقایع و حوادث مراحل اول انقلاب مشروطیت باز می خوانیم که زنان معترض ایرانی از روحانیون طرفدار جنبش حمایت می کرده اند. در رابطه با اعتصابات مسجد شاه تهران، احمد کسروی می نویسد: « بزازان چادر بزرگی آورده و در حیاط مسجد افراشتند و سماور و کاچال آنچه می بایست از خانه ها آوردند.و در این پیشامد زنان پا در میان داشتند و در آوردن ملایان به مسجد با مردان همراهی می کردند در مساجد نیز کسانی از آنان می بود»

در همین رابطه عبدالحسین ناهید هم می نویسد: « زنان اغلب عهده دار حفاظت از جان روحانیون مبارز بودند. منجمله زن بزن بهادری بنام زن حیدر خان تبریزی از طرف زنان تهران وظیفه داشت تا به همراه گروه دیگری از زنان چماق به دست از روحانیون طرفدار جنبش در پای منبر دفاع کند»(آفاری، ص 11-12)

هر چند در بسیاری از این دست حرکت های اعتراضی و خیابانی ، زنان عموما تحت تاثیر روحانیون و مردان مشروطه خواه قرار داشتند و از سوی آنان خواست های مستقل و مشخصی در ارتباط با حق و حقوق زن ایرانی مطرح نشد و فقط همپای مردان از هدف های عمومی انقلاب پشتیبانی کردند، با این حال، حضور زنان در خیابان و عرصه عمومی جامعه، بی شک دستاورد مهم این دوره از فعالیت های زنان به شمار می آید. حضوری که در سالهای بعد منجر به پیدایش انجمن های مستقل زنان شد و یک دوره ماندگار و غرور آفرین از فعالیت های مستقل زنان را رقم زد.

اولین تجمعات زنان در دفاع از مشروطبت

در آستانه انقلاب مشروطه زنان امیدوار بودند که انقلاب، شرایط زندگی فردی و اجتماعی آنان را بهبود بخشد و به تحقیر و ستم نسبت به آنان خاتمه دهد. در ابتدا امید زنان به آن بود که مجلس شورای ملی به حمایت از تشکیل انجمن های زنان و مدارس دختران برخیزد. در نامه ای خطاب به سید محمد طباطبایی در روزنامه مجلس، یکی از زنها تقاضا کرد که دولت جدید مسولانه رفتار کند و دستاوردهای اجتماعی- سیاسی انقلاب را در رابطه با «حقوق زنان» نیز تعمیم دهد. جواب مجلس آن بود که با «تربیت زنان در امور اطفال، خانه داری، حفظ ناموس و علومی که راجع به اخلاق و معاش خانواده باشد» موافق است، اما «در امور خاصه رجال، از قبیل علوم پلتیکی و امور سیاسی فعلا مداخله ایشان اقتضا ندارد».

در اعتراض به پاسخ مایوس کننده مجلس، خود زنها دست به کار شدند. در ژانویه (1907م /1325 ه.ق) یکی از نخستین تجمع های اعتراضی زنان در تهران شکل گرفت که قطنامه ای در مورد«لغو جهیزیه سنگین و حق تحصیل زنان» تدوین کرد. همزمان با این گردهمایی چندین انجمن زنان در تهران و برخی شهرستانها تشکیل شد که از آن میان باید از انجمن های ذیل نام برد: «انجمن آزادی زن»، «اتحادیه غیبی نسوان»، «انجمن مخدرات وطن»، و…

در این دوره، تجمع های اعتراضی زنان به طور روز افزون، تداوم و حتا گسترش می یافت از جمله در واکنش به مخالفت سرسختانه محمد علی شاه و متحدانش با متمم قانون اساسی است که تجمعاتی از سوی زنان برگزار می شود. مخالفت پادشاه باعث می شود که مشروطه خواهان با بسیج نیرو به سازماندهی تظاهرات و تحصن های متعدد دست بزنند، زنان مبارز هم با تمام وجود و بضاعت خود به یاری مشروطه خواهان می شتابند و نقش در خور توجهی ایفا می کنند. ناگفته نماند که برخورد مشروطه خواهان با حضور زنان در این تظاهرات متفاوت بود. در تهران «زن ها در روز چهارشنبه (2 ربیع الثانی 1325 ه.ق/15 مه 1907 م) ازدحام غریبی کرده به بهارستان آمده مطالبه قانون اساسی نمودند، و با کمال تعجب از برخی نمایندگان مجلس شورا «در ازاء این حرکت مردانه، جواب “محرک دارید” شنیدند» (خسروپناه، ص 56)

البته این مسئله فقط به تهران محدود نمی شد و در دیگر مناطق کشور، مانند: تبریز، رشت ، شیراز و اصفهان هم، زنان پا به پای مردان در مطالبه (متمم) قانون اساسی در اعتراضات شرکت کردند. برای نمونه در 13 ربیع الثانی 1325 ق. روزنامه انجمن از جوش و خروش زنان در تبریز برای تصویب متمم قانون اساسی خبر می دهد: «حتا طایفه نسوان با بچه های شیرخوار در مساجد محلات جمع» شده اند.

از جمله این اعتراضات می توان به تحصن تاریخی زنان در «میدان بهارستان» در دفاع از قانون گذاران مشروطه خواه، و در حمایت از مجلس شورا در مقابل زورگویی های پادشاه، تاکید کرد. فردای آن روز ، روزنامه حبل المتین در شماره 27 خود، آن واقعه تاریخی را اینگونه توصیف می کند: «روز یکشنبه13 ربیع الثانی 1325 قریب پانصد نفر زن در جلوخان بهارستان جمع شده فریاد عامه به زنده باد مشروطیت، پاینده باد قانون، نیست و نابود باد استبداد، معدوم باد مستبدین، بلند بود» (همان، ص 59)

اعتراض های نمادین برای مقابله با فرهنگ مکتوب پدر سالاران

جمعیت نسوان وطن خواه برای مقابله با فرهنگ مردسالار نه تنها در جلسه های مخفی و نیم علنی به بحث و برنامه ریزی می پرداختند بلکه در مواردی هم به اعتراض های سمبلیک دست می زدند. از جمله اقداماتی که جمعیت نسوان وطن خواه ایران در طول حیات خود به عمل آورد و انعکاس گسترده ای در افکار عمومی داشت؛ سوزاندن نسخه هایی از کتابچه «مکر زنان» در میدان توپخانه تهران بود که در آن روزگار عملی شجاعانه محسوب می شد و جنجال زیادی هم به پا کرد.. «محترم اسکندری و سایر بانوان عضو، هر یک مقداری از آن جزوه ها را جمع آوری کرده و در میان میدان آتش زدند».این عمل که تا آن زمان بی سابقه بود، «تولید هیاهوی زیادی کرد و محترم خانم را به نظمیه کشیدند. در آنجا از موقع استفاده کرد شروع به تبلیغ نمود و اظهار کرد این عمل ما برای دفاع از آبروی مادران و خواهران شما است. ما هم مثل تمام انسان ها عقل داریم، مکاره نیستیم . سخنان پرشور و حرارت و تاثر آمیز او در افسران نظمیه اثر کرد و آن ها را به حمایت از او برانگیخت» (همان، ص 187)

انجمن مخدرات وطن و دفاع از استقلال ملی

برکناری محمد شاه و استقرار نظام پارلمانی در ایران، فرصت تاریخی را فراهم کرد تا فعالان سیاسی و اجتماعی در جهت نوسازی جامعه ایران فعالیت کنند. جنبش زنان نیز از این امر برکنار نماند؛ زنان آزادی خواه و مبارز با توجه به تجربه های گذشته شان، تلاش می کردند تشکل هایی را برای خود به وجود آورند، از جمله دستاورد این تلاشها برگزاری جلسه های اجتماعی و فرهنگی توسط بی بی خانم وزیرف و تشکیل انجمن مخدرات وطن است. اولویت ها و هدف های اساسی انجمن مخدرات وطن، سازماندهی فعالیت های عام المنفعه و خیریه و ارائه خدمات به زنان و دختران، تحریم کالاهای خارجی و توزیع منسوجات وطنی بود و در ضمن نگاهی هم به مشارکت در امور سیاسی کشور داشت.

در پاییز 1911 دولت روسیه، (با همراهی دولت انگلیس)، به مجلس شورای ملی اخطار داد که مورگان شوستر آمریکایی ـ مشاور مالی دولت ایران ـ باید از کشور اخراج شود همچنین در این اولتیماتوم خواستار سلب برخی اختیارات مجلس شورا نیز شده بود. مردم در مقابل اخطار قلدرمنشانه روس ها پایداری و مقاومت کردند. در تظاهرات متعددی که در دسامبر1911 به منظور اعتراض به این التیماتوم برگزار می شد انجمنهای زنان ـ به خصوص انجمن مخدرات وطن ـ فعالیت های بسیار پر رنگ و موثر داشتند. زنان مبارز با همکاری مردان میهن پرست، تظاهرات اعتراضی در برابر مجلس شورای ملی برگزار کردند؛ به نوشته محمد علی تهرانی(کاتوزیان)در روز 19 ذیحجه 1329ه.ق « مردم از زن و مرد ازدحام نموده و در مدرسه سپهسالار، جنب مجلس، مجتمع شده از رجال و نسوان نطق های مهیج می نمایند»…

خبرنگار روزنامه تایمز لندن که ناظر تظاهرات مردم تهران بود در مورد حضور و نقش پر رنگ زنان در این حرکت اعتراضی، این گونه گزارش می دهد: « ازخصوصیات غریب این تظاهرات، نقش مهم زنان است. در اجتماع بزرگی از زنان در مسجد بزرگ سپهسالار، سخنرانان زن نطق کردند… یکی از خانم ها اعلام کرد که با آنکه قانون اسلام منع کرده است، اما زنان در جهاد شرکت خواهند کرد. بخصوص بر تحریم روسیه پافشاری می کردند».
انجمن مخدرات وطن، علاوه بر شرکت فعال در تظاهرات مردم تهران، با انتشار فراخوانی خطاب به عموم زنان ایرانی، آنان را به مقاومت و ایستادگی در برابر اولتیماتوم و لشکرکشی دولت روسیه به ایران دعوت کرد. (همان، صص 165-164-166)

در 28 آذرماه 1290 ش. روزنامه ایران نو در مقاله ای تحت عنوان اصفهان نوشت که زنان اصفهان هیات نسوان را به وجود آورده اند و به منظور بهبود وضع زنان تظاهراتی راه انداخته اند.

به رغم تحرکات گسترده مردم در اعتراض به اولتیماتوم روسیه، سفارت روسیه در تهران همچنان بر پذیرش خواست های سه گانه دولت متبوعش از سوی مجلس شورای ملی و دولت ایران تاکید و پافشاری می کرد و به اشکال مختلف می کوشید تا مردم و مجلس شورا را رودرروی یکدیگر قرار دهد. از جمله این اقدامات، شایعه پراکنی مبنی بر پذیرش اولتیماتوم از سوی مجلس شورا بود. انتشار این شایعه بر نگرانی مردم دامن زد. بازتاب نگرانی مردم در نوشته مورگان شوستر چنین منعکس شده است: «سیصد نفر از زنان از خانه و حرمسرای محصور خارج شدند، در صف های منظم با اراده تزلزل ناپذیر در حالی که چادر های سیاه بر سر و نقاب های مشبک سفید بر رو داشتند، به طرف مجلس رهسپار گردیدند. بسیاری از ایشان در زیر لباس یا آستین ها طپانچه یا کارد و قمه پنهان کرده بودند. از رئیس مجلس خواهش کردند که به تمام آنها اجازه دخول دهد؛ ولی رئیس مجلس فقط به ملاقات با نمایندگان آن ها راضی شد. هیئت مادران و زوجات و دختران محجوب ایران طپانچه های خود را برای تهدید نمایش دادند و چند نفر با بیانات آتشین سخنرانی کردند: اگر وکلا مجلس در انجام فرایض خود و محافظت و برقراری شرف ملت ایران تردید نمایند، ما مردان و فرزندان خود را کشته و اجسادشان را در همین جا خواهیم افکند» (همان، ص 169)

ازجنبش حق رای زنان تا انقلاب سفید شاه و ملت

در سال 1329ه.ق/1911 م، هنگامی که تجدیدنظر و اصلاح نظامنامه انتخابات مجلس شورای ملی در دستور کار نمایندگان مجلس شورا قرار گرفت، فعالان حقوق زنان انتظار داشتند قانون انتخابات به نفع زنان اصلاح شود، اما چنین نشد؛ زیرا نویسندگان نظامنامه انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی با اعتقاد به فرهنگ و سنت های مرد سالارانه حاکم بر جامعه ایران و به پیروی از آن، زنان را از حق رای (اعم از انتخاب شدن یا انتخاب کردن) و مشارکت در قدرت سیاسی محروم کردند و همین امر واکنش زنان را برانگیخت. عمده اعتراضات زنان در قالب نوشته هایشان در روزنامه و یا صدور بیانیه و… بود تا سرانجام در شهریور 1339 بعد از اعتراضات زنان و مخالفت نیروهای سنتی در برابر «حق رای داشتن زنان» انتخابات بدون مشارکت دادن زنان برگزار شد. با این حال، زمانی که قرارشد دوباره انتخابات برگزار شود، زنان مجددا شروع به فعالیت کردند، و روز 16 شهریور 1339 هم زمان با معرفی دولت جدید به مجلس، زنان در برابر کاخ سنا اجتماع کردند. اطلاعات بانوان در 21 شهریور 1339 در این باره نوشت:
«در نخستین ساعات بامداد، نمایندگان جمعیت های بانوان در خانه صفیه فیروز، رئیس شورای زنان ایران اجتماع کردند و در یک صف دو نفری از خیابان کاخ به طرف مجلس سنا به راه افتادند… بعد از این تظاهرات زنان هر نماینده ای را که میخواست به مجلس سنا برود مورد خطاب قرار می دادند و در مورد حق رای زنان از اومی پرسیدند» (احمدی خراسانی و اردلان، ص 402-403 )

و اما، با همه تلاش جانفرسایی که توسط زنان و مدافعان حقوق برابر صورت گرفت همچنان زن ایرانی از حق رای محروم و بی نصیب بود. گر چه هنوز روزنه دیگری از امید برای زنان حق خواه، باقی مانده بود. انتخابات انجمن شهر (ایالتی) در راه بود. در قانون انتخابات انجمن شهر ماده ای مبتنی بر محرومیت زنان در انتخابات وجود نداشت در نتیجه، زنان به شرکت در این انتخابات بسیار امید داشتند اما با لغو تصویب نامه انتخابات ایالتی و ولایتی، بار دیگر زنان اعتراضات شان را پی گرفتند برای نمونه در 19 آذر 1341 اتحادیه زنان حقوقدان ایران هم زمان با روز جهانی حقوق بشر، بیانیه ای منتشر کرد و به عقب نشینی دولت، شدیدا اعتراض کرد.

شورای عالی جمعیت های زنان نیز اعلام کردند که جشن سالگرد کشف حجاب اجباری را تحریم خواهند کرد و در اعتراض به عقب نشینی دولت و لغو قانون جدید انتخابات، در کاخ نخست وزیری تحصن می کنند. این تحصن در 17 دی ماه 1341 در کاخ نخست وزیری برگزار شد و زنان شرکت کننده ، بیانیه ای را خطاب به شخص نخست وزیر صادر کردند: «نظر به تداوم انکار حقوق مشروع زنان و خصوصا شکست دولت در برگزاری انتخابات محلی که در آن حق رای به زنان داده شده بود، شورای عالی جمعیت های زنان به عموم مردان و زنان پیشنهاد می کند به نشانه اعتراض جشن 17 دی برگزار نشود»

منصوره پیرنیا در کتاب سالار زنان وقایع آن روز را چنین شرح می دهد: «زنان در آن روز برای ادای سپاس به آرامگاه رضا شاه رفتند و در بازگشت همگی به سوی کاخ نخست وزیری حرکت کردند. ابتدا کسی هم مانع نشد. عدۀ آن ها زیاد بود. سرسراها و پله ها و باغ نخست وزیری را اشغال کرده بودند. کارکنان نخست وزیری وقتی مشاهده کردند تعداد زنان در کاخ نخست وزیری افزایش یافته است، بقیه اتوبوس های حامل زنان را به سوی نخست وزیری راه ندادند. زنان، خبرگزاری ها را نیز دعوت کرده بودند. به آن ها نیز اعتراض کردند که سخنان و خواسته های زنان را نمی نویسند و توجهی به جنبش زنان ندارند. ساعت نزدیک دو بعد از ظهر بود … تا آن لحظه اسدلله علم، نخست وزیر، هنوز زنان را برای مذاکره نپذیرفته بود. کارکنان نخست وزیری تلاش کردند علم را از دری دیگر روانه خانه کنند. هاجر تربیت متوجه این موضوع شد و به آن سوی کاخ نخست وزیری رفت و شروع به قدم زدن کرد… بالاخره نخست وزیر نمایندگانی از زنان حاضر را پذیرفت و با آن ها به گفت و گو نشست.»(همان ، ص.417)

دو روز بعد از گفت وگوی زنان با نخست وزیر در 19 دی 1341، شاه طرح شش ماده ای خود معروف به «انقلاب سفید» را در کنگره روستاییان که حدود 35 هزار روستایی از سراسر ایران شرکت داشتند اعلام کرد.
اما اعلام رفراندم شش ماده ای شاه با واکنش های مخالفان روبه رو شد. 2 بهمن 1341 تظاهرات وسیعی توسط مخالفان علیه برنامه شش ماده ای شاه برگزار شد. روحانیون نیز برنامه شاه را تقبیح کردند و رفراندم را ضد مشروطیت دانستند.

زنان نیز در واکنش به این تظاهرات، و در دفاع از برنامه شش ماده ای، دست به تحصن زدند . در سوم بهمن 1341 تظاهرات مخالفان شش ماده، و هم زمان نیز اعتصاب یک روزه معلمان و مدیران زن برگزار شد. زنان در این تحصن، تمام روز را به توزیع تراکت و اعلامیه در مدارس دخترانه گذراندند و از دیگر زنان خواستند که از حق رای برای زنان حمایت کرده و اجازه ندهند زن ایرانی در حد جنایت کاران و بیگانگان که از حق رای برخوردار نیستند، قرار گیرد.
روز بعد در بعضی جراید گفته شد: «زن ها اعتصاب زنانه کردند» و روزنامه اطلاعات نیز گزارش داد: «دیروز منشی ها، پرستارها، مهمانداران هواپیما، متصدیان پذیرش ، تایپیست ها، معلمان، پزشکان، متصدیان تلگراف و سایر زنان کارمند و دوایر اداری از فراخوان سازمان های خود برای برگزاری اعتصاب با هدف نشان دادن ارزش زنان در جامعه مدرن پیروی کردند. اعتصاب آنان در اکثر ادارات (به جز بیمارستان ها و وزارت پست یعنی اموری که منجر به فلج شدن ارائه خدمات ضروری می شد) برگزار گردید. در مدارس نیز معلمان زن سر کلاس های درس حاضر شده اما به جای تدریس در مورد حقوق زنان صحبت کردند.» (همان ، ص418)

توران بهرامی نیز نقل می کند: « زمانی که شاه فرمان شش ماده ای را داد، یادم می آید خانم های عضو اتحادیه زنان حقوقدان که ماشین داشتند ماشین های شان را بیرون آوردند و با بلند گو شعار می دادند، یکی از شعارها این بود: ششم بهمن طلیعه آزادی واقعی زنان. اما خانم منوچهریان تاکید می کرد که طلیعه یعنی طلوع، یعنی ما هنوز به حق مان نرسیده ایم و تازه شروع آن است» (همان ، ص419-420)

اعتصابات صنفی

در کنار اعتراض به رفتار حکومت استبدادی و همچنین انتقاد به پاره ای از مواد و تبصره های قانون اساسی، زنان در تجمعات دیگری هم شرکت می کردندکه مربوط به خواسته ها و مشکلات زندگی روزمره شان بود ؛ از آن جمله اعتراض بیوه زنانی که گذران زندگی آنان از طریق مستمری و مواجب دولتی تامین می شد. در روز 22 ربیع الثانی 1328 ه.ق. (1286 ش.) به علت عدم پرداخت مستمری از سوی دولت، زنان بیوه به صورت دسته جمعی در برابر وزارت مالیه اجتماع می کنند و خواستار پرداخت مستمری عقب افتاده خویش می شوند. آنان با صدایی رسا اعلام می دارند که : « اگر چنانچه از طرف دیوان مثل سنه ماضیه این حقوق را به ما نرسانند تماما از گرسنگی تلف خواهیم شد؛ به علت اینکه دیگر اثاث البیتی برای ماها باقی نمانده، هر چه داشته در این مدت یکسال فروخته و گذران نمودیم».(خسروپناه، ص171)

در سال های بعد که زنان بیشترین اعتراضاتشان در خصوص “حق رای” بود هم همچنان خواسته های سیاسی و صنفی احزاب و صنف های گوناگون نیز طرح می شد و حتا از مباحث مطبوعاتی به حرکت هایی اعتراض آمیز چون اعتصابات صنفی نیز کشیده شده بود. عمده ترین این حرکات اعتراضی، اعتصابات کارمندان دولت(1340) برای افزایش حقوق بود و زنان بیشترین نقش را در اعتصابات معلمان داشتند. در آن زمان مجلس بیستم دوره دوم انتخابات در بهمن 1339 را پشت سر گذاشته بود و برخی از نمایندگان مستقل از جمله تعدادی از رهبران سابق جبهه ملی به مجلس راه یافته بودند. مجله اطلاعات بانوان در 25 اردیبهشت 1340 در گزارشی از اعتصابات معلمان نوشت:

«اعتصاب معلمین اولین اعتصابی است که در آن رل مهم به عهده خانم ها گذاشته شده و کسانی که ناظر جریان اعتصاب بوده اند، تایید می کنند که نقش اصلی و کارگردانی در این زمینه به عهده خانم ها بوده است… وقتی از باشگاه مهرگان واتحادیه معلمین پایتخت دستور صادر شد، خانم هایی که در جلسه حضور داشتند قبل از همه آمادگی خود را اعلام نمودند و حتا در این زمینه نقش رابط بین مدارس و باشگاه را به عهده گرفتند» سپس همین مجله بخشی از سخنان یکی از معلمان زنی را که در اعتصاب حضور فعال داشت منتشر می کند: « ما جز حرکت با صفوف منظم و با شعارهای نوشته شده کار دیگری انجام نمی دادیم … روز دوازدهم اردیبهشت صف اولی که جلوی مجلس تشکیل گردید صف خانم ها بود و باز هم با کمال تاسف به اولین نفراتی که آب پاشی کردند خانم ها بودند… یکی از دانش آموزان به نام سیاوش بایاوندی جلو دوید و به کمک دیگران سر شیلنگ آب را برگرداند و همین امر فرمانده را عصبانی کرد و موجب مرگ جانگداز دکتر خانعلی و زخمی شدن دانش آموز مزبور گردید … ما برای وکیل و وزیر شدن اعتصاب نکرده بودیم … از مال و منال دنیا یک شکم سیر و یک پاداش مناسب در برابر کار طاقت فرسایی که انجام می دادیم می خواستیم آیا به نظر شما جواب این خواست ها گلوله است؟ روز بعد به ما اخطار شد که نمایندگان را به مجلس بفرستیم»(احمدی خراسانی و اردلان، ص 407-408)

از دیگران اعتراضات صنفی می توان به اعتراض زنان پرستار اشاره کرد. در 7 آبان 1329 ش. زنان پرستاری که مدت ها حقوق شان معوق مانده و بلاتکلیف بودند در محوطه بهارستان اجتماع کردند. پاسبان ها به دستور شهربانی مامور متفرق کردن آنها از اطراف مجلس شده بودند. بر اثر مقاومت پرستارها تعدادی از زنان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.

اما زنان برای حق خواهی فرزندان و همسران زندانی شان نیز همواره به خیابان می آمدند. در 26 مهر 1330ش. حدود 300 نفر از زنان و فرزندان زندانیان در محوطه وزارت دادگستری اجتماع کردند. تقاضای آن ها ارجاع پرونده زندانیان اعتصابی به وزارت دادگستری بود. و پس از آن اعتراضات خیابانی زنان برای رهایی خانواده های خود از بند همواره وجود داشته است.

تجمعات زنان در هشت مارس

از دیگر تجمعاتی که زنان در خیابان برگزار میکردند مراسم روز جهانی زن (8 مارس) بود. پس از جمعیت پیک سعادت نسوان که برای نخستین بار مراسم 8 مارس را در تهران برگزار کرده بود، جشن 8 مارس در سال 1331 از سوی سازمان زنان ایران به شکل نمایشی بزرگ در خیابان های تهران برگزار شد. گزارشگر یونایتدپرس این همایش با شکوه را «اجتماع 5 هزار زن با پلاکارت ها و شعارهایی از جمله« مادرانی که زندگی می بخشند، باید از آن دفاع کنند» و کودکان با داشتن شعارهایی چون« مادر از من دفاع کن_ ما نان و بهداشت می خواهیم» گزارش داد. (همان، ص 446)

بعد از پیروزی انقلاب نیز برگزاری مراسم به یاد ماندنی هشتم مارس 1357، در واقع اولین گرامیداشت روز جهانی زن در ایران بود . بدین سبب می توان از آن به عنوان نقطه ی عطف در تاریخ انقلاب 1357 نام برد.. این مراسم قرار بود در سالن سخنرانی دانشکده فنی دانشگاه تهران برگزار شود اما به دلیل فشار و اشتیاق جمعیت برای راهپیمایی، به خیابان کشیده شد.

تجمع های اعتراضی زنان پس از انقلاب

تجمع های اعتراضی زنان بعد از پیروزی انقلاب سال 1357 عمدتا با خواسته های مستقل و مشخص صورت گرفته است. این اعتراض ها در دو مرحله انجام شده که دوره اول، تجمع ها و تظاهراتی است که به فاصله اندکی پس از پیروزی انقلاب و در اعتراض به حجاب اجباری صورت می پذیرد. مرحله دوم اما با تاخیری بیست ساله، و باطرح مطالبات حقوقی ـ از جمله تغییر قوانین خانواده ـ انجام می گیرد.

در مورد اعتراضات مرحله اول و موضوع نقد پوشش اجباری، باید گفت که تاریخ دقیقی برای نخستین اعتراض خیابانی زنان بر علیه حجاب، متاسفانه در دست نیست، تنها در منبعی آمده است که زمانی (احتمالا بعد از جنگ جهانی اول) صدها زن در مسجدی در تهران به منظور درخواست حق زنان برای برداشتن حجاب تحصن کرده اند. البته تلاش آن ها ناموفق می ماند و آن ها مسجد را همان طور که با حجاب وارد شده بودند با حجاب نیز ترک می کنند. (ساناساریان، ص 99) اما پس از انقلاب 22 بهمن 1357 گروه های زنان با توجه به فضای باز ایجاد شده در سال 57 خود را برای برگزاری مراسم 8 مارس آماده می کردند. که ناگهان در 16 اسفند ماه، پس از سخنان آیت الله خمینی مبنی بر اینکه «باید حجاب رعایت شودو قوانین اسلامی مو به مو اجرا گردد…» روز جهانی زن تبدیل به مخالفت با حجاب اجباری می شود البته پیش از آن در هفت اسفند 1357، یعنی تنها دو هفته بعد از سقوط حکومت پهلوی، دفتر آیت الله خمینی الغای قانون حمایت از خانواده را به دادگاه ها اعلام کرده بود و در یازده اسفند 1357 برای اولین بار اعلام شده بود که مطابق اصول اسلامی، زنان نمی توانند قاضی باشند. تقارن این سخنان با 8 مارس، مراسم این روز را به حرکت های اعتراض آمیز زنان تبدیل می کند.

جمعی از زنان پس از تجمع در دانشگاه تهران و اعلام مخالفت شان با حجاب اجباری، به سوی دادگستری حرکت می کنند. بالغ بر 15هزار نفر نیز در بیرون دفتر مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر وقت، دست به اعتراض می زنند. مهرانگیز منوچهریان، رییس اتحادیه زنان حقوقدان ایران نیز «هیئت نمایندگی زنان را به دفتر نخست وزیری هدایت کرد و از دولت ایران تقاضا نمود که اجازه ندهند زنان ایران به قرون وسطی برگردند» (اسناد لانه جاسوسی، ص22). تظاهرات و گردهمایی های زنان علاوه بر تهران در شهرهای سنندج، اصفهان، تبریز، شیراز و.. ابعادی گسترده می یابد.

این اعتراض در روزهای بعدی هم ادامه پیدا می کند: در 19 اسفند ماه تعداد نسبتا زیادی از گروه های زنان در کاخ دادگستری اجتماع کردند و با صدور قطعنامه ای، خواسته های خود را اعلام کردند. .(کیهان،1357،ص،7)
در روز 21 اسفند ماه نیز «گروهی دیگر از زنان در خیابان های تهران راهپیمایی کردند. هم زمان با تهران، در بسیاری از شهرستان ها هم تظاهراتی برپا شد».(همان)

تبریز نیز به عنوان یکی از نخستین شهرها در سال 1357 به اجباری شدن حجاب اعتراض نمود. چنانچه تظاهرات معروف به «ضد اجباری شدن حجاب» پس از بازگشائی مدارس در بهار 58 نیز اوج گرفت و زنان و دختران تبریزی اعتراض شدید خود را نسبت به سلب آزادی در انتخاب پوشش نشان دادند. این تظاهرات در تبریز نیز همانند تهران و سایر شهر‌ها با عکس‌العمل عناصری که برای متفرق کردن آزادیخواهان حتی به چاقوکشی، اسیدپاشی و… روی آورده بودند، همراه بود. متاسفانه از این تظاهرات در تبریز که به گفته‌ی شاهدان عینی یکی از با‌شکوه‌ترین تظاهرات در نوع خود بود، فیلم یا عکسی در دست نیست.
سرانجام بر اثر اعمال خشونت و برخوردهای شدید نسبت به زنان معترض، این مجموعه تحرکات اعتراضی و حق طلبانه، به مدت دو دهه، خاموش شد.

مرحله دوم اعتراضات خیابانی زنان*

دوره دوم تجمع های اعتراضی زنان ایرانی همانطور که پیشتر هم گفته شد با تاخیری بیست ساله، بار دیگر، البته با خواسته هایی حقوقی، در کشور آغاز شد. نخستین اعتراض خیابانی زنان در این دوره، در سال 1376 با سازماندهی شیرین عبادی و انجمن حمایت از حقوق کودکان انجام گرفت. این تظاهرات در واکنش به مرگ دلخراش دختربچه ای به نام آرین گلشنی و در اصل، به خاطر اعتراض نسبت به قوانین ناعادلانه مربوط به حقوق کودکان، برگزار شد. این تجمع ابتدا از مراسم ختم آرین گلشنی شروع شد و سپس عده ای از زنان در جلوی بیمارستانی که آرین گلشنی در آن پس از شکنجه پدرش بستری شده بود، تجمع کرده و شعار دادند. این تجمع و در ادامه پیگیری این پرونده توسط شیرین عبادی و انجمن حمایت از حقوق کودکان به تغییراتی در قوانین مربوط به حضانت کودکان انجامید. از این تاریخ به بعد به تدریج تجمعات و گردهمایی گوناگون در خیابان و فضای باز شکل می گیرد که تیتروار می توان به موارد زیر اشاره کرد:

◀️  صبح روز شنبه 18 اسفند 1386 مصادف با 8 مارس روز جهانی زن، جمعی از زنان ونیز دختران دانشجو در تبریز، با سرکردن روسری‌های سفید به نشانه صلح و پرهیز از خشونت، دور استخر ائل‌گلی به راهپیما

مطالب مرتبط

+ There are no comments

Add yours